لب به لبت ...!

1400/08/28


من که با جام لبِ “لب به لبت” لب به لبم
دائمُ الخَمرترین آدمِ غرق طَرَبم

رخصت از شعرِ نگاه تو بگیرد طبعم
جلوی “حضرت چشمت” چقدَر با ادبم

“واجِبُ العشقی” و من مومن چشمان توام
گر چه در دینِ نگاهت عملی مُستَحَبَم

کورکورانه ندیدم همه شب خواب تو را
برقِ چشم تو چراغ است ، به رویای شبم

پیش تو فاصله ای نیست ، میان من و ماه
“سالِ نوری” شده تبدیل ، به “نصفِ وَجَبم”

چند صد بوسه بدهکارِ منی ، یادت هست ؟!
شعر گفتم به هوای لبت … این هم طلبم

لب تو داغ ترین جای زمین است انگار
یَخ بریزید ، به رویای خیالی لبم …!

رضا_قاسمی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-11-19 04:05:42 +0330 +0330

لب تو داغ ترین جای زمین است انگار
یَخ بریزید ، به رویای خیالی لبم …!

1 ❤️

2021-11-19 04:07:06 +0330 +0330

↩ Mr.masoud981
“دل من تنگ شده کاش که پیدا بشوی”
همدم این دل غمدیده ی شیدا بشوی

از تب دوری تو تاب و توان نیست مرا
کاش می شد که حبیب من تنها بشوی

غرق غم گشته دلم در تپش خاطره ها
کاشکی مونس دل در همه غم ها بشوی

دل بریدم ز همه ، نیست مرا حوصله ای
کاش می شد که بیایی و تو با ما بشوی

خسته از فاصله ها گشته دلم ، کاش شبی
راه کوتاه شود ، عازم اینجا بشوی

رفت یک سال دگر باز شده فصل بهار
کاش این عید تو چون غنچه شکوفا بشوی

لحظه ای قلب من از یاد رخت غافل نیست
“دل من تنگ شده کاش که پیدا بشوی”


2021-11-19 04:12:09 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
👏👏👏👏👏

1 ❤️

2021-11-19 04:13:40 +0330 +0330

↩ Mr.masoud981
🙏🥰🌺

2 ❤️

2021-11-19 04:22:50 +0330 +0330

گریه کردم تا تو را بر ماندنت راضی کنم
چون گذشته باز با این حربه طنازی کنم

با نگاهم التماس و خواهشت کردم بمان
گفته بودی ترک این عشق و هوسبازی کنم

آمدم در دادگاه عشق همراهت شوم
قلب عاشق پیشه ام را پیش تو قاضی کنم

جان پناهت باشم و در خاکریز زندگی
مثل سربازی ، فداکارانه جانبازی کنم

بی بی قلبت شوم ای شه سوار قصه ها !
خواستم تا در قمار عشق تک تازی کنم

هرچه کردم در دل سنگ تو تاثیری نداشت
کاش می شد در هوایت باز پروازی کنم

رفته ای "جانم به قربانت "ولی تنها چرا؟!
هرگز این دل را نشد بر رفتنت راضی کنم …

‌ ‎

5 ❤️

2021-11-19 04:23:30 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود!

1 ❤️

2021-11-19 04:23:48 +0330 +0330

لب تو آب فرات،لب من کربُبلا
لب تو جام شراب،منِ مسکین و خراب
تشنه ی جام توأم،منِ درمانده و زار
Azita

1 ❤️

2021-11-19 04:25:18 +0330 +0330

↩ DrDiamondX
🙏🥰🌺

باز کن پنجره را از ته دل داد بکش
دل به دریا بزن و باز تو فریاد بکش

بخدا بغض گلو گیر تورا خواهد کُشت
لطف کن نقش مرا شاعرِ آزاد بکش

نفسم تنگ و دلم تنگ و جهان دلگیر است
رویِ دیوار و دلم پنجره و باد بکش

پیکرم زخمی و تن خسته و دل خون آلود
دست از پشت من و خنجر فولاد بکش

حادثه چشم تو و دیدن و بوسیدن توست
دور از چشم همه هرچه که رخداد بکش

من به نقاشی دستان تو ایمان دارم
از لج داس و تبر طرح دوشمشاد بکش

زندگی را به جهنم که خرابش کردند
تو ولی مرگ مرا فارغ از ایراد بکش…

5 ❤️

2021-11-19 04:26:45 +0330 +0330

↩ Azita666
وای مرسی آزیتا جون 🥰🌺🙏

مهربانی های تو بر زخمهایم مرهم است
خنده ات پایان هر درد و عذاب و ماتم است

هر کجا میگویم از احساس زیبایت گلم
عشق آدم در حقیقت اعتبار ادم است

بند بندم را به هر بندت چو با دل بسته ام
تا ابد هم بند احساست به قلبم محکم است

از تو بهتر چون ندیدم در محبت ،باز هم
جان به قربانت کنم در راه شیدایی کم است

هر کجا با من بمان ای عشق زیبا روی من
قامت قلبم بدور از یار شیدایم خم است

چون شدی عاشق مراهم خوب میفهمی گلم
حال عاشق در نبود دلستانش درهم است

با زبان ساده میگویم که میخواهم تو را
تا نگویی شعرهایی را که گفتی مبهم است…!

6 ❤️

2021-11-19 04:35:55 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
عااالی❤️

به زبان خودمانی گویمت
که دهم جان و تنم
به همان قبله ی زیبای وجودت،قسم
بند بند جهانم،عطر و بوی تو دارد عسلم🤭😉

3 ❤️

2021-11-19 04:39:58 +0330 +0330

↩ Azita666
🥰🌺🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺
نمیدونم چرا این طبعتون رو پرواز نمیدید ؟ حیفه بخدا

منم و دفتر شعری که پر از اسرار است
شرح دلتنگی و دیوانگی ام بسیار است

شهر را ناله ی دلتنگی من پر کرده
ناله هایم همه از حسرت یک دیدار است

بند بند بدنم چشم شده ، اما حیف
بین چشمان من و دیده ی او دیوار است

عشق از دست دلم خون جگر خواهد خورد
دیده چون دیده ی نادیده من خونبار است

خبر از حال دل تنگ نداری شاید
روز هر عاشق دلتنگ چو شامی تار است

قصه از غصه ی بسیار نوشتم امروز
درک کن حال دلی را که چنین غمدار است …!

4 ❤️

2021-11-19 04:44:56 +0330 +0330

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب
گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

3 ❤️

2021-11-19 04:50:32 +0330 +0330

↩ Mr.masoud981

روی این قفل نوشتند دعا می‌خواهد
من سپردم به خودش؛ هرچه خدا می‌خواهد

رفتنت، اولِ طوفانِ نفس‌تنگی‌هاست
بنشین؛ شهر دلش باز هوا می‌خواهد

کشتیِ نوحِ دلت قدر دلم جا دارد؟
در امان بودنِ من، اذن تو را می‌خواهد

یوسف! از من نگذر، شهر مرا ترک نکن
شهر ما چند نفر کور و گدا می‌خواهد؟

رفته‌ام چون دل ایوب به راهِ دل دوست
تا ببینم که دلت باز چه‌ها می‌خواهد

از خداوند تو را خواسته‌ام، با این حال
من سپردم به خودش؛ هرچه خدا می‌خواهد…!

5 ❤️

2021-11-19 04:50:41 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
عزیزم مرسی.گاهی اوقات میزنه بالا🤭🙏
کاملا غیرحرفه ایه😅
قصه از حال دل تنگ سرودن چه سود؟!
حال من از همه عالم،خرابتر چه سود!؟
دگر از پای فتادم ز در خانه او
زجه و زار و فغان و گوشه گیری چه سود…

1 ❤️

2021-11-19 04:54:57 +0330 +0330

↩ Azita666
دست کم نگیرید این هنرتون رو 🥰🙏🌺

هزاران چون منِ مجنون
فرو آرند بر پایت
به روز و شب، سرِ تعظیم
روا دانی عظیمم! با منِ کوچک درآویزی؟
اگر خَبطی ز من دیدی
اگر دیدی پریشانم
مگیر از من که ویرانم
به من بِنْـگر
به عنوانِ غلامی، کودکی، چیزی…!

4 ❤️

2021-11-19 05:05:32 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
مرسی عزیزم،خداییش جدی میگم،نوشته هام رو حتی بهشون فکر هم نمیکنم چه برسه بخام جدی بگیرم😅😅

1 ❤️

2021-11-19 05:09:51 +0330 +0330
1 ❤️

2021-11-19 05:11:47 +0330 +0330

↩ Azita666
نسبت به حستون ظلم نکنید،قهر میکنه ها !🙏🌺

2 ❤️

2021-11-19 05:13:11 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
چشششم سالومه یِ جان ❤️ ❤️

1 ❤️

2021-11-19 05:14:17 +0330 +0330

↩ Azita666
خیلی بدی ! چرا پاک کردید! قشنگ بود 😔

0 ❤️

2021-11-19 05:15:30 +0330 +0330

↩ Azita666
تو
با زیبایی‌ات زنده‌ای
من
با چشم‌هایم

هربار که پلک می‌زنم
زیباتر می‌شوی
و حسرتم ورق می‌خورد

تو را کجا دیده‌ام
آیا در قصّه‌های پدربزرگم
سوّمین دختر پادشاه نبودی
یا آن زن ایلیاتی نقّاشی‌ها
که در تمام کوره‌راه‌های تاریخ
کوزه‌ای از آب‌های سرزمینم را
بر دوش می‌کشید

حالا که فکر می‌کنم
تمام عمر به تو فکر می‌کردم
وقتی گل‌های قالی بی‌بی
در تابستان اشتیاق چشمانم
گره به گره می‌رویید
وقتی انحنای لخت سینه‌ی تپّه‌ها
در امتداد خواب‌آور جادّه
به چین چرخنده‌ی دامنه‌ها می‌پیوست
حتّی زمانی که یأس
انشای رنگین آرزوهایم را
نقطه‌گذاری می‌کرد
به تو فکر می‌کردم

قصّه‌ها و نقّاشی‌ها
به ابدیّت حسرت‌های آدمی
اعتراف می‌کنند

ناامیدانه دوستت دارم
و خواب می‌بینم
در این تقاطع روشن
تنهایی‌ام با آغوش تو
تلاقی کرده است
و تمام درد من این است که خوب می‌دانم
خواب می‌بینم

رضا_نظری_ایلخانی

4 ❤️

2021-11-19 05:15:32 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
عههه
احساس کردم افتضاحه😅

1 ❤️

2021-11-19 05:16:55 +0330 +0330

↩ Azita666
من دوستش داشتم 🥰

1 ❤️

2021-11-19 05:21:03 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
تورا خواب دیدم در رویای بیداری
نمیدانستم دنیا تو را هم دارد
وگرنه عاشقانه تر میدیدمش
نمیدانستم نقاش طبیعت میتواند نقشی همچون استاد فرشچیان به زمین کشد،که کشیدگی چشمانت مرا به بیراهه و گردی لبانت مرا چون گرداب به سوی خویش میکِشد و میکُشد…😚😘

3 ❤️

2021-11-19 06:53:43 +0330 +0330

حافظ از بوسه معشوق نوشت، حق هم داشت!

قرن اون هر دو قدم ون ارشاد نبود . . . !

2 ❤️

2021-11-19 06:55:21 +0330 +0330

میِ لبهای تو مستم کُند هر دم که ز آن یاد کنم
وای ! از آن لحظه که ساقی بِشَوَد سُرخِ لبت…!

1 ❤️

2021-11-19 08:36:22 +0330 +0330

↩ Power M
بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد
بدن یخ زده ام حالِ پریشان دارد

مثل بیدی تنم از سوز هوا میلرزد
امشب آغوش پر از مهر تو مهمان دارد

لب به روی لب سرما زده ی من بگذار
لبت امشب بخدا مزّه دو چندان دارد

حسرت داغیِ آغوش تو بیمارم کرد
تب من با لب تو چاره و درمان دارد

بغلم کن که در آغوش تو آرام شوم
روح سرگشته ی من میل به طغیان دارد

لحظه ای از من اگر دور شوی میمیرم
بی تو این زندگی اصلاً مگر امکان دارد؟

آذر انگار کمی خسته شده از پاییز
مژده ی آمدن فصل زمستان دارد

مثل آذر که در آغوش زمستان گم شد
بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد…

5 ❤️

2021-11-19 08:37:57 +0330 +0330

↩ Azita666
چه خوش است با خیالت ، صنما دمی صفائی
به کجا گریزی ازمن _ که اسیر وهم مائی

دل من خوش است روزی _ به وصال تو در آید
من از این بهانه مست و _ تو عجب گریز پائی

نه شراب می پسندی _ نه شباب می شناسی
به کدام قبله هستی _ همه چونی و چرائی

به زبان شاعرانه _ به علوم ماورایی
به چه منطقی بگویم که برای من خدایی

بخدا که این غزل را به اطاعتت سرودم
تو امیر ارتش دل _ شه ملک واژه هایی

مرتضی_شاکری

5 ❤️

2021-11-19 10:50:31 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
دل من خوش است به روزی
که کشم تورا در آغوش
که ز چشمه ی وجودت، کنم خود را
همه لحظه با تو مدهوش
که بنوش هردم،زلبت جرعه جرعه بوسه
عطش عشق تو هیچگاه
نشود در دل وجان لیلی خاموش

2 ❤️

2021-11-19 11:16:01 +0330 +0330

↩ Azita666
تا کنون دیوانه وار اسم کسی بوسیده ای
نیمه شب در آینه با خنده اش خندیده ای

چشم بر در ،خنده بر لب،اشک هم در دیدگان
سالها با یاد اوبا ساز او رقصیده ای

راستی پیش آمده با ترس از دست دادنش
همچوطفلی از نبودمادرش ترسیده ای

اولین دیدار مانده خاطرت یک روز خوب
باز هر هفته به یادش در سماع چرخیده ای

با خیال اولین دیدار او عصری قشنگ
صبح ها با فکر آن عصرقشنگ بالیده ای

من نمی دانم چنان لیلای مجنون کش شدی
حال او را از هوا از آینه ،باد صبا پرسیده ای

منسوب به نظامی

4 ❤️

2021-11-19 18:00:41 +0330 +0330

↩ Ramin2324
امشب ازمستی شعرت‌جرعہ‌‌اے سرمیکشم
بودنت را در دلم تا مرز باور میکشم

میزنم آتش بہ‌جان واژه‌ها از سوزغم
شعلہ از شیرازه‌ے جان ، تا بہ دفتر میکشم

مانده ام در این " قفس " اما بہ یاد ِ دیدنت
با نگاهم روے هردیوار یک در میکشم

از سکوت ِ پنجره تا آسمان ِ چشم تو …
روز و شب، با بال‌‌ها ے عشق تو پر میکشم

عشق تا افتاد در دل، عقل شد صاحب‌کمال
پاے شک از این جدال ِ نا برابر میکشم

گرچہ هرگز دل‌نبستم جزخودت برهیچکس
دست از این رویاے‌نافرجام آخرمیکشم
 

3 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «