هوا گرگ و میش بود. به ساعت کنار تخت نگاهی انداخت، برای شروع روز هنوز چند ساعتی مانده بود. تلاش کرد کمی بخوابد امّا گرمای حضور مرد، خواب را از چشمانش گرفته بود. تنش داغ بود و بین پاهایش نبض خوشایندی می‌زد.
دلش سنگینی مردش را می‌خواست. از آنها که زمان می‌ایستاد و عشق ‌بازی آنها را به تماشا می‌نشست.
آرام به بغل مرد لغزید و نفس‌های تب‌دارش را به گردن مرد پاشید.
دستان مرد به دورش حلقه شد و زیر گوشش زمزمه کرد: کرم نریز توله سگ، می‌خوام یکم بخوابم، صبح خیلی کار دارم.
امّا کو گوش شنوا؟
سپیده دلش عشق‌بازی می‌خواست. بی توجه به حرفهای مرد، دستش را به زیر شورت مرد برد و آلت نیمه بیدارش را لمس کرد.‌ هم‌زمان زیر‌چشمی نگاهی به مرد انداخت که هنوز تلاش می‌کرد بخوابد.
آخرین تیر ترکش را رها کرد به پایین خزید و یکباره تمام آلت را به دهن برد و به مرد چشم دوخت.
مرد از جا پرید و موهای سپیده را در مشت فشرد و در حالی که سرش را به بالشت فشار می‌داد زیر لب غرید: آخر کار خودتو کردی دختره‌ی حشری و بیدارم کردی. دهنتو سرویس میکنم .
همزمان که خط و نشان می‌کشید تلاش می‌کرد خودش را بیشتر در دهان سپیده جا دهد.
عق های گاه و بیگاه سپیده را با جوووون جواب میداد .
مرد طاقت از کف داد و روی سپیده خیمه زد: گفتم بیدارم نکن حالا ببین چیکارت میکنم.
سپیده چشمای خمار‌ از شهوتش‌ را به مرد دوخت و لبش را به صورت مرد نزدیک کرد و با صدای پر‌ از تمنا لب زد: من عاشق اینم که با نوازشت بیدارم کنی،با خوردنش خیس بشم
و التماست کنم تا منو بکنی.
این تمام چیزیه که من ازت میخوام مرد سکسی من…
الانم معطل نکن، توی این‌گرگ‌ و میش پر حشر نشون بده چند مرده حلاجی عشقم…
گاز بگیر تن و روحمو، خوب می‌دونی که با هر گاز آماده تر می‌شم که تنمو زیرت بیشتر حس کنم .
تو ارباب بی رقیب سرزمین کشف نشده تن و جون منی
گازم بگیر …

همزمان با کمر‌‌ زدن مرد، ساعت کنار تخت زنگ‌ بیدار باش را به صدا درآورد و موسیقی آه و ناله سپیده، نعره‌های مردش و زنگ‌ ساعت شروع یک روز سکسی را نوید می‌داد.

پایان
سپیده 🎈
پ.ن: گفتم آخریشو سکسی با پایان خوب تموم کنم که دل شما رو هم شاد کنم 😅😉