دیشب کمی از تو برای خدا گفتم
قانع شد از امروز هردویتان را بپرستم
در میان زلفهایت خدا را میتوان گم کرد
از بس که این بتخانهات پیچیدگی دارد
از بس که آرزوی مَردُمان به خاک رفت
یک لایه از زمین همه از جنس آرزوست
کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سالهاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی
مکن تکیه بر جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزار داماد است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
همه بردند آرزو در خاک
خاک دیگر چه آرزو دارد؟
فاعلات و فعولات و فعولن 😞
↩ Freya
نه. اون که مراحل تافل و آیلتسه. از الف ب پ شروع کن و از هرکدوم، سه صفحه بنویس!