پیرمردی سر دماغم، چاق وچله، شیر نر!
چار زن را من اداره میکنم با یکدگر!
چند زن در سال گیرم، ول کنم، بی درد سر!
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

از عقیق انگشتری زیبا در انگشتان کنم
ریش خود را دائما رنگ و حنابندان کنم
گر زنی بینم بجایی، بنگرم، جولان کنم.
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

روزه میگیرم مرتب من، همی خوانم نماز
دستمال از اشک تر سازم گه سوز و‌گداز
حوریان خواهم به اورا‌د از خدای کارساز
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

مومنی هستم، به تن دارم عبایی و قبا
در نظرها چون ملک من میشوم چهره نما
میدوم دنبال یک بچه پسر من سالها.
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

بچه دهساله را هستم ز جان من خواستار
بر سر و رویش کشم دست نوازش آشکار
روز و شب ماشین خود را من بیندازم بکار.
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

دین زمن، ایمان زمن، خلد جنان هم خانه ام.
کینه توزم، دشمنم با عارفان بیگانه ام
یک خروسم لیک تا پنجاه باشد لانه ام
پیرمردم، تک نخوابم، تک نخوابم، مختصر

از هوپ هوپ نامه.