همه ی طبقات آسمان را گشته ام ، در دل ستاره باران نیمه شبهای روشن و مهربان تابستان ، بر جاده کهکشان تاخته ام ، صحرای ابدیت را درنوردیده ام ، بال در بال فرشتگان ، در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ، با خدایان ،ایزدان با همه ی الهه های زیبای آسمان ، با همه ارواح جاویدی که در نیروانای روشن و بی وزش آرام یافته اند آشنا بوده ام .از هر جا ، از هر یک یادی ، یادگاری ، برایت آورده ام . از سیمای هر کدام زیباترین خط را ربوده ام ، از اندام هر یک نازنین طرح را گرفته ام ، از هر گلی ، افقی ، دریایی ، آسمانی ، چشم اندازی ، رنگی دزدیده ام ، و ، با دست و دامنی پر از خطها و رنگها و طرح های آن سوی این آسمان زمینی ، از معراج نیمه شبان تنهایی ، به دامان مهربان تو – ای دامن حریر مهتاب شبهای زندگی سیاه من – فرود آمده ام ، نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسمانها آورده ام در دامن تو ریزم
قسمتی از کتاب هبوط در کویر شریعتی که پیشنهاد میکنم حداقل چند صفحه ازش بخونید
باید به مردم اثبات می کردم
که چقدر اشتباه فکر می کنند
که وقتی پیر می شوند،
دیگر عاشق نمی شوند.
نمی دانند که وقتی دیگر عاشق نشوند، پیر می شوند…
گابریل_گارسیا_مارکز
یکی از پایه گذاران عنقلاب و شستشو دهدنده مغز جوانان اون موقع همین شریعتی بود
سگ برینه به دکتری که می بندند پشت اسم این کونی
کص ننه اش با کتاب هاش و طرفدارهاش 😎
شریعتی هیچ تز و اندیشه مشخصی نداشت
افکار واپس گرایانه و ضد مدرنیت خودش رو در قالبی ادبی و حماسی به گوش مردم بیسواد ایران فرو میکرد.
اون هم مثل جلال آل احمد (احمق)یکی از مجموعه عوامل ایجاد موج واپسگرایی در ایران بود
به ویژه تو قشر تحصیلکرده
به قولی شریعتی آخوند دانشگاهیا بود
یعنی نسبت شریعتی به دانشجو مثل نسبت آخوند به عامه مردم کوچه و بازاره
همونقدر بیمصرف
همونقدر پوچ و تباه
ظاهرا مشخص شده که این بنده خدا اصلا دکتر هم نبوده
کاری به اونش ندارم
یه زمانی کلی از کتاباش رو داشتم و میخوندم
الان که یادش می افتم میبینم چه احمقی بودم
حتی نمیتونم یه پاراگراف از این مزخرفات رو دیگه بخونم
کتابا رو میخواستم دور بندازم
بعد دیدم برای بررسی و ارجاعات بهش نیاز پیدا خواهم کرد
تو انباری گذاشتمشون
با احترام