زمانی که بچه بودم به شدت تحت تاثیر دین و مذهب و آخوندا قرار گرفته بودم و این مسئله با ترس از ارتکاب گناه منو از این باز میداشت که راجع به بدن زن فکر کنم.(بچه بسیجی بودم)
این موضوع فهم من راجع به خیلی از مسائل جنسی رو تا سن ۱۸ سالگی به شدت تحت تاثیر قرار داد و اطلاعات منو تا این سن در حد یک بچه نگه داشت. اطلاعاتم فقط در حد مسائل مسخره ای بود که آخوندا میگفتن مثلاً در دوران بلوغ ازتون آبی خارج میشه به اسم منی که نجسه و باید تمیزش کنین و غسل کنید و قبلش یه خوابی میبینین که من هرگز ندیدم! ولی آب منی خارج میشد که البته احساس چندان خاصی برام نداشت.
بعد از اون مشکلات زیادی که با هم سن و سالای خودم داشتم منو واداشت که به سمت کسب اطلاعات بیشتر در این مورد برم.
راحت ترین و مخفیانه ترین و آبرومندانه ترین راه حل اینترنت بود.
اون زمان گوشی خیلی مد نشده بود و گوشی هم خیلی کم و هم خیلی کم امکانات بود به خاطر همین اون زمان کافینتها پر رونق بودن و من از طریق کافینت وارد اینترنت شدم.
این روند با کمتر شدن اعتقادات من به دین همراه بود.
اون زمان مثل امروز نبود که رد شدن از فیلترینگ انقدر راحت باشه و باید میافتادیم دنبال فیلتر شکن که هم سرعت اینترنتو کم میکرد و هم پیدا کردن فیلتر شکنی که کار کنه کار حضرت فیل بود و باید به هزار نفر رو مینداختیم.
تازه اکثر کافینتا اگه میفهمیدن داری از فیلتر شکن استفاده میکنی جلوگیری میکردن.
با وجود همه این مسائل به سرعت به اطلاعات جنسی من اضافه شد.(یه چرخ تو دوتا سایت سکسی بزنی برات بسه تا همه چیزو بفهمی) اما یک مشکل اساسی وجود داشت. مسائل جنسی با ذهن من همخونی نداشت و من نمیتونستم خودمو در حال سکس با یه دختر فرض کنم.
وقتی در مورد پرده بکارت فهمیدم وضعم بدتر شد چون متوجه شدم با اولین سکس با یه دختر پرده بکارت پاره میشه و دختره یه مقداری خونریزی میکنه و روحیات من طوریه که به هیچ وجه نمیتونم اینکارو بکنم چون هرگز نمیتونم به کسی صدمه بزنم خصوصاً یه دختر.

من واقعاً دخترا رو دوست دارم و نمیتونم تصور کنم که کوچکترین آسیبی بهشون بزنم.

تا حالا بارها با ذهنم ور رفتم تا به زور در مغزم طعم شیرینی از سکس با یه دخترو ایجاد کنم که البته تا حد خیلی کمی موفق بودم.اما هروقت خودمو در چنین حالتی فرض میکنم تا اون حس شیرین جنسی میخواد توی ذهنم شکل بگیره در برابر یک حس تلخ نابود میشه و من هرقدر با ذهنم ور میرم نمیتونم این حس تلخ رو از بین ببرم و در مبارزه با این حس تلخ شکست میخورم.

اهمیت این مشکل برام زمانی بیشتر شد که خانوادم بدون اینکه از هیچ کدوم از مشکلات من اطلاعی داشته باشن شروع کردن به فشار آوردن به من که بسه تا کی میخوای مجرد بمونی؟ برو ازدواج کن.
اما من که میدونم یه آدم عادی نیستم، نمیتونم تصور کنم که اگر ازدواج کنم شب اول بین من با همسرم چه اتفاقی میافته.
خودم به جهنم، نمیخوام زندگی شخص دیگری رو خراب کنم.
میل جنسی در من بسیار قوی هست اما راهی برای ارضاء صحیحش ندارم به خاطر همین موضوع، من به طور اتوماتیک و خارج از کنترل فانتزیهای جنسی برای خودم تولید میکنم تا بتونم ذهن آشفته خودمو از طریق اونا آروم کنم. بلایی که دین و آخوندا و البته خودم به سر خودم آوردم و البته به خاطر خیلی مسائل دیگه باعث شد که من امروز کاملاً خداناباور بشم.

گفتم مسائل دیگه پس بذارین راجع به اونا هم توضیح بدم:

خانواده من از نظر اقتصادی در شرایط متوسط رو به پایین هست در دوران مدرسه درسم خیلی خوب بود و نمرات خیلی خوبی میگرفتم(البته به غیر از ریاضی و دوران دبیرستان که با فیزیک و شیمی هم به خاطر محاسبات مشکل داشتم) با بزرگتر شدنم من به عنوان یک جوان صفر و بدون سرمایه میباید کمر همت میبستم و میرفتم سر کار تا پولی جمع کنم(دستم تو جیب خودم باشه).
از همون حدود ۱۸ سالگی رفتم سر کار(۱۲ساعته) و با مشکلات اقتصادی و بی عدالتی روبه رو شدم و این مسائل دیدگاههای من در مورد دین و آخوندها رو کاملا تغییر داد.
زمانی که میخواستم دانشگاه برم نمیتونستم کار کنم و اگر نمیتونستم کار کنم نمیتونستم مخارج دانشگاه رو تامین کنم و اگر میخواستم کار کنم نمیتونستم درس بخونم و به دانشگاه برم. خورده بودم به دوران طلایی احمدی نژاد که کار به شدت کم بود و نمیشد تغییر شغل داد.(البته الان که بدترم شده)
خلاصه که تداخل در کار و دانشگاه باعث شد دانشگاهم رو رها کنم و با همون مدرک دیپلم و با کارگری پول در بیارم.
به خاطر ته مونده عقاید دینی در وجودم نه لب به سیگار زدم، نه سمت مشروب رفتم و نه سمت دختربازی و رفیق بازی و حتی به خاطر روحیات پیرم و افسردگی علاقه ای به لباس گرون قیمت و تیپ زدن و خودنمایی جلوی دخترا نداشتم و ندارم.
این موضوع باعث شد کمی پول جمع کنم و البته خیلی قبل از اینکه قیمت خونه اینجوری سر به فلک بزنه با کلی قرض و بدهی یه واحد آپارتمان ۶۵ متری خریدم. قرض و بدهیامو پرداخت کردم اما دیگه به خاطر شرایط بد اقتصادی امروز، کار دیگه ای ازم ساخته نیست.

صحبت کردن راجع به این مسائل در شهوانی کار ساده ایه چون کسی منو نمیشناسه تا آبروم بره ولی هرگز نمیتونم رو در روی یک شخص بایستم و باهاش راجع به این مسائل حرف بزنم.

این داستان فانتزی و خیالی نبود بلکه واقعیت زندگی یه شخص به ظاهر انسانه که امید به زندگیشو از دست داده و به قول شما یه آدم روانیه که باید بره پیش روانپزشک.

بعضیاتون خارج از کشور هستین و نفستون از جای گرم در میاد، میدونید پول یه روانپزشکی رفتن چقدر میشه؟ برای شخصی مثل من بهترین راه حل مرگه!

این داستان رو تعریف نکردم تا دلتون برام بسوزه و لایک کنید. فقط برای این گفتم که به بچه هاتون یاد بدید که باید از زندگی لذت ببرن ولی هرگز اصول انسانی رو زیر پا نگذارن. اونا رو از دینگرایی افراطی دور نگه دارید که بدترین بلاها رو به سرشون میاره.

تشکر از همه شما و عذرخواهی بابت هر ناراحتی که از طرف من ایجاد شده. تاپیکهای قبلی من صرفا جهت شناخت بیشتر من از جنس مخالف بود چون در طول زندگیم ارتباط کمی با دخترها داشتم و در مورد احساساتشون کم اطلاع بودم و البته هنوز هم هستم.

سوالاتی که احتمالاً از من میپرسید:

۱- چرا تا به این سن برای گفتن این حرفا صبر کردی؟
در ا‌ین سایت هیچ کس منو نمیشناسه و راحت میشه حرف زد. ولی به هیچ عنوان نمیتونم رو در رو با کسی در مورد این مسائل صحبت کنم حتی نزدیکترین افراد به من راجع به مشکل من چیزی نمیدونن.

۲-چرا از عکس کودک استفاده کردی مگه تو پدوفیلی؟
ذهن انسان طوریه که اگه نتونه از راه طبیعی خودشو ارضا کنه به دنبال راههای جایگزین میگرده.
مغز آدمایی مثل من همه چیزو امتحان میکنه تا به راه حل برسه که البته مسئله پدوفیلی از نظر من کاملا غیر قابل توجیه و یک جنایته که من به دلیل روحیاتم نمیتونم به سمتش برم چون نمیتونم به کسی آسیب بزنم، مخصوصاً یه بچه بیگناه. البته بعضی از پدوفیلها به خاطر ناتوانی در رابطه جنسی با زنان به پدوفیلی رو میارن که نوعی بیماری هست و باید چنین افرادی تحت درمان قرار بگیرن.(من اینکاره نیستم) البته حس تلخی که از رابطه جنسی من ممانعت میکنه در تمام شرایط وجود داره و فرقی نداره طرف مقابل چه جنسیتی داشته باشه یا چه سنی داشته باشه.

۳-چه کاری از دست ما بر میاد؟ یا اصلاً به ما چه؟
به نظر من صحبت در مورد هر موضوعی که برات یه مشکل بزرگه از این طریق بهتر از سکوته چون ممکنه کسی حرفی بزنه که بتونه کمکت کنه یا حداقل بتونه به دیگران کمک کنه.

۴-چرا خودتو جای یه بچه زدی و مارو گذاشتی سر کار، مگه مریضی؟
من از جنس مرد بدم میاد و از مرد بودن خودم هم بدم میاد ولی اگه شرایطی وجود داشت که میتونستم تغییر جنسیت بدم این کارو نمیکردم. چون با وجود تنفرم از مرد و مرد بودن ولی من خودمو از نظر جنسیت مذکر میدونم و نمیخوام زن باشم. از طرفی از نظر روحی در دوران کودکیم گیر کردم و کودک درونم خیلی پرقدرت منو تسخیر کرده و دوست دارم یه بچه باشم. (شاید دوران بچگی از دست رفته عاملش باشه) و باید بگم که دوست داشتم مثل یه بچه عاری از احساسات جنسی بودم تا اینطور هر روز عذاب نکشم.

هرسوالی دیگه ای که بپرسید جوابگو هستم.

در آخر بازهم میگم که من گی(همجنسگرا) نیستم، و ذره ای علاقه به رابطه جنسی با همجنس خودم ندارم. خواهش میکنم با این حرفا و یا پیامهای بیشرمانه اعصابمو خرد نکنید.