خاطره آنلاین دیشب
وقتی وارد خونه شد، متوجه شدم که خسته و کوفته است. یک راست رفت حموم و دوش گرفت. از حموم برگشت و به اتاق دخترش رفت. دخترش تازه خوابیده بود. کنار تختش نشست و دستهای دخترش رو گرفت توی دستهاش. انگار داشت تمام خستگیها و استرسهای درونش رو از طریق دخترش تخلیه میکرد. به آرومی بهش گفتم: شام حاضره.
از جاش بلند شد و گفت: اشتها ندارم، میخوام بخوابم.
رفت توی اتاق خوابمون و دراز کشید. چراغ اتاق خواب رو خاموش کردم. حوله رو از دورش برداشتم و گفتم: ماساژت بدم؟
با تکون سرش تایید کرد و گفت: نیکی و پرسش؟
از انگشتهای پاش شروع کردم به ماساژ دادن. درونم پر از شهوت و نیاز به سکس بود و تصمیم داشتم که حتما باهاش سکس کنم. وقتی هم که لمسش کردم، حرارتم بیشتر شد. نا خواسته چند تا بوسه ریز به انگشتهای پاهاش زدم، اما هیچ واکنشی نشون نداد. چشمهاش رو بسته بود و حتی حدس زدم که شاید خوابش برده باشه. بعد از ماساژ ساق و رونهاش، چشمم به کیر خوابیدهاش افتاد. سلول به سلول بدنم، به من فرمان میداد که کیرش رو بذارم توی دهنم و براش ساک بزنم. آب دهنم رو قورت دادم و به یک بوسه آروم از کیرش قناعت کردم. خواستم دست و بازوهاش رو ماساژ بدم که مطمئن شدم خوابیده. عطش شهوتم اینقدر زیاد بود که ترشح بیش از حد کُسم و خیسی شورتم رو حس میکردم. خودم رو از روش کشیدم کنار و نشستم کنارش. برای چندمین بار، به خاطر شهوت زیاد، آب دهنم رو قورت دادم و به چهرهاش زل زدم. شرایط برای هر دو تامون غیر منصفانه بود. اون به خاطر کار زیاد، حتی توانی برای شام خوردن هم نداشت و من هم دلم نمیاومد که به خاطر شهوت خودم، از تن خستهاش، تقاضای سکس کنم. به پهلو کنارش خوابیدم. دستم رو گذاشتم روی سینهاش و پام رو گذاشتم روی پاهاش. بازوش رو بوسیدم و چشمهام رو بستم. کُسم رو کمی به پاش فشار دادم و سعی کردم بخوابم.
نوشته: شیوا
↩ Pesar.shirazi.70
این واسه دیشبه. خواب سکسی هم ندیدم…
خودداری و تحمل و صبر از صفات خوب یک انسان درست و حسابیه.
خودتو ببین شیوا که از کجا به کجا رسیدی.
معدود آدمهایی مثل شما سیر انسانیت رو به این خوبی طی میکنن. همین شیوایی که ساختی رو حفظش کن.
ما صمیمانه دوستت داریم و بهت احترام میذاریم.
مثل همیشه هر جا فشار اومد ،فقط بنویسش. 👍
چقد خوبه که کیرشو یه بوس کردی من باشم حتی خسته هم باشم از خواب بیدار میشم و میگم ادامه بده عشقم
ولی حتما خیلی خیلی خسته بوده که کاری نکرده
سکس کردن موقع خستگی طرف مقابل ،لذت رو یکطرفه میکنه
تو اینجور مواقع ، موکول کردن سکس به اوایل صبح ،بهترین نتیجه رو میده ، خدایی امتحان کن
عاشق لایههای ظریف زیرپوست متنها و داستانها هستم… احتمالا اگر این خاطرهرو به عنوان یک داستان اجتماعی به جایی ارائه بدی بهت بگن: داستان تم اجتماعی نداره و رد بشه!!! 😕
اما در زیرلایه متن یک داستان اجتماعی بزرگ نهفته است که به زیبایی روایتش کردی… مشکلات جامعه به سادگی به رختخواب آدمهای اون جامعه رخنه میکنه و بسیاری از لذتهارو از آدمها میگیره.
برای روایت قشنگت بهت میگم دستمریزاد و عالی نوشتی اما برای نیازی که برطرف نشد میگم متأسفم چون هر دو (هم خودت هم همسر عزیزت) بیگناه هستید و مقصر یک جامعه کثافت زده است که حاکمانش لذتهارو دونه دونه از مردم میگیرن.
اولین فرصت باید به تاپیکهای قدیمیت سر بزنم و همینجا عذرخواهی میکنم اگر بعضیاشون ممکنه آپ بشن چون قطعا وقتی تحت تأثیر قرار بگیرم زیرشون کامنت میزنم 🙏 ❤️
شیوا جان قلم بسیار زیبایی دارین خیلی ساله دنبالتون میکنم شاید شیش هفت ساله خواستم تشکر کنم
↩ om1d00
کامنت عالیییییییی… بهتر از نمیشد که درکم کنی…
❤❤❤🙏🙏🙏