یه پسره یه دختر رو بلند کرد و بردش تو خونه ش تا ترتیبش رو بده
مدتی با دختره ور رفت و بهش کن : عزیزم الان چی دلت میخاد ؟
دختره گفت : شیر شیر !
پسره حسابی حالش گرفته شد و رفت از یخچال یه مقدار شیر اورد و داد به دختره و گفت این شیر رو بخور و زود از اینجا گمشو بیرون .
دختره اومد بیرون و رفت خونه شون و مادرش بهش گفت : چته ؟ بنظر حال و روز نداری ؟
دختره گفت : مادرجون ولم کن چون الان حسابی شلافه شلافه م ! 😁 😂
مگه چیه حالا
خب دختره لبنیات دوس داره دلش شیر خاسته 😂 😂
↩ rrahmog
ولی اینو اگه با صدای بلند بگی همه فک میکنن چس میخوایی
اونم دوجین هههه
نتیجه اخلاقی با حرف دخترها کاری نداشته باشین.
کار خودتون رو بکنید!
پسره باید میگفت وایستا برات بخورم تا شیر بالا پایینتو بیارم بعد شیرو باهم میخوریم