شعر در مورد آزادی

1401/07/02

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می‌ دوم به پای سر در قفای آزادی

با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می‌ کند دایم بر بنای آزادی

در محیط طوفان‌ زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
می‌ توان ترا گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می‌کند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی
فرّخی یزدی

به امید پیروزی نور بر تاریکی 🙏 🙏

190 👀
5 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-09-24 14:08:36 +0330 +0330
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار چون بقای خود بیند در فنای آزادی
لعنت بر شیخ
1 ❤️

2022-09-24 14:17:13 +0330 +0330

↩ rrahmog
درود
بله صد لعنت بر شیخ

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «