من نجسم پارت8

1400/01/20

بهش نگاهی انداختم.تو عکساش جذاب تر بود انگار!حالا خودشم خوبه
اشکان_به چی نگاه میکنی؟
_مهم نیست
به روبه رو نگاه کردم.
اشکان_رابطت با کاوه چجوریاست یعنی مثلا سک*س فرندی چیزی هستین؟
با لبخند نگاهش کردم و سعی کردم خونسرد جوابشو بدم ولی شدیدا دلم میخواست بهش یه به تو ربطی نداره ی آبدار بگم
_نه ما چنددسالی هست که دوستیم و خیلی کمکم میکنه
اشکان_شنیدم تو کمکش کردی دراصل
_میشه گفت
بحث و عوض کردم
_چند روز میمونیم؟
دستمو گرفت و بعد بوسیدنش رو رونش گذاشت
اشکان_چندروز دوست داری؟
_فکر نکنم ازت سیرشم
اشکان_اوف پس کلا برنمیگردیم چون منم فکر نکنم ازت سیر شم
لبخندی زدم و برگشتم سمت شیشه خودم
_من یکم بخوابم مشکلی نداره؟
اشکان_نه گلم رراحت باش دوساعت دیگه رسیدیدم بیدارت میکنم
سرمو به صندلی تکیه دادم و چشامو بستم
اما ذهنم رفت به گذشته.همون موقع هایی که با کاوه آشنا شدیم
(سرمو انداخته بودم پایین و مثل گنجشک میلرزیدم.باخنده وارد اتاق شد و نگاهم کرد.
نیم نگاهی بهش کردم و باز سرمو انداختم پایین.
حس کردم خندش قطع شد.
کاوه_تو چقدر کوچیکی.قرار نبود یه دختربچه رو بفرسته
سرمو بلند کردم و نگاهش کردم.پوفی کشید و اخم کرد.گوشیشو برداشت
کاوه_بذار بهش زنگ بزنم
یهو دوییدم طرفش
_نه آقا توروخدا بخدا من بچه نیستم زنگ نزنید بهش توروخدا
بهت زده نگاهم کرد
_تو چندسالته؟
_چندماه دیگه19سالم میشه
نشست روی تخت و نگاهم کرد
کاوه_اینجا چیکار میکنی تو دختر؟تو الان باید درس بخونی و آیندتو بسازی نه این که…
_فرار کردم
کاوه_چی به سرت اومده که ازاینجا وایسادن بدتربوده؟
_ناپدریم بهم تجاوز میکرد
جلوش زانو زدم
_بخدا اگه میموندم آیندم تباه بود نه میتونستم درس بخونم بخاطر بکارتمم ابروم میرفت و منو میکشتن من،من هرروز شکنجه میشدم توروخدا زنگ نزنید اگه اینکارو کنید من جایی ندارم برم
اشکام ریختن
کاوه_خیله خب گریه نکن اما داری ایندتو تباه میکنی
پیشش نشستم
کاوه_برنامت چیه؟
_من نمیخوام آیندمو بسازم
کاوه_ها؟
_من میخوام آینده چندنفرو بسازم…دلم نمیخواد دخترای دیگه مثل من بشن…مریم ها مریم بمانند فاحشه زیاد است
کاوه_یعنی چی؟
_میخوام کارو بار خودمو راه بندازم
تو تصوراتم غرق شدم
_میخوام فاحشه هارو دراختیار مردا بذارم تا دیگه با دخترای دیگه کارنداشته باشن.میخوام دخترایی که از بیچارگی میان سمت این کار و حمایت کنم تا راه خودشونو پیدا کنن و وارد اینکار نشن.
کاوه_پس فاحشه ها رو از کجا میاری؟
نگاهش کردم
_تو خونه ای که من میمونم پراز دخترای بی کس و کاریه که دوست دارن اینکارو بکنن…بهشون حس قدرت میده انگاری
کاوه_هدف قشنگیه ولی خودت چی؟
_من ازاون تباه شده هام…راه برگشتی ندارم…از من گذشته من جسمم هم ترمیم شه روحم نمیشه.
کاوه_میشه برگشت تو باراولته هنوز کاری نکردی
_من این راه و انتخاب کردم.برنامه هاشم چیدم.من نمیتونم یه زندگی معمولی داشته باشم آقا.من اگه به هدفم برسم احساس ارامش میکنم
کاوه_خیله خب منم کمکت میکنم خوبه؟
بعداز چندماه خندیدم.سرمو به نشونه تایید تکون دادم.
کاوه_بیا بریم ببیرون یه دور بزنیمو بستنی بخوریم و بیشتر حرف بزنیم)
اون شب بود که برای بار اول معجون خوردم.اونموقع کاوه23سالش بود ولی خیلی بالغانه تر رفتار میکرد
از فکر به کاوه لبخندی رو لبم نشست

11 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-04-09 13:35:26 +0430 +0430

کاوه در اصل کس کشیه کارش خخخخ

0 ❤️

2021-04-10 22:29:43 +0430 +0430

عالیه❤👌🔥

1 ❤️

2021-04-16 20:14:17 +0430 +0430

↩ yasiyasin
ممنون

1 ❤️

2023-06-18 11:31:58 +0330 +0330

👍عالی

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «