گردآوری قرآن

1400/05/06

معترضان از ماجرای گرد آوری قرآن دستاویزی ساخته اند تا به واسطه ان بر قرآن خرده گیرند و درباره ان شبهه افکنی کنند
دو انگیزه دستاویز آنان است
اول - بی اعتمادی به قرآن و متزلزل کردن ایمان مسلمانان و آحاد مردم
دوم-توجیه نقدهایی که نسبت به تورات و انجیل ابراز شده است تا راه را بر نقد ان کتاب ها ببندند

اما شبهات چیست
قرآن بصورت کتبی در ابتدا تدوین نشده بود
مرحله گردآوری قرآن چیزی کم یا زیاد شده
اضافاتی مانند نقطه ، حرکات و نشانه ها و شماره آیات
اما جواب را بشنوید و قضاوت کنید .

به تاخیر انداختن تدوین قرآن در مصحف از زمان پیامبر (ص) به زمان دیگر به یکپارچگی قرآن و پیوند ان با وحی الهی هیچ ربطی ندارد
عرب پیش از اسلام و صدر اسلام از چنان قابلیتی در حفظ و از برکردن مطالب بر برخوردار بود که شاید کمتر قومی پیش از آنان یا زمانشان از ان قابلیت برخوردار بوده است
اول حافظ پیامبر اسلام (ص) بود و بعد کاتبان وحی و دیگر اصحاب بودند
پیامبر (ص) هم هرگاه قرآن نازل میشد به نویسندگان وحی می فرمود تا ان را بنویسند و در بین مردم نشر دهند .
دو عامل حفظ قرآن را آسان کرد اول نزول تدریجی دوم ویژگی نظم قرآن ، در زمینه پیراستگی اجزا، استواری ساختار ،و هماهنگی طنین صوتی اش ، همه این ها باعث جذب عرب که به فصاحت در کلام شهره بود میشد و آنها ان را بارها خوانده حفظ میکردند .
در مدت زندگی پیامبر (ص) قاریان مرجعی جز پیامبر نداشتند ، هرگاه اختلافی پیش می آمد آنها به ایشان مراجعه و رفع اختلاف میشد و نیازی به رجوع به مصحف های نوشته شده نبود

عثمان ابن عفان که از حافظان قرآن بود
چون برخی قرائت های نادرست بین مردم رواج پیدا کرده بود و بعضی قرائتی را بر قرائتی ترجیح می دادند و بر این کارشان می بالیدند ، تصمیم گرفت قرآن را بر قرائت قریشی گردآوری کند.
عثمان ، زید بن ثابت را به ریاست گروهی که شامل عبدالله بن زبیر ، سعد ابن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن حارث ابن هشام بود را مامور گردآوری قرآن نمود .

این گروه به رونویسی قرآن در مصحف واحدی همت گماردند ، همه اصحاب پیامبر بر این کار اتفاق نظر داشتند حتی عبدالله بن مسعود و کسی اعتراضی نکرد.

از روی مصحف عثمان که معروف به مصحف امام بود چند نسخه نوشته شد و به کوفه و حجاز فرستاده شد ، عثمان تمام مصحف ها حتی مصحفی که نزد عبدالله بن مسعود بود را جمع آوری نمود و فرمان به سوزاندن یا کنار گذاشتن آنها داد چون آنها گاهی شامل قرائات نادرست بود و برخی عبارات تفسیری ضمن آیات یا پایان آیات بودند.
آنچه باقی میماند شبهه اضافه شدن نقطه های حروف ، حرکات حروف و نشانه های وقف و وصل و تسنیق مصحف است .
این الحاقات هیچ یک به بدنه کلمات نمی چسبد که شکل ان ها را از آنچه در مصحف عثمانی بود دگرگون سازد بلکه افزونه هایی خارج از بدنه هستند .دوم اینکه همه آنها ابزارهایی یا علامت هایی در خدمت متن قرآن یا تلاوت درست آنند
از عناصر تنزیل قرآن نیستند ، چندان که حذف آنها کاستی در کلام پدید نمی آورد ، چنان که کتاب خدا پیش از افزودن ان علامت ها همان کتاب خدا پس از افزودنی هاست .
همه خاورشناسانی که که در اتهام سازی بر ضد قرآن با جمعی از مبلغان مسیحی همدستی میکنند ، در آثار خود از همین روش سودمند ، به ویژه در تحقیق متون بهره می‌برند و پانوشت ها ضمائم و فهرست هایی به هریک از آثار کلاسیک اضافه میکنند ولی هیچ کدام ادعای تحریف کتاب را ندارند .

در آخر ، این است دست مایه ای که بی هیچ نگرانی از برملاشدن نیرنگ یا پنهان کاری یا ترس از تباهی یا کسادی در اثر نمایش کالای رقیبان کینه توز ، در بازار عرضه و تقاضای اندیشه بر آن را داریم .
به راستی آنچه نزد شما در تورات و انجیل است چگونه است؟!!!
نویسندگان:محمود حمدی زقزوق و جمعی از استادان به نام دانشگاه الازهر هستند
ترجمه : صالح طباطبایی
خلاصه نویسی :خودم

740 👀
1 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-07-28 18:13:58 +0430 +0430

به تاخیر انداختن تدوین قرآن در مصحف از زمان پیامبر (ص) به زمان دیگر به یکپارچگی قرآن و پیوند ان با وحی الهی هیچ ربطی ندارد
عرب پیش از اسلام و صدر اسلام از چنان قابلیتی در حفظ و از برکردن مطالب بر برخوردار بود که شاید کمتر قومی پیش از آنان یا زمانشان از ان قابلیت برخوردار بوده است
اول حافظ پیامبر اسلام (ص) بود و بعد کاتبان وحی و دیگر اصحاب بودند
پیامبر (ص) هم هرگاه قرآن نازل میشد به نویسندگان وحی می فرمود تا ان را بنویسند و در بین مردم نشر دهند .
دو عامل حفظ قرآن را آسان کرد اول نزول تدریجی دوم ویژگی نظم قرآن ، در زمینه پیراستگی اجزا، استواری ساختار ،و هماهنگی طنین صوتی اش ، همه این ها باعث جذب عرب که به فصاحت در کلام شهره بود میشد و آنها ان را بارها خوانده حفظ میکردند .
در مدت زندگی پیامبر (ص) قاریان مرجعی جز پیامبر نداشتند ، هرگاه اختلافی پیش می آمد آنها به ایشان مراجعه و رفع اختلاف میشد و نیازی به رجوع به مصحف های نوشته شده نبود

1 ❤️

2021-07-28 19:30:43 +0430 +0430

اصلا قرآن دستکاری نشده و همون نسخه ای هست که از اول بوده…و تمام
وقتی آیات چرندی داره پس برا خودتون، برای ملت نسخه نپیچین

0 ❤️

2021-07-29 03:07:11 +0430 +0430

رفع ابهامات و اباطیل از تعدد زوجات رسول الله مؤلف:
محمد علی صابونی

﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٩﴾ [الصف: 7-8].
معنی: «می‌خواهند نور خدا را به گفتار باطل و طعن و مسخره خاموش کنند و الله نور و دین خود را هر چند که کافران دوست نداشته باشند تمام خواهد داشت، او است خدایی که رسولش را به هدایت خلق و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان عالم غالب گرداند، حتی اگر مشرکین از این امر اکراه داشته باشند». این خورشید، همان خورشید زمین است، که در این مجلس درباره او سخن خواهیم گفت. کسی که قرآن کریم درباره او به زیبایی توصیف نموده و می‌گوید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا ٤٦﴾ [الأحزاب: 45-46].
معنی: «ای نبی، ما تو را شاهد، بشارت‌دهنده، و بیم‌دهنده و دعوت کننده بسوی الله به اجازه او، و چراغی پرتو افشان فرستادیم». و این سراج منیر، چه چیزی است به جز شمس نبوت که به ضیاء و بهایی تور افشانی نموده و کون و مکان را به نورش روشن ساخت. پس بصیرت داران این نور را دیدند و دریافتند، و کوران و کور دلان آن را انکار نمودند.
دیر زمانی است که دشمنان اسلام خواسته‌اند با توسل به انواع حیله و طعن در رسالت و ایجاد خدشه در کرامت نبی اسلام ج همراه با انواع دروغ‌ها و حجت‌های باطل، شخصیت این پیامبر بزرگوار را زیر سوال برده و پیروان او را نسبت به دین خود و ایمان به رسالت آن والا مقام، مشکوک سازند. شنیدن این‌گونه افترائات و سخنان زشت در رابطه با انبیاء و مرسلین هرگز جای تعجب ندارد. چون سنت خداوند در خلقش این گونه حکم می‌کند. ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا﴾ [الأحزاب: 62]. معنی: «و هرگز در سنت خداوند تبدیلی نخواهد یافت».
و الله سبحانه تعالی چه زیبا می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا ٣١﴾ [الفرقان: 31]. معنی: «و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از مجرمین قرار دادیم، و پروردگارت برای هدایت و نصرت کافی است».
و قبل از اینکه به بحث درباره امهات المومنین یعنی زنان طاهر، و پاکدامن رسول ج و حکمت ازدواج او با ایشان وارد شویم می‌خواهیم به شبهه شنیع و زشتی که دشمنان اسلام همچون صلیبین و غرب زدگان متعصب آن را ساخته و پرداخته‌اند پاسخ دهیم. این افترا را بارها و بارها قلم‌های فاسد آنان به تحریر کشیده است، تا عقیده پاکدلان را به آن مکدر ساخته، و حقایق را مسخ و مشوه جلوه دهند تا شاید بتوانند دامان پاک پرچمدار رسالت عظمی، محمد بن عبدالله را به آن آلوده سازند.
آنان می‌گویند:
«محمد مردی شهوتران بود… که به دنبال شهوات و لذات زندگی… و همراه با هوای نفس خویش گام بر می‌داشت. او هرگز همان‌گونه که بر اتباع خود فرض نموده بود بر یک زن و یا چهار زن اکتفا نکرد… بلکه ده بار و یا بیشتر ازدواج کرد تا شهوت خویش را سیراب سازد». و باز می‌گویند:
«بین عیسی( و محمد ج فرق بسیار است. فرق میان کسی که بر شهوت خویش غالب گشته و به جهاد با نفس خویش پرداخته همانند عیسی ابن مریم و شخص دیگری که دنباله رو شهوت خویش بوده است همانند محمد ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا﴾ [الکهف: 5]. معنی: «درشت سخنی است که از دهان‌هایشان خارج می‌گردد، و همانا آنان دروغ می‌گویند».
آری از افرادی کینه توز و دروغ پرداز به جز این سخنان چه انتظاری می‌توان داشت. محمد ج هرگز مردی شهوتران نبود او رسول انسانیت بود مانند همه افراد بشر ازدواج می‌کرد تا همراه با رفتار و کردار خود برای دیگران الگو باشد. او هرگز آن‌گونه که نصاری در مورد پیامبر خود می‌پندارند اله و یا فرزند اله نبوده است. بلکه بشری بوده همانند همراهانش که خداوند او را به وحی و رسالت خویش بر دیگران برتری داده بود: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾ [فصلت: 6]. معنی: «بگو همانا من بشری همانند شما هستم که به من وحی می‌شود».
و او هرگز رسول نو پردازی نبود تا سنت مرسلین پیش از خود را زیر پا گذاشته و یا راه و روش آنان را نقض کند چون قرآن در مورد رسولان خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗ﴾ [الرعد: 38]. معنی: «و همانا قبل از تو نیز پیامبرانی فرستادیم و برای آنان همسران و خاندان قرار دادیم». پس باید پرسید که این سخنان زهرآگین و درشت در مورد خاتم الانبیاء برای چیست؟ ا

1 ❤️

2021-07-29 03:10:49 +0430 +0430

در اینجا دو نکته اساسی وجود دارد که هر گونه شبهه را از نبی بزرگوارج رفع نموده و دهان هر افترا زننده یاوه گو که بخواهد به حرمت این رسول بزرگ انسانیت محمد بن عبدالله دست‌درازی کند را می‌بندد. هرگاه بخواهیم از امهات المومنین و حکمت تعدد روجات پیامبر گرامی سخن بگوییم باید همواره این دو نکته را در مد نظر داشته باشیم.
اولاً: تعدد زوجات رسول ج در پیری و هنگامی که سال‌های عمر او از پنجاه گذشته بود انجام گرفت.
ثانیاً: تمامی زنان طاهره او ثیبات (بیوه) بودند، مگر ام المومنین عایشهل که دوشیزه بود و تنها همسر پیامبر بود که در حال جوانی و بکارت با ایشان ازدواج کرد.
در نتیجه به راحتی می‌توان از نکات فوق الذکر پوچی این تهمت و بطلان آن ادعا را که مستشرقین حاقد و کینه‌توز به ایشان الصاق نموده‌اند ثابت نمود. چون اگر منظور از این ازدواج‌ها شهوترانی و هوی‌پرستی می‌بود ایشان در سن جوانی و نه در سن سالمندی و پیری و آن هم با دوشیزگان کم سن و سال و نه بیوه‌های سالمند ازدواج می‌نمود. ایشان بودند که هنگام دیدار با جابر بن عبدالله که بر چهره‌اش اثر شادمانی و بشاشت ظاهر بود و به ملاقات آن بزرگوار آمده بود، فرمود: «آیا ازدواج کرده‌ای؟».
و او جواب داد: «آری».
و ایشان فرمودند: «دوشیزه یا بیوه»؟.
و جابر جواب داد: «بیوه، یا رسول الله».
و ایشان به او فرمودند: «آیا بهتر نبود دوشیزه باکره‌ای می‌گرفتی که با او بازی کنی و او نیز با تو بازی کند و او را می‌خنداندی و او نیز تو را می‌خنداند».
پس می‌بینیم که رسول ج، او را به ازدواج با دختران باکره نصیحت می‌کند و آن بزرگوار راه و رسم را می‌داند، پس برای کسی که هدفش خوشگذرانی و شهوترانی است آیا عاقلانه و معقول است که دوشیزگان باکره را رها نموده و پس از دوران جوانی و پای گذاشتن در سن پیری به ازدواج با زنان بیوه راضی گردد؟
و همه می‌دانیم که صحابه ایشانش به یک اشاره او هستی و زندگی خود را فدای ایشان می‌کردند، و اگر آن بزرگوار ج طلب ازدواج دختری را از آن‌ها می‌کرد، هیچکدام از صحابه از این تقاضای او روی برنمی‌گرداند، و بهترین و زیباترین دوشیزگان را به ازدواج او در می‌آوردند. پس چرا ایشان در آستانه جوانی دست به تعدد زوجات نزد، و با کناره‌گیری از دختران جوان به ازدواج با زنان بیوه اقدام نمود؟
می‌بینیم که همه این مسائل با قوت تمام هرگونه افترا و گزافه‌گویی را از ایشان دور نموده و تارهای شبهه و بهتان را از اطراف آن بزرگوار می‌زداید، و دهان یاوه‌گویان و افاکان را می‌خواهند مقام مقدس آن حضرت را مشوه نموده، و اعتبار پاک و طاهر ایشان را خدشه دار کنند به سختی تمام می‌بندد. آری ازدواج‌های رسول ج هرگز به قصد هوا پرستی و شهوترانی نبود، بلکه این پیوندها حکمت‌هایی جلیل، و اهداف و غایاتی ارزشمند و نبیل در برداشت که دشمنان در صورتی که بتوانند تعصب کور را کنار گذاشته، و منطق، عقل و وجدان را جایگزین آن کنند به جلال آن اقرار نموده و به عظمت آن معترف می‌گردند. و آنگاه است که می‌توانند با دیدگانی خالی از غل و غش، «الگوی ایثار و پرهیزکاری» را در انسانی فاضل و کریم و رسولی بزرگوار و رحیم ببینند که در راه مصلحت دیگران، و مصلحت دعوت و اسلام، راحتی و آسایش خود را به آسانی فدا می‌کند.
برادران گرامی:
مسئله تعدد زوجات رسول ج دارای حکمت‌های زیادی است که می‌توانیم آنان را در عناوین چهارگانه زیر خلاصه کنیم:
اولاً: حکمت تعلیمی.
ثانیاً: حکمت تشریعی.
ثالثاً: حکمت اجتماعی.
رابعاً: حکمت سیاسی.
بیایید به صورت مختصر در مورد هر کدام از این حکمت‌های چهارگانه سخن گفته و پس از آن به گفتگو درباره امهات مومنین و حکمت ازدواج با یکایک آنان بپردازیم و در این راه خداوند را به یاری می‌طلبیم

1 ❤️

2021-07-29 03:15:24 +0430 +0430

اولاً: حکمت تعلیمی
این حکمت هدف اساسی تعدد زوجات رسول ج را تشکیل می‌دهد چون ایشان بدین‌وسیله توانستند برای زنان معلمانی تربیت کنند که احکام شرعی را به آن‌ها بیاموزند. چون همان‌گونه که می‌دانیم نصف هر مجتمعی از زنان تشکیل شده، و بر آنان نیز همانند مردان تکالیفی فرض شده است.
و بسیاری از زنان از پرستش بعضی از امور شرعی، بخصوص مسائلی که به زنان تعلق داشت همانند احکام حیض، نفاس، جنایت و مسائل زناشویی و دیگر احکام، از رسول ج خجالت می‌کشیدند. و بسیار مشکل بود که یک زن بر حیای خود غلبه نموده و این مسائل را از پیامبر بزرگوارمان سوال کند و می‌دانیم که در بعضی اوقات این امر اتفاق می‌افتاد.
و در مقابل، رسول ج قرار داشت که در اخلاق خود به حیاء کامل آراسته بود، و بر طبق روایت‌های کتب سنت حیاء و شرم او از حیاء دوشیزه‌ای که در چادر خود پنهان شده بیشتر بود «أشد حياء من العذراء في خدرها».
در نتیجه ایشان نمی‌توانست به همه سوالاتی که از سوی زنان متوجه او می‌گردید با صراحت کامل پاسخ گوید. و این باعث می‌شد که جواب خود را به صورت کنایه بیان کند، که در این صورت نیز منظور ایشان در بعضی از اوقات توسط زنان فهم و درک نمی‌شد. بانو عایشهل روایت می‌کند که روزی یکی از زنان انصار در مورد چگونگی غسل حیض از رسول ج پرسش نمود. و ایشان چگونگی غسل را برای او بیان کرد، و گفت: «قطعه‌ای پارچه معطر برگیر و با آن خود را تمیز کن». و زن پرسید: «چگونه با آن خود را تمیز کنیم؟».
و رسول ج جواب داد: «با آن خود را تمیز کن».
و زن گفت: «ای رسول خدا چگونه با آن خود را تمیز کنم؟»
و ایشان فرمود: «سبحانه الله با آن خود را تمیز کن».
بانو عایشه ادامه می‌دهد که: «دست او را گرفته و بسوی خود کشیدم و به او گفتم که: آن را در کدام مکان بگذار، و آثار خون را با آن پاک کن، و با صراحت تمام مکان آن را برای آن زن شرح دادم».
پس می‌بینیم که چگونه ایشان از بیان صریح این مسائل خجالت می‌کشیدند و در مقابل نیز عده قلیلی از زنان بودند که می‌توانستند بر شرم و حیای خود غلبه نموده، و به صورت آشکار و بی‌پرده سوال خصوصی خود را از رسول ج بپرسند.
برای توضیح بیشتر این مسئله، از حدیث ام سلمه که در صحیحن نقل شده است مثالی می‌آوریم: روزی ام سلیم (همسر ابی‌طلحه) بسوی رسول خدا ج آمده و از او پرسید: «ای رسول خدا به راستی خداوند از حرف حق شرم و پروایی ندارد… آیا بر یک زن در صورت محتلم شدن، غسل واجب است؟» و رسول ج در جواب او فرمودند: «بلی، در صورتی که آب منی را ببیند». و در این هنگام ام سلمه به ام سلیم گفت: «آبروی زنان را بردی، وای بر تو مگر زن هم محتلم می‌شود؟».
و رسول ج به ایشان جواب داد: «پس در غیر این صورت چگونه فرزندش به او شبیه می‌گردد؟».
و منظور رسول ج این است که جنین از اختلاط آب مرد و آب زن متولد می‌شود، و به همین علت است که به مادرش شبیه می‌گردد. و خداوند می‌فرماید:
﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِيهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا ٢﴾ [الانسان: 2].
معنی: «ما انسان را از نطفه‌ای امشاج خلق کردیم، و او را مورد بلا و آزمایش قرار خواهیم داد، و او را شنوا و بینا گردانیدیم».
ابن کثیر/ می‌گوید: «امشاج یعنی مخلوط شده و مشج و مشیج به معنای چیزی است که در یکدیگر مخلوط شده باشد».
ابن عباس می‌گوید: «یعنی آب مرد و آب زن در صورت اجتماع و مخلوط شدن آنان».
و این‌گونه سوالات ناخوشایند همواره وجود داشتند که بعدها همسران طاهره رسول ج مسئولیت جواب دادن آنان را به عهده گرفتند. و به همین دلیل بانو عایشهل می‌فرماید: «خداوند زنان انصار را بیامرزد. چون هرگز حیا و خجالت باعث جلوگیری از فقیه شدن آنان در دین نگشت».
و برخی از این زنان در تاریکی و به هنگام شب نزد ام المومنین عایشه می‌آمدند تا در مورد برخی از امور دین و احکام حیض و نفاس و جنایت و دیگر امور از او سوال کنند. آن‌ها همسران رسول ج را بهترین آموزگارانی می‌یافتند که می‌توانستند آنان را توجیه نموده، و از طریق آنان زنان بسیاری در دین خداوند فقیه گشتند. و نیز بر همگان آشکار است که سنت مطهر فقط و فقط به سخنان رسول ج محدود نمی‌شود. بلکه سنت عبارت است از قول، فعل و تقریر ایشان ج و همه این مسائل تشکیل دهنده شرعی هستند که اتباع آن بر همه امت واجب می‌باشد.
در نتیجه باید پرسید: چه کسی به جز همسران او که خداوند آنان را تکریم نموده و امهات المومنین لقب یافته‌اند و در دنیا و آخرت همسران رسول ج خواهند بود می‌تواند افعال و اخبار آن بزرگوار را برای ما نقل کند؟ و بدون شک فضل و تمجید در نقل جمیع احوال، افعال و حرکات منزلی رسول ج به همسران او بر می‌گردد. و این چنین بود که آن همسران گرامی به معلمان و محدثانی تبدیل شدند که سنت و طریقت رسول خدا را نقل و نشر نموده، و به قدرت حفظ، نبوغ و ذکاوت مشهور و زبانزد خاص و عام شدند.

1 ❤️

2021-07-29 03:18:44 +0430 +0430

دوم: حکمت تشریعی
هم اکنون بیایید در مورد حکمت تشریعی که یکی دیگر از دلایل تعدد زوجات رسول ج می‌باشد صحبت کنیم. این حکمت امری نمایان است و به راحتی تمام، می‌توان آن را درک نمود. و سبب آن از بین بردن و ابطال برخی از عادات ناخوشایند دوران جاهلیت بود.
به عنوان مثال در این باب می‌توان از بدعت فرزند خواندگی (تبنی) که در مجتمع جاهلیت قبل از اسلام رایج بود نام برد. این مسئله به صورت عادت و بهتر بگوییم دینی موروثی در آمده بود که جدا شدن از آن به سادگی امکان نداشت. یک شخص از آنان پسری را که از صلب و تیره‌اش نبود به فرزند خواندگی می‌پذیرفت، و در این تبنی او را فرزند حقیقی خود می‌خواند که با فرزندان حقیقی و نسبی‌اش از لحاظ نسب در یک ردیف قرار داشت و از لحاظ میراث، طلاق، ازدواج و محرم شدن و همه امور دیگر با آنان هیچ‌گونه فرقی نداشت. و این مسئله بصورت دینی تقلیدی در آمده بود که در تمامی جامعه جاهلیت اعمال می‌شد. و حتی شخص به فرزند خوانده‌اش می‌گفت: «تو پسر من هستی از تو ارث می‌برم و از من ارث خواهی برد».
و اسلام هرگز دینی نبود که در مقابل این عمل و هر عمل باطلی خاموش بنشیند و آنان را در حالی که در تاریکی‌های جهل دست و پا می‌زدند به حال خود رها کند. در نتیجه خداوند برای ریشه کن شدن این عادت ناخوشایند راه را آماده نمود و به رسول خود ج الهام نمود که پسری را به فرزند خواندگی بپذیرد -و این مسئله در زمان قبل از بعثت رسول ج اتفاق افتاد- و ایشان «زید بن حارثه» را بر طبق همان عادت عرب قبل از اسلام به فرزند خواندگی پذیرفتند.
این ماجرا یعنی تبنی زید بن حارثه توسط رسول ج یکی از زیباترین ماجراهای زندگی ایشان بوده که مفسران و سیرت نویسان آن را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند و سرشار از حکمت می‌باشد که ذکر آن به علت عدم وسعت مجال در اینجا مقدور نیست. و این چنین بود که زید بن حارثه به فرزند خواندگی رسول ج در آمد و از آن روز همه مردم او را «زید بن محمد» می‌خواندند. بخاری و مسلم از عبدالله بن عمرل روایت می‌کنند که گفت: زید بن حارثه در خدمت رسول ج بود و ما او را به جز «زید بن محمد» به نام دیگری نمی‌خواندیم، تا اینکه این عبارات قرآن نازل شد: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾ [الأحزاب: 5].
معنی: «آنان را بنام پدرانشان بخوانید که این نزد خداوند عدل و نیکویی است». در نتیجه رسول ج به زید فرمودند: «أنت زيد بن حارثة بن شراحيل». معنی: «تو زید پسر حارثه پسر شراحیل هستی». و ایشان دختر عمه خود «زينب بنت جحش الاسدية» را به همسری او در آورد، و مدت زیادی را با او زندگی کرد، اما دیری نپایید که روابط زناشویی آنان رو به تیرگی گذشت.
و سرانجام بر اساس حکمتی که خداوند آن را اراده کرده بود، زید، زینب را طلاق داد، و خداوند به رسول ج دستور داد تا با زینت ازدواج کند تا بدعت فرزند خواندگی و شالوده جاهلیت از بیخ و بن کنده شده و اساسی اسلامی بجای آن بنشیند. اما رسول ج از زبان منافقین و فاجران می‌ترسید که مبادا در مورد او سخن گفته و بگویند: «محمد با زن پسر خود ازدواج کرد». در نتیجه ایشان این مسئله را به تاخیر می‌انداخت تا اینکه از سوی خداوند عتایی شدید بر رسول ج وارد شده که مضمون آن، این بود: ﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾ [الأحزاب: 37].
معنی: «و از سخنان و عیب‌گویی مردم می‌ترسی، حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی، پس ما هم چون زید آن زن را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا پس از این مومنان در ازدواج با زنان پسر خوانده‌های خود که آن‌ها را طلاق داده‌اند احساس شرمندگی و ناراحتی نکنند، و آنچه را که تعالی بخواهد صورت می‌پذیرد». و به این شکل بود که حکم تبنی ریشه کن شده، و همه عادات موروثی جاهلیت که رفته رفته در جامعه جامه تقدیس به تن کرده بود و از آن هیچ گریز گاهی نبود باطل گشت و در اثبات این شریعت جدید الهی، این آیات خداوند نازل گردید: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٤٠﴾ [الأحزاب: 40]. معنی: «محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست، اما او رسول خداوند و خاتم النبیین است و خداوند بر همه چیز آگاه است».
و این ازدواج به امر خداوند انجام گرفت و آن گونه که دروغ‌گویان و تهمت زنان و دشمنان خداوند می‌گویند، هیچ انگیزه شهوانی و هوا جویانه در پشت سر نداشت، بلکه این ازدواج در جهت غرضی نبیل و هدفی شریف به وقوع پیوست که همان ابطال عادات و تقالید جاهلیت بود. و خداوند( غرض از این ازدواج را این‌گونه عنوان می‌دارد: ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗا﴾ [الأحزاب: 37].
معنی: «تا پس از این، مومنان در ازدواج با زنان پسر خوانده‌های خود که آن‌ها را طلاق داده‌اند بر خود گناه و سختی نبینند». و بخاری از بانو زینبل روایت می‌کند که ایشان به این ازدواج بر سایر زنان رسول ج افتخار نموده و به ایشان می‌گفت: «که شما را خانواده‌هایتان به ازدواج در آوردند، اما ازدواج من به امر خدا از بالای هفت آسمانش بود».
این ازدواج به امر خداوند حکیم و برای اثبات شرعی نوین بود. پس سبحان و منزه خدایی که حکمت او آن قدر دقیق است که عقول و افهام، آن را احاطه نتواند کرد و چه زیبا می‌فرماید:
﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ [الإسراء: 85]. معنی: «و از علم بجز مقداری اندک، بهره نبرده‌اید».

1 ❤️

2021-07-29 03:21:54 +0430 +0430

سوم: حکمت اجتماعی
و اما حکمت سوم تعدد زوجات رسول ج را که همان حکمت اجتماعی است، می‌توان به وضوح از خلال ازدواج ایشان با دختر وزیر اول او، صدیق اکبر (ابی بکرس)، و سپس ازدواج ایشان با دختر وزیر دومش فاروق (عمرس) دریافت. و می‌بینیم که چگونه پیوند مصاهره (دامادی) و نسب ایشان با قریش، و ازدواج آن بزرگوار با بسیاری از زنان آنان، بین این قبایل پیوندی ناگسستنی به وجود می‌آورد، و باعث می‌شود تا همه قلب‌ها با ایمان، تعظیم و اجلال تمام، حول او و دعوتش گرد آیند.
رسول ج با بانو عایشه دختر عزیزترین و محبوب‌ترین اشخاص نسبت به وی یعنی ابوبکر صدیق ازدواج نمود. ابوبکر صدیقس سرمدار و پیشتاز مجیبان دعوت اسلام بود که جان و مال خود را در راه نصرت دین خداوند و دفاع از رسول او تقدیم کرده بود، و انواع آزار و اذیت را در راه اسلام متحمل شده بود تا جایی که پیامبر علیه الصلاة و السلام همان‌گونه که ترمذی در فضل ابوبکر عنوان می‌کند، می‌گوید: «مَا لأَحَدٍ عِنْدَنَا يَدٌ إِلاَّ وَقَدْ كَافَيْنَاهُ مَا خَلاَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا يَدًا يُكَافِئُهُ اللَّهُ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
معنی: «هیچکس بر ما نیکی و احسان نکرد مگر این که نیکی او را جبران کردیم، بجز ابوبکر که احسان و نیکی‌های بیشمار او را خداوند در روز قیامت پاداش خواهد داد».
و باز می‌فرماید: «وما نفعني مالُ أحد قطُّ ما نفعني مالُ أبي بكر وما عرضتُ الإِسلام على أحد إِلا كانت له كَبْوَة (أي تردد وتلكو) إِلا أبو بكر، فإنه لم يَتَلَعْثَم ولو كنتُ مُتَّخِذا خليلا لاتَّخَذْتُ أبا بكر خليلا أَلا وإِنَّ صاحبكم خليلُ الله».
معنی: «هیچ مالی به اندازه مال ابی بکر به من نفع نرساند، و اسلام را بر هیچ کس عرضه نکردم مگر اینکه در قبول آن متردد بود، بجز ابوبکر که در قبول آن هیچ درنگی نکرد. و اگر قرار بود که من خلیلی برگیرم، همانا ابوبکر را به عنوان خلیل بر می‌گرفتم. ولی بدانید که این صاحب شما خلیل خداوند است». (رواه الترمذی).
در نتیجه رسول ج در این دنیا برای ابوبکر هیچ پاداشی را لایق‌تر از این ندید که با دختر او ازدواج نموده، و میان خود و او رابطه دامادی و خویشاوندی به وجود آورد، تا این رابطه بر صداقت و پیوند طولانی و ناگسستنی آنان بیافزاید. به همین صورت آن بزرگوار، با بانو حفصه دختر عمو ازدواج نمود که این پیوند پاداشی بر اسلام، صدق، اخلاص، و از خود گذشتگی عمرس در راه این دین بود. عمرس همان قهرمان اسلام است، که با مسلمان شدنش خداوند، اسلام و مسلمانان را عزت بخشیده و معالم دین را به اهتزاز در آورد. در نتیجه پیوند پیامبر ج با او از طریق دامادیش، بهترین پاداشی بود که جانبازی او در راه دین اسلام را جوابگو بوده، و لیاقت او را به اثبات می‌رساند، و این‌گونه بود که ایشان بین عمر و وزیر اول خود ابوبکر در نیل به این شرف، مساواتی شایسته ایجاد نمود. چون ازدواج ایشان با دختران این دو صحابی بزرگ به منزله شرفی بزرگ، و منت و پاداشی عظیم برای آنان بود که در این دنیا هرگز نمی‌توانست بصورتی زیباتر و بهتر از آن، زحمات آن دو یار را جوابگو باشد. پس چه جلیل است سیاست آن بزرگوار ج و چه زیباست وفایش به وفاداران مخلص خود.
مثال دیگر این سیاست جلیل نبوی را می‌توان در چگونگی تکریم نمودن عثمان و علی مشاهده نمود. که ایشان را با تزویج دختران خود به آنان با زیبایی تمام اکرام می‌کند. و این چهار یار، بزرگترین اصحاب ایشان بودند که پس از وفات رسول ج منصب خلافت آن بزرگوار را بدست گرفته و در راه توسعه دین و دعوت اسلامی به پیش تاختند. پس حکمت را بنگریم که چگونه جلوه می‌کند، و آن حکیم را ببینیم که به کجا می‌نگرد.

1 ❤️

2021-07-29 03:26:41 +0430 +0430

چهارم: حکمت سیاسی
رسول ج به جهت الفت دادن قلوب و جذب و جمع قبایل بر گرد خود به ازدواج با برخی از بانوان مبادرت نمودند. و آشکار است که ایجاد پیوند زناشویی با زنی از زنان یک قبیله یا عشیره چگونه ارتباطی بین آن قبیله و فرد بوجود می‌آورد، و طبیعتاً فرد می‌تواند از افراد آن قبیله جهت نصرت و حمایت خود دعوت به عمل بیاورد. پس بیایید تا برای این مسئله مثل‌هایی بیاوریم تا غرض از این حکمت نمایان گردد:
رسول ج با بانو جویریه بنت الحارث، سرور بنی المصطلق ازدواج کرد. بانو جویریه همراه با قوم و عشیره خود به اسارت مسلمانان در آمده بود، و پس از اسارت می‌خواست با دادن فدیه خودش را رها سازد، در نتیجه نزد رسول ج آمده و از ایشان درخواست کمی مال نمود تا بتواند مبلغ فدیه را بپردازد و رسول ج به او پیشنهاد نمود که فدیه او را بپردازد و با او ازدواج کند و او نیز این پیشنهاد را قبول کرد، و آن بزرگوار با او ازدواج نمود. چون این خبر به گوش مسلمانان رسید اظهار داشتند که: «چگونه خویشان کسانی که رسول ج داماد آنان شده است، در اسارت ما باشند؟».
و نتیجتاً همه اسراء را آزاد کردند. و همگامی که بنوالمصطلق این بزرگی، شهامت و جوانمردی را از رسول ج و مسلمانان مشاهده نمودند، همگی مسلمان شدند و در زیر لوای این دین خداوندی قرار گرفتند و ایمان خود را نشان دادند.
پس می‌بینیم که این ازدواج چه برکت بزرگی برای بانو جویریه و قوم و عشیره‌اش به همراه داشت چون این ازدواج سبب اسلام و آزادی همه آنان گردید و بانو جویریه خوش یمن‌ترین زنان برای قبیله‌اش بود. و در صحیح بخاری از بانو عایشه آمده است که فرمودند: رسول خدا زنان قوم بنی المصطلق را به اسارت در آورد، و پس از اخراج خمس، آنان را بین جنگجویان تقسیم نمود و قسمت سواره دو سهم و پیاده یک سهم افتاد و در این ضمن «جویریه بنت حارث» نصیب و قسمت «ثابت بن قیس» گردید. در نتیجه جویریه نزد رسول ج آمده و گفت: ای رسول خدا، من جویریه دختر حارث، سرور قوم بنی المصطلق می‌باشم و می‌دانی که چه بر سر من آمده است، و ثابت قیمت آزادی مرا «نه (9) اوقیه» قرار داده است، پس جهت آزادیم به من کمک کن. و رسول ج در جواب فرمودند: «آیا بهتر از آن را می‌خواهی؟».
و او جواب داد: و آن چیست؟
و رسول ج فرمودند: «همه مبلغ مذکور را من می‌پردازم و با تو ازدواج می‌کنم».
و او هم جواب داد: «بلی ای رسول خدا». و رسول ج فرمودند: پس تمام است و من این کار را کردم». و این خبر بزودی میان مردم پخش شد و گفتند: چگونه خویشان رسول خدا در اسارت ما باشند؟ در نتیجه همه زنان بنی المصطلق را که در اسارت داشتند آزاد نمودند که تعداد آن‌ها به صد خانواده می‌رسید. و همه این امور به یمن ازدواج رسول ج با دختر رهبر قوم بنی المصطلق بود.
و به همین صورت رسول ج با بانو «صفیه بنت حیی بن اخطب» که پس از قتل شوهرش در غزوه خیبر به اسارت در آمده و در سهم بعضی از مسلمانان افتاده بود، ازدواج نمود، چون اهل رای و مشورت گفتند: «این زن بانوی بنی قریظه است و فقط شایسته رسول ج می‌باشد». در نتیجه مسئله را به رسول ج پیشنهاد نمودند و ایشان صفیه را پیش خوانده و او را در انتخاب میان این دو امر مخیر نمود:
الف) او را آزاد ساخته و با او ازدواج کند تا همسر او باشد.
(ب) او را آزاد کند تا به اهل و خویشاوندانش بپیوندد.
پس بانو صفیه امر اول مبنی بر آزادی و ازدواجش با رسول ج را انتخاب نمود، که این مسئله به علت جلال منزلت، عظمت و خوشرفتاری رسول ج بود، در نتیجه ایشان مسلمان شده، و با اسلام او تعداد زیادی از مردم، نیز مسلمان شدند.
روایت می‌شود هنگامی که صفیه نزد رسول ج رفت ایشان به او گفت: «پدر تو در بین یهودیان کماکان سرسخت‌ترین دشمنان من بود، تا اینکه خداوند او را از بین برد. و بانو صفیه جواب داد: خداوند در کتابش می‌گوید: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ [الأنعام: 164].
معنی: «و هیچکس گناه کس دیگر را بدوش نخواهد کشید».
رسول ج به او گفت: انتخاب کن، اگر اسلام را انتخاب کردی تو را برای خودم نگاه می‌دارم، و اگر دین یهود را انتخاب کردی ممکن است تو را آزاد کنم تا به قوم خود بپیوندی».
و او جواب داد: «میل اسلام دارم، و حتی قبل از شنیدن این سخنان نیز، تو را تصدیق کرده بودم، من نه به یهودیت میلی، و نه در آن پدر و برادری دارم. تو مرا مخیر نمودی که بین کفر و اسلام، یکی را انتخاب کنم، پس خداوند و رسول او را بهتر از آزادی و بازگشت بسوی قوم خود می‌بینم».
در نتیجه رسول ج او را نزد خود نگاه داشت.
و به همان صورت ایشان با بانو ام حبیبه (رمله بنت ابی‌سفیان) ازدواج کرد. ابوسفیان در آن زمان از مشرکان بوده، و از سرسخت‌ترین دشمنان رسول ج بشمار می‌رفت. ام حبیبه دختر او در مکه مسلمان شده و همراه با شوهرش برای حفظ دین خود به حبشه مهاجرت کرده بود. و هنگامی که همسرش در آن سرزمین وفات یافت، ایشان تنها و بدور یاور باقی ماند، و هنگامی که رسولج از این مسئله آگاه شد، شخصی را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستاد تا بانو ام حبیبه را به ازدواج ایشان در آورد، و نجاشی این مسئله را به او ابلاغ نمود، و یا شنیدن این خبر بانو ام حبیبه بسیار شادمان گشت. چون به علت بی‌کسی اگر نزد پدرش ابوسفیان باز می‌گشت، او را مجبور به مرتد شدن و کفر نموده، و یا او را عذاب می‌دادند پس مهر او را چهارصد دینار به اضافه هدایایی نفیس قرار داد، و هنگامی که به مدینه منوره باز گشت، رسول ج با او ازدواج نمود، و چون این خبر به گوش ابوسفیان رسید، به این ازدواج اعتراف کرده و گفت: «هو الفحل لا يقدع انفه» مثل عربی است که برای بیان نجابت و کرامت کسی گفته می‌شود و معنای اصطلاحی آن این است: «او کریمی است که در نجابت و کرامتش خدشه‌ای وارد نیست». ابوسفیان پیامبر را موجب افتخار خود می‌دانست، و هرگز منزلت او را انکار نکرد، تا اینکه خداوند او را بسوی اسلام هدایت نمود.
و در اینجا است که حکمت جلیلی که از ازدواج رسول ج با دختر ابوسفیان نتیجه می‌شود، به زیبایی تمام نمایان می‌گردد. این ازدواج باعث تخفیف آزار مسلمانان توسط مشرکین گشت. چون پس از اینکه میان رسولج و ابوسفیان پیوند و قرابت بوجود آمد، با اینکه ابوسفیان در آن زمان سرسخت‌ترین بنی امیه در دشمنی با رسول ج و مسلمانان بشمار می‌رفت، این ازدواج باعث الفت گرفتن او و قوم و عشیره‌اش با اسلام شد. و رسول ج به پاداش ایمان و هجرت ام حبیبه که همراه با دینش به حبشه مهاجرت کرده بود او را برای خود برگزید تا بدین وسیله او را تکریم کرده باشد. و پس از اینکه در مورد حکمت تعدد زوجات رسول ج سخن راندیم. بیایید کمی هم در مورد «امهات المومنین» یعنی زنان آن حضرت صحبت کنیم. خداوند تعالی این زنان را برای حبیب خود اختیار نمود و آنان را با این شرف بزرگ یعنی انتساب به سرور پیامبران اکرام نمود، و آنان را برگزیده زنان و مادران مومنان قرار داد تا احترام و تعظیم آنان همواره محفوظ بوده، و ازدواج با آنان را پس از فوت رسول ج به هدف تکریم آن بزرگوار حرام دانست. و چه زیبا فرمود: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ﴾ [الأحزاب: 6]. معنی: «پیامبر اولی و سزاوارتر به مومنان است از خود آن‌ها، و زنان پیامبر مادران مومنان هستند». همچنین فرمود ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا﴾ [الأحزاب: 53]. معنی: «و شما هرگز نباید رسول خداوند را اذیت و آزار کنید، و همچنین هرگز نباید پس از او با زنان او ازدواج کنید. چه به راستی این مسئله نزد خداوند بسیار بزرگ است».
علامه قرطبی در تفسیر خود «الجامع لاحكام القرآن» می‌گوید: «خداوند زنان پیامبرش را به این شرف بزرگ نائل نمود که آنان را امهات المومنین (مادران مومنان) قرار داد و به این صورت، بزرگداشت، به پاکی یاد کردن، اجلال، و حرمت ازدواج آنان بر مردان را واجب نمود تا بدین طریق پیامبرش را تکریم و آنان را تشریف کرده باشد».

1 ❤️

2021-07-29 03:35:55 +0430 +0430

درود بر شما دوست گرامی
اولا نقد قران برای اینکه تورات و انجیل نقد نشن نیست تمام کتابهاییکه منصوب از طرف خداست قابل نقده
۱.نه تنها قران بلکه تورات وانجیل بعد از مرگ پیامبران امده و موسی که عصارو تبدیل به اژدها میکنه یا عیسی که مرده زنده میکنه یا محمد که به معراج میره (حالت رفتن معراج که عیسی نیز اینکارو کرده و خیلیا ی دیگه یعنی برداشتن بعد زمان تولید سیاه چاله و رفتن به بعد پنجم و باز شدن ماتریکس)حالا یه سوال اینها که چنین قدرتی داشتنکه از طرف خدا بوده چرا یه کتاب نزدن زمین ۱۰۰۰ تا کتاب بشه هم به پیروانشون بگن این راه نجاته هم جایی برای تحریف بوجود نیاد هم همه بی شک ایمان بیارند و سرعت رواج دین قطعا میلیون برابر میشد چون معجزه که دیده شده کتاب راهنما هم که هست همه راهو پیدا میکردن.تنها جواب اینه که راه نجات بشر از کتاب نیست سوال بعدی من میمیرم میرم پیش خدای شما از من میپرسه چرا به راه راست نرفتی میگم اولا من تو یه خانواده بی بضاعت بودم با ۶ تا برادر خواهر کوچکتر از خودم و مادرم پدرم از پس مخارجمون بر نمیومد مجبور شدم برم کار کنم و نتونستم صواد یاد بگیرم شرمنده نشد قرانو بخونم
۲.من میمیرم دوباره خدا میپرسه چرا به راه راست هدایت نشدی میگم شرمنده کسیکه از طرف شما برای راهنمایی ما نفرستادی اخریش محمد بود که ۱۴۰۰ سال پیش بود راستش کتابم خوندما ولی برای اینکه بفهمم کدوم دین درسته و کتاب درست میگه باید انجیل تورات اوستا قران سحف کتاب بامایی ها بودا ترساها کتاب مانویا و… میخوندمکه وسط صفحه ۵۰ قران مردم اگه کل کتاب های دینی رو بخای بخونی تا راه نجاتو پیدا کنی باید راحت ۲۰۰ سال عمر کنی
پس دوست گرامی راه نجات کتاب نیست
مولانا
دم نزن تا بشنوی از دم زنان
انچه نامد در زبان و در بیان
دم نزن تا بشنوی زان افتاب
انچه نامد در کتاب و در خطاب
دم نزن تا دم زند بهر تو روح
اشنا بگذار در کشتیه نوح
عزیزم انچه نامد در کتابو در خطاب یعنی کتاب ها و خطبه ها رو قال قیله رو بریز دور راه نجات نیست همه محترمن و قابل احترام ولی راه نجات نیستن راه نجات فقط یه چیزه
قطب باید عالم افلاک را
محوری باید سکون خاک را
در ضمن در ترجمه ایه ۷۹ سوره بقره راجب کتابهای اسمانی امده
وای بر کسانیکه بادست خود کتابی بنویسن و انرا به خدا نصبت دهند و از ان سودی ببرن
و دلیل بعدی اولین کسیکه شمشیر بر قران گشید و گفت بزنید قرانهارو هم قران هم نیزه هم نیزه دارو بزنید قران ناطق منم خود جناب علی ابن ابیطالب (ایلیا ابن عمران)بوده

1 ❤️

2021-07-29 14:15:32 +0430 +0430

↩ twio78
دانشمند مسلمان نمیدونم کیو میگی ولی از نظر تصوف و عرفان سند فقط از صوفیانه (حافظ .سعدی.فردوسی.نظامی.مولانا.افلاطون.ابو سعید ابوالخیر.شیخ بهایی.شیخ خرقان.عطار نیشابوری .و…)

0 ❤️

2021-07-30 17:15:51 +0430 +0430

حسابم غیر فعال شد و خیلی از مطالب م حذف شد شدیدا متاسفم بر این نوع رفتار دور از فرهنگ

0 ❤️

2021-07-30 17:17:34 +0430 +0430

تاپیک بانو عایشه هم کلا حذف شد

1 ❤️

2021-07-31 11:11:59 +0430 +0430

از جمله‌ی کاتبان وحی حضرت علی بن ابی طالب، عثمان بن عفان، معاویه بن ابی سفیان و زید بن ثابت را می‌توان نام برد.
پیامبر خدا نویسندگان وحی را به نوشتن قرآن امر فرمودند تا آنگاه که همه‌ی قرآن نوشته شد و جبرییل ÷ همراه پیامبر ج چندین مرتبه قرآن را بازگردان نمود.
البته به علت عدم وافربودن کاغذ در آن وقت قرآن را بر «استخوان‌ها» و پهلوهای شترها و قطعه‌های جلدها (پوست‌ها) و پوسته‌های درخت خرما و امثال آن می‌نوشتند.
و مسلمان‌ها سوره‌های قرآنی را در چنین چیزهای جدا جدا و کبیر الحجم می‌نگاشتند مثلاً سوره‌ای بقره که مرقوم شده بود جز این که در اتاق بزرگی نگهداری شود، چاره‌ای نبود.
و فراموش نشود که با آن هم بیشترین اعتماد بر حفظ صحابه بود که آیات قرآنی را در سینه‌های شان حفظ کرده بودند.

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «