سلام من تو تاپیک یا کامنت های مختلف ابراز علاقه به خواهرزنم کرده بودم که بالاخره متاهله خیلی هم سخته بهش نزدیک شدن ترس رفتن آبروم دارم ولی خب همیشه نسبت به خواهرزن کوچیکم که ۱۶سالشه بی تفاوت بودم خدایی از نظر اندامی هیچی از خواهر زن بزرگه کم نداره قد ۱۶۰ وزن هم ۶۵ سینه هم ۶۵ ک البته فک میکردم ۷۰ هست بعدا فهمیدم خخ منتهی چون سنش کم بود منم میگفتم بچه س بیخیالش میشدم .این خواهر زن کوچیکم خیلی میاد خونمون معمولا شبا میمونه بخاطر اینکه راحت باشه بجای اینکه منو زنم رو تخت بخوابیم رو زمین میخوابیم که تنها نباشه منم همیشه وسط میخوابم به بهونه اینکه با گوشی فیلم ببینیم خلاصه بگم براتون این ماجرا یه ۶ماهی هست میفته تا اینکه این کار لامصب باز منو تو فکر فرو برد برم تو کارش ببینم چی میشه دیگه این بار های آخری مدام بغلش میکردم صورتش ناز میکردم وقتی همه خواب میرفتیم نصف شب بیدار میشدم ولی جوری ک ضایع نباشه آروم صورتش ناز میکردم کم کم دستمو بر م سمت گردنش دیدم چیزی نمیگه شروع کردم ناز کردن گردنش ولی هول بازی در نیاوردم سری بعدی هم همینجور ادامه دادم ولی اینبار کم کم دستمو رو کمرش میکشیدم وکنار شکمش و شکمش دست میکشیدم دیگه بیشتر جرات نکردم دیگه صبح ک بیدار شدیم سر شوخی تنها شدیم بهش گفتم کیف کردی چقد بهت توجه میکردم ک خوب بخوابی اونم گفت آره خیلی راحت خوابیدم خوش بود اینو ک گفت جراتم بیشتر شد برای دفعه بعد تا رسیدیم به چن روز پیش شب طبق معمول اومد خونمون کنار من خوابیده بود فکر نمیذاشت بخوابم خودم چشام بسته بودم تا اینکه زنم و خواهرزنم خواب رفتن منتظر شدم زنم موقع خواب پشتش کنه بهم بالاخره پشتش به من شد منم شروع کردم کارای همیشگیم انجام دادن رو تو همین حین کیرم حس میکردم از ۱۴سانت تبدیل به ۲۰ سانت شده بس ک هیجان انگیز بود .اینبار دستمو از شکمش آروم گذاشتم رو سینش ولی تکون ندادم ک ینی حواسم نبوده یا خواب بودم دستم ناخداگاه گذاشتم دیدم واکنشی نداشت آروم ادامه دادم کم کم دستمو فشار میدادم تا اینکه دیدم خواهرزنم قلبش تند تند میزنه و مثه کوره اتیش داره میسوزه میگیره ولی همچنان خودش زده بود به خواب منم پر رو تر شدم آروم دستمو از یقش کردم تو لباسش نفس عمیقی کشید از ترس سکته کردم ک یهو چیزی بگه ولی باز دیدم نه انگار حشری شده ولی نمیخواد کاری کنه منم کامل یه سینش گرفتم شروع کردم به مالیدن و این خواهرزنم به خودش میپیچید و خیس عرق شده بود منم بخاطر اینکه نترسه برا بار اول بیشتر ادامه ندادم و خوابیدم صبح بیدار شد زنم دست به کیرم زد یه عالمه خیس بود تعجب کرد گفت خیلی تو کفیا تازه سکس کردیم ک دیگه گفتم هنوزم دلم میخواد .خواهرزنمم بیدار شد یجوری انگار هیچ اتفاقی نیفتاده منم به روش نیاوردم حالا فکرم اینه ک همینجوری پیش بریم ببینم چی میشه ولی خدایی به خودم قول دادم اگه به هر طریقی اوکی شدو فقط در حد خوردن و لاپایی باهاش پیش برم چون دوسش دارم نمیخوام آسیب ببینه این سری کم کم میخوام برم ببینم میتونم کسش بمالم یانه
ولی بهتون بگم خواهرزن خیلی طعمش فرق داره لذتی ک داره حتی همین مالیدن از دهتا کس کون کردم هم بیشتره امیداورم تجربه کنین بدونین چی میگم
خواهر زنم با من خیلی راحته جوری که باهم پیش زنم هم سکس کردیم
↩ M.F.M
اگه بده که اره واقعا لذت وحشتناک زیادی داره 😍
↩ Cosplay
یعنی زنت چی نگفت ؟میشه برامون توضیح بدی که چطوری زنتورازی کردی جلوش خواهرشوبکنی و درباره رابطه ای که اونروزداشتیدبیشتربگی یعنی خواهرزنتوچطوررازی کردی اونم جلوخواهرش بهت بده ممنونتم
↩ لائورا
خخخخ شما با خیارت ور برو باور نکن مهم خودمم ک دارم کیف میکنم از این اتفاق
↩ iamhot666
خخخ پس شوهرت خیلی گناه داره نمیدونه خواهر زن چه نعمتیه
↩ لائورا
دلیلی نمیبینم تو مخت پوکت دلیل بکنم من ک عشق حالم به راهه تو هم تو نخ این بمون فک کن دروغه 😎
↩ Nimsa714
منم خواهرزن بزرگم ۲۲ هستا ولی نتوستم جز بوس پیشونی کاری کنم ولی این کوچیکه از مجردیش تونستن استفاده کنم خدایی حسی ک داره تکا تو دنیا
↩ (khorshidi)
من نمیدونم امثال تو اینجا چکار میکنن تو خودت اگه نمیخاریدی اینجا چکار میکنی ک واسه من آب نماز جا میکشی بابا ملت میان اینجا فانتزیاششون میگن منم مثل ملت حالا تا یه حد واقعی شد اومدم تا همو حد هم گفتم
↩ میدونی
میدونم چی میکشی واقعا امیدوارم به خواسته ات برسی چون واقعا حس نابیه
من خوابيدن با خواهر زنم مثل اب خوردنه برام با وجودي كه خيلي دوسش دارم واقعا دلم ميخواد بكنمش و اونم خييييلي دلش ميخواد و دوستم داره ولي تا حالا تونستم جلو خودمو بگيرم فقط يخاطر اين كه يه دختر كوچيك داره مطمن هستم اگه با من خوابيد و رابطه احساسي گرفت به شدت از شوهرش دلسرد ميشه وطلاق رو شاخشه همين جوري هم كلي اختلاف دارن شوهرش يه عوضي به تمام معنا هست كه هيچ بويي از زن و احساس زن نبرده نميخوام اون دختر بچه بچه طلاق بشه چون ميدونم زندگيش جهنم ميشه براش اگه بچه نداشتن خودم طلاقش رو ميگرفتم يا ٢٤ ساعت ميكردمش البته دو سه بار ماليديم همو و ميدونم كه چقدر دوست داره
↩ اميرسارايي
داداش من ۹۰درصد ملتی ک میشناسم تو کف خواهرزنشونن یکیش خودم نتونستم خودمو بگیرم آخر دستمالی کردم بعد تو میگی پا داده نکردی
↩ Reza488585
گفتم كه خيلي دلم ميخواد اونم ميخواد ولي نميخوام اختلافش با شوهرش بيشتر و عميق تر بشه درسته كه دوسش دارم ولي نميخوام كير من باعث جداييشون بشه