روند موسیقی، چرا موسیقی مدرن اینقدر بد شده است؟
ششم دسامبر ۱۹۶۶، چهار پسر اهل لیورپول به استودیو Abbey Road رفته و پس از حدود ۳۳۳ ساعت ضبط و فعالیت هشتمین و معروفترین آلبوم موسیقی خود و تاریخ را منتشر کردند! این آلبوم که ۳۲ میلیون نسخه از آن فروش رفت به گفته بسیاری از مجلههای موسیقی لقب «بهترین آلبوم تاریخ موسیقی» را داراست: این ۴ نفر گروه معروف Beatles و آلبوم اشاره شده آلبوم Sgt. Pepper’s lonely-hearts club band شاهکار موسیقی جهانی میباشد. نکتهی جذاب و مهمی که این آلبوم رو هنوز پس از گذشت این همه سال متفاوت و جذاب نگه داشته است؛ نوآورانه و بشدت خلاقانه بودن آن، استفاده از سازها و تکنیکهای غیر متعارف در آن است که به حق لقب شاهکار را برازندهی این کار میکند. ۴۴ سال بعد از این آلبوم و علیرغم تمام پیشرفتها اما ما آهنگ Baby جاستین بیبر را داریم! چرا؟
چطوری از باب دیلن به بریتنی اسپیرز، از Led Zeppelin به لیدی گاگا، از گروهی مثل Kinks به کتی پری رسیدیم؟
اما اصن من کی هستم که سلیقهی اکثر جوانان رو نقد کنم؟
ترجیح شخصی من موسیقی اواسط قرن ۲۰ بوده و شاید شما فکر کنیم که من فاز قدیمی دارم و آنجا گیر کردهام اما دلیل من صرفا نوستالوژیک بودن آن آهنگها نیست. احتمالا شما هم شنیدهاید که پدر و مادرتان میگویند موسیقی مدتهاست که مرده است و این آهنگهای جدید اصلا بهدرد نمیخورند، متاسفانه احتمالا حق با آنهاست و تحقیقات علمی نیز با آنها هم نظر است.
محققین روند تغییرات موسیقیهای معروف و محبوب ۳۰ و خردهای سال گذشته را بررسی کرده و به نتایج جالبی رسیدهاند. تیمی اسپانیایی در پژوهشی در سال ۲۰۱۲ نشان داد که افراد مشکوک و قدیمیگرایی مثل من احتمالا حق دارند و موسیقی روز به روز در حال بدتر شدن است. در این تحقیقات بیش از ۵۰۰ هزار قطعه موسیقی در تمام ژانرها در بازهی بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۲۰۱۰ توسط کامپیوتر و الگوریتمهای پیچیدهای از سه بُعد مورد بررسی قرار گرفت:
1. پیچیدگی هارمونی آهنگ
2. میزان بلندی
3. تنوع بافت و صداهای موجود در آهنگ
شوکهکنندهترین نتیجهی این بررسی این بود که تنوع بافت و صداهای موجود در آهنگها از دوران اوج خود در دههی ۶۰ میلادی همواره در حال کاهش بوده است؛ صرفا به عنوان یک مثال در آهنگ A Day in the life از گروه بیتلز برای خلق موسیقی کار از بین از ۴۰ نوازنده از بیش از ۱۰ مدل ساز مختلف کمک گرفته شد (اندازه یک ارکستر) در مقابل آهنگی مثل Blurred lines روبین تیکر فقط از یک ساز درام استفاده کرده است.
بجای آزمون و خطا و کمکگرفتن از تکنیکها و سازهای مختلف موسیقی مدرن امروزی از یک ترکیب ثابت کیبرد، درام، سمپلر و نرمافزارهای کامپیوتری تولید میشود که باعث میشود خلاقیت و نوآوری بشدت در موسیقی کاهش پیدا کرده و آثار مدرن شبیه هم به نظر برسند. نکتهی جالب اینکه تحقیقات مشخص کرده است که هر چه به زمان حال حرکت میکنیم موسیقیها از نظر ملودی، ریتم و حتی لحن و صدا بیشتر و بیشتر به همدیگر شبیه میشوند.
یکی از افرادی که یک الگوی بسیار معروف و تکرارشونده در اکثر کارهای خوانندههای پاپ امروزی را پیدا کرده است، بلاگر موسیقی پاتریک متزیگر است. او متوجه شد که ۱۰۰ها تن از خوانندههای پاپ از الگوی مشابه «وا-او-وا-او» در کارهایشان استفاده میکنند و این الگو را «Millennial Whoop» نامگذاری کرده و اگر دقت کنید تقریبا تمام خواندههای پاپ معروف حداقل یک اثر دارند که در آن چنین الگویی پیدا میشود!
اما چرا اینطور است؟ جوابش سادهاس: شباهت و تکرار. مغز ما از شباهت و تکرار لذت میبرد و هر چه آهنگ و الگویی را بیشتر شنیده باشیم بیشتر از آن لذت میبریم. استفاده از الگوی گفته شده باعث میشود که شما پیش خودتان بگویید که این آهنگ جدید را گوش کن، اما اصلا نگران نباش چرا که به نظر آشنا میآید و مشابه آن را ۱۰۰ها بار شنیدهای! چنین احساسی در دنیای پر از تغییر و آشفتهی امروز به ما حس امنیت و آرامش میدهد.
خب در مورد متن و ترانه اوضاع چطور است؟ متاسفانه اونجا هم وضع خرابه! در آزمایشی دیگر که آهنگهای برتر ۱۰ سال گذشته با معیارهای مختلفی از جمله «میزان سادگی و روانبودن متن» را بررسی کرده نشان میدهد استفاده از لغتهای متنوع کاهش یافته است، دشواری و کیفیت متنها به شکل واضحی افت کرده است، اشعار کوتاهتر شدهاند و تکرار کلمات و وِرسها در آهنگ بیشتر و بیشتر شده است.
نکتهی عجیب و جالب دیگر اینکه اگر به شما بگویم که اکثر آهنگهای معروف ۲۰ سال اخیر را فقط دو نفر نوشتهاند چه میگویید؟ فرقی ندارد که خواننده جاستین بیبر باشد، یا کیتی پری، تیلور سوییفت یا جاستین تیمبرلیک؛ نقطهی اشتراکی که همهی آنها را بهم وصل میکند ترانهسرای یکی است. نمیگویم ۱۰۰ درصد آهنگهای این افراد اما بخش قابل توجهی از متن و شعر آهنگهای بسیاری از این خوانندهها را تراهسرای سوئدی Max Martin نوشته است. اگر نویسندهی آهنگ معروفی مکس نباشد احتمالا ترانهسرا Lukasz Gottwald معروف به Dr. Luke است، به بیان دیگر خالق اکثر ترانههای مدرن پاپ این دو نفر هستند!!
علیرغم اهمیت و تاثیرگذاری احتمالا شما تا به حال در مورد این دو نفر نشنیده بودید که این موضوع کاملا عمدی است، چراکه در این اون دو کارخانهی تولیدی پشت تمام خوانندهها و گروههایی هستند که کارهایشان را از رادیو شنیدهاید و اگر سنتان کمتر از ۳۰ سال باشد احتمالا در شکل دادن سلیقهی موسیقیایی شما نقش داشتهاند، بعد تعجب میکنید که چرا همهی آهنگها شبیه هم شده است؛ البته هنوز هم هستند هنرمندانی که کارهایشان را خودشان مینویسند اما برای پیدا کردن چینی افرادی حسابی باید بگردید چون تعدادشان بشدت کم است.
نکتهی جالب دیگری که در تحقیقات مشخص شد این بوده است که بخش «قلاب» آهنگها (اون بخشی که از همون بار اول میمونه تو ذهن و همه هم تکرارش میکنن!) هر چه به سمت موسیقی مدرن حرکت میکنیم زودتر در آهنگها دیده میشوند و از نظر تعداد نیز افزایش پیدا کردهاند. ریشهی این موضوع اینجاست که وقتی بحث موسیقی مطرح باشد مغز ما توجه و تمرکز پایینی دارد و مگر در شرایطی که همان اوایل جذب آهنگ شود و به «قلاب» آن گیر کند! نسبت به آن بیتوجه خواهد بود یا به سادگی میرویم به سراغ آهنگ بعدی! در گذشته برای گوش دادن به یک موسیقی یا آلبوم وقت و هزینهی زیادی صرف گشتن و خریدن فیزیکی آلبوم و پخشکردن آن با دردسرهای مختلف وجود داشت که باعث میشد آهنگها را با تمرکز و دقت زیادی گوش کنیم و بخاطر سختی دسترسی به آهنگهای جدید و تنوع هر آهنگی را ممکن بود چند صد بار گوش میدادیم و با گذر زمان به تمام جزئیات و نکات ریز درون آن پی میبردیم اما با آمدن گوشیهای هوشمند و به دنبال آن سرویسهای پخش آنلاین مثل اسپاتیفای ما با یک اشارهی انگشت به سادگی به میلیونها آهنگ بدون هیچ سختیای دسترسی داریم و در چند ثانیه میتونیم به سراغ آهنگ بعدی برویم پس تولید کنندهها در تلاش هستند تا «قلاب» آهنگ را در اولین نقطهی ممکن قرار دهند و تلاش میکنند در حد امکان آن قطعه را برای ما جذابتر کنند تا به گوش دادن آن ادامه دهیم.
در سالهای اخیر ابزار ساده اما قدرتمند دیگری نیز بشدت مورد استفاده قرار گرفته است که اصلا خوب نیست! و آن شکلگیری جنگ «بلندی» است. تلاشی که در ۲۰ سال اخیر میخواهد آهنگی تولید کند که صدای بلندتری از رقیب داشته باشد اما چگونه اینکار را میکنند وقتی کم و زیاد کردن صدا تحت کنترل ماست؟ آنها از متراکمسازی و تنظیم کمک میگیرند. به کمک دستگاه فاصلهی بین بلندترین و آرامترین قسمت آهنگ را کم میکنند و عملا بازهی نوسان صدا را کاهش میدهند که این باعث میشود آهنگ بلندتر به نظر برسد. در شرایطی که همهی آهنگها شبیه هم هستند آن اثری شنیده میشود که صدای بلندتری داشته باشد!
اما خب عیب این کار کجاست؟ دستکاری کردن بازهی صدای آن هم به این شکل افراطی امروزی بشدت به بعد هنری خلق موسیقی آسیب میزند، با بلندتر کردن صدا نسبت به چیزی که در واقعیت بوده شما به تنوع صدایی وبافت آهنگ آسیب میزنید و کیفیت کار نیز به ناچار کم خواهد شد (دقیقه ۱۳ ویدئو با یه مثال صوتی کاملا روشن کرده این مطلب رو)
اما اگر این کارها به ضرر موسیقی و هنر است چرا هنرمندان و شرکتهای ضبط چنین کارهایی میکنند؟ جواب این سوال کاملا منطقی و روشن است، ریسک! در دهههای ۵۰ و ۶۰ و حتی ۷۰ میلادی کمپانیهای ضبط آهنگ هر هفته ۱۰۰ها فایل دمو موسیقی از هنرمندان تازهکار و جوان دریافت میکردند و پس از بررسی همگی آنها به تعدادی از آنها که کیفیت قابل قبولی داشت پیشنهاد همکاری و قرارداد میدادند، حتی اگر خیلی نخبه و فوقالعاده هم نبودند یه فرصت به آنها داده میشد. سپس کمپانی پخش چندهزار دلاری را روی هر فرد/گروه برای ضبط کار و تبلغات سرمایهگذاری میکرد و محصول را به بازارها عرضه میکرد، اگر مردم جامعه از آن آهنگها خوششان میآمد در ادامه آن کار خود به خود طرفدارن خود را پیدا میکرد و محبوب میشد و اگر خوب نبود به شکلی طبیعی از بازار و چرخهی رقابتی حذف میشد. این موضوع ارزش زیادی داشت چراکه در این حالت این مردم بودند که با گوشهای خود و بدون دخالتهای خارجی به موسیقی خوب و مورد علاقهشان رای میدادند و آنرا انتخاب میکردند – قاضیهایی برای انتخاب بهترین خواننده، نوازنده، ترانهسرا و … و شرط اصلی موفقیت و بقا در فضای موسیقی این بود که گروه/فرد به شدت با استعداد بوده و برای ساخت قطعههای با کیفیت همهی تلاش خود را میکرد.
عیب بزرگ این روش اما ریسک بالای آن بود چرا که در اکثر موارد آن گروه مورد پسند جامعه قرار نمیگرفت و سرمایهگذاری شرکتهای ضبط دود شده و به هوا میرفت و باعث میشد سود کلی کاهش پیدا کند. در دنیای امروزی شرایط بدتر هم شده، طبق بررسیها اگر بخواهیم یه گروه/فرد جدید را به بازار موسیقی معرفی کنیم باید چیزی بین ۵۰۰هزار تا ۳میلیون دلار هزینه کنیم تازه آیا مردم بپسندند یا خیر! در واکنش به این تغییرات کمپانیهای ضبط و پخش موسیقی بجای تلاش برای پیدا کردن استعدادهای واقعی و خلاق دنیای موسیقی ترجیح میدهند که یک فرد معمولا جوان خوشچهره را از یک شوی استعدادیابی بیاورند و با مغزشویی جامعه را مجبور کنند که دوستش داشته باشد! درست خواندید، مغزشویی! یعنی با تکنیکهایی که گفته شد کاری میکنند که ناخودآگاه و بدون اینکه نظر واقعی خودتان باشد آهنگ را دوست داشته باشید.
تا به حال توجه کردهاید که آهنگ معروف جدید فلان خواننده، هر جایی که میروید در حال پخش است؟ در رستوران، در پاساژها، در رادیو حتی در فیلمهای جدید و برنامههای تلویزیونی! این موضوع تصادفی نیست و دقیقا همان ۳ میلیون دلار گفته شده است که به این شکل خرج میشود.
یادتان هست گفتیم که مغز تکرار را دوست دارد؟ بر اساس نظریهی روانشناسی «Mere-exposure» افراد کم کم به چیزی که زیاد میبینند/میشنوند علاقهمند میشوند.
مغز ما با شنیدن آهنگی که برایش آشناست دوپامین (هورمون لذت و حس خوب) آزاد میکند و هر باری که مجدد آن را میشنویم هورمون بیشتری آزاد میکند! به این صورت کم کم آهنگ مورد علاقهی شما متولد میشود! فکر کنید و ببینید که آیا دفعهی اولی که آهنگ مورد علاقهی خود را شنیدید دوستش داشتید یا احتمالا مثل اکثر افراد با آن مخالف بودید و کم کم بهش علاقه نشان دادید؟ آهنگی که خودش عالی باشد در همان پخش اول شما را جذب خواهد کرد.
همهی ما سلیقهی متفاوتی در موسیقی داریم، اما به دلیل فعالیتهای این چنینی است که باعث شده اکثرا به چیزهای مشابهای علاقه نشان دهیم، اگرچه هنوز هم گروه خوبی هستند ولی احتمالا ما کاری از آنها نشنیدهایم و یا خیلی خیلی کمتر در مرکز توجهات بودهاند.
اما نکته اینجاست که متفاوت بودن مهم است، ممکن است به درستی بگویید که مگر هدف لذت بردن از موسیقی نیست و چه فرقی میکند که چه آهنگ/خوانندهای باشد؟ حق با شماست اما اصالت و خلاقیت و تفاوتها نباید از بین بروند، آنها روح موسیقی هستید و این هنر امروز در حال مرگ است و دارند جای خود را به کارهایی میدهند که هدفشان صرفا فروش و کسب سود بیشتر است و نه الهامبخش بودن و نه بُعد هنری ماجرا. ما نباید اجازه دهیم که موسیقی سرد و مکانیکی مدرن بر فضا تسلط پیدا کند و جای موسیقی اصیل و زیبا را بگیرد، موسیقیهایی که در تاریکترین و روشنترین لحظات عمر ما همراهمان بودهاند ممکن است به زودی برای همیشه نابود شود و از آن فقط خاطرهای بجا بماند.
ترجمهای آزاد از این ویدئو
دوستان سلام، ممنونم که احتمالا متن رو تا آخر خوندید، راستش این موضوع آهنگهای زرد بحثی بود که مدتها دلم میخواست مطرحش کنم، حسش نبود!! اگرچه حس میکنم آهنگهای سطحی و کم ارزش دقیقا مثل چیپس و پفک هستند یعنی علیرغم بد بودنشون به میزان کم باید باشن اما کم کم اگر کارهای با کیفیتتر گوش بدید، به مراتب از موسیقی بیشتر لذت خواهید برد (به عنوان کسی که حداقل چندین ساعت در طول روز آهنگ گوش میکنه و یه زمان زیادی هم چرت و پرت گوش میداد!! تفاوتش رو کاملا حس کردم!) - به هر حال خیلی خوب میشه اگر دوستانی که سواد موسیقیایی دارن یا کارهای خوبی میشناسن در زیر این تاپیک ۱۰ تا آهنگ خوب از پلیلیست خودشون رو با ما به اشتراک بذارن تا بتونیم از کارهای قشنگ لذت ببریم (سعی میکنم خودم در آینده به شکل تاپیکی مجزا چندین پلیلیست از ژانرهای مختلف براتون بذارم - باشد که همگی رستگار شویم!)
امیدوارم وضع موسیقی بهتر بشه و همگی کارهای قشنگ و غیر کامپیوتریای گوش کنیم که دل و جیگرمون حال بیاد!
ارادتمند رد
به عنوان طرفدار پر و پا قرص کویین نظری ندارم😬
به به، عالی بود 👏🏻👏🏻
واقعا بیشتر آهنگای امروزی مزخرفی بیش نیستن.
هدف فقط شده کسب درآمد بیشتر، روح هنر از بین رفته.
↩ Call_me_ReD
چندتا از کلاسیک های مورد علاقه ام
تو ژانر های دیگه آهنگ مورد علاقه زیاد دارم لیست کردنشون سخته 😁😁
↩ Call_me_ReD
بنظرم تغییر در موسیقی به دو دلیله:
۱. افزایش جمعیت و اضافه شدن سلیقه های مختلف و به طبع خواننده های بیشتر که باعث شده سطح کیفی آثار بیاد پایین
۲. افزوده شدن تکنولوژی به موسیقی مثل سایر دیگر پدیده های دنیا با این تفاوت که تکنولوژی در بعضی از رشته باعث پیشرفت شده و در موسیقی و بعضاً سینما باعث پسرفت 🤦
تاپیک بسیار خوبی بود ، ممنون 🙏👌🌹❤️
↩ ..Moonlight..
من یه روز کامل باید وقت بزارم برای تاپیک شما 😍🤩
↩ ..Moonlight..
مونلایت عزیز، ممنونم بابت به اشتراکگذاری لیستتون با ما؛ در اولین فرصت چندتاییش که برام جدید بوده رو گوش میکنم و فکر کنم با توجه به اشتراک نسبی سلیقهم با شما در بقیه لیست، اون چندتا رو هم دوس داشته باشم. 🙏 🌹
ارادت رد
بله موسیقی مدرن تکرار مکررات با افراد خوش چهرۀ جدید و مختلف.
از طرفی ابزارهای DAW با اندکی تغییر تکرار مکررات را با پوسته ای جدید ارائه میکنه که در آنها هیچ اثری از خلاقیت شخصی نیست.
و نکتۀ خیلی خوبی که اشاره کردید… به شدت، کم بودن تعداد صداها و به تبع آن فقر شدید هارمونی صداهاست، که در موسیقی مدرن کاملا مشخصه.
↩ Call_me_ReD
خواهش میکنم امیدوارم مورد پسندتون باشه 🌹🌹
↩ Call_me_ReD
https://m.youtube.com/watch?v=_hyAOYMUVDs
این قطعه رو هم چند روز پیش تو تاپیک یکی از دوستان به اشتراک گذاشتم، گفتم خالی از لطف نیس اینجا هم بذارم.
↩ ..Moonlight..
از کارهای مورد علاقه منه این قطعه به ویژه زینتهایی وسط کار اجرا میشه! سپاس بسیار 🌹
↩ ..Moonlight..
این چه جادویی که موسیقی داره، آدم رو مست میکنه 😍
قطعه شنیدنی بود ، ممنون 🙏🌹❤️
↩ گردان_26
ممنون از توضیحات
منظورتون از مثال …
تغییر از کورد FM به Fm بود؟ یا از FM به هر ماینر دیگه ای بود؟
↩ گردان_26
اوکی ممنون الان متوجه مثال در متن اولتان شدم
که بطور مثال، پیانو تونال FM را اجرا میکنه و در ادامه تونال Dm را ویولن
من ابتدا مثالتان را با کورد ها اشتباه گرفتم که حرکت از FM به Fm چندان همنوایی نداره.
سپاس دوست عزیز
تاپیک بسیار خوب و جذاب بود ممنون از ترجمه 🌸🌸
توی کتاب قدرت عادت هم به اون نکته ی تکراری بودن آهنگ ها و جذب مخاطب اشاره کرده بود و اینکه چطور یه آهنگ جدید رو بین دو آهنگ آشنا و همه پسند قرار می دادن توی رادیو تا مردم کم کم به شنیدنش عادت کنن!
به شخصه از آهنگ هایی که تعداد ساز زیاد نداره بیشتر لذت می برم چون از یه جایی به بعد شلوغ میشه و آزار دهنده. در کل هم معمولا سازهای واقعی حس بهتری به من میدن.
باز هم ممنون🌸🌸
↩ Lor-Boy
ارادت قربان، درس پس میدیم.
حیفه واقعا این همه موسیقی خوب باشه و بشه به سادگی چند کلیک گوش داد اما عمدهی خوراک گوش ما شده باشه آهنگهای بیکیفیت که نه محتوای خاصی دارن و نه زیبایی صوتی! بیشتر آلاینده هستن.
به هر جهت خوشحالم که مفید بوده و امیدوارم قدمی هر چند کوچیک باشه برای بهتر کردن انتخابهامون.
ارادت رد
الان خیلی از خواننده های مشهور جهان گوست رایتر و کو رایتر دارن و بیشتر شعراشونو با همکاری بقیه مینویسن،
به نظر من کار زیاد جالبی نیست،شعر یا ورسای خواننده باید از ذهن و روح خودش تراوش کنه.
من دوست دارم خواننده حرف دلشو خودش بزنه تا اینکه یکی دیگه بیاد براش تکست بنویسه.
مرسی از مطالب مفید و خوبت
ولی میخوام یه اشکال ازش بگیرم من خودم چندسالی هست که موسیقی کار میکنم و مطالب زیاد و موسیقی های زیادی گوش دادم و خودمم به قول معروف کلاسیک بازم وبیشتر با اهنگ های کلاسیک و اینجور چیزا حال میکنم ولی خب دلیل نمیشه که من پاپ و هیپ هاپ مدرن رو گوش ندم.
ادم ک همیشه نباید توی لیریک و هارمونی و اینسترومنتال های خوب باشه بعضی وقت ها مودت خوبه میخوای برقصی یا که انرژیتو خالی کنی زیاد نمیشه با این نوع موسیقی ها این کارو کرد
ولی خب حرف شما کاملا درسته و اون روحی که موسیقی های کلاسیک داره هیچ موسیقی مدرنی نداره.
به امید موفقیت بیشتر ❤️