4 تا مرد بعد از سالیان طولانی دور هم جمع شدند. 3 تای اونها شروع کردند به پز دادن راجع به پسرهاشون. مرد چهارم هم رفت به بار تا نوشیدنی بگیره.
مرد اول گفت: وضع پسرش انقدر خوبه که کارخونه تولید اثاث منزل داره و همین چند روز پیش به بهترین دوستش اثاث کامل یه خونه رو هدیه داد!
مرد دومی گفت وضع پسر اون هم خیلی خوبه. اون مدیر یه شرکت فروش ماشین هست و همین چند روز پیش به بهترین دوستش یه فِراری هدیه داده بود!
مرد سومی گفت وضع پسر اون هم خیلی خوبه و مدیر یک بانک هست. همین چند روز پیش به بهترین دوستش انقدر پول داد که باهاش بتونه خونه بخره!
وقتی مرد چهارم برگشت 3 تای دیگه مطالبی که راجع به پسراشون گفته بودند رو بهش گفتند. اون سرش رو با تاسف تکون داد و گفت پسرش گی هست و برای خودش کسی نشده اما باید یه جای کار رو درست انجام داده باشه چون همین چند روز پیش بخاطر تولدش یه خونه و اسباب خونه کامل و یه فِراری از عشاقش کادو گرفته! 😁
مرده لخت از حمام اومده بوده و داشت میومد رو تخت که همسرش بهانه همیشگی رو گرفت و گفت سر درد داره.
مرد جواب داد: این عالیه!!! چون من حمام که بودم کیرم رو با پودر آسپیرین حسابی آغشته کردم. حالا انتخاب با خودته میخوای از طریق دهان آسپیرین رو بهت بدم یا از طریق کون؟ 😁
خانم کهنسالی در دهی زندگی میکرد. او با وجود سن بالا باکره مانده بود و از این موضوع خیلی به خود میبالید. اون میدونست که آخرین روزهای عمرش نزدیک هست پس به کسی که روی سنگ قبرها را در آن شهر حکاکی میکرد سفارش داد که روی قبرش نوشته شود:
او باکره به دنیا آمد, باکره زندگی کرد و باکره از دنیا رفت!
مدت کوتاهی بعد او از دنیا رفت و متصدی حکاکی قبرها موضوع را برای شاگردانش توضیح داد اما چون اونها موجودات تنبل و بی خاصیتی بودند فکر کردند نوشته بیهوده طولانی میشه و بجای آن رو قبر نوشتند:
باز نشده پس فرستاده شد! 😁
مخلصم. سومی رو هم خوندی؟
مرسی. باحال بودن.
کدومیکی از این 3 تا جوک جالبتر بود؟
آره قیافه اون 3 تا مرد بعد شنیدن اصل داستان دیدنی بوده.
لطف داری دوست من 🌹 🍺
سلام دوست عزیز.
ممنون از تبریکت . دیروز 1 سال تمام شد!
سلام دوست عزیز.
ممنون از تبریکت . دیروز 1 سال تمام شد!
انگار همین دیروز بود!
با خاطره ی اومدن به ایرانت و اون پسره مغازه موبایله و نصب اپلیکیشن ها و زنگ زدن زنش و توصیه در مورد ازدواج و اینکه میگفت ازدواج خیلی خوبه و زن و بچه دارم و 2 تا دوست دخترش که مسیج می دادن 🙄
به سرزمین عجایب خوش آمدی 😁
🌹 🍺
آره یادمه ملت با اون خیلی حال کرده بودن. اسم تاپیکش هست “آیدا! سمیرا! ندا!” 😁
یه دونه دیگه هم که خیلی پرطرفدار بود داستان “اصغر و سه زنش” بود!
سلام دوست عزیز.
ممنون از تبریکت . دیروز 1 سال تمام شد!
انگار همین دیروز بود!
با خاطره ی اومدن به ایرانت و اون پسره مغازه موبایله و نصب اپلیکیشن ها و زنگ زدن زنش و توصیه در مورد ازدواج و اینکه میگفت ازدواج خیلی خوبه و زن و بچه دارم و 2 تا دوست دخترش که مسیج می دادن 🙄
به سرزمین عجایب خوش آمدی 😁
🌹 🍺
آره یادمه ملت با اون خیلی حال کرده بودن. اسم تاپیکش هست "آیدا! سمیرا! ندا!" 😁
یه دونه دیگه هم که خیلی پرطرفدار بود داستان "اصغر و سه زنش" بود!
هر دو رو یادمه...
خلاصه باید کتاب ها بنویسی!
یکی از کتاب ها یا صفحاتی که اختصاص به اصغر آقا داره با این عنوان: آقا خروسه
😁
خداییش اصغر یک اسطوره است!
یه دایره المعارف راجع به “شناخت اصغر” باید نوشته بشه و ازش تجلیل بشه!
آره اون تا آخر آدم رو میکشه و بعد یه دفعه میبینی همه چیزشد زرشک!