با سلام خدمت دوستان
متاسفانه یا خوشبختانه تاپیک قبلی با مشکل فنی مواجه شد و جالبه تنها کسی که نمیتونست توش پست بذاره خودم بودم (قابل توجه طرفداران دین که تا یه دونه پستشون بالا نمیاد فوری توطئه های دشمنان فرضی و عوامل استکبار جهانی رو دخیل میدونن)، بنابراین توفیق اجباری شد که این تاپیک راه اندازی بشه و ادامه بحث اینجا دنبال بشه
سیاست و هدف این تاپیک فقط نقد منطقی و مودبانه از ادیان، مخصوصا دین اسلام به استناد منابع معتبر و مورد تایید علمای دین هست و نه قصد توهین به اعتقادات کسی هست نه قصد تحمیل عقاید.
تو کتب دینی و تاریخی برخی مسائل و رویدادها هست که چون به نفع دکانداران دین نبوده و ممکنه باعث سوء ظن مردم به دین و در نتیجه باعث بیداریشون بشه همیشه مخفی نگهداری شدن و همونطور که از اسم تاپیک مشخصه هدف اطلاع رسانی درباره این ناگفته هاست.
به نظر بنده 90% کسانی که معتقد به دین هستن اعتقادشون ارثی و بدون تحقیق و مطالعه است و ما در قبال این عزیزان وظیفه داریم که با دلیل و منطق ذهنشون رو روشن کنیم تا متوجه حقایق بشن، بعد از اون یا دین رو میذارن کنار و یا اگه معتقد موندن حداقل اینسری اعتقادشون از روی عقل و فکر هست نه چشم بسته و کورکورانه.
این وسط توصیه ای هم دارم به عزیزانی که هدفشون دین زدایی هست ولی روششون پرخاشگرانه و گاها همراه با فحاشیه. دوستان عزیز، دشمن دین تفکر هست و تقویت کننده اش تعصب و اگه واقعا هدفتون روشنگری هست بدونین که با روش پرخاشگرانه اندک شانس تفکر رو هم از شخص دیندار میگیرین و طرف رو مجبور میکنین که متعصبانه و از روی لجبازی از دینش دفاع کنه و در اصل خودتون به هدفتون ضربه میزنین و کار خودتون رو سخت میکنین (مگر اینکه فقط در ظاهر هدفتون دین زدایی باشه).
آیین نامه انضباطی تاپیک:
1- در این تاپیک توهین و فحاشی کلا قدغن بوده و اگه فحاشی از جناح مخالف باشه دایورت میشه به … ولی از طرف موافقین باشه مطمئنا برخورد میشه، بعدا گله ای نباشه.
2- اگه کسی قصد بحث یا دفاع از دینش رو داره لطفا مودبانه مطرح کنه تا جواب قانع کننده هم بشنوه.
**3- بحث در مورد مسائل تاریخی یا دینی حتما باید مستند بوده و با ذکر منبع معتبر و مورد تایید عموم باشد و مطلب بدون منبع که به عبارتی برداشت شخصی و شنیده ها و … هستن حکم باد معده را دارد و طبیعتا ارزش پاسخگویی ندارد. **
4- به کسانی که ادعا میکنن موضوع سایت سکسی هست و نباید بحث دینی کرد یک بار برای همیشه عرض میکنم که سایت انواع تالارها رو برا بحث داره که یکیش هم تالار دین هست و لطفا اگه اعتراضی دارند به ادمین مراجعه کنند.
5- حداقل 80 _ 90 درصد مطالب تاپیک کپی پیست شده از کتب تاریخی و دینی هست و بنده به شخصه هیچ ایرادی در کپی پیست کردن مطالب نمیدونم، البته به شرطی که کپی کننده اول خودش مطلب رو بخونه و یه درکی در موردش داشته باشه بعد منتقل کنه نه اینکه مطلبی از سایت ماست مالی دات کام پیدا کنه و نخونده کیلویی بریزه اینجا.
6- هر مطلبی که از طرف من تو این تاپیک گذاشته بشه در صورت اعتراض یا سوال، خودم به شخصه پاسخگو هستم و چنانچه مخاطب پستی مستقیم خودم باشم قطعا اون پست بی جواب نمیمونه ولی تو بحث دوتا کاربر دیگه حتی الامکان دخالت نمیکنم.
7- به دوستانی که قصد حمایت از دین و مخالفت با مطالب تاپیک دارن توصیه جدی میکنم برای این کار از ادله محکمه پسند و مستند استفاده کنن و مطمئن باشن اگه دلیل منطقی داشته باشن من خودم اولین نفری هستم که به درستیه ادعاشون اعتراف میکنم ولی اگه بخوان متوسل به مغلطه و سفسطه بشن خیالشون راحت باشه که اینجا چیزی کاسب نمیشن.
فهرست مباحث
مقایسه خدای ادیان (یهودیت، مسیحیت، اسلام)
داستان مضحک خلقت اسمان و زمين در اديان ابراهيمی
ﺟﻬﺎن ﭘﺲ از ﻣﺮگ در ﺁﺋﻴﻦ ﺗﻮﺣﻴﺪی
داستان پیامبران (ابراهیم، اسحاق، لوط، یعقوب، موسی، حزقیال، هوشع، یوشع، ایوب، سلیمان، داوود، نوح)
داستان همخوابگی باخواهر توسط پسر داوود پیامبر
ﻋﻮاﻗﺐ ﺗﺨﻄﯽ از ﻓﺮاﻣﻴﻦ ﻳﻬﻮﻩ
توطئه خدا(یهوه) علیه فرزندان نوح
داستان چگونگی واجب شدن ختنه در تورات
اسلام و دلیل چالش طلبیدن آن
ماجرای ترورهای اسلامی از صدر اسلام
قبیلههای صدر اسلام (بنی قینقاع، بنی النظیر، بنی قریظه)
الله کیست؟
چرا مسلمانان هفت بار دور کعبه می گردند؟
نحوه نزول وحی به رسول الله
ماجرای مرتد شدن کاتب وحی (عبدالله بن ابی سرح)
گروههایی که مطابق نص صریح قرآن وارد جهنم می شوند
فحاشیهای الله
ماجرای غرانیق در صدر اسلام (آیات شیطانی)
تناقض قرآن در مورد بنی اسرائیل
تضاد در آیات قرآن
داستان خلقت آسمان به نقل از قرآن و تناقضات آشکار آن با دانش کیهان شناسی
عدم اطلاع الله و محمد از کروی بودن زمین زمان نزول قرآن
آیات غیرعلمی قرآن
تایید بردهداری در اسلام
آیا اسلام مجوز تجاوز جنسی را میدهد؟
غلمان و حوری، دو نعمت بهشتی برای مردان مسلمان
قضا و قدر از دیدگاه قرآن
الله چگونه است؟
آیا داستان جن، چیزی جز خرافه است؟
از رفتار داعش تعجب نکنید!
تناقض آیات قرآن درمورد روش آفرینش انسان
الله، قرآن، پیامبر، زن
لیست زنان حضرت محمد
الله، جبرائیل و قرآن تمام قد در خدمت آلت مبارک رسول اکرم!
سکس محمد با خاله اش، خوله بنت حکیم و نازل شدن آیات قرآن باب میل جنسی او
فتواهای سکسی از عمام راحل
آيات تبعيض آميز قرآن در مورد زنان
جایگاه زن در احادیث
جایگاه زن در شاهنامه ایران باستان
سخنی با زنان مسلمان سینه چاک اسلام ناب محمدی
متن خطبه عقد ایران باستان
احادیث سکسی
جایگاه برده و کنیز در احادیث و روایات
خرافات و چاخانهای اسلامی، توهین به شعور انسان
زندگی تاریخی حضرت علی
[حسن و حسین و کرب
دولتشاه سمرقندی در کتاب تذکرة الشعرا (صفحهٔ ۲۶) به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:
«عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. (امیر) پرسید: این چه کتاب است؟ (مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند»
باری، بدین گونه بود که کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و دینی بی همتا بودند به دست این سبک مغزان افتاد که از جهنم هولناک صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در اندازه فهم و شعورشان بود.
ﺧﺪای ﺗﻮرات ﮐﻪ ﻳﻬﻮﻩ ﻧﺎم دارد(و در ﺗﻮرات ۶٨٢٣ ﺑﺎر از اوﻧﺎم ﺑﺮدﻩ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ) ﺻﺮﻓﺎ ﺧﺪای ﻗﻮم ﻳﻬﻮد اﺳﺖ و ﺧﻮدش ﻧﻴﺰ ﺧﺪاﺋﯽ ﺻﺪ در ﺻﺪ ﻳﻬﻮدی اﺳﺖ.
پیاﻣﺒﺮاﻧﯽ ﮐﻪ از ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮد ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﺪ ﻣﻨﺤﺼﺮا ﭘﻴﺎﻣﺒﺮان ﻣﻠﺖ ﻳﻬﻮدﻧﺪ و ﺑﻪ ﮐﻔﺮ ﻳﺎ اﻳﻤﺎن دﻳﮕﺮانﮐﺎری ﻧﺪارﻧﺪ.
ﺗﻌﺎﻟﻴﻢ و ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﺁﻧﺎن ﮐﻼ ﺑﺮ اﻳﻦ ﻣﺤﻮر ﻣﻴﮕﺮدد ﮐﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﺎص ﻗﻮم ﻳﻬﻮد از هر راهی ﮐﻪ ﻻزم ﺑﺎﺷﺪ ﺣﻔﻆ ﺷﻮد، وﻟﻮ اﻳﻦ ﻣﺴﺘﻠﺰم ﺁن ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺧﻼﻗﯽ و اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺴﻴﺎری زﻳﺮ ﭘﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ و ﺣﻘﻮق ﻣﺸﺮوع ﻣﻠﺘﻬﺎی دﻳﮕﺮی ﻧﺎدﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﮐﺴﺎن ﺑﺴﻴﺎری ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ.
در ﺟﺮﻳﺎن ﺣﻮادث روزﻣﺮﻩ ﻳﺎ وﻗﺎﻳﻊ ﻣﻬﻢ از ﻗﺒﻴﻞ ﺟﻨﮕﻬﺎ و ﺑﻼﻳﺎی ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ و زﻣﻴﻨﻲ، ﻳﻬﻮﻩ ﺷﺨﺼﺎً از آﺳﻤﺎن ﺑﻪ زﻣﻴﻦ میآید ﺗﺎ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻗﻮم ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺧﻮد را ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎ ﺳﺮ ﭘﺮﺳﺘﯽ و درﺻﻮرت ﺿﺮورت ادارﻩ ﮐﻨﺪ و در همه اﻳﻦ ﻣﻮارد در ﻣﻮﺿﻊ ﻳﮏ ﺧﺪای ﻳﻬﻮدی ﻋﻤﻞ ﻣﻴﮑﻨﺪ و ﻧﻪ ﺧﺪای همه اﻗﻮام و همه ﺳﺮزﻣﻴﻨﻬﺎ.
ـ ﺑﺎ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮدش ﻗﺮار داد ﻣﻴﺒﻨﺪد ﮐﻪ اﮔﺮ ﭘﺴﺮان اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺧﺘﻨﻪ ﺷﻮﻧﺪ او در ﻋﻮض ﺳﺮزﻣﻴﻦ ﮐﻨﻌﺎن را ﺑﺮای همیشه ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺒﺨﺸﺪ، و ﺑﻌﺪا ﻧﻴﺰ ﺷﻬﺮهای ﻣﺘﻌﺪد اﻳﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻦ را ﻳﮑﯽ ﭘﺲ از دﻳﮕﺮی ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺷﺮط ﮐﻪ هیچکدام از ﺁﻧﻬا نه ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮد وزن و ﮐﻮدک ﺑﻠﮑﻪ ﮔﺎو و ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ و ﺑﺰﻏﺎﻟﻪ و ﺳﮓ و ﮔﺮﺑﻪای را ﻧﻴﺰ زﻧﺪﻩ ﻧﮕﺬارﻧﺪ.
ـ ﺑﺎ ﻳﮏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮش ﮐﺒﺎب و ﺁﺑﮕﻮﺷﺖ ﻣﻴﺨﻮرد و زﻳﺮ درﺧﺖ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﻣﻴﮑﻨﺪ.
ـ ﺑﺎﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﮐﺸﺘﯽ ﻣﻴﮕﻴﺮد و زورش ﺑﻪ او ﻧﻤﯽرﺳﺪ.
ـ در ﺷﺐ ﺗﺎرﻳﮏ دﻧﺒﺎل ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش در ﺑﻴﺎﺑﺎن ﻣﯽدود ﺗﺎ او را ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺧﺘﻨﻪ ﻧﺒﻮدن ﺑﮑﺸﺪ.
ـ از ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﻣﯽﺧﻮاهد ﮐﻪ ﺑﺎ زﻧﯽ زﻧﺎ زدﻩ و زﻧﺎ ﮐﺎر ازدواج ﮐﻨﺪ.
ـ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش دﺳﺘﻮر ﻣﻴﺪهد ﮐﻪ روی ﻧﺎن روزاﻧﻪاش ﮔﻮﻩ ﺑﻤﺎﻟﺪ و ﺑﺨﻮرد.
ـ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﺷﮑﺎﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ دو ﺧﻮاهری ﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ او ﺑﻮدﻧﺪ ﻳﮑﯽ ﭘﺲ از دﻳﮕﺮی ﺳﺮش ﮐﻼﻩ ﮔﺬاﺷﺘﻪ اﻧﺪ و ﺑﺎ دﻳﮕﺮان زﻧﺎ ﮐﺮدﻩ اﻧﺪ.
ـ دﺧﺘﺮان ﻧﺎزﭘﺮوردﻩ اورﺷﻠﻴﻢ را ﻏﻀﺐ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻓﺮﻣﺎن ﻣﯽدهد ﮐﻪ دﻳﮕﺮ ﻣﻮ ﺑﺮ ﻓﺮج ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺮوﻳﺪ.
ـ رودﻩهای ﮐﺴﺎﻧﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ او بیاﺣﺘﺮاﻣﯽ ﮐﺮدﻩاﻧﺪ از ﻣﻘﻌﺪﺷﺎن ﺑﻴﺮون ﻣﯽﺁورد.
ـ ﺑﺎ ﺷﻴﻄﺎن ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﻨﺪﻩ اش اﻳﻮب ﺷﺮط ﺑﻨﺪی ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ـ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﭘﺮﺧﺎش ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮا ﺑﺎ زن ﻳﮑﯽ از ﺳﺮداران ﺧﻮد زﻧﺎ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﻮد ﻳﻬﻮﻩ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ زﻧﺎن دﻳﮕﺮی را ﺑﻪ ﺁﻏﻮش او ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ.
ـ ﻧﺤﻮﻩ دﻗﻴﻖ ﮐﺒﺎب ﮐﺮدن ﮔﺎو و ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ را ﭼﻮن ﻳﮏ ﺁﺷﭙﺰ ﮐﻬﻨﻪ ﮐﺎر ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ اوﻟﻮاﻟﻌﺰم ﺧﻮدش ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻣِﯽ دهد.
ـ اﺧﺒﺎر ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ درﺑﺎر ﻳﻬﻮد را ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﮏ ﻣﺎﻣﻮر ﻣﺨﻔﻴﻪ اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺑﻪ ﮔﻮش ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﻣﯽرﺳﺎﻧﺪ.
ـ در ﻧﻘﺶ ﻳﮏ رﺋﻴﺲ ﻣﺎﻓﻴﺎ ﺑﻪ ﻳﻬﻮدﻳﺎن ﻣﺼﺮ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ از همسایگان ﻣﺼﺮی ﺧﻮد هر ﻗﺪر ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﻃﻼ و ﻧﻘﺮﻩ ﺑﻪ اﻣﺎﻧﺖ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ را در ﺧﺮوج از اﻳﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺎ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﺒﺮﻧﺪ،
ـ و ﺧﻮد او در ﻋﺮض ﻳﮏ ﺷﺐ ﭼﻨﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮن ﻧﻮﺟﻮان و ﮐﻮدک ﻣﺼﺮی و ﺣﺘﯽ ﮔﺎو و ﮔﻮﺳﻔﻨﺪهایﻧﻮزاد را ﺑﺎ دﺳﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺳﺮ ﻣﯽﺑﺮد
توصیه میکنم حتما کتاب دنیا بازیچه یهود رو بخونید از سید محمد شیرازی … چون نمیخاستم کپی پیست کنم ارجاع دادم
«عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. (امیر) پرسید: این چه کتاب است؟ (مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند»
باری، بدین گونه بود که کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و دینی بی همتا بودند به دست این سبک مغزان افتاد که از جهنم هولناک صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در اندازه فهم و شعورشان بود.
?
روانشاد دکتر زرینکوب در کتابش(دو قرن سكوت انتشارت امیرکبیر ص۹۵،۹۶) این بار به بررسی رفتار اعراب با زبان و خط ایران میپردازد و میگوید:
«عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند در صدد برآمدند زبانها و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند. آخراین بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهر های ایران، به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند…شاید بهانه ی دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می شمرد.»
در واقع از ایرانیان حتی آنها که آیین مسلمانی پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی توانستند به تازی بخوانند. در کتاب تاریخ بخارا (صفحه ۷۵ چاپ تهران) آمده است:
« مردم بخارا به اول اسلام، در نماز قرآن به تازی خواندندی و عربی نتوانستندی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بود که در پس ایشان بانگ زدی: بکنیتا نکنیت، و چون سجده خواستندی کردن بانگ کردی: نگونیا نگونی کنیت.»
با چنین علاقه ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند شگفت نیست که سرداران عرب زبان ایران را تا اندازه ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از بین بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند.
اعراب، وقتی از صحاری سوزان عربستان سعودی به سرزمین خرم ما ایران رسیدند، کمتر چندی بنام «خانه» می شناختند! آنها از دیدن بناهای مسکونی در ایران دچار حیرت شدند و از بوی خوشی که از بدن زن و مرد بر می خواست، چنان گیج شده بودند که مانند حیوانات، انسان های متمدن ایرانی را بو می کشیدند!
آنها نمی دانستند «هرودوت» مورخ نامدار جهان، سالیان دراز قبل از هجوم آنها نوشته بود:
«مردم ایران، لباش های ابریشمی سپید می پوشند و با عرق انواع گلها، لباس و بدان خود را آغشته میسازند که همواره در گذرگاه ها بوی خوش از آنها به مشام میرسد»
او درباره خصلتهای پدران ایرانیمان می نویسد:
ایرانیان دروغ را بزرگترین گناه میدانند، و وامداری را ننگ میشمارند، و میگویند وامداری از این رو بد و ناپسند است که کسی که بدهکار باشد مجبور میشود که دروغ بگوید؛ از این رو همواره از ننگِ بدهکار شدن میپرهیزند.
هرودوت مینویسد که ایرانیان معبد نمیسازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمیسازند. آنها خدای آسمان را عبادت میکنند و میترا و اَناهیتا و همچنین زمین و آب و آتش را میستایند.
ایرانیان به همسایگان احترام بسیار میگذارند، هرچه همسایه نزدیک تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائینتری از احترام متقابل قرار دارند.
ایرانیان هیچ گاه در حضور دیگران آب دهان نمی اندارند و این کار را بی ادبی به دیگران تلقی میکنند؛ آنها هیچگاه در حضور دیگران پیشاب نمیکنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است. آنها هیچگاه در آبِ رودخانه پیشاب نمیکنند و جسم ناپاک در آب جاری نمیاندازند؛ و اینها را از آنرو که سبب آلوده شدن آب جاری میشود گناه میشمارند
در میگساری تعادل را مراعات میکنند و هیچگاه چنان زیادهروی نمیکنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند.
اعراب نو مسلمان که هنوز بدرستی نمی دانستند معنای «نو مسلمانی»چیست، وقتی در کتابخانه جندی شاپور را گشودند و با انبوه کتاب ها که بعدها مورخان نوشتند به چهل هزار جلد می رسید، روبرو شدند، تصور کردند ایرانیان چهل هزار آئین و مذهب و مسلک دارند. زیرا مذهب و مسلک آنها فقط یک کتاب بود که از قرآن محمد به جا مانده و تازه معلوم نبود گفته های او باشد.
آنها بی آنکه بدانند با چه گنجینه علم و دانش بشری روبرو شده اند، کتابخانه جندی شاپور را به آتش کشیدند.
این فقط نمونه کوچکی از فجایع نو مسلمانان بود که به واقع برای غارت و چپاول و به خیال تصاحب «زن» و «زر»به سرزمین ما هجوم آوردند.
با سپاس و تشکر ویژه از دوست عزیزم اسکلت حشری که با ویرایش پست اول تاپیک مطالب رو قابل دسترس تر کرد. ? ? ? ? ? ? ? ?
_
کمترین کمکی بود که ازم برمیومد ?
با قدرت ادامه بده…
در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند و متاسفانه عدهای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!!
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد:
فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.
در صفحه 31 تاپیک به وضعیت چندتا از شهرهای ایران پس از حمله اعراب اشاره شد و اینجا هم توضیجاتی درباره چند شهر دیگر داده میشود. امیدوارم که باعث بیداری بعضی از خود به خواب زدگان شود.
**در حمله به شاپور مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. **
(کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 )
(کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)
**در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند. **
(کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ )
( کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )
در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند … و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و تمام اموال مردم را بردند.
(کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ )
( کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹ )
سلام
اولا که امیدوارم بیدار باشید یا حداقل این که مینویسم رو ببینید
بعد اونکه امیدوارم که بودن من در اینجا ربطی به شما نداشته باشه
و اما بحث
باید به عرض برسانم که این حرف های مغرضانه شما همگی از روی تعصبات بدون منطق هست که در درجه اول فکر میکنید عربها وحشی و روانی بوده اند و اجداد شما را کشته اند در حالی که طبق نص سریح قرآن کریم
انسان ها کوچکترین فضیلتی بر دیگری ندارند و همه یکسانند حال اگردر زمان های قدیم(مثلا زمان دایناسورها)یک خلیفه بین ایرانی ها و عربها فرق گذاشته باشد قرآن که حق و حقیقت است گفته که ارزش و فضل انسان ها به میزان تقوای انها بستگی دارد،تقوا هم مساوی با ترس از خداست ترس از خدا ینی مال مردم نخوردن دزدی نکردن ظلم نکردن بیگناه نکشتن.
پس به این نتیجه رسیدیم که اسلام با نژاد پرستی مخالف است
پس چگونه ایرانی ها را در قادسیه به خاک و خون کشیدند و اجداد ما را کشتند؟
خب من ابتدا سوالی مطرح میکنم و بعد پاسخ هردو سوال را میدهم.
اگر داعشی ها بجای عرب ایرانی و ایضاهموطن ما بودند آیا شما به این بهانه که اونها ایرانی هستند انها را نمیکشتید؟نفسشان را از انان نمیگرفتید؟فقط از این جهت که اونها ایرانی اند؛نخیر اینجاست که نژاد پرستی اشکال پیدا میکند.
افرادی که گمراه بودند و اتش را پرستش میکردند به هنگام جنگ وقت موعظه و نصیحتشان نبود اما مردم ایران که در اتش جنگ نبودند ندای حق اسلام را شنیدند و به ان لبیک گفتند چرا؟
از انجا که هنگامی که علم اموزی در سیستم موبدی زرتشتی فقط کختص اشراف و بزرگان و نظامیان بود اسلام جویندگان علم رو مساوی با جهادگران میخواند
انجا که حاکمان و پادشاهان برای خود مقام نیمه خدایی قاعل بودند اسلام حرف از برادری و برابری زد.
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
ههههه جالبه حرفای شریعتی موافق اسلامه عجیبه اینجا گذاشته شده
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
**خدایا یا منو بکش یا دیگه خودت ظهور کن ** (dash)
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
**خدایا یا منو بکش یا دیگه خودت ظهور کن ** (dash)
_
کاملن درکت میکنم الان! ?
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
**خدایا یا منو بکش یا دیگه خودت ظهور کن ** (dash)
غصه نخور دادا؛ این کارش از خدا و پیغمبر گذاشته 🙄 راستی مگه تو خدا رو هم قبول داری؟! ?
و خطاب به دوستا مسلمانمان: دادا یع سری به دانشگده پزشکی شهید بهشتی بزن. اونجا میتونن برات یه کمیسیون پزشکی تشکیل بدن و وضعیتت رو برسی کنن (clap)
اگه منظورت از خدا همون الله اسلام باشه که به هیچ عنوان. خرزو خان رو بیشتر از اون الله قبول دارم.
وقت میگم خدا منظورم خالق با عظمتی هست آفریننده زیباییهاست و نه دغدغه اش نوبت همخوابگی محمد با زنهای متعددش هست و نه میل داغ به ماتحت بندگانش میکنه و …
اینا مشخصات خدایی هستن که تو دلم خیلی دوس دارم وجود داشته باشه ولی متاسفانه شواهد و علایمی که عدم وجودش رو ثابت میکنه بیشتره تا شواهدی که وجودش رو اثبات میکنن.
در مورد بعضی دوستان هم واقعا استقامت و مقاومتشون در مقابل دونستن و آگاه شدن بعضی وقتا متحیرم میکنه.
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
**خدایا یا منو بکش یا دیگه خودت ظهور کن ** (dash)
غصه نخور دادا؛ این کارش از خدا و پیغمبر گذاشته 🙄 راستی مگه تو خدا رو هم قبول داری؟! ?
و خطاب به دوستا مسلمانمان: دادا یع سری به دانشگده پزشکی شهید بهشتی بزن. اونجا میتونن برات یه کمیسیون پزشکی تشکیل بدن و وضعیتت رو برسی کنن (clap)
اگه منظورت از خدا همون الله اسلام باشه که به هیچ عنوان. خرزو خان رو بیشتر از اون الله قبول دارم.
وقت میگم خدا منظورم خالق با عظمتی هست آفریننده زیباییهاست و نه دغدغه اش نوبت همخوابگی محمد با زنهای متعددش هست و نه میل داغ به ماتحت بندگانش میکنه و …
اینا مشخصات خدایی هستن که تو دلم خیلی دوس دارم وجود داشته باشه ولی متاسفانه شواهد و علایمی که عدم وجودش رو ثابت میکنه بیشتره تا شواهدی که وجودش رو اثبات میکنن.
در مورد بعضی دوستان هم واقعا استقامت و مقاومتشون در مقابل دونستن و آگاه شدن بعضی وقتا متحیرم میکنه.
راستی یه تاپیک درباره ی همین موضوع خدا میتونی بزنی؟! چون اگه وجود خدا رد بشه؛ دیگه لازم نیست این همه برای رد اسلام عذاب بکشی!
**تو اون زمینه فعلا خودم به یقین کامل نرسیدم، رسیدم چشم. **
در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند .
(کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)
.
در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند.
(کتاب الفتوح؛ صفحه 282 )
در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! … تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود.
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸
رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.
(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)
.
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.
(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 )
( تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 )
(کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
.
جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.
حتما درباره ی بابک خرمدین تا کنون شنیده اید
سردار بزرگ ایرانی که از آذربایجان کنونی بر علیه حکومت اعراب که پس از حمله شان به ایران به پاکرده بودن به پا خاست
او به همراه مازیار بر علیه حکومت اعراب قیام کرد و سر انجام به دست ناپاک ترین و دجال ترین حاکم بنی عباس پس از تحمل زجر بسیار کشته شد
کشته شدن بابک همواره یکی از رویداد هاییست که در آن اوج وفاداری و پایبندی به ایران دیده می شود
.بابک بدون شک یکی از اسطوره های تاریخ ایران زمین است و اعدامش بدون شک یکی از تلخ ترین رویدادهاست
آخرین گفتار بابک چنین بوده است:
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.
تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند
مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعهی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبهی بابک یعنی چوبهی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی می شد
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند
معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار و افشین که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت
در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران این سه سردار تجاوز کرده است و بکارت آنها را پاره کرده است و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند
مجسمه بابک در باکو
«از همان بامداد اسلام، هر فتنه و آشوبی که در عا لم اسلام رخ داد، ایرانیها در آن عامل عمده بودند»
(«دو قرن سکوت» – دکتر عبدالحسین زرین کوب)
انديشهُ مهدويت از ايرانيان به مسلمانان سرايت كرده است و در ابتدا در اسلام چنين چيزي وجود نداشته است. نخستين كسي كه در تاريخ شيعه نامزد مهدويت شد محمد حنفيه پسر علي برادر ناتني امام حسن بود. پيروان او كيسانيه نام گرفتند و اظهار داشتند كه محمد نمرده است. بلكه در نزديكيهاي مدينه در درهُ رضوي كه آب و عسل فراوان است غايب شده و پس از مدتي ظهور خواهد كرد. پس از محمد كساني مدعي غيبت امام زمان مورد نظر خود شدند كه روزي بلاخره ظهور خواهد كرد. آنان از اين جمله اند:
1- گروه زيديه كه معروف به پنج امامي هستند‘ برادر امام محمد باقر را امام غايب مي دانستند
2- گروه باقريه امام محمد باقر را امام عصر مي دانستند
3- گروه ناووسيه امام جعقر صادق را مهدي موعود ميدانستند
4- گروه اسماعيليه كه اسماعيل پسر امام جعفر صادق را مهدي موعود مي دانستند به اين گروه گروه هفت امامي نيز مي گفتند
5- گروه واقفيه يا واقفه امام جعفر صادق را مهدي غايب مي دانست
6- گروه محمديه كه محمد پسر علي نقي برادر امام حسن عسگري را مهدي موعود مي دانست.
و در اصل ما منتظر هفتمین امام غایب هستیم که شاید این جمعه بیاید، شاید !!!
امامت شیعی بعد از قیام حماسی و شهادت امام سوم، دچار تناقضات جدی درونی بوده است. دوستداران داغدار خاندان علی، مصرانه خواستار قیام انتقامجویانه علیه خلفای مستبد و خونریز اموی و عباسی، و جایگزین کردن خود بودهاند، اما جانشینان امام حسین هر یک قاطعتر از دیگری، هر گونه کار نظامی و سیاسی را رد کرده و ضمن «بیعت» و آشتی با خلفای وقت، بر روی کار فرهنگی متمرکز و مصر بودهاند.
** در واقع تا آن جا که به شخص امامان شناخته شده شیعه بر میگردد، آنها پس از ناکامی نظامی و سیاسی پیش آمده در کربلا، به کلی ایده دست یابی به قدرت سیاسی را به کناری نهاده و به تشکیل نهاد روحانیت شیعی همت گماشتند و پس از امام حسین هر کدام در واقع «امام – مجتهد»های عالیقدر عصر خود بودند و رقابتی محترمانه و دموکراتیک با «امام – مجتهد»های اهل تسنن داشتند و تربیت معنوی نسل را سرلوحه خود قرار داده بودند.**
** اما به جز معدودی از نزدیکان، توده ملتهب شیعی و طالب قیام و «قائم» این مشی مسالمتآمیز و فرهنگی را تاب نمیآوردند و هر روز بیش از بیش، و از امام کنونی بیش از امام قبلی، سرخورده و مایوس میشدند و تناقضات سیاسی، لاجرم به جنبههای عقیدتی نیز سرایت میکرد و باعث میشد که آنها روز به روز، به روند تداوم امامت، تناقضات درونی و حتی جنبه موروثی آن با تردید بیشتری بنگرند. **
**فشار افکار عمومی عملگرا امامان را ناگزیر میکرد برای رها کردن گریبان خود، به تبلیغ هر چه بیشتر روی «قائم» و نزدیک بودن ظهورش و ضرورت و «ثواب» «انتظار» کشیدن برای او بپردازند. وجود باور کمرنگ و کلی و غیرفعال «مهدویت»، که از ادیان دیگر به اسلام رسوخ کرده بود، زمینه مناسبی فراهم کرده بود تا امامان، درخواست سیاسی حادی مثل «قائم» و قیام روز را روی آن انداخته و با بردن چشم انداز ظهور به عقبتر، موج فشار مردمی را از سر خود رد کنند. **
هرچمچند میدونم که نطق بنده کمترین تاثیری در افکار شما نداشت و ای بسا انرا کسشری بیش ندانید
مهم نیست برای من هنوز دلیل قانع کنده ای برای رد اسلام پیدا نشده
هرچه شنیدیم همه ضد و نقیض بود
اگر بدون اطلاع خداپرستمان کردند
بزور دارند کافرمان میکنند
هههههههههههههههههههههه
این همه سند و مدرک داره رو میکنه که اعراب چکار کردن.توباز میگی نبوده؟تا شماها وجود دارین اخوند از همه سواری میگیره.
یکی از احادیثی که از قول «امام زمان» در کتب یاد شده آمده این است که حضرت مهدی گفته است امامان قبلی هر کدام در بیعت با خلیفهای به سر میبردند (و به همین دلیل قادر به قیام نبودند)، اما من با هیچ خلیفهای عهد و پیمان نبستهام و لذا علیه آنها قیام خواهم کرد. این حدیث نشان میدهد که تولید کنندگان آن، به خوبی از نارضایتی شیعیان از بیعت و مصالحه امامان وقت با خلفای جور و تمرکزشان روی امور دینی، کار فرهنگی و «انسان سازی» آگاه بودهاند.
در کتاب » اصول کافی» روایات متعددی وجود دارد که صحابه و مردم از تک تک امامان بعد از امام حسین میپرسیدهاند آیا «قائم» موعود شمایید و آنها نفی کرده و ضمن تاکید بر حتمیت و نزدیک بودن زمان ظهور و دمیدن امید به مردم، قیام قائم را به دوران بعد از خود احاله میداده و لاجرم مشکلاتی روی دست امام بعدی میگذاشتند! بیجهت نیست هر امامی که فوت میکرد چند انشعاب در شیعه به دنبال خود به وجود میآورد که هر کدام زیر پرچم یکی از افراد این خاندان گرد میآمدند تا بلکه آن قیام وعده داده شده، تحقق یابد.
**مطابق حدیث شماره ۹۱۰ کتاب اصول کافی، یکی از اصحاب حضرت باقر (امام پنجم) به او میگوید: «شیعیان تو در عراق بسیارند و به خدا سوگند در خاندانت کسی مانند تو نیست، چرا قیام نمیکنی؟». حضرت در پاسخ میگوید: «تو گوشهایت را به ابلهان میگستری، آری به خدا سوگند من آن راهبر نیستم». **
در حدیثی دیگر باز «مردم نادان» پیگیر این گونه توقعات معرفی میشوند تا سوال کننده پیشاپیش حواساش باشد که با چه مارکی (بلاهت و نادانی) روبه روست : «مردم نادان خواهند گفت: خداوند برنامهای در آل محمد ندارد». این حدیث البته به نقل از حضرت علی ذکر شده و خوب است در همین جا گفته شود؛ چون امامان بعد از حسین، خودشان سوژه و مخاطب این سوالات بودهاند، انتساب تعدادی از جوابها به پیامبر و علی، راه را بر هرگونه شبههای به موضع خود آنها میبسته است؛ وگرنه سخن گفتن مثلا حضرت علی در باره «قائم» – که خود به خلافت رسید و به برپایی جامعه اسلامی همت گماشت – هیچ موضوعیتی ندارد و به همین دلیل نیز در کتاب باقی مانده از او «نهج البلاغه» هیچ اشاره صریحی به امام غائب نشده است
امام باقر در حدیثی دیگر (روایت ۹۳۹) ضمن تاکید بر این که هیچ کس حق ندارد برای ظهور «قائم» وقت مشخص تعیین کند، فرمولی برای رفع و رجوع تناقضات موجود در گفتار امامان- متصل به وحی!- و به تحقق نپیوستن پیش بینیهایشان ارائه میکند:
«وقتی حدیثی را به شما گفتیم و چنان شد که گفته بودیم، بگویید: خدا راست گفت. و وقتی حدیثی به شما باز گفتیم و خلاف آن صورت گرفت باز بگویید: خدا راست گفت تا دوبار اجر بگیرید»!
**بدین ترتیب، همه چیز به گردن خدا انداخته شده و مسئولیت از دوش امام برداشته میشود و در این میان حقالسکوتی نیر تحت عنوان «اجر» به مومنین پرداخته میشود! اما واقعیت این است که امام، صادقانه به اصحابش میگوید: **
ما هم مثل بقیه مردم، حق داریم یک پیشبینیای راجع به اوضاع آینده بکنیم که میتواند غلط هم از کار درآید، لطفا این قدر به ما گیر ندهید و توقع علم غیب از ما نداشته باشید!
تعداد احادیثی که از امام ششم به بعد در مورد حتمیت ظهور قائم ثبت شده سرسامآور است و تولید آنها به وضوح از یک ضرورت سیاسی و اجتماعی حاد حکایت میکند. یک بار وقتی از امام صادق میپرسند قائم چرا ظهور نمیکند پاسخ میدهد: «یخاف القتل»: «میترسد او را بکشند»!
(«عللالشرایع» صدوق)
همین امام به دعوت سردار ایرانی «ابومسلم خراسانی»، برای پیوستن به قیام ضد اموی و حمایت از آن پاسخ منفی داد و در جواباش نوشت: «زمانه، زمانه ما نیست».
** امام هفتم میگوید: «شیعه، دویست سال است که با آرزوها تربیت میشود». در همین روایت (۹۴۰) دو تن از صحابه بحث میکنند که چرا امامان، زمان مشخص – ولو طولانی – در باره ظهور قائم نمیدهند و جواب میشنود: **
«اگر به ما بگویند این امر جز تا دویست یا سیصد سال ممکن نمیشود، دلها سخت میشود و بیشتر مردم از اسلام بر میگردند».