آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند.
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامهها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگآورترین سلاح بشری مرد!
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و… میشناسیم.
او امروز، هویت دیگری دارد.یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است.
↩ IPiinkMoon
چه خاطره ی خوب چه بد ما که نیستیم اصلا! متوجه نمیشیم که بخواهیم ازش لذت ببریم یا رنجیده بشیم
با سلام من این متن رو خیلی سال پیش خوندم متاسفانه این متن واقعی نیس .
بعد از مرگ آلفرد تیتر میزنن : دلال مرگ و مخترع مرگ آورترین صلاح بشر و مبدع جایزه صلح نوبل و جایزه های فیزیک و شیمی مرد
یعنی هر دو هویت در کنار هم … هم خوب هم بد 😪
↩ Sadafjuun
ولی میمونه و بعد مرگ هر دو رو تیتر میزنن
یعنی آدم ها هیچوقت فراموش نمیکنن