وسوسه های شیطانی قسمت هجدهم

1401/02/30

هنوز تو شوك حرف سيامك بودم ، پس اونشب وقتي سولماز رو ميگاييدم سيامك داشته ما رو ميده ،
فرو رفتن كيرم تو كون سفيد و خوشگل سولماز سيامك رو ديونه كرده بود ،
سيامك سرشو جلوتر آورد و گفت : حالا خودت بگو كدوم يك زيباتر بوده؟
من كه ميخواستم همين امشب اين بحث رو به نهايتش برسونم
گفتم : به نظر من ديدن دختري زيبا از پشت كه داره به داداشش كوس ميده و به خاطر كير گنده اي كه تو كوسش ميره
لذت ميبره خيلي زيباتر از كون دادن خواهري كه درد رو تحمل ميكنه تا داداشيش لذت ببره
سيامك : من كه اون صحنه رو بيشتر پسنديدم
من : البته امشب صحنه هاي زيبا زياد بوده
سيامك : مثلا ؟
من : خيلي چيزا
سيامك : منظورتو ميفهمم ،ولي امشب بهت ثابت كنم من از تو زرنگترم ،
تو هر چي كه از مادر من ديده باشي لختشو نتونستي ببيني ،
ولي من خاله شهناز رو وقتي لباساشو عوض ميكرد ديدم ،
اون اندام سكسي و وحشي كه هر مردي رو زمين گير ميكنه
ضربه فني شده بودم و براي لحظاتي عقب نشيني كردم ،
سيامك وقتي سكوت منو ديد بلند شد و بيرون رفت ،
يعني ممكنه بيشتر هم پيشروي كرده باشه ،
نميدونم چرا همش تو ذهنم كير سيامك رو ميديدم كه داره تو كوس ماميم فرو ميره ،
تو افكار خودم بودم كه سيامك اومد داخل با دو تا ليوان مشروب ،
يكم كه خورديم سيامك كه روي تخت دراز كشيده بود كيرشو شروع به ماليدن كرد و رو به من گفت :
بهزاد چرا ما دو نفر اينقدر سكسي هستيم كه از خانواده خودمون هم نميگذريم؟
من : نميدونم ، بارها در مورد خودم بهش فكر كردم ولي نتيجه اي نگرفتم ،
شايد به خاطر سكسي بودن بقيه هم هستش ،
من در مورد خودم به اين نتيجه رسيدم كه تنها مقصر من نيستم و اونا هم تو اين مسئله خيلي تاثير گذار بودن
سيامك : كيا رو ميگي ؟
من : مامي شهنازم ، الناز و سولماز و بقيه
سيامك : مثل من ، فكر ميكني در مورد من اولين بار مقصر كي بود ؟
من : نميدونم ، حتما فريبا خانم
سيامك : نه
من : ناهيد خانم ؟
سيامك : اوهوم
من : با ايشون هم سكس كردي ؟
سيامك : نه مثل فريبا ،
ولي خوب ميدوني چيه … ،
اصلا موافقي … ،
ميدوني …
من : راحت باش ،
من و تو ديگه مطلبي براي پنهون كردن و خجالت كشيدن نداريم ، بگو ،
منم خيلي گفتني دارم برات
سيامك : ميدوني بهزاد ،
مامان من خيلي هات و سكسي هستش ،
و منم از خيلي جهات مثل اونم
من : چي شد باهاشون راحت شدي ؟
سيامك : يادمه تابستان دو سال پيش شوهر يكي ازدوستانه مامانم كه تو انزلي زندگي ميكردن فوت كرد ،
مامان به خاطر صميميت زياد قصد كرد ديدنش بره و چون پدرم نميتونست باهاش بره من تصميم گرفتم همراهيش كنم ،
اونجا كه رسيديم به اصرار دوست مامان قرار شد چند روزي بمونيم تا اونم كارهاشو روبراه كنه و بره تهران پيش خانواده اش ،
دوست مامان تهراني بود و خانواده شوهرش هم باهاش خيلي بد رفتار ميكردن ،
خانمي زيبا و لوند ،
خيلي ريلكس پيش من ميومد و انگار نه اينكه شوهرشو از دست داده ،
من از ديدن اندامش خيلي لذت ميبردم ،
با مامان خيلي قاطي بود ،
يك شب كه پيش هم نشسته بوديم
از دوستي خودشون برام ميگفتن و چون دوست مامان زياد مشروب خورده بود ،
زده بود جاده خاكي ،
وتو صحبتهاش گفت كه چقدر با مامانم خوش گذروندن و يكمرتبه حرفي زد كه مقدمه نزديكي من و مامان شد
و اون اين بود كه گفت دو نفري با يك پسري دوست بودن و بهش حال ميدادن ،
مامان نذاشت ادامه بده و بردش تو رختخواب ،
بعد از اون شب ما دو روز ديگه مونديم و بعدش به طرف گرگان حركت كرديم ،
شب بود كه تازه به چالوس رسيده بوديم و مامان نميتونست رانندگي كنه براي همين قصد كرديم بريم هتل و شب رو بمونيم ،
از بد روزگار اتاق خالي نداشتن و وقتي حال و روزما رو ديدن بهمون گفتن فقط يك اتاق يك تخته كه دو نفري هستش دارن ،
مامان هم با اين صحبت كه من پسرش هستم و شناسنامه ها ي ما رو ديدن اتاق رو بهمون دادن ،
اتاقي كه حمومش وان داشت و مامان عاشق وان ،
بعد از اينكه رفتيم تو اتاق مامان يكضرب رفت حموم و وان رو پر آب كرد ،
من بارها مامان رو با شورت و سوتين ديده بودم ،
ولي اونشب ياده صحبت دوستش افتاده بودم و بدون اراده محو اندام مامان ،
نيم ساعتي كه گذشت صدام زد و گفت برم ماساژش بدم ،
من قبلا بارها مامان رو ماساژ داده بودم بدون اينكه تحريك بشم
ولي اون شب به محض اينكه مامان به شكم روي سكو حموم خوابيد و چشمم به كونش افتاد و دستم به بدنش خورد كيرم شروع به راست شدن كرد ،
همش تو ذهنم مردي رو تصورميكردم كه مامان رو ميگاييده ،
همونطور كه مامان رو ماساژ ميدادم دلو به دريا زدم و ازش در مورد اون پسره پرسيدم ،
اولش طفره رفت ولي وقتي ديد من ول كن نيستم و با گفتن اينكه منو محرم رازش بدونه جست و گريخته
گفت كه اونو دوستش يكسالي با يك پسر دانشجو دوست بودن ،
من كه كيرم راستشده بود قبل از بلند شدن مامان سعي كردم از حموم خارج بشم كه با اون وضع نبينمه
ولي از بد شانسي زمين خوردم و به پشت افتادم و مامان كه براي كمكم اومده بود براي اولين بار كير راست شده منو ديد ،
كيري كه بهتر ميدوني شبيه اون كمتر پيدا ميشه ،
و همونجا بود كه به بهونه كمك كردن دستشو بهش رسوند و بعد از چند دقيقه
و با اموري كه بينمون اتفاق افتاد هر دومون لخت شديم و اونجا بود كه تابوي بين من و مامان شكست
من : يعني كرديش ؟
سيامك : من باهاش سكس هارد نكردم ،
ولي كمي از اون هم نداشت كارامون ،
حسابي برام ساك زد و منم كوسشو ليسيدم ،
بعدشم لاي پستونهاي بزرگش گذاشتم واونقدر باهاش بازي كرد تا آبم ريخت روي بدنش
اونشب تا صبح در مورد خانواده هامون صحبت كرديم ،
از اينكه يكي مثل خودمو پيدا كرده بودم خيلي خوشحال بودم ،
من فقط در مورد راحت بودن خودم و اونا به سيامك گفتم و اينكه مامي شهناز استاد كوس دادن به بقيه هستش اصلا صحبتي نكردم ،
با صداي ناهيد خانم از خواب بيدار شدم ،
چشمامو كه باز كردم ناهيد خانم رو با لباسي سكسي كه راحت ميشد بالاي سينه هاشو ديد و دامني كوتاه كه رونهاي سفيدشو به نمايش ميذاشت كنار تختم ايستاده بود و بهم لبخند زده بود ،
نيم خيز شدم و خواستم پتو رو كنار بزنم و از تخت پايين برم كه يادم اومد ديشب من و سيامك قبل از اينكه بخوابيم يكم با هم ور رفته بوديم و منو گاييده بود و براي همين لخت تو تختخواب بودم ،
ناهيد خانم همونطور كه كنارم ايستاده بود گفت :
ظهر شد ، قصد بلند شدن نداري؟
من سلامي كردم وادامه دادم : الانه بلند ميشم ، ببخشيد ، راستي سيامك …
ناهيد : با فريبا بيرون رفتن ، ديد شما خوابيد بيدارتون نكرد
من : باشه ، منم الان ميام خدمتتون
ناهيد خانم كه انگار قصد بيرون رفتن نداشت رفت و روي صندلي كامپيوتر نشست وگفت : هميشه اينقدر ميخوابين ؟
من : نه ، ديشب تا دير وقت بيدار بوديم
ناهيد : ميدونم
من با تعجب گفتم : ميدونيد ؟
ناهيد : بله ، آخه يكبار براتون چاي آوردم ،
آخه سيامك عادت داره ، ولي اينقدر گرم صحبت بودين كه نخواستم مزاحم بشم
(( واي ، نكنه ناهيد خانم … ،
يعني صحبتهاي من و سيامك رو شنيده ؟ ))
من كه داشتم پس ميوفتادم من من كردم و گفتم : اختيار دارين ، چه مزاحمتي ، ميومدين داخل
ناهيد خانم با لحني كه هم لوندي ازش ميباريد و هم طعنه آميز بود گفت : آخه نميخواستم صحبتهاي مردونه شما رو قطع كنم
ديگه مطمئن بودم يه چيزهايي شنيده ،
از لحظه ورودشون پستونهاي بزرگش همش تو ديدم بود كيرم راست راست شده بود و چون لخت بودم با دستم روي پتو جلويه عرض اندامشو گرفته بودم ،
ناهيد خانم از روي صندلي بلند شد و به طرف تخت اومد
و كاري رو كرد كه اصلا انتظارشو نميكشيدم ،
همونطور كه تو فكر حرف و اندام سكسيش بودم پتو رو گرفت و با يك حركت از روي من برداشت و گفت : پاشو بسه ديگه خواااااااااااااا
بله با ديدن كير راست شده و لخت من حرفشو نتونست تموم كنه ،
ناهيد خانم چشم از كيرم برنميداشت و پتو از دستش افتاد روي زمين ،
سكوت بينمون برقرار بود و من براي مدتي شوكه شده بودم ،
وقتي به خودم اومدم دستمو جلوي كيرم كه جا نميشد گرفتم و با خجالت زياد من من كنان گفتم : ببب بببخشيد ،
ننن نميدونم چرا اينططططوري ششششده
ناهيد خانم خنده بلندي كرد ودوباره بر خلاف انتظار كنار تختم نشست و به چشمام نگاه كرد و با شيطنت گفت
: آقا بهزاد اين چرا آماده باشه؟
من كه قدرت تكلم رو از دست داده بودم فقط سرمو پايين انداختم و سكوت كردم ،
دوباره ناهيد گفت : نگفتي عزيزم ؟
البته باشه كه تو هم دوست اون پسره هستي ،
اونم هميشه صبحها آماده باش ميزنه
كم كم داشتم روحيه ميگرفتم و نطقم باز ميشد ،
دستم همونطور روي كيرم بود و با شدت فشارش ميدادم ،
ناهيد خانم با لبخند ادامه داد : حالا چرا داري ميكشيش ،
اينقدر فشارش نده
لبخند جفتمون روي لبمون اومد ،
ناهيد خانم مچ دستمو گرفت و از روي كيرم برداشت و گفت : ولش كن ،
من نديد بديد كه نيستم ، بزار راحت باشه
و دوباره خنديد ،
حرارت بدنم داشت بالا ميرفت و نگاههاي شهوتي ناهيد خانم بيشتر داغم ميكرد ،
حالا كير راست شده من كاملا تو ديد ناهيد خانم بود و اونم داشت حسابي وراندازش ميكرد ،
ناهيد خانم دستشو يواش روي رونام گذاشت ،
كيرم قصد خوابيدن نداشت كه هيچ ، داشت به حداكثر اوجش ميرسيد ،
ناهيد خانم با چشماني خمار بهم گفت : شما دو تا چقدر شبيه هم هستين
من كه از شوك خارج شده بودم گفتم : ما ؟
ناهيد : بله ، تو و سيامك
من : به هم شبيه هستيم؟
ناهيد : خيلي ، هر دو تاتون مهربان ، شاد ، خوشگل ، هات ، داغ و از همه مهمتر هميشه آماده نبرد
من : نبرد ؟ نبرد چي ؟
ناهيد خانم دستشو روي كيرم گذاشت و گفت : نبرد اين
ديگه اختيار از كف داده بودم ،
ناهيد خانم خودشو روي تخت كشيد و كنارم دراز كشيد ،
يك دستش داشت كيرمو نوازش ميكرد و دست ديگش روي سينه هام بود ،
ناخواسته دستم رفت روي پستونهاي بلوريش ، واي چه گنده و نرم ،
ناهيد خانم تو يك حركت لخت شد ، سينه هاي بزرگ و سفيد ،
كوس تپل ، بدون معطلي رفت پايين پام و كيرمو تو دهنش گذاشت ،
چقدر حرفه اي ساك ميزد
سينه هاشو تو دستام گرفتم و گفتم : واي چقدر خوشگلن
ناهيد كيرمو از تو دهنش درآورد و گفت : واقعا ؟ خيلي خوشگلن ؟
من : خيلي
ناهيد : از سينه هاي شهناز خانم هم خوشگلترن ؟
ديگه اطمينان داشتم صحبتهاي ديشبو شنيده ،
و الانم براي كوس دادن اومده ،
دورش دادم و رفتم روش و سينه هاشو تو دهنم گرفتم و شروع به خوردن كردم و گفتم :
مثل هم هستين ، خوشگل و كردني
ناهيد همونطور كه با دستاش دنبال كيرم ميگشت گفت : بهزاد زودتر بكن توش ، الان بچه ها ميان
من : تو كجا بكنم ؟
كوس تپلتون يا …
ناهيد بالاخره كيرمو بدست آورد و به سمت كوسش برد و گفت :
فعلا تو كوسم
كير ميخوام بهزاد ، بكنم
كيرمو دم كوسش گذاشتم و تا خواستم آماده فرو كردن بشم ،
ناهيد خودشو رو به پايين كشيد و كيرم تو كوسش فرو رفت ،
صداي ناله شهوت آنگيزش بلند شد و گفت : جونننننن ، چه كير گنده اي ، بكنم ، بكن
شروع كردم به تلمبه زدن تو كوس ناهيد ،
سينه هاي بزرگش در اثر ضربه هاي محكم من به بدنش تكون تكون ميخورد ،
كيرمو بيرون ميكشيدم و دوباره با شدت تو كوسش ميكوبيدم ،
شدت تلمبه زدن رو بيشتر كردم ،
با اينكه معلوم بود خيلي گاييدنش ولي كوس تنگ و داغي داشت ،
ديگه داشت آبم ميومد ، همونطور كه تو كوسش ميكردم و درمياوردم بهش گفتم :
آبمو كجا بريزم خوش كوس من
ناهيد در حالي كه دستاشو دو طرف پهلوهام گرفته بود و منو به خودش ميكوبيد گفت : هر جايي دوست داري ،
تو كوسم ، رو سينه هام ، رو صورتم
كيرمو از كوسش بيرون كشيدم و به ياد صحبت سيامك بردم لاي پستونهاي بزرگش گذاشتم و شروع كردم به تلمبه زدن ،
آبم با شدت فوران كرد و روي صورت و گردنش ريخت ،
ناهيد كيرمو به طرف دهنش برد و بقيه آبمو خورد

ادامه دارد

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-05-20 17:29:55 +0430 +0430

ای جان عالیه ادامه بده

1 ❤️

2022-05-20 17:31:34 +0430 +0430

↩ sasa72
انقدر سریع همشو خوندی؟

0 ❤️

2022-05-20 17:34:41 +0430 +0430

↩ mahsa.navi0022
حواسمو پرت نکن 😂 😂 😂

1 ❤️

2022-05-20 17:44:53 +0430 +0430

↩ Reza1946
سمیرا هستم عزیزم ❤️ ❤️ ❤️

1 ❤️

2022-05-21 06:27:39 +0430 +0430

خوبه سمیرا خانم خسته نباشی دست و پنجه ات طلا

1 ❤️

2022-05-21 08:13:39 +0430 +0430

مثل همیشه جذاب و زیبا

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «