یکی تو پاکی یکی هوای تهران

1397/03/25

سلام به دوستان شهوانی داستان قسمت سکسیش زیاد نیست ولی خب شاید بعضیا خوششون بیاد
مانی هستم 19 سالمه نه چشام رنگیه نه بابای پولاری داری دارم(برعکس همه ی داستان نویس های شهوانی) قدم 189 هیکل رو فرمی دارم اما حرفه ای نیست
داستانی که میخوام واستون بگم برمیگرده به پاییز 95
ما یه رفیقی داشتیم به اسم متین یه روز زنگ زد وگفت فردا تولدمه جشن گرفتم حتما بیا
من کلا 4 تا رفیق بیشتر ندارم که هممون همدیگرو میشناسیم
منم با جواد هماهنگ کردم که ساعت 3 فردا بیاد دنبالم.
ساعت تقریبا دو بود که بخاطر کنکور داشتم جزوه هامو بالا پایین میکردم
که جواد زنگ زد گفت اماده شو بیست دقیقه دیگه میام دنبالت
درجوابش گفتم باید برم حموم و صورتمو اصلاح کنم یکم دیرتر بیاد اونم قبول کرد
منم بعد اینکه کارامو انجام دادم اومدم تو اتاقم یه شلوار لی آبی آسمونی با یه پیرهن هم رنگ خودشو انتخاب کردم موهامو حالت دادم رفتم دم در که جواد گفت دهاتی اینجوری میخوای بیای

  • مگه چشه؟؟!!
    _ برو یه چیز درست حسابی باکلاس بپوش
    +واس شما چهار تا یالقوز که هر روز میبینمتون,چه فرقی داره چی بپوشم؟
    _مگه متین بهت نگفته دوست دخترش با چنتا از دوستاشم میان؟
    +شوخیییی میکنی؟
    _برو لباستو عوض کن زود بیا
    سریع برگشتم تو اتاقم لباسامو دراوردم یه شلوار لی مشکی با پیرهن سبز و یه کت اسپورت مشکی پوشیدم عطر رو رو خودم خالی کردم یکمم افترشیو زدمو رفتم تو ماشین
    _یعنی ما ارزش اینو نداریم اینجوری واسمون تیپ بزنی
    +چه ربطی داره؟تا حالا صد بار منو با این لباسا دیدی
    _هووه میدونی چند وقت پیش اینجوری اومدی بیرون
    +خب دیگه ادم کنکوری همینه.بدبخت ترین موجودات رو زمینیم ما
    نه دوست دختری نه بیرونی نه ورزشی هیچی
    _تویی داری به خودت سخت میگیری منو ببین یه دانشگاه ازاد به این خوشگلی ثبت نام کردم از هفت دولت آزاد مگه منم مثل تو نیستم؟؟
    +نه منو تو اصلا مثل هم نیستیم پولی که بابای تو داره رو بابای من داشت من اصلا درس نمیخوندم الان یه شغل آزاد انتخاب کرده بودم و دستم توی جیب خودم بود
    تا رسیدن به مقصد حرفی بینمون زده نشد و فقط آهنگ گوش کردیم
    بازم مثل همیشه من اخرین نفری بودم که رسیدم اونجا
    حسین به سمتم اومد
    _تو کی میخوای آدم شی و سر وقت از شی
    +از شنبه
    _10 ساله این شنبه نرسیده,بیا میخوام با چند نفر آشنات کنم و به سمت چنتا خانوم که اونطرف کافه وایساده بودن اشاره کرد به سمتشون حرکت کردیم
    حسین با صدای تقریبا بلند گفت خانوما میخوام یه نفرو بهتون معرفی کنم
    و به سمت من اشاره کرد و گفت ایشون مانی هستن
    رو به سمت من گفت این خانوما هم
    هانیه رویا سمانه و بازم هانیه
    دوست دختر متین رو قبلا دیده بودم
    یه دختر تپل با قد متوسط قیافه معمولی به اسم هانیه.
    منم با گفتن کلمه ی خوشبختم روم رو ازشون برگردوندم و به سمت جواد رفتم
    با شوخی گفتم
    +این هانیه هر روز سرحال تر میشه این روزا میترکه
    _اینجوری نگو خودت که میدونی متین ناراحت میشه
    +اگه تو دهن لقی نکنی که نمیفهمه
    جواد سری تکون داد و رفت پیش صاحب کافه
    منم روی یه صندلی نشستم و گوشیم رو دراوردم
    که صدایی منو به خودم اورد
    _ببخشید اقا مانی میشه بشینم
    +بفرمایید.این چه حرفیه,رویا خانوم درست میگم؟
    _بله خودم هستم
    +خب میتونم کمکتون کنم؟
    _راستم من و حسین تقریبا یک هفتس با همدیگه آشنا شدیم
    +به سلامتی.فک نمیکردم حسین اینقد صلیقش خوب باشه
    با کمی خجالت گفت
    _لطف دارید. راستش هفته ی دیگه تولد حسینه نمیدونم چی براش بخرم
    +شک نکن ps4 pro
    _چی هست اینی که گفتید؟
    +یه کنسول بازیه
    _اها. مرسی که راهنماییم کردین
    +خواهش میکنم.
    بعد چند دقیقه گذشت مراسم شروع شد منم از همون اولش مست کردم ساعت حدودا 4:30 بود
    چشامو بستم وقتی باز کردم ساعت 11 شب بود و مراسم تقریبا تموم شده بود
    یکم چشمامو مالیدم بلند شدم
    به جواد گفتم
    +تموم شد
    _اگه اجازه بدی اره
    +منم گفتم سوتی دادم؟؟
    اونم که میدونست چیزی یادم نمیاد با خنده گفت
    _از دفعه های قبلت بهتر بود
    رفتیم سمت پارکینگ با دیدن ماشینا فهمیدم دخترا هم مثل دوستام همه ژن هاشون خوبه بچه مایه دارن این وسط بخت من رییده
    بعد اون جریان تقریبا یه ماه گذشت با جواد رفتیم بازار و هانیه خانوم رو دیدیم که کنار خیابون وایساده
    منم به جواد گفتم
    +برو ماشینو بیار من میرم بهش میگم میرسونیمش
    _نه بابا زشته شاید متین ناراحت بشه
    +وا چرا ناراحت بشه مگه میخوایم تورش کنیم
    توی همین حرفا بودیم که یه پژو 405 نقره ای اومد جلوش پارک کرد اونم نشست صندلی جلو و رفت
    منم هاج واج گفتم
    +توام دیدیش؟؟؟ این یارو بود اینقد تریپ عاشقی ورداشته بود و بخاطر متین خودکشی کرده بود؟؟زرشک
    به سمت راستم نگاه کردم دیدم جواد نیستش
    سری با تعجب تکون دادم که یه ازرا جلوم ترمز کرد
    جواد از شیشه داد زد زود سوار شو
    ماشینو تعقیب کردیم که رفت یکی محله های پایین شهر.دم یه ساختمون وایساد یه نره اسب ازش پیاده شد با سر تراشیده و جای چاقو فراوان
    همراه با هانیه وارد یه ساختمون شدن بعد یه ربع اومدن بیرون
    منم با خنده گفتم
    +طرف چقد زود ارضاس
    _زود قضاوت نکن شاید اینجوری نباشه
    +گفتم یه مثال بزن که هانیه این قسمت شهر با یه پسر تو یه خونه چ کار دیگه ای میتونه انجام بده
    یکم دیگه تعقیبشون کردیم که هانیه رو دم خونشون پیاده کرد.پسره متوجه که ما دیدیمش هانیه رو پیاده کرده ولی به رو خودش نیاورد
    به جواد گفتم برو کنارش حرکت کن ولی اگه چیزی شد گازشو بگیر و در رو
    شیشه رو دادم پایین و رو به پسره گفتم
    +خوش گذشت پسره روشو به من کرد با خنده گفت
    _نه بابا خیلی گشاده
    +گشاده؟؟
    _اره بابا با همه پسرای محل خوابیده
    +پس همه شهر باهاش خاطره دارن
    _چی بگم والا تقربا.
    منم رو به جواد گفتم
    +طرف رسمن جندس بدبخت متین که به زور دستشو میگیره میگه بقیه کارا بعد ازدواج
    ما رفتیم همه ماجرارو به متین گفتیم
    اونم گفت خودم فهمیدم اینجوریه نخواستم جلو شما ضایع شم واسه همین ادامه دادم
    خلاصه متین با هانیه بهم زد ولی هیچوقت دلیلشو بهش نگفت به قول خودش بسوزه
    خب اصل داستان از اینجا شروع میشه
    ساعت 11 شب بود من داشتم توی تلگرام چرخ میزدم که یه ایدی ناشناس بهم پیام داد بعد سلام و احوال پرسی گفتم
    +شما
    _هانیم
    منم که فهمیدم کدوم هانیس گفتم
    +کدوم هانیه
    _دوستدختر سابق متین
    +اها خوب هستین؟ چه عجب یادی از ما کردین
    _حالم خوب نبود تو این مدت.مگه تو منو یادت بود
    خواستم بگم ادم هیچوقت یه جنده رو فراموش نکنه ولی پیش خودم گفتم اینو که همه کردن
    من چرا نکنم الانم بی دوست دختری واسه این کنکور خار کصده داره بهم فشار میاره
    گفتم
    +اختیار دارین شما هنوز همون زن داداش من هستین
    _خیلی ممنون تو همیشه باهام مهربون بودی حتی وقتی ک متین ولم کرد تو بازم داری بهم محبت میکنی
    +اختیار داری این چه حرفیه متین واقعا در حق تو بد کرد من هیچوقت بی دلیل به کسی پشت نمیکنم اگه من جای متین بودم هیچوقت کسی که اینقد دوسم داره رو ول نمیکردم
    _مانی میتونم یه چیزی بهت بگم؟
    +دوتا بگو
    _راستش من از روز تولد متین نمیتونم تورو از تو ذهنم پاک کنم نمیدونم چرا ولی یه چیزی من رو به سمت تو جذب میکنم
    منم دیدم تنور داغه بزا منم دوتا نون وردارم گفتم
    +هانیه راستش از وقتی دیدمت به متین حسودیم میشد که همچین کسی رو پیدا کرده
    وقتی از هم جدا شدین خیلی خوشحال شدم ولی نه ایدی ازت داشتم نه شماره ای که بخوام بهت پیام بدم
    _جدی میگی؟
    +چ دروغی دارم بگم اخه
    _وااای مانی خیلی خوشحالم میخواستم خیلی وقت پیش بهت پیام بدم ولی میترسیدم بهم بگین لاشی که به دوسته دوست پسرم پیام دادم
    +کاشکی خیلی وقت پیش پیام میدادی
    هیمن حرفا ادامه داشت که گفتم
    +هانیه من حالم خوب نیست میشه برم؟فردا بهم پیام بدیم
    _وا مانی قربونت برم چی شدی؟
    +راستش یه مشکل پسرونس نمیشه بگم بزا فردا حرف بزنیم
    _مشکل پسرونه؟نه فردا چیه من تا فردا دق میکنم بگو چی شدی
    +ببخشید نمیخواستم بگی ولی چون اصرار میکنی راستش شق کردم
    _واقعا که مانی خیلی بی شعوری متاسفم برات
    +واس چی متاسفی واسه حسی که توی ناخداگاه ادمه؟مگ دست منه خب من چیزیه ک توی ذات پسراس باشه ببخشید اگه ناراحتت کردم . دیگه پیام نمیدم بهت.بای
    _وا کجا چرا قهر میکنی.راستش من خیلیا بخاطر سکس بهم نزدیک شدن واسه همین یکم حساس شدم به این رابطه
    +تا حالا سکس داشتی
    _اصلا,تو که میدونی متین فقط دست منو میگرفت
    زدم زیر خنده گفتم یکی تو پاکی یکی هوای تهران
    +گفتم من خیلی درد گرفته باید برم خالی کنم
    _خب همین جا خالی کن
    +چطوری؟
    _میخوای سکس چت کنیم؟
    +مگ بلدی
    _یکم بلدم چنتا داستان خوندم
    +وااای مرسی که هستی
    بیست دقیقه سکس چت کردیم(واقعا نمیدونم بعضیا چطوری با سکس چت حال میکنن ادم بیشتر خندش میگیره) که گفتم
    +من ارضا شدم
    _ببینمش
    +چیو
    _کیرتو دیگه
    +وا الان که خوابیده
    _خو میخوام ببینمش
    +فردا میتونی بیای بیرون؟
    _چطور
    +میخوام نشونت بدمش دیگه
    _نه زیادی تند نرو
    +تند نرفتم که من راضی تو راضی گور بابای ناراضی
    یکم روی مخش کار کردم تا راضی شد واسه ساعت 2 قرار گذاشتیم که همه جا خلوت باشه ولی خدایی این دختره خیلی حشری بود
    همه ماجرا رو واسه جواد تعریف کردم اونم گفت منم میام
    با اینکه خیلی از این رفتار پسرا بدم میاد که دوستشونو توی کارای رابطشون وارد میکنن ولی این یکی فرق داشت گفتم باشه ولی خب چیکار کنم توروهم بیارم تو برنامه گفت اونش بامن
    زنگ زد به هانیه گفت
    _آبجی میخوام ببینمت
    -…
    _باهات کار دارم
    -…
    _نه پشت تلفن نمیشه باید حتما ببینمت
    -…
    _با مانی قرار داری؟؟؟؟
    -…
    _بهم نگفته بود
    -…
    _باشه خب با مانی هماهنگ میکنم میبینمتون.خدافظ
    +خب چی شد
    _گفت ساعت2 با تو قرار داره اون موقع بیام پیشتون
    +واقعا گفت با من قرار داره؟؟؟
    _اره
    +عجب.باشه خب بریم کاندوم بخریم من به سالم بودن این شک دارم
    _اره واقعا
    رفتیم داروخونه یه بسته سه تایی کاندوم خریدیم یکم توی شهر چرخیدیم که ساعت 1:30 شد جواد منو رسوند دم در خونه ماشین بابامو ورداشتم رفتم دنبال خانوم
    یه مانتو جلو باز مشکی با یه ساپورت مشکی پوشیده بود انصافا ادم کیرش راست میشد
    از کوچه پس کوچه ها رفتم خروجی شهر جواد زنگ زد بهش گفتم رو کمربندی هستم اروم میرم بهمون برس غافل از اینکه همین الانشم پشت سرمه
    هانیه گفت
    _ چرا داری میری بیرون شهر
    +خونه خالی نشد بعدشم فک کنم با جواد هم قرار داری بریم یه جایی کسی نباشه هم با اون حرفتو بزنی هم کار خودمونو بکنیم.
    _قرار منو جواد مثل قرار من و تو نیست
    +پس چطوری
    _داداش مثل داداش من میمونه من خیلی دوسش دارم
    +اونم به همین چشم تورو نگاه میکنه
    _اره مطمینم
    توی دلم میخندیدم به این که فکر میکرد خیلی زرنگه ولی خب الان گیر بد ادمی افتاده
    یکم حشری شده بودم دستمو گذاشتم روی کصش دیدم خیسه خیسه
    گفتم
    +چخبرته هی بذار دست بزنم چرا خیس شدی
    _گفت دست من که نیست با کوچیک ترین حرکتیخیس میشه
    یکم کصشو از روی ساپورت مالوندم و پیچیدم توی یه راه فرعی کیرمو دراوردم گفتم
    +بخور
    _نه جواد پشت سرمونه
    +نه بابا شیشه دودیه نمیبینه
    _نه شاید ببینه
    +منم یه نگاه تو چشم کیرم کردم و گفتم چیکار کنیم دیگه باید یکم صب کنی
    هانیه یکم خندید دستشو اورد کیرمو گرفت و میمالوند بعد چند دقیقه
    رسیدیم یه جای خلوت که برای من خیلی خاطره داشت هروقت خونه خالی نمیشد دوست دخترمو میبردم اونجا
    کفه صندوق عقبو دراوردم پهن کردم رو زمین نشستیم یکم حرف زدیم جواد گفت هانیه یکم بیا باهات کار دارم بعدش اومد سمت من گفت کاندوما کجان گفتم لای کتابمن روی صندلی عقبه یکی ورداشت گفتم
    +جواد
    _هوم؟
    +ببین طوری وانمود کن انگار من خبر ندارم تو میخوای چیکار کنی
    _چرا
    +اولا نمیخوام حس کصکش بودن بهم دست بده دوما خودت میدونی من کنکور دارم وقت دختر بازی ندارم اینم که اهل دله تا کنکور کارمو راه میندازه
    _باشه حله
    رفت سمت هانیه منم توی ماشین دراز کشیدم اهنگ گوش میدادم بعد بیست دقیقه انتظار بالاخره جواد اومد سمت من و گفت
    _کار من تموم
    +دهنت سرویس نیم ساعته رفتی داری چیکار میکنی اون تو
    _دیدم حرفت منطقیه یکم باهاش اول ور رفتم و عشق بازی کردم گفتم نپره ولی خب بهش گفتم به مانی میگم منو تو سکس داشتیم
    +اخه کیرم دهنت فقط همین
    رفتم توی ماشین جواد نشستم با یه قیافه حق به جانب گفتم
    +چیکار کردین شما دوتا؟؟
    _یعنی تو نمیدونی
    +چرا جواد الان بهم گفت
    _خودتو به اون راه نزن. برام نقشه کشیده بودین
    +نقشه؟؟؟ کصافت تو خودت با جواد قرار گذاشتی من کی از رابطه شما خبر داشتم
    +پاشو بریم تو ماشین من
    _نمیام هر کاری میخوای بکنی همین جا بکن
    +عزیزم منو از اولم قرار داشتیم همین کارو بکنیم الان ازم میترسی.یکی دیگه بی مقدمه باهات رابطه داشته الان تقصیر منه؟؟
    بالاخره راضی شد لباساشو جمع جور کرد رفتیم تو ماشین من
    جواد گفت کار داره و رفت
    چهره شو که دیدم دلم واسش سوخت گفتم
    اگه دلت نمیخواد کاری نمیکنیم اومد نزدیک لبشو گذاشت رو لبام گفت اون تاوان این بود که به دوسته دوست پسرم چشم داشتم حالا که تاوانشو دادم میخوام باهاش بمونم
    منم از خوشحالی کیرم راست شد از شلوارم دراوردمش گفتم
    +با پتروس آشنا شد
    _واسه کیرت اسم گذاشتی
    +اره دیگه هر چیزی یه اسمی داره
    کیرمو گرفت تو دستشو شروع کرد به ساک زدم خیلی حرفه ای ساک میزد
    گفتم
    +چ خوب ساک میزنی
    _یه خوردنه دیگه
    +اره خب به نسبت به هیکلت معلومه دست ب خوردنم خوبه
    یکم کیرمو خیس کرد گفتم بسه
    از ماشین پیاده شدم حالت سگی اوردمش لبه صندلی یه کاندوم زدم به کیرم گوشیمم گذاشتم حالت فیلم برداری(نمیدونم سایت شهوانی فیلم آپلود میکنه یا نه اگه میشه بگین چطوریه که فیلمشم بذارم واستون)
    کیرمو گذاشتم رو کصشو میمالوندم
    گفت
    _خیلی بی احساسی نه لبی نه مالوندنی مستقیم سر اصل مطلب؟
    +لبارو یکی دیگه گرفته مالوندنیارم یکی دیگه مالونده
    _اینجوریه کردنیارم یکی دیگه کرده
    +دیدم حرفش حقه خم شدم تو ماشین یکم سینه هاشو مالوندم
    واقعا گنده بودن یکی دو دقیقه مالوندم سینه هاشو که گفت اتیش گرفتم زود باش
    +ای به چشم
    کیرمو گذاشتم رو کونش ولی لامصب اینقد چربی داشت سوراخشو پیدا نکردم گفتم
    +پیداش نمیکنم هروقت نزدیک شدم بهم بگو
    خندید گفت باشه
    یکم کیرمو اینور اونور کردم که گفت ای فهمیدم خودشه یکم کیرمو روش تنظیم کردم
    تا فشار دادم تا ته رفت تو اون موقع به معنای واقعی کلمه فهمیدم جندگیش تا چ حده
    نه به دوست دخترای دیگم که باید یه ساعت روغن و تف بزنی نه به این
    یه فشار دیگه دادم تا ته کیرم رفت تو که آهش بلند شدگفت
    _یواش جرم دادی خیلی از مال جواد گنده تره
    ولی حالا من چی انگار کیرمو گذاشته بودم توی لوله پلیکا هیچ حسی بهم نمیاد
    یه ده دقیقه تلمبه زدم که حس کردم دارم ارضا میشم
    چنتا تلمبه زدم به خیال اینکه کاندوم داره توی کونش ارضا شدم
    کیرمو دراوردم دیدم
    ای دل غافل کاندوم ترکیده اول فک کردم توی کونش جا مونده ولی بعدش دیدم پیچیده شده انتهای کیرم
    جمع جور کردیم موقع برگشتن که حشرش خوابید
    چهرش رفت توی هم گفتم
    +چیزی شده
    داد زد
    _شدم جنده ی دست شما
    +ببین گردن ما ننداز من ازش خبر دارم چنبار دیدمت سوار ماشین اینو اون شدی
    پس ادای ادمای پاکو در نیار
    سرشو انداخت پایین گفت
    _همش تقصیر این شهوتمه متین هیچوقت باهام کاری نمیکرد منم مجبور بودم
    +حالا همه چی گذشته خودم خیلی کارا باهات میکنم که نیاز به این و اون نداشته باشی
    یکم کصشو از رو شلوار مالیدم خیس که شد
    کیرمو دراوردم گفتم بیا یبار دیگه بخور خیلی خوب ساک میزنی
    _اخه پشت فرمون
    +من رانندگی میکنم تو که نمیکنی
    دوستان ببخشید اگه یکم طولانی شد میدونم یکم با جزییات گفتم ولی خب داستان واقعی بود خواستم جزییات رو بفهمیم
    اگه راضی بودین لایک کنید بگید تا خاطره های دیگمم بذارم اگه به نظرتون بد بود کامنت کنید که نقطه ضعفارو جبران کنم دوست دار شما MANI
    پایان-End

نوشته: Mani


👍 13
👎 4
1303 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

694698
2018-06-15 21:08:14 +0430 +0430

برو تستتو بزن بچه…

0 ❤️

694708
2018-06-15 21:18:14 +0430 +0430

چرا کونکور؟ بینا نبود؟ مخت گوزیده ها :))

0 ❤️

694718
2018-06-15 21:27:55 +0430 +0430

واقعا کنکور ریده به اعصاب جوونا برویکم درس بخون نه اینکه فکر کنیو داستان طرح کنی

0 ❤️

694722
2018-06-15 21:30:44 +0430 +0430

یکی تو راست میگی یکیم روحانی…

1 ❤️

694730
2018-06-15 21:40:33 +0430 +0430

برو کوونتو بده بچه کوونی

0 ❤️

694739
2018-06-15 21:44:54 +0430 +0430

ناموسن سکس چت میکنید؟!!!
یعنی میگید جوووون رفت توش تا ته،چقدر تنگه؟!!
اونم میگه جووون آروم تر آقایی خیلی کلفته درد دارم؟!!!
کسخولی چیزی هستین؟!!!

4 ❤️

694765
2018-06-15 23:40:20 +0430 +0430

کاندومش ایرانی بوده سگ مصب???

0 ❤️

694776
2018-06-16 01:06:25 +0430 +0430

بشین درستو بخون بچه جون

0 ❤️

694782
2018-06-16 01:54:10 +0430 +0430

وقت رانندگی میدی ساک بزنن. پ بگو اینهمه تصادفات جاده ای واس چیه.
بنظر خیلی تخیلی میومد اما مقدمه چینیای اول داستان خوب بود.

0 ❤️

694882
2018-06-16 13:01:07 +0430 +0430

جوووووون
منم پااااااکممم

0 ❤️

694906
2018-06-16 17:53:03 +0430 +0430

امتحانت چی شد حالا

1 ❤️

694949
2018-06-16 21:13:46 +0430 +0430

ی آزمایش برو

0 ❤️