کتاب بانوی سایهها که نوشتن آن بیشتر از حالت عادی برای دارن شان به درازا انجامید، بدون شک یکی از جذابترین و در عین حال متفاوتترین آثار این نویسندهی بریتانیایی محسوب میشود. شاید بتوان این کتاب را با کتاب جلاد لاغر و جلد اول از سهگانهی شهر مقایسه کرد؛ زیرا مانند این دو کتاب مخلوطی از ژانرهای فانتزی، اکشن، معمایی و حتی رمانتیک بوده و خواننده را از ابتدا تا خط پایانی به دنبال خود میکشاند. البته به دلیل آن که این کتاب مخصوص مخاطبین بزرگسال نوشته شده، شباهت آن به سهگانهی شهر، بیشتر از شباهتش به جلاد لاغر است.
بانوی سایهها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ نیمهی اول که داستان کمی کند پیش میرود و به دنبال توصیف شخصیتها، انگیزههای شخصی و نقش هر یک در داستان است، و نیمهی دوم و پایانی که روند داستان به ناگهان بسیار تند شده و تمام فرضیات به وحود آمده در ذهن خواننده را یک به یک بررسی کرده و در نهایت، جواب معماهای اصلی را مانند پتک بر سر خواننده میکوبد؛ جوابی که احتمالا به ذهن کمتر خوانندهای رسیده است. از این نظر، میتوان کتاب را به موزیکی تشبیه کرد که با تکنوازی ملایم پیانو شروع شده و به صورت ناگهانی با صدای سازهای دیگر نظیر گیتار و درام ترکیب شده و ریتم تندی به خود گرفته و در نهایت مانند یک مارش نظامی هیجانانگیز خاتمه مییابد.
بنده جوانکی 17 ساله هستم و سلیقه من با شما ممکن است زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد. فلذا به این نکته توجه کافی داسته باشید.
اگه بخوام از طرف سلیقم تو دوران جاهلیت از عصر تینیجریم بگم؛ مجموعه زامبی رو بیشتر دوس داشتم از این نویسنده
اینم برای اون دوستانی که به امید از اینا اومدن تو تاپیک ولی دیدن کتابه 😂
دوتا مجموعه دیگه که معرفی کردی رو از دارن شان خوندم نمیدونم چرا این از قلم افتاده ندیدم .
جلاد لاغر به نظرم بد نبود ولی تا شاهکار خیلی فاصله داشت . اون یکی سه گانه شهر به نظرم خیلی بهتر بود .
آخرین جمله کتاب همیشه توی ذهنمه " هر چیزی که گذر زمان رو راحتر کنه " بعضی وقتا اهنگ گوش میدم به این جمله فکر میکنم ، این که خیلیا برای همین راحتر گذشتن زمان سمت مواد یا الکل رفتن ( خودم سمت آهنگ گوش کردن ) .