+دستت چرا پیر شده؟
-سفیده تخم مرغ زدم، کلاژن داره.
+که چی بشه؟
-جوون بشه دیگه.
+مثل بعضی عشقا!
-عشقم کلاژن داره؟
+نه دیگه، برعکس اینه، اول که میاد فکر میکنی خوبه، بعد چروک میکنه.
-این سفیدهی تخم مرغه آخه.
+فکر کردی عشق چیه؟ اِکسیر جوانی؟
-تمام دنیا دنبالشن.
+تمام دنیا خرن،ودلیل نمیشه که.
-منکه به معجزهش ایمان دارم.
+به عشق؟
-نه بابا، سفیدهی تخم مرغ.
+منم بدم نمیاد، اولش خوبه نه که هورمونا قاطی میکنن! مث نشئهگیه.
-مگه تو نشئه کردی؟
+مگه هرکی هر زری بزنه، یعنی خورده؟ نصف ادبیات دنیا حسرته نصف دیگهشم دروغ.
-یعنی میگی مثلا شاملو عاشق آیدا نبوده واقعا؟
+بوده و نبودهش به تو چه؟ خواسته یه چیزی بگه تو براش ضعف کنی.
-اینا معاصر بودن، نمیشه گفت دروغ و افسانهس.
+از زن شاملو چه خبر؟ از مادر بچههاش؟
-یعنی تو میگی الکیه؟
+حالا تخم مرغ ضرر نداره، یکم بو میده بشوری هم چروکا میرن، عشق چی؟
-من که ندیدم.
+اگه ندیدی چرا انقد حرفشو میزنی؟
-اینهمه شاعر و نویسنده ازش گفتن آدم دلش غنج میره با خوندنش.
+حالا مثلا گل گلی پوشیدی عاشقت بشه؟
-مگه به لباسه؟
+پس چی! باید یه سوژهای باشه، کی عاشق پیژامه میشه؟
-فکر میکنی بشه؟
+شدنش که کاری نداره، موندنش سخته.
-کجا میخواد بره؟
+اینهمه پیرهن گل گلی.
-اگه نذارم؟
+خنگی دیگه، مگه دست توعه؟
-مگه عاشق نیست؟
+خب آدم عاشق میشه که بذاره بره، مگه خودت نمیگی شعر و داستان؟
-این که داستان نیست.
+پاشو دستتو بشور لباستم عوض کن، ناسلامتی پاییزه.
-خب که چی؟ حتمن باید نارنجی و قرمز بپوشم؟
+بیشتر از آبی بهت میاد که. وقتیم بره، فقط پاییزا دلت میگیره.
-کجاش خوبه؟
+تقصیرو میندازی گردن پاییز دیگه.
-بهارم خوبه، همش میگم بخاطر گرده گل، چشام قرمزه.
+تو که گفتی عاشق نشدی؟
-نشدم، حساسیت فصلی دارم.
پایان
سپیده🎈