↩ mohammad321
این عقیده که خیلی مزخرفه ، فکر کن الان یکی مثل بیل گیتس و ایلان ماسک وجود داره که خیلی ثروتمند هستن و میلیونها نفر ارزو دارن که جای اینها بودند و حالا فکر کن این دوتا مردن و اون میلیونها ادم هم مردن خب فکر نمیکنی اول خود بیل گیتس و ایلان ماسک هستند که دلشون میخاد جای خودشون بدنیا برگردند و اون چندین میلیون ادم هم دوست دارن جای اینا بدنیا بیان ؟ خب به نظرت چی میشه؟هههههههه اصلا فکر میکنیم تناسخ درسته و یه ادمی به جماد تبدیل شده خب جماد چطور میتونه کار نیک انجام بده که دوباره برگرده به جسم انسانی ، بابا قرن۲۱ تعقل هم خوب چیزیه بخدا . اخر تناسخ چی میشه بلاخره؟ فکر کن این چند میلیارد سال اومدی و رفتی و اومدی و رفتی اخرش چی؟ یه جا نباید تموم بشه؟ مگه هندیها هم از تناسخ دوستندارن اخرش به پاداش برسند؟ خب اخرش همون بهشته دیگه چرا لقمه را دور سرتون میپیچید و خودتون را مچل میکنید.

↩ b0rntofuck
شما که بدن رو به هارد تشبیه کردی میشه بگی چجوری دیتابیس ها و اطلاعات هاردی که به یک باره میسوزه رو به هارد دیگری انتقال میدی؟
اگه قبل از خراب شدن هارد اول اطلاعات رو به هارد دوم منتقل کنی پس هارد دوم جسم و جان متفاوتی با هارد اول داره و تناسخ رد میشه چون ما هم از تجربیات گذشته به این سطح از پیشرفت و تکنولوژی رسیدیم

↩ خرس هیز
روح چیه؟
بیمار روحی یا بیمار اعصاب و روان؟!

↩ dahe.shasti
دوست عزیز اگر طریقه انتقال رو بفهمیم ک عالی میشه و میرسیم به فیلمای Sci-fi

↩ b0rntofuck
شما هنوز به سوال من پاسخ ندادین وقتی تناسخ رو مثل کامپیوتر میدونین و مثال میزنین باید جواب های هام برای سوال های مطرح شده داشته باشین
اگر هارد جسم ما هست و اطلاعات روح ما
درصورتی که عمر هارت تموم بشه (در سیزده سالی که سیستم داشتم حدودا هشت تا ده بار هارد سوزوندم اونم بدون برگشت اطلاعات)
چجوری اطلاعات هارد اول رو به هارد دوم انتقال میدیم؟
و اگه قبل سوختن هارد اول اطلاعات به هارد دوم منتقل بشه هم از نظر من بیشتر شبیه انتقال تجربه به نسل بعدی هست مثل تجربیاتی که از پدر و مادر بدست میاریم

↩ dahe.shasti
با کلمه ها بازی می کنیم؟ یعنی روح چیزی غیر از روان است!؟ روان جسمی است روح چیزی است که کسی نمیبیند و حس نمی کند و … از کجا بدانیم هست؟ فقط چون نمی خواهیم باور کنیم که می میریم، این همه نقل و حدیث برای خودمان ساختیم. بگذر دادا بگذر

↩ @آروین
یکم اینکه شما از کجا می دانی من کجا زندگی می کنم؟ دوم من کی غُر زدم که شما را ناراحت کرده است؟ سوم من دلیل و انگیزه زندگی خودم را پیدا کرده ام. در یکی از پستهای زیر همین تاپیک هم نوشته ام. باید طوری زندگی کرد که باعث شادی و راحت تر زندگی کردن زنده ها شد. همین و تمام. شما هم بعد از مرگ، بعد از ۱۲۰ سال انشاالله، تشریف ببر بهشت. چرا عصبانی شدی؟

↩ خرس هیز
کاملا درسته همه این ها بازی با کلماته
تناسخ رو نمیتونم قبول کنم چون خیلی از جواب های منو نمیتونه پاسخ بده
به عنوان مثال همه احتمال ها صفر نیست اگه صفر بودن احتمال بوجود امدن نداشتن
پس اگه درنظر بگیریم که حدود بیست میلیارد روح دردنیا هست پس با این میزان، حداقل هر روح ده بار تناسخ پیدا کرده
ایا نباید یکی از این تناسخ هاگذشته اش روبیاد بیاره؟

↩ dahe.shasti
ببخشید فکر می کنم اشتباه متوجه شدید. من به روح اعتقاد ندارم. پس تناسخ که دیگه خیلی نسبت بهش بی اعتقادتر خواهم بود. در مورد تناسخ نظرم رو در ثفحه اول تاپیک نوشتم. به نظر من چیزی به نام روح وجود ندارد. به همین دلیل کسی از قبل از ۲.۵ تا ۳ سالگی هیچ خاطره ای ندارد.

↩ خرس هیز
یه چیزی هست اونم احتمال همین حرفی که شما زدین که میگه کسی از دو سالگیش خاطره نداره احتمالش صفر نیست و میتونین تحقیق کنین

↩ dahe.shasti
عزیز این را من به طور کلی گفتم. شما از ده نفر دور و بر خودتان بپرسید قدیمی ترین خاطره شما مال چه زمانی است. حافظه های قوی از حدود ۳۰ ماهگی و حافظه های ضعیف از ۳ سالگی خاطره واضحی دارند. اگر روح وجود داشت که باید از زمانی که در کالبد جنین دمیده می شود 🤣🤣 را به یاد بیاوریم.

↩ Texas yuri
یعنی اگر ۷۰ بار دیگر به دنیا بیایید یا همین الان قیامت بشه ، زندگی شما هدفمند بوده ؟ وقتی از یکبار فرصت درست استفاده نشود صد هزار بار قبلی و بعدی هم به همین صورت خواهد بود

↩ dahe.shasti
گفتم که طریقه انتقال هنوز رازآلوده و بهش برسیم میشه ماتریکس و بلید رانر و …
دوما مثال هارد و دیتا رو برای ملموس شدن و درک بهتر قضیه تناسخ گفتم نه اینکه دیگه بپرسی اونوخ dvd romمون کجامونه بایوسمون کجاس

↩ salome28
این چه استدلالیه ؟؟؟
بازیکن یه پنالتیو گل نکنه ینی صدهزاربار دیگه هم گل نخواهد کرد ؟؟؟

کسی توجهی نکرد به یه نکته اولین کامنتم
بچه ای ک آمار زندگی قبلیش تو ی کشور دیگه رو میده شغلشو میگه طرز مردنشم گفته اون چطور توجیه میشه جز تناسخ

↩ b0rntofuck
نه ولی در بازی شما حداقل مطمئنید که بازیهای دیگری هم وجود دارد ولی از تناسخ و قیامت مطمئن هستید ؟ چه شواهد و مدارکی دارید که قیامتی هست یا تناسخ وجود داره . این یک فرصت و یک بازی و یک پنالتی هست اگر خراب شد دیگه برگشتی ندارد
میدونم در جواب حتما می پرسید که شواهد و مدارکی من برای عدم وجود این چیزها چیه ؟! همین عدم وجود مدارک و شواهد گواه من بر نبودن این چیزهاست

↩ خرس هیز
قدیمیترین خاطره من برای ۲ تا ۳ سالگیمه

↩ b0rntofuck
ببخشین میگم ولی تا الان هیچوقت نشده خواب ببینی در کشور یاشهر دیگه ای هستی؟جایی که تا الان هیچ وقت اونجا نبودی؟
تا الان شده تو خواب چهره های واضح جدا از کسانی که حداقل یک بار در زندگیت دیدی ببینی؟(کس یکه تا الان ندیدیش)
جوابش قطعا نه هست چون ذهن تصاویری که روزانه میبینه رودر خواب به صورتهای مختلف و در مکان های دیگه نشون میده

↩ b0rntofuck
اینکه خواب رو مثال میزنم چون برای من پیش اومده که تو خواب جاهاییرو ببینم که تا الان هیچ وقت نرفتم و فقط در فیلم ها و کلیپ ها دیدم
حداکثر توانایی استفاده از مغز اگه اشتباه نکنم حدود ۵ درصد هست
و در خواب خاطرات و اتفاقاتی که در ۹۵ درصد دیگه معز هم هست ممکنه ببینی
۱۰ یازده سال پیش که دانشجو بودم استاد سر کلاس ۳ تا تمرین ریاضی داده بود که هرکس بتونه هر سه تا رو حل کنه نمره ۱۴ پایان ترمش قطعی بود شاید باور نکنی ولی راه حل دوتا از مسئله هارو تو خواب نیم روزی پیدا کردم وهنوزهم موندم چجوری اون جواب هارونوشتم
این رو گفتم تا بدونی چیزی که ما از مغز میدونیم قطره ای در برابر دریاست
درضمن اگه فیلم لوسی رو نگاه کنی خالی از لطف نیست درسته اخرای فیلم بزرگ نمایی داره ولی تا حدودی قابل درکه

↩ salome28
هدفمند بودن زندگی اونجا مشخص میشه که اولا تو مثلا برنامه میریزی ک مثلا فلان راهو بری و به فلان چیز برسی
رسیدن ب اون چیز میشه هدفت ولی وقتی بهش میرسی واست کم میاد و سعی میدی اونو گسترش بدی و بعد با اهدافجدید دیگه میری جلو

ولی وقتی ب اینا میرسی ی خلا میبینی و سردرگم میشی ک واقعا چی میخوای!!

↩ dahe.shasti
همین است. حد طبیعی همین است که مربوط به یادگیری مغز است.

↩ V2
با اون بخش از سخنانتون هم راستا هستم که راه حل در انسان گرایی و بازگشت به زمین و ملی گرایی است و بدانید ملی گرایی با دین و آسمان گرایی در تضاد میباشد همانگونه که همیشه اخوندها دم از امت اسلامی میزنند نه ملت ایران.
بخش نخست سخنانتان هم نادرست است چرا که شمشیرزنان مسلمان هنگامی که وارد ایران ساسانی شدند جز پاره ای آیات بی محتوا که فقط حفظ بودند چیزی به ارمغان نیاورده بودند که همان هم بعدها توسط خط ایرانی نگارش شد(خط کوفی)
اسلام چیزی جز کشتار و برده داری نبود ایرانیان اسلام را ایرانیزه کردند و اینگونه دانش ایرانی در غالب زبان عربی باز تولید شد والا همان پور سینا هم منکر معاد جسمانی بود
یا خیام که از بیخ منکر بود یا رازی که باورمند به اندیشه ماتریالیسم بود…

↩ Texas yuri
اضطراب پوچی یکی از چهار اضطراب بنیادی بشر است که همیشه و همه جا رخنه در لایه های وجودی انسان دارد.زندگی به خودی خود دارای معنا و مفهومی نمیباشد معنا و مفهوم زندگی را خود ما میسازیم.
راستش رو بخواید اگر از من بپرسید کدومش قشنگتره:
1-معنای زندگی در اسمانها و دست خداس
2-انسان خالق معنای زندگیست
من به شما پاسخ میدم که دومی قشنگتره

↩ salome28
این مثالو بخاطر این زدم که تعمیم دادید «لزوم اشتباه» رو به باقی صد هزار فرصت دیگه
بله هیچ مدرک عینی نیست و تمام جدال فکری فلاسفه از سر همین ناآگاهیه
حالا این بخاطر آوردن زندگی قبلی شده باگ این پروسه ی مرگ و تولد

↩ dahe.shasti
مسأله خوابهاتون رو باور میکنم اما آیا خواب دیدنه رو در برابر «بیاد آوردن زندگی قبلی» مطرح کردید؟ چه ربطی داره ؟

↩ b0rntofuck
برای اعتقاد به تناسخ و قیامت، در ابتدا باید به وجود روح اعتقاد داشت ! اگر بقیه دوستان اجازه بدهند میتوانیم در ابتدا این مسئله را به بحث بگذاریم . البته مطالب من زیاد و طولانیست و ممکنه خارج از حوصله بقیه عزیزان باشد .
از نویسنده تاپیک اجازه میخوام تا مطالب خودم را ارائه کنم

↩ b0rntofuck
اره مطرح کردم
شما میگین زندگی قبلی رو با هیپنوتیزم نشون دادن
من میگم با هیپنوتیزم کاری کردن طرف خودش رو جای در یک رویایی ذهنی خودش تصور کنه در زمانی خاص و صد البته زبانی متفاوت
به طور مثال من انیمه نگاه میکنم و ژاپنی بلد نیستم ولی حدود ۹۰ درصد کلماتروزمره رو شنیدم و قطعا توذهنم هست ولی در قسمت ناخودآگاهم، نه در قسمتی که بتونم همیشه ازش استفاده کنم
پس میگم ممکنه شخصی روهیپنوتیزم کرد تا خودش رو به صورت واقعی و با زبانی دیگه تصور کنه و حس کنه زندگی قبلی خودشه
درضمن این فرضیه تناسخ که میگین رد میشه چون حداقل یک نفر از چند میلیون تناسخی که قطعا وجود داشته(بنا بر فرضیه تناسخ) باید گذشته خودش رو در خودآگاهش داشته باشه
مثل یاد آوری بعضی افراد که حدود یک در صد میلیون هستن و از زمان تولد خاطراتشون رو به یاد دارن

↩ salome28
خواهش میکنم صد البته مشتاق سخنان شما هستیم صرفا هدف از ایجاد تاپیک هم این بوده ک همه دیدگاه و دانسته های خودمونو مطرح کنیم و فارغ از این ک به کسی بی احترامی کنیم دیدگاه های یکدیگر رو بسنجیم و به یک پاسخ کامل و معقول برسیم و یه چیز جدید بفهمیم که واقعا جزئی از بنیادی ترین مسائل زندگیه

↩ Texas yuri
با سپاس از شما و بقیه عزیزان
من آتئیست هستم و با توجه به اینکه حجم مطالب بسیار زیاد و تایپ با گوشی موبایل بسیار سخت و امکان ایرادات نگارشی و املایی بسیار زیاد است با اجازه ای که از ادمین محترم گروه آتئیست های ایران گرفتم این مطالب را مستقیم از آن گروه کپی میکنم . شاید کمکی در روشن شدن بعضی از ابهامات کنند .

چرا_روح_وجود_ندارد

1-پیشگفتار
2- ایده روح از کجا آمده است؟
3- بررسی علمی و فلسفی روح
3.1- تاریخچه مختصری از روح و تعاریف آن.
3.2- تناقضات در تعریف روح.
3.3- آیا حیات انسان به روح وابسته است؟
3.4- آیا هوشیاری انسان به روح وابسته است؟
4- پیامبر اسلام و قرآن و نظرات اسلامی پیرامون روح
5- بررسی دلایل رایج برای باور به روح
5.1- احضار روح
5.2- دژاوو
5.3- رویا دیدن در هنگام خواب
5.4- رویاهای صادقه
6- نتیجه گیری
7- توضیحات
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

1- پیشگفتار.

مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود «دنیایی فراتر» از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.

وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام «گوراگورا اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند «خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد.»

قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از آنها استفاده میشود.

زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد.

بنابراین وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخاسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.

2- ایده روح از کجا آمده است ؟

نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخاسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.

در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس در نظر بسیاری از انسانهای اولیه بعنوان جوهر اصلی حیات مطرح شد، یعنی هرآنچه نفس بکشد از نظر ایشان زنده مینمود و هر آنچه زنده نبود نفس نمیکشید. برای همین است که روح همواره بطور مستقیم یا بطور غیر مستقیم در کتابهای دینی با تنفس در ارتباط است. در تورات روح با کلمه نشاما (נפשׁ) توصیف شده است، این کلمه دقیقاً همان کلمه ای است که برای نفس نیز استفاده میشود. در انجیل نیز که اصل آن به زبان یونانی نوشته شده است برای روح از کلمه سوکی (ψυχή) استفاده شده است و این کلمه دقیقاً به معنی نفس و نفس کشیدن است. این کلمات هم در تورات و هم در انجیل بارها با معانی و مفاهیم دیگر همچون تنفس و حیات نیز استفاده شده اند. کلمه (Spirit) در زبان انگلیسی نیز خویشاوند با تنفس در زبان لاتین است. مصریان باستان نیز کلمه «کا» را برای توصیف ارواح استفاده میکردند که این کلمه نیز به معنی «تنفس» است، حتی در آیین هندو و همچنین در آیین بودایی نیز روح را (Ātman) میخوانند که برابر با تنفس است. روح حتی در قرآن نیز با نفس کشیدن درآمیخته است. الله بر اساس قرآن روح خود را درون کالبد انسان می دمد، یا بعبارت دیگر «فوت» میکند.