5 اشتباه بزرگی که در ازدواجم مرتکب شدم (و احتمالا شما هم مستثنی نیستید)
من و شوهرم دوازده سال است که با هم هستیم. باورش سخت است که اگر رابطهی ما یک انسان بود، الان کلاس پنجم میرفت و از ارتودنسیهایش شکایت میکرد.
مثل تمام ازدواجها، ما هم بالا پایین های خودمان را داشتیم، مخصوصا در خصوص من که سعی داشتم بفهمم چگونه برایش زن خوبی باشم. ما بحثهایی داشتیم که به کوبیدن در و صدای جیغ عصبانی لاستیک ماشین که از پارکینگ خارج میشد ختم میشدند. ما عشقمان را به هم ابراز میکردیم و پای تلفن، بعد از اینکه عصبانیت فروکش کرد و جدلها خوابیدند، از هم معذرتخواهی میکردیم.
ما دربارهی مشکلاتمان تا طلوع آفتاب یا تا زمانی که گوزهای شوهرم جو را بهم میریخت، صحبت میکردیم. با هم دعا کردیم، گریه کردیم، خندیدیم و بعد از خوردن آن کباب فاسد افتضاح در رستوران سر راهی، با هم دچار مسمومیت غذایی شدیم.
از همه مهمتر، ما دوام آوردیم، ما خودمان را حفظ کردیم و قوی تر شدیم.
ما دو فرزند باورنکردنی بزرگ میکنیم ( با وجود اشتباهات تربیتیمان) و هر دو یک آینده شامل نشستن در صندلیهای مامان بزرگی رو به غروب آفتاب و تماشای نوههایمان در حال بازی در چمن سبز و یادآوری داروهایمان به همدیگر را در تصور کنونی خود میپروریم.
با این وجود، به عنوان همسر، من دچار اشتباهاتی در ازدواجم میشوم. و این اشتباهات را تکرار میکنم. اینجا چند تا از مهمترین هایشان را بازگو میکنم:
1-برخورد با شوهرم مثل یک بچهی سوم
بعضی موقع ها فراموش میکنم که شوهرم، شوهرم است. انقدر با او وقت سپری کردهام که گاهی اوقات انگار او فقط یک یارویی است که روی مبل خرده بیسکوییت میریزد یا شلوارک کثیفش را کنار سبد رختچرک ها ول میکند.
بعضی موقعها فراموش میکنم که او یک فرد سختکوش، یک نانآور شگفتانگیز و یک پدر دوست داشتنی است. فراموش میکنم که جوک ها و نیش و کنایهام بی انصافی است و ممکن است ناراحتش کنند.
فراموش میکنم که وظیفهام این است که بدانم چگونه باید همسر خوبی باشم و این وظیفه همان تشویق کردنش، تعریفش را کردن، ارزش نهادن و حمایتش است. بعضی موقعها فراموش میکنم که او لایق بیشترین احترام از سمت من است.
2-فراموش کردن اینکه شوهرم بیش از من به سکس نیاز دارد
من خستهام. من خیلی موقعها خستهام. تا ساعت نه شب، تنها چیزهایی که در فکرم هستند رختچرکها، گذاشتن لقمه در کیف بچهها، قفل کردن در، غذا دادن به ماهی بیچاره، کوک کردن ساعتها، مسواک زدن، کرم زدن به آرنجهایم و رفتن به رخت خواب برای تماشای نمایشی است که باب اسفنجی و سیندرلا و اخبار و مکانیک نباشد.
من دوست دارم ریلکس کنم و از تمام شدن روز یک نفس از سر آسودگی بکشم. دوست ندارم شیطانی کنم. ولی ای خدا، مردانی مثل شوهرم دقیقا همین را میخواهند.
شوهرم اندازهی همان ماهیمان گرسنه است.
مثل خیلی از همسران، من به سکس نیاز دارم ولی نه به اندازهی شوهرم. این به این معنا نیست که من غیرطبیعی یا سرد هستم. فقط سطح هورمون تستوسترونم اندازهی شوهرم بالا نیست.
بعضی موقع ها فراموش میکنم که نباید خودخواه باشم. گاهی اوقات باید کاری را که میتوانم انجام دهم تا حس و حال سکس پیدا کنم و بتوانم نیازهایش را پاسخ دهم. چه خسته باشم چه نه.
3-نیازهای فرزندانم را بالاتر از نیاز شوهرم میدانم
از زمانی که در سال 2006 اولین فرزندم به دنیا آمد، به دلیل زندگیم تبدیل شد. وقتی که برادرش در سال 2010 به دنیا آمد، به جایگاه خواهرش در لیست اولویتهایم پیوست.
خوشبختی فرزندانم و سلامتیشان بر هر چیز دیگری در زندگیام برتری داشت و بعضی موقع ها خوشبختی و سلامتی شوهرم هم در حاشیه قرار میگرفت.
شبهای دونفریمان نباید فقط به شارژ باطریهای مادرانهام یا درآوردن دخل چند مارگاریتا ختم شود. باید رابطهمان را در این مواقع تازه کنم.
معمولا فراموش میکنم که شوهرم به توجه، تشویق و تحسین من اگر نگوییم بیشتر از بچههایم، در همان حد آنها نیاز دارد.
4-بیخیال کنترل اوضاع نشدن
شاید من خیلی اشتباه بکنم، ولی میدانم ماشین ظرفشویی را چطور پر کنم.
همچنین میدانم تابلو را کجا بزنم که از همه جا برای خانه قشنگ تر جلوه کند. میتوانم بچه ها را نظم پذیر کنم و خورشت بار بگذارم و آب و جارو کنم.
به هیچ کمکی در این زمینهها نیاز ندارم ولی شوهرم فکر میکند که او هم باید در این تصمیمگیری ها نقشی داشته باشد.
بعضی موقعها کاری میکنم که فکر کند بدترین ایدهی ممکن را داده. معمولا فراموش میکنم که او هم در واقع ایدههای خیلی خوبی دارد و اگرچه هیچ وقت این را به او اعتراف نخواهم کرد ولی آن تابلو واقعا بالای شومینه قشنگ تر میشد.
5-برای خوشگل شدن زیاد تلاش نمیکنم
یک بار صادقانهترین پیامک ممکن را به شوهرم فرستادم:“بهم بگو کی میای خونه تا بدونم کی باید لباسام راحتیامو عوض کنم و ادای مفید بودن درارم”
بعضی روزها ته تلاشم برای زیبا شدن همان مسواک زدن و ترکاندن جوش روی چانهام است.
مخصوصا اگر یک روز سرد باشد، چیزی نمیپوشم مگر اینکه از کالکشن gap athletic wear باشد (برای اطلاعاتتان، لازم نیست برای پوشیدن لباس ورزشی حتما اهل ورزش باشید)
ولی میدانم که وقتی زیبا به نظر میرسم شوهرم متوجهش میشود.
هیچوقت یادش نمیرود که بگوید زیبا شدم وقتی به خودم جواهرات آویزان میکنم یا شالی دور خودم میاندازم. بعضی زنها دوست دارند فکر کنند که زیبایی درونی تمام چیزی است که یک مرد نیاز دارد. اینطور نیست. حداقل برای شوهر من که نیست.
زیبایی درونی چیزی زیبا، خالص، دوست داشتنی و نجیب است. ولی شوهرم همچنین از زیباییهای ظاهری خوشش میآید.
نمیگویم که همه ی زنان باید شبیه آنجلینا جولی در کفش پاشنه بلند باشند، ولی خیلی وقت ها یادم میرود که گوشه چشمم را تمیز کنم، موهای چربم را بشورم و به جای شلوار ورزشی شلوار معمولی بپوشم.
بعضی روزها حس میکنم کلا آن داستان همسرداری را قورت دادهام یک آبم روش. گستاخانه برای شوهرم چشم نازک کردم. هنگامی که نیاز داشته برایش وقت نگذاشتم. نیازهای خودم و بچههایم را قبل از نیازهای او قرار دادم.
و اینجاست که عذاب وجدان میگیرم چون من مرد واقعا خوبی دارم. او متعهد، سخت کوش، مهربان و آسان گیر است. تماشای بازی او با بچهها قلبم را ذوب میکند و لبخند به لبم مینشاند.
خیلی موقع ها یادم میرود که کار درست در ازدواجم را انجام دهم ولی هیچ وقت یادم نمیرود که چقدر عاشقش هستم. این عشق سوخت اشتیاق من برای بهتر شدن است. این عشق چیزی است که مرا از دیروزم بهتر میکند. این عشق همان عشقی است که هنگام تماشای نوههایمان در قلبم خواهد بود. این عشق هنگامی که یادم میرود برایش چیزی بخرم یا در کوله پشتیاش توپ تنیس بگذارم، همان جا باقی خواهد ماند.
من همیشه اشتباه میکنم ولی همان عشق است که همیشه باقی میماند.
↩ Itried
!! گویا اشتباه شده ، ببخشید خواهر دینی . همش تقصیر این سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسراییله که اطلاعات غلط به ما مسلمین میدن !
با اینکه زیاد مربوط به سکسولوژی نبود ولی خب خیلی خوب و صادقانه بود :)
خیلی مفید و عالی بود احسنت
کاش قبل ازدواجم زن و شوهرا از این مطالب بخونن که یادشون نره باس تو زندگی چیکار بکنن
درود بر شما .بسیار جالب وشیوا بیان نمودید شما انسان بسیار شجاع ودوست داشتنی هستید که توانسته اید رفتار واعمال خود را درست قضاوت کنید. اگر همه ما انسانها بتوانیم ایراد های خود را دیده وکور خود وبینای مردم نباشیم دنیا گلستان خواهد شد
من نیز همیشه نیمه پر لیوان طرف مقابلم رو میبینم وایرادها ومعایب اش را درنظر نمیگیرم .فقط خوبیهایش جلوی چشمانم است
به نظرتون این مطلب را کسی برای خانومش بفرسته چه واکنشی خانومش نشون میده ؟
چقدر صادقانه و منصفانه به اتفاقات و رفتاراش نگاه کرده👍👍🌹❤
امیدوارم همه ی ما درس بگیریم و تو زندگیمون بکار ببندیم …
عـــــــــــالی بـــــــــــــــــــــــــــود و واقعیتی که شامل همه میشه
مرسی 🌹 🌹