میخوام یکی از داستان های سکسم رو واستون تعریف کنم…من از بچگی به نوار بهداشتی عادت کردم که جریان چراش رو بارها توضیح دادم تو پست های مختلفی که گذاشتم…و از شورت زنونه جذب هم خیلی لذت می برم…از 9 سالگی شروع کردم بستن نوار بهداشتی مامانم و خواهرام…و از یک سال بعدش دیگه خودم واسه خودم می خریدم…من تو زندگی ام با 4-5 نفر هم جنس خودم سکس داشتم…اولین نفر بچه محل و هم کلاسیم بود…که از سوم دبستان تا دوم راهنمایی با هم در واقع کون کونک بازی می کردیم…اخری ها یکم یاد گرفته بودیم که چکار باید بکنیم…تا اینکه ما خونه مون جابجا شد و دیگه نشد باهاش دو طرفه سکس کنم…یک سالی تو کف بودم تا که میخواستم وارد دبیرستان بشم…دایی من اطراف تهران یک باغ داشت که خیلی هنوز اباد نشده بود و فقط دو تا اتاق داشت و یک الاچیق…تابستان ها اخر هفته همیشه می رفتیم اونجا…من یک پسر دایی دارم که اون از من 6 سال بزرگتر هستش…و اون موقع خیلی به فوتبال علاقه مند بود…منم خیلی فوتبالی بودم…یک روز که اونجا بودیم یکی دیگه از پسر خاله هام هم بود…پسر دایی ام به من گفت بیا دو تایی بریم تا مغازه توپ بخریم…بعدش بیاییم فوتبال بازی کنیم…تاکید کرد که به پسر خاله ام نگم…تو راه که می رفتیم شروع کرد پرسیدن اینکه تا حالا دوست دختر داشتی؟ دوست داری کدوم یک از دخترای فامیل رو بکنی؟ کی از همه خوشگل تره؟ حسابی حرف رو باز کرد…وقتی توپ رو خریدیم و برگشتیم پرسید تا حالا با پسر بودم؟؟ منم با اینکه با هم کلاسیم بود گفتم نه…یکهو دست گذاشت رو کونم و شروع کرد از پشت مالوندم که دستش خورد به نوار بهداشتیم…اولش خیلی جا خوردم…ازش فاصله گرفتم…ولی دیگه فهمیده بود…وایساد و پرسید اون چیه تو شورت ات؟؟ گفتم هیچی…شورتمه…جمع شده بود یک جا…چیزی نگفت و دوباره حرکت کردیم و چند قدم نرفته دوباره ارام دستش رو گذاشت رو کونم…دیگه نتونستم مخالفتی بکنم…دوست داشتم کارشو…اونم دیگه فهمیده بود که اون شی قلمبه نوار بهداشتی هستش…یکم که مالوند چون ممکن بود کسی تو راه ببینه پیشنهاد بریم باغ بغلی خودشون…باغ های بغلی فقط دیوار کشی داشتن…هنوز درخت کاری نشده بودن…از رو دیوار رفتیم بالا و یک گوشه که کمی خرت و پرت ریخته بودن نیم خیز ایستادیم…اولش گفتم می خوای چیکار کنی؟؟ گفت اگر بهش کون ندم همین الان میره به همه میگه که من نوار بداشتی می بندم…منم از ترس خواهرام و مامانم و بابام قبول کردم…
وقتی کشیدم پایین و نوارامو دید کلی حشرش بیشتر شد و گفت باید کیرمو هم بخوری…اولش خیلی ناراحت بودم…به زور کیرش رو خوردم…و بهم گفت رو زانو قمبل کنم…کلی به سوراخم تف زد و ارام سر کیرش گذاشت رو سوراخم…گرمی کیرش اتیشم می زد…خیلی دوست داشتم.ارام سر کیرش رو کرد تو…حس سوزش تو کونم به قدری بود که اشکم در اومد…التماس می کردم که نکنه…ولی ازم میخواست سوء استفاده کنه…تصمیم گرفتم ساکت باشم تا سریع کارش تموم بشه…کیرش رو اروم کرد تو کونم و من از شدت درد گریه می کردم…ارام ارام شروع کرد تلمبه زدن…دیگه تلمبه هاش تند شده بودن و در حال گریه کون می دادم…وقتی پاهام خسته شدن بدون توجه به اینکه رو خاک هستم به شکم دراز کشیدم و اونم رو کمرم خوابید…کیرش دیگه کامل تو کونم بود…کامل در اختیارش بودم…یکم تلمبه زد که یهو احساس کردم شل شده…کارش تموم شده بود و ابش رو کامل ریخته تو کونم…تا قطره اخرش تو کونم بود…وقتی بلند شد گفت پاشو نوارت رو ببند بریم…الان تابلو میشه نبودمون…من واقعا حس بدی داشتم…تمام لای پام تفی شده بود…و نوار هم خیس شده بود…وقتی رسیدیدم باغ من حس هیج کاری رو نداشتم…یک گوشه نشسته بودم…همش یاد صحنه ی دادنم می افتادم…یکی دو ساعت گذشت و بعد از ناهار خوابیده بودم…لای پام عرق کرده بوود و من هر دفعه که دست می کردم تو شورتم و خودم رو می خاروندم دستم بوی عرق شورتم رو می گرفت…بویی که عاشقش بودم…باورم نمی شد…تمام حس دادن و وسوسه درم زنده شد…هنوز سه ساعت نبود که پسر دایی ام کونمو پاره کرد بود…ولی بازم هوس کرده بودم…محکم دستمو می ذاشتم رو نوارم و به روی بدنم فشارش می دادم تا حس خوبی بگیرم…
دلم میخواست برگردم تو اون باغ بغل و پسر دایی ام باز بکنه منو…اونم کنار باباش دراز کشیده بود…ولی بیدار بود…هی مخواستم بهش بگم بیا بریم باز بهت کون بدم ولی روم نمی شد…تصمیم گرفتم به بهانه ی توپ دوباره بریم بیرون…رفتم و توپ رو برداشتم شروع کردم به بازی…یواش توپ رو زدم به گوشه ی یک سنگ که سوراخ بشه…بعدش به پسر دایی ام گفتم توپ سوراخ شده و می ایی بریم ی توپ دیگه بخریم؟؟ اولش کلی بهم قر زد و با حالت عصبانیت بلند شد…تو راه تند تند راه می رفت و اصلا دلش نمی خواست کنار من راه بیاد…وقتی یکم دور شدیم دویدم کنارش گفتم می ایی دوباره بریم تو باغ؟؟ تا اینو گفتم تعجب کرد و گفت چیه کلک بازم دلت خواسته؟؟ بهش گفتم اره…گفت باشه بریم توپ بخریم بعدش دو باره بریم تو باغ…نوارهای من که دیگه کج شده بودن بهش گفتم به شرطی بهت می دم که واسم ی بسته نواربهداشتی هم بخری…اولش قبول نمی کرد…می گفت خجالت می کشه…بعدش پولش رو داد و خودم خریدم…
وقتی برگشتیم گفت بذار تا همه خوابن برم و یک زیر انداز بیارم که خوب رو زمین بخوابی…زیرانداز رو اورد و من سریع شلوارمو در اوردم…شورتم پام بود فقط…اون سریع لخت شد…این بار خودم دیگه یاد گرفته بودم…واسش یک دقیقه ساک زدم و گفت برگرد رو شکم بخواب…موقعی که کرد توش بازم درد داشت…ولی خیلی کم…وزن اش رو انداخته بود رو کمرم و اصلا نمی تونستم جوم بخورم…محکم ولی ارام تلمبه می زد و می گفت خوشت اومده؟؟ دوسش داری؟
منم فقط می گفتم اوهوم…خلاصه همون حالت 5 دقیقه منو کرد و دوباره ابش رو ریخت تو کونم…خیلی زود بلند شدیم و من نوارهای جدیدمو رو بستم…زیر انداز رو جمع کردیم و رفتیم تو باغ داییم…این بار دیگه خوشحال بودم…گوشه گیر نشدم…لذت برده بودم…حتی از خیسی لای پام…نوار جدید بسته شده…همش عالی بود…دیگه تا اخر شب کارمون شده بود راجع به این چیزا حرف زدن.ازم می پرسید چرا نوار بهداشتی می بندم و چند بار کون دادم…انقدر خوب بود که برگشتن هم نشستم تو ماشین داییم و پسر دایی ام کلی انگشتم کرد…تا 4 سال بعدش بارها و بارها تو انباری خونشون بهش کون دادم و واقعا لذت می بردم…الانم دوست دارم رابطه داشته باشم…
بستن نوار بهداشتی و سکس با پسر واقعا واسم لذت بخشه…