چیه نظرتون
درخت رو از میوه اش باید شناخت
حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
تا انتقادی به اسلام میشود
عدهای مومن باورمند از راه میرسند و از گریبانشان پرسشهایی بیرون میآورند که مگر شما اسلامشناسی که از اسلام انتقاد میکنی و مگر تو میدانی در تاریخْ معتزله چه گفتهاند و اشاعره چه و آیا به فلسفهی دین آشنایی داری که اینچنین به دین میتازی و خلاصهی حرفشان این است که وقتی شما میخواهی به اسلام یا به دین انتقاد کنی و یا منکر حقانیت آن بشوی باید به تاریخ دین و فلسفه و الهیات و کلام و منطق و … آشنایی داشته باشی.
ظاهر این سخنان روشنفکرانه و منطقی میآید اما در بطن آن چیزی جز شجاعتستانی و خفهکردن صدای منتقد و منکوبکردن ناباورمندان نیست.
سوال این است که مگر همهی مومنان به این امور آگاهی دارند؟ به بیان دیگر آیا دینداری مومنان، همه فیلسوفانه و متکلمانه است که توقع دارید هرکه منتقد دین بود لاجرم باید به علوم دینی مسلط باشد.
برخی از عارفان مسلمان از “پیامبر اسلام” حدیثی نقل میکنند که گفته علیکم بدین العجائز؛ یعنی «بر شما باد گرویدن به دین پیرزنان» که همان دینداری غیرمتکلمانه و غیرفیلسوفانه است.
یاد حدیث دیگری از “پیامبر” نقل میکنند که ««اكثر اهل الجنة البُله» که یعنی اکثر اهل بهشت ابلهان هستند.
مولانا در مثنوی به این حدیث اشاره دارد :
خویش ابله کن تبع می رو سپس
رستگی زین ابلهی یابی و بس
اکثر اهل الجنة البله ای پدر
بهر این گفتهست سلطانالبشر
(دفتر چهارم)
از سوی دیگر کدام پیامبر و امامی در تاریخ گفته است که اگر شما دینداری عوامانه و غیرفلسفی داشته باشید از شما پذیرفته نیست و آن دینداریای فقط مورد پذیرش خداوند است که محققانه باشد ؟
مومنان معتقدند که قرآن در ۱۴ قرن پیش برای هدایت مردمان گمراه و کمسواد شبه جزیره عربستان نازل شده است. پرسش این است که مگر آن مردمان فلسفه و کلام و الهیات میدانستند ؟
چگونه است که این جماعت وقتی به ملحدان میرسند توقع دارند همه در حد و اندازه فیلسوفان دین و متکلمان از دین شناخت داشته باشند تا بتوانند با آن مخالفت کنند ؟
اگر دینداری عوامانه داریم چرا نمیشود الحاد ِ عوامانه داشت ؟
چطور شما میتوانی چند نوبت در روز از بلندگوهای شهر، شهادت بدهی که محمد پیامبر خدا است اما منتقد دین برای اینکه بگوید محمد پیامبر خدا نیست و اساسا خدا کسی را نفرستاده است باید سالها تحقیق فیلسوفانه بورزد؟
القصه! همه این دعوت به فلسفهخوانی برای انتقاد از دین برای این است که صدای منتقدان دین خفه شود .