بخشهای منتخب و دیالوگهای داستان آرش بهرام بیضایی

1401/03/12

خب حای
گفتم براتون خلاصه داستان و چندتا از دیالوگای داستان آرش اثر بهرام بیضایی رو بذارم. توی این تاپیک بخشهای منخب رو میذارم و تو تاپیک قبلی بخشهای خلاصه داستان رو گذاشتم.

گفتگوی آرش و کشواد بالای کوه:
کشواد:ای آرش به بندگان بیندیش.
آرش: من خود از ایشانم!
کشواد:ای آرش به اسیران بیندیش.
آرش:پس چه کسی به من می‌اندیشد؟ من راه بازگشت ندارم
کشواد:ای آرش! رعشه در دستانت را ببین. ای آرش! تو تیراندازی نیکو نه‌ای. پس را تیر می‌افکنی؟
آرش:به امید آنکه بمیرم!

گفتگوی آرش و آفریننده:
آرش:ای پدر! چرا به من گریستن نیاموختی؟
آفریننده:ای آرش! این منم که باید بگریم.
آرش: ای پدر! من بیزارم.
آفریننده:از دشمن؟
آرش:و بیشتر، از دوست.
آفریننده:جز تو هیچکس با تو نخواهد ای آرش. این تیر اگر بتوانی با دل خود بینداز نه بازوی خویش.
آرش:آیا بیهوده نیست؟ سراپرده‌ها دورند!
آفریننده: پس دورتر بینداز!
آرش:تا آن دشت که روزی خانه ما بود و اکنون سوخته در آتش جنگ افراسیاب؟
آفریننده:دورتر
آرش:تا مرز در گرو اند.
آفریننده:دورتر بینداز
آرش: ای پدر به من مهر بیاموز
آفریننده:نه!
آرش:به من نیرو ببخش
آفریننده:نه! که این دل توست که تیر می‌اندازد و بازوی تو نه!

البرز به آرش وقتی آرش داشت به بالای قله میرسید:ای آرش! ای آرش! اگر تو بخواهی؛ اگر تو بخواهی بادی برمی‌انگیزم تند؛ بارش مرگ مگر بر دشمنت فرو ریزد؛ اگر تو بخواهی آذرخشی پدیدار میکنم که بسوزند راست خاکستر. تو به این بلندا چرا میروی که اینجا پهنه گردونه‌رانان آسمان است.

آرش که به بالای کوه میرسه:
او، آؤش، میرفت؛ و کمانش هوش و تیرش راست با او میرفت و باران سرور زمین و زمین بستر اندوه؛ و او، آرش، فرزند زمین به بالاترین نقطه رسید.کمانش را به ابرها تکیه داد و فریاد کرد:«ای مادرم! زمین! این تیر آرش است. آرشی که مردی رمه‌دار بود و مهر او را دلی آتشین داده بود و او تا بود هرگز کمان نداشت و تیری رها نکرد. نه موری آزرد؛ نه دامی آراست. او از آنان بود که نانشان در گرو باد است.»
کمانش را برداشت:«من، آنچنان که منم؛ به پناه تو آمده؛ اینک تنها تو میدانی من کیستم پس گواه من باش!»

790 👀
11 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-06-02 15:48:51 +0430 +0430
0 ❤️

2022-06-02 17:55:10 +0430 +0430

درود بر شما دوست عزیز
هر‌دو تاپیک عالی و درجه یک بودن 👌🏻❤️

2 ❤️

2022-06-02 22:39:16 +0430 +0430

↩ IpshzAlireza
مرسی که خوندین سلامت باشین

1 ❤️

2022-06-02 22:44:58 +0430 +0430

↩ Boyp
اون آرش، اثر سیاوش کسراییه. اون یه اثر دیگه س و حماسیه. این یکی اثر بهرام بیضاییه و تراژدیه

1 ❤️

2022-06-02 22:52:08 +0430 +0430

من روایت کسرایی رو خیلی دوست دارم… منم آرش سپاهی مرد آزاده، به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده…

1 ❤️

2022-06-02 23:05:50 +0430 +0430

↩ Boyp
پسندیدنشو نمیگم
فکر کردم اینو با اون اشتباه گرفتی

1 ❤️

2022-06-02 23:06:45 +0430 +0430

↩ خرس هیز
مپرسیدم نسب،فرزند و رنج و کار؛ گریزان چون شهاب از شب؛ چو صبح آماده دیدار

2 ❤️

2022-06-02 23:36:39 +0430 +0430

↩ Boyp
نشدم:///

1 ❤️

2022-06-02 23:59:13 +0430 +0430

↩ Boyp
اخم کجا بود:/
این پوکره:/

1 ❤️

2022-06-03 00:03:38 +0430 +0430

↩ Boyp
عادته
ولی میتونیم سکس کنیم

1 ❤️

2022-06-03 00:16:41 +0430 +0430

↩ Boyp
😂 😂 😂 😂 😂 😂 الان از نزدیک ببین

1 ❤️

2022-06-03 00:23:08 +0430 +0430

↩ Boyp
نح میتونی برایم بقولی

1 ❤️

2022-06-03 00:29:50 +0430 +0430

↩ Boyp
خیر

1 ❤️

2022-06-03 00:32:05 +0430 +0430

↩ Boyp
من باهوش ترم:)
میدونم که…
بیا همینجا تمومش کنیم

0 ❤️

2022-06-03 00:34:48 +0430 +0430
1 ❤️

2022-06-03 00:36:43 +0430 +0430

آپ

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «