↩ ShivaBanoo
اگر در باب تجاوز به کون پسرا باشه چی؟ 😀

تمایلات جنسی ما فقط بخشی از وجودمون است نه کلمون! هیچ کس در تمام ساعات روز مشغول سکس نیست

↩ ShivaBanoo
آهان!! عمه من میره تو مترو بخش مردونه و…

• شایدم تمایلاتی که از بالقوه به بالفعل نمی‌توان کرد اینجا جستجو می‌کنیم…

↩ ShivaBanoo
منظورم از تاریک، آمیخته بودنش به شر نیست
منظور بخشیه که دیده نمیشه چون تو ابری از غبار فراموشی یا شک پنهان شده

↩ Twins we are
هرچیزی تو وجود ماست ضروریه و برای بقاست
ولی از اونجایی که همه چیز انرژیه، همه چیز میتونه به چیز دیگه ای تبدیل بشه
ترس به خشم
خشم به شهوت
یا شهوت به عشق
سوال اینه که شهوت، صرفا از خودت شهوت تغذیه میشه یا یه حس سرکوب شدس که به شهوت تبدیل شده؟
ما نمیدونیم ریشه ی افکار و امیالمون از چه منبعی تغذیه میشن و سر بیرون میارن

↩ Fuzzy01
نتوانستن، نخواستن یا ندانستن. مساله این است

↩ ShivaBanoo
اشتباه نکن
نیمه ی تاریک، اون بخشیه که چون نور نیست دیده نمیشه. الزاما چیز بدی توی اون تاریکی نیست

دقیقا
فکر میکنم اکثرمون همین احساس رو داریم
و بنظر این نیمه تاریک هم بخشی از وجود ماست که اصلا قابل تفکیک و جداشدنی نیست.

ما تو یه سیستم ماتریکس هستیم
که میلیون ها ساله طرح ریزی شده
که موجودات سطح پایین
از انرژی خشم نبخشیدن و شهوت ما تغذیه میکنن
فقط نیرویِ عشق که با بخشیدنش چند برابر میشه
و داره فروپاشی ماتریکس صورت می گیره
بیداری بزرگ اتفاق می افته
چیزی که اساتید معونی از صدسال پیش گفتن
سه نوع ماتریکس داریم

اولیش شبکه الهی، کل نظام هستی

دومیش ماتریکسی که موجودات سطح پایین درست کردن
که از ترس مردم تغذیه میکنن
وهابی ها، داعش، سقوط هواپیما، سانچی، ویروس، ویروس قوی تر
ماسک، ماسک بیشتر، خفه بشین دی اکسید تنفس کنید وووو

سومیش ماتریکس ذهنی
چرخه های تکراری که توش گیر کنی

اسم تاپیکو که دیدم حس کردم کتاب نیمه ی تاریک وجود رو خوندی. اره ؟

قشنگ گفتی
یه همچین فکری همیشه تو سر من هم بود
یه بخشی از وجود ما هست که همیشه پنهان میمونه، بخشی که زندانی ملاحظات زندگی اجتماعی ما انسانهاست.
اینجا اون رو کمی آزاد و رها میکنیم
مثل دختری که میره تو طبیعت و چند ساعتی بیدغدغه هر آزار و نگاه و گشت ارشاد و … چند ساعت موهاش رو روی نسیم رها میکنه

البته به واسطه ناشناس بودن ما ، اینجا زیاده روی هم میکنیم
چجوری بگم، صحبت و ایده ای که مدت ها تو ذهنت بوده و نمیتونستی بیانش کنی و سرکوب شده یه دفعه آزاد میشه و به طرز اغراق آمیزی نمود پیدا میکنه.
یعنی اینجا فقط همون بخش از خودت رو به نمایش میذاری
کاربرای دیگه نمیتونن بفهمن که این همه تو نیست
این بخش پنهان، خود ما نیستیم
بخشی از ماست

جمله آخر گفتی که فتیش ها با ما به دنیا میان؟
تخصصی در این زمینه ندارم و چیزی که میگم برداشت شخصی من از دنیای اطرافمه:
خیر. فتیش ها به مرور و در اثر تجربیات ما در مواجهه با دنیای اطرافمون شکل میگیرن
میشه ساعت ها بحث کرد
طولانی شد

بعد متوجه عکس پروفایلت شدم
آلبوم کاور گروه پینک فلوید
The dark side of the moon
نیمه تاریک ماه
این هماهنگی اسم تاپیک و عکس پروفایلت جالب بود برام

↩ Pesarak gi
خداییش چه ربطی داشت؟
ای بابا یه لحظه بذارید چارتا درد و دل جدی هم تو این سایت بکنیم
الان اینکه گفتی چه ربطی وسط این تاپیک داشت

😂 😂 😮😮😐😐🙄🙄

↩ Sa.rezaee13
نه رفیق نخوندم، زندگیش کردم :)

↩ Milkyb
عشق منی. لطف داری بهم
ایول به این همه دقت و جزئی نگری
ذهن منم همیشه دنبال نشونه هاست و اونا رو بهم وصل میکنه

↩ سرگردون۱۹۹۷
دقیقا همینطوره سرگردون جان
بنظرم مهم اینه که هرکاری هم که میکنیم با آگاهی باشه و حواسمون باشه داریم با خودمون و زندگیمون چیکار میکنیم
امیدوارم از سرگردونی در بیایم هممون :)))

↩ نامیرا
ماتریکس جنبه های مختلفی داره
گیر کردن تو گذشته و آینده و افکار و ایگوها هم از تبعات گیر کردن توی ماتریکس ذهنیه
تنها نقطه ای که ماتریکس نیست، وقتیه که صدای نفس کشیدنتو میشنوی
با آگاهی و هوشیاری به صدای نفست گوش بدی، یعنی که تو این لحظه حضور داشته باشی
توی لحظه، تاریکی ها محو میشن و با موندن در حضور، به مرور از خواب ماتریکس بیدار میشیم و میفهمیم زندگی اصلا اون چیزی نبوده که ما تصور میکردیم

ممنونم از دیدگاهت نامیرای جاودان

↩ mydarkside
بله
ممنون از درک شعور و آگهیت
تو هم جاودان باشی
سه نوع ماتریکس شناختم
یک ماتریکس = شبکه بزرگ الهی که ازش خارج نمیشی
دومیش چیزیه که بعد فیلم ماتریکس اومد
چرخه های تکرار
برنامه نویسی های ذهنی مردم
که موجودات سطح پایین برای تغذیه از انسانها درست کردن
سومیش ماتریکس ذهنی

:)