با سلام خدمت دوستان عزیز و تمام عزیزانی که تو پاتوق تو این مدت با حضور گرم و صمیمیشون جمعی دوستانه و سرشار از رفاقت خلق کردن و سعی کردن نشون بدن دنیای مجازی نه تنها مانع دوستی های واقعی نمیشه بلکه در کنار هم میشه غم ها و شادیها رو تقسیم کرد و همدیگه رو دوست داشت. همین باعث کلید خوردن طنزهایی با حضور کاربران پاتوق شد که سرانجام با دلگرمی و حمایت دوستان تصمیم بر این شد تا داستانهای عرشه به تایپیک مجزایی تبدیل بشه به عزیزانی که حمایت کردن سپاس ابراز میکنم و ممکنه دوستانی که پاتوق رو نشناسن محتوی این داستانها براشون ملموس و قابل درک نباشه پس اگه احساس کردن که براشون جذاب نیس باید برای درکش کمی با دوستان در پاتوق همراه باشند و در هر حال لطف کنید جز نظر و پیشنهاد و انتقاد از گپ و گفتگو در این تایپیک خودداری و در صورت تمایل گپ و خوش و بش رو در پاتوق انجام بدن .اگر از داستان خوشتون نیومد با کمال میل نقد و حتی عدم خوش اومدنتون رو با احترام و بدون توهین رو چشام میزارم هیچ کس بی نقص نیست و منم از این متمایز نیستم .نقد و حمایت شما مطمئنا باعث میشه مطالب و موضوعات بهتر بشه اگه نقدی هست بمن وارده و اگه جایی نقاط مثبت میبینید دو عزیز بزرگوار چیمن و اسکلت عزیز باعثش هستند که زحمت تایپ و طراحی رو عهده دار شدند .در پایان با دادن لایک به هر داستان بنده و دوستان رو در جریان موفق یا ضعیف بودن سطح هر داستان قرار بدید .سپاسگزارم.کاپیتان جک اسپارو
با توجه به درخواست دوستان عزیز و متاسفانه درگیر بودن بنده حقیر تصمیم گرفتم ادامه داستانهای عرشه رو بصورت روزانه و یا در هفته چند قسمت ادامه بدم لذا دوستان عزیز در صورتی که پیشنهاد و یا دیدگاهی برای ادامه دار داستانهای عرشه دارند و دوستانی که مایلن در قسمتهای این داستانها گنجانده بشن. نظر بدن تا بتونم با همراهی شما عزیزان به شرایط بهتری برسیم و بتونم لبخندی کوچک بر لبان شما جاری کنم. بزرگترین ارزوی من کوچکترین لبخند شما دوستان گرامیه
با توجه به درخواست دوستان عزیز و متاسفانه درگیر بودن بنده حقیر تصمیم گرفتم ادامه داستانهای عرشه رو بصورت روزانه و یا در هفته چند قسمت ادامه بدم لذا دوستان عزیز در صورتی که پیشنهاد و یا دیدگاهی برای ادامه دار داستانهای عرشه دارند و دوستانی که مایلن در قسمتهای این داستانها گنجانده بشن. نظر بدن تا بتونم با همراهی شما عزیزان به شرایط بهتری برسیم و بتونم لبخندی کوچک بر لبان شما جاری کنم. بزرگترین ارزوی من کوچکترین لبخند شما دوستان گرامیه
کاپیتان… داستان عالی بود… بسیار بچسبید… دست مریزاد ?
با توجه به درخواست دوستان عزیز و متاسفانه درگیر بودن بنده حقیر تصمیم گرفتم ادامه داستانهای عرشه رو بصورت روزانه و یا در هفته چند قسمت ادامه بدم لذا دوستان عزیز در صورتی که پیشنهاد و یا دیدگاهی برای ادامه دار داستانهای عرشه دارند و دوستانی که مایلن در قسمتهای این داستانها گنجانده بشن. نظر بدن تا بتونم با همراهی شما عزیزان به شرایط بهتری برسیم و بتونم لبخندی کوچک بر لبان شما جاری کنم. بزرگترین ارزوی من کوچکترین لبخند شما دوستان گرامیه
کاپیتان… داستان عالی بود… بسیار بچسبید… دست مریزاد ?
سپاسگزارم. و خوشحالم اگر این دست نوشته ها لبخندی کوچک بر لبان شما دوست عزیز اورده باشن هر چند که خیلی از دوستانی که در داستان های عرشه حضور داشتند امروز در جمع ما نیستند یادشان گرامی و تصمیم دارم از روزهای اینده دنباله داستانهای عرشه رو با همراهی و حمایت شما بزرگواران ادامه بدم امید دارم با بیان نکات ضعف نوشته ها منو در جهت طنزی بهتر یاری کنید
خودشه جیمی ?
بسیار عالی از این که رو ممه تاکید داری خیلی خوبه نقش ممه رو پر رنگ تر کن (اینو گذاشتم که بعدا همه داستانا رو بخونم )
کیو کشتن? ?
↩ jack.sparr0w
واقعا عالی بود خوندم کاپیتان، دمت گرم خیلی باحال بود. امیدوارم همه ی دوستان حالشون خوب باشه چه اونایی که هستن و چه اونایی که نیستن. 🌹🌹🌹💖💖
راستی میتونین ادامه بدین، حوصلشو دارین؟ با شخصیت های جدید
↩ Mr.Feeling
انشاالله اگر دوستان جمع شدن و یه مدت اخلاقیات اونا دستم بیاد حتمن مینویسم راستش تک تک اون عبارات تکیه کلامهای دوستان فقید بود که تو داستان روتین ازش استفاده میشد و شاید برای دوستانی که اون لحظات رو تجربه نکردن مفهوم خودشو نداشته باشه البته بعضی از دوستان مثل موفو اسی هنوز هستند که میشه اون ادبیات رو در طنز داستان دید یادمه اولین باری بود که در سایت کاربران حقیقی وارد داستان میشدن و باهاشون شوخی میشد و نقاشیهای اسی کار رو واقع پندارانه و قابل تصور میکرد یاد سیسی خانم و چیمن خانم و خیلی دوستان که حذف کاربری کردن بخیر
↩ jack.sparr0w
ترکیب اشتباه اول داستان “بطری گیلاس پراز مشروبمو میخورد”
وات؟بطری گیلاس مشروبم چیه دیگه
↩ Mahi goli
فکر میکنم در جریان نیستی یه زمانی سایت قابلیت ویرایش نداشت اگه جمله ای رو ویرایش میزدی میرفت اسپم میشد .باز خوبه شما وقت کردی و رفتی خوندی اون زمان دل و دماغی داشتیم و جمله گیلاس پر از مشروب رو میخورد بوده که چون نوشته طنز بود خیلی چیمن جان که مسئول ویرایش های داستان عرشه بود رعایتش نکرده.داستان ها روتین بود من مینوشتم رو کاغذ میدادم به چیمن اون تایپ میکرد جناب اسکلت طراحی و جلوه ویژه اونو انجام میداد و کار تیمی بود همین فضای عرشه رو همدل و صمیمی کرده بود .بانو چیمن رو خیلی وقته ندیدم یاد دوستان بخیر اگر هم غلط املایی وجود داشت شما به بزرگی خودتون ببخشید
ببن تصور و واقعیت داستان جریان داره و بهتر بود این تناوب را تکرار میکردی.