اول از هر چیزی خیلی واضح، صریح، به ضرس قاطع عرض میکنم معنی دفاع از عملکرد رضا شاه سلطنت طلب بودن من نیست، چون اصولا قائم به فرد بودن یک حکومت رو از اساس قبول ندارم، حالا این قرد میخواد پادشاه باشه یا ولی وقیح.
به اعتقاد من هر شخصی تو هر حکومتی که فصل الخطاب باشه هرچقدر هم آدم ملایمی باشه بدون برو برگرد تبدیل به دیکتاتور میشه.
با ذکر این مقدمه باز اگه کسی بیاد بخواد انگ سلطنت طلبی بزنه خیلی انتظار برخورد محترمانه نداشته باشه.
انگیزه این تاپیک یه کاربر روانپریشی شد که چند وقتیه میبینم تاپیکهای جنجالی با مطالب غیر واقعی و فقط با انگیزه به هم ریختن جو سایت و ایجاد درگیری بین کاربرها میزنه و بعد چند ساعت تاپیک رو حذف میکنه که دیشب با یه سری دروغ و دغل در مورد پانتورک یه تاپیک زده بود و پربشب تاپیکی زده بود با عنوان خیانتهای رضاشاه به ایران و مطالبی تو این تاپیک علیه رضاشاه عنوان شده بود که جمهوری اسلامی هم با تمام وقاحتی که داره تا حالا همچین خزعبلاتی به ذهنش نرسیده بود که مطرح کنه.
همزمانی این قضیه با سیاه ترین روز تاریخ ایران (۲۲ بهمن) سبب خیر شد تا تو این تاپیک از بزرگمردی ایران دوست و ایران ساز که اگه نبود شاید الان کشوری به اسم ایران با این شکل گربه وجود نداشت مطالبی گذاشته بشه.
فقط بعد از خوندن مطالب برای خائن یا خادم بودن رضا شاه حتما این موارد رو در نظر بگیرین:
کل مدت حکومت رضا شاه ۱۶ سال بوده
در دوره رضا شاه ایران درآمد نفتی و صادرات خاصی نداشت
رضا شاه حکومت در کشوری رو شروع کرد که به تازگی از آفت قحطی و انواع بیماریهای همه گیر و قاجار خلاص شده بود.
وضعیت ایران زمانی که رضا شاه به قدرت رسید.
ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ روسیه ٫ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺷﻮﺭﻭﯼِ ﮔﯿﻼﻥ٬ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺋﯿﺲ جمهور ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﻨﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺗﻤﺒﺮ ﭼﺎﭖ ﻣﯽﮐﺮﺩ…
ﺩﺭ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﯾﺪ ﺳﻮﺍﺩ ﮐﻮﻫﯽ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ…
ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻝ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ در دست ﺩﻭ ﻃﺎیفه ﺗﺮﮐﻤﻦ ﺑﻮﺩ.
ﺷﻤﺎﻝ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﻣﻌﺰﺯ ﺑﺠﻨﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﻞ ﺷﺎﺩﻟﻮ ﺑﻮﺩ.
ادامه دارد
بدون شک اگه رضا شاه نبود وضعيت الآن ما خیلی بدتر بود، اما خب بر خلاف شما من پادشاهی پارلمانی رو ترجیح میدم
ون کاربری که میگی arrow جان جز کسخل ترین های سایت هست به مولا
↩ Arrow11
خوب به نظر من اگه رضاشاه بزرگ هم دیکتاتور بوده باشه اینکار نیاز اون موقع کشور بوده که یه نفر با زور کشور رو به سمت ابادی ببره … وقتی تو میبینی بچت با حرف و زبون خوش ادم نمیشه با زور و کتک مجبورش میکنی که ادم بشه … اونم با اون اخوندای کله خر و تخمی اون زمان … اخ که چقد دلم خنک شد مدرس رو زد پاره کرد … تا زور بالای سر مردم اون زمان نمیبود ادم نمیشدن
دموکراسی بر دو پایه رفاه و آموزش مناسب سواره، حتی اگه حکومت جدید سر کار بیاد اوایل کارش نمیتونه دموکرات باشه چون باید این دو گزینه رو تو کشور ایجاد کنه و بعد دموکراسی برقرار کنه، اشتباه شاه دقیقا همین جا بود، شاه رفاه رو تو مملکت برقرار کرده بود ولی انگار مردم آموزش درستی نداشتن
من که همیشه از صمیم قلبم ازش به بزرگی یاد میکنم، ساختن راه ها، راه آهن،تاسیس کارخانجات در اقصی نقاط کشور، سرکوب یاغی ها، تاسیس دانشگاه، سامان دادن وزارتخانه ها، در ۱۶ (یعنی به اندازه ۲ تا رییس جمهور فعلی) سالی که نه موبایل بود، نه ماشین بود، نه دستگاه حفر تونل بود ، نه در آمد نفت … البته یه چیز مهم دیگه هم نبود، اونم “دزدی حکومت”
خدمات این مرد روی سینه خاک ایران نقش بسته و هیچ کسی نمیتونه پاکش کنه،
روحش شاد
خوب به نظر من اگه رضاشاه بزرگ هم دیکتاتور بوده باشه اینکار نیاز اون موقع کشور بوده که یه نفر با زور کشور رو به سمت ابادی ببره … وقتی تو میبینی بچت با حرف و زبون خوش ادم نمیشه با زور و کتک مجبورش میکنی که ادم بشه … اونم با اون اخوندای کله خر و تخمی اون زمان … اخ که چقد دلم خنک شد مدرس رو زد پاره کرد … تا زور بالای سر مردم اون زمان نمیبود ادم نمیشدن
دور و اطراف شاه رو خوائن پر کرده بود.
وضعیت ایران زمانی که رضاشاه به قدرت رسید
ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ روسیه ٫ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺷﻮﺭﻭﯼِ ﮔﯿﻼﻥ٬ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺋﯿﺲ جمهور ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﻨﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺗﻤﺒﺮ ﭼﺎﭖ ﻣﯽﮐﺮﺩ…
ﺩﺭ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﻣﺮﮐﺰﯼ، ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﯾﺪ ﺳﻮﺍﺩ ﮐﻮﻫﯽ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ…
ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻝ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ در دست ﺩﻭ ﻃﺎیفه ﺗﺮﮐﻤﻦ ﺑﻮﺩ.
ﺷﻤﺎﻝ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﻣﻌﺰﺯ ﺑﺠﻨﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﻞ ﺷﺎﺩﻟﻮ ﺑﻮﺩ.
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﻭ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﻫﻢ ﻣﺮﺯ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﻣﺎﮐﻮﺋﯽ ﺑﻮﺩ.
ﻏﺮﺏ ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ ﻭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺁﻗﺎ ﺳﻤﯿﺘﻘﻮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ در ﺩﺳﺖ عشایر ﺍﯾﻞ بزرگ ﺷﺎﻫﺴﻮﻥ ﻭ ﻫﻤﺪﺍﻥ در ﺩﺳﺖ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﻠﻮﭺ ﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪﺧﺎﻥ ﺳﺮﮐﺮﺩﻩ ﺑﻠﻮﭺﻫﺎ ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﯾﺎﺭ ﺭﺳﺘﻢ ﺩﺳﺘﺎﻥ نیز ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ تجزیه شده ﺑﻪ ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪ.
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ استان ﻣﺴﺘﻘﻞِ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ، ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ ﻭﯾﺰﺍ میگرفتند ﻭ حاکم ﺁﻧﺠﺎ (شیخ خزعل زیر تحریک اعراب ) ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻧﻤﯽﺩﺍﺩ… و خیال جداسازی خوزستان از ایران را داشت.
ﺗﺮﮐﻤﻦﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺭﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ.
ﻣﺮﮐﺰ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺤﻞ ﺟﻮﻻﻥ ﯾﺎﻏﯿﺎﻥ ﻭ ﻟﺮﻫﺎﯼ ﺷﻮﺭﺷﯽ ﺑﻮﺩ.
ﻧﺎﯾﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﺎﺷﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺑﺎﺝ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺟﻨﺎﯾﺘﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺍ ﻣﯽﺩﺍﺷﺖ.
رضاخان جوزدانی و جعفرقلی خان چرمهینی در نجف آباد و لنجان (اصفهان) به راهزنی مشغول بودند
ﺷﻤﺎﻝ ﮐﺸﻮﺭ در ﺩﺳﺖ ﺭﻭﺱ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ جنوب ﺩﺳﺖ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻫﺎ!
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﺎﭖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣـﻖِ ﺗـﻮﺣـّﺶ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﺗﺮﺍﺧﻢ ﻭ ﺳﻮﺯﺍﮎ ﻭ ﻣﺎﻻﺭﯾﺎ نه ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﻌﺎﺩِ ﯾﮏ “ﮐﺸﻮﺭ” ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
%95 ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻧﺸﯿﻦ ﯾﺎ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ،ﺁﻥ ﺍﻧﺪﮎ ﺷﻬﺮﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
%98 مردم ، ﺳﻮﺍﺩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ و ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﺭﺍﻩ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﺍﺭﺗﺶ ﻭ ﺑﺎﻧﮏ ﻭ ﺷﯿﻼﺕ ﻭ ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﻤﺮﮎ ﻭ … در ﺩﺳﺖ ﺍﺟﻨﺒﯽ ﺑﻮﺩ.
(ادامه دارد)
وضعیت ایران زمانی که رضاشاه در ایران به قدرت رسید
به جز راه تهران قزوین و تهران قم ،هیچ راه شوسه ماشین رویی در ایران وجود نداشت و تمام ایران راههای مال رو بود.( تصورش رابکنید هیچچچچچ راه اسفالته حتی شوسه ماشین رو یا کالسکه رو وجود نداشت.)
راه اهن وجود خارجی نداشت.
واکسیناسیون وجود نداشت و مردم گروه گروه هرساله از وبا آبله و تیفوس و بیماریهای واگیر میمردند.
ایرانیان فقط اسم داشتند و نام خانوادگی نداشتند. چیزی به عنوان شناسنامه و نام فامیلی وجود نداشت.
املاک و زمینهای سراسر ایران ثبت نشده بود و چیزی به عنوان سند مالکیت وجود نداشت.
دادگاه و دادگستری وجود نداشت و در هر شهر و روستا ملاهای محل قاضی خودخوانده و شرعی بودند و حکم صادر میکردند.
جز مکتب هیچ مدرسه و دبیرستانی وجود نداشت. کلا 250 نفر در سطح تحصیلات عالی مشغول به تحصیل در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی بودند.
ﺍﯾﺮﺍﻥ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﻣﺴﺘﻌﻤﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﺶ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺿﺮﺑﺖ ﺁﺧﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ بودند ، ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻝ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺟﻨﻮﺏ…؟!
برای ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ ﻭ بانک ﺳﭙﻪ
ﺍﺭﺗﺶ ﻧﻮﯾﻦ (ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ،ﻫﻮﺍﯾﯽ،ﺯﻣﯿﻨﯽ)،
ﺭﺍﺩﯾﻮ ،
ﻣﺪﺭﺳﻪ،
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﺪﻧﯽ ،
ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ،
کارخانجات صنعتی و نساجی و قند سازی و سایر ﺻﻨﺎﯾﻊ، اسلحه سازی.
موزه ایران باستان.
ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺘﺎﻥ زبان فارسی،
ﮊﺍﻧﺪﺍﺭﻣﺮﯼ و پلیس، شهربانی. اگاهی.
ﺩﺍﻧﺸﺴﺮﺍﯼ ﻋﺎﻟﯽ ،
دانشگاه تبریز و مازندران و تهران وسایر ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ های دولتی ،
ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎی دوموتوره ﺳﺎﺯﯼ ،
ﺛﺒﺖ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻭ ثبت ﺍﺣﻮﺍﻝ ،
شیرخورشیدسرخ(هلال احمرفعلی)
ﺑﯿﻤﻪ ایران ،
فرودگاه ،
ﻓﺪﺭﺍﺳﯿﻮﻥ های ورزشی و … ساخته بود.
در هر شهر یک بیمارستان.یک دبیرستان. بانک. کلیه ادارات دولتی به سبک نوین.
16000 کیلومتر راه شوسه و
7000 کیلومتر راه اهن ساخت.
تمامی شهرهای ایران به هم وصل شدند.
کلیه سکنه ایران سرشماری شدند .
چندین نوبت و طی چند سال کلیه نفوس ایران واکسیناسیون و مایه کوبی شدند. بطوریکه مرگ و میر ناشی از بیماریهای واگیر طی 10 سال هزار برابر کاهش یافت.
وبطور کلی ایران از توحش و خرابی محض وارد عصر تمدن گشت. و در تمامی این موارد روحانیون مخالف بودند،
باطرح اموزش همگانی با طرح خدمت وظیفه همگانی و حتی با طرح واکسیناسیون عمومی به بهانه های واهی از جمله دخالت در تقدیر و سرنوشت انسانها مخالف بودند. اما رضا شاه یک تنه ملتی را از ذلت و بدبختی به دوران ترقی رساند.
تعداد دانشجویان به 17000 نفر رسید. صدها تن از انها به خرج دولت رضا شاه به اروپا برای تحصیل فرستاده شدند.
مکاتب ممنوع شد و اموزش اجباری و رایگان درمدارس دولتی در سراسر ایران بوجود امد.
تمام اﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ استعماری ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻟغو شد.
همه اینها فقط و فقط در عرض 16 سال اتفاق افتاد…!!
تا وقتی دانشگاه تهران وجود داره رضا شاه زندس ❤️ ❤️ ❤️
برچیده شدن کاپیتالاسیون در ایران توسط رضا شاه
نوزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۶ خورشیدی ، رضاشاه بزرگ در میان مخالفتهای سرسختانه ایران ستیزان (روحانیون و دو ابرقدرت بریتانیا و روسیه)، یکجانبه همه ی پیمانهای ایران ستیزانه، زورگویانه و استثماری “داتستان سپاری” (برابر تازی-پارسی “قضاوت سپاری” یا “کاپیتولاسیون” فرانسوی) تحمیل شده بر ملت ایران توسط دولتهای بیگانه، ۹۹ سال پس از بسته شدنشان اعلام و یکسال پس از آن در اردیبهشت ماه ۱۳۰۷ رسما آنرا قانونی و در کل ملغی ساخته و عزت و نفس ملی را به کشور و ملت ایران بازگردادند.
“داتستان سپاری” یا “قضاوت کنسولی” در حقوق بین الملل، نام پیمانی است که برای نخستین بار کشورهای اروپایی با عثمانیها بسته و براساس آن پیمان، به کشورهای بیگانه آن پروانه را میداد که از قوانین قضایی خود برای شهروندان خود، که در عثمانیه زندگی میکنند بهره وری کند. بگفته ای دیگر، در صورت ارتکاب جرمی از سوی یک شهروند بیگانه، عثمانیها حق مجازات او را نداشته و کشور بیگانه حق مجازات شهروند خود را داشته است!
“داتستان سپاری” در ایران، برای نخستین بار در زمان بستن پیمان ننگین ترکمانچای از سوی روسها به نظام ایران ستیز و غیر-ایرانی قاجارها تحمیل شد. در زمان ناصرالدین شاه پیمان های دیگری همانند پیمان با روسها، نخست با انگلستان و سپس با دیگر کشورهای نیرومند غربی، آلمان، آمریکا، سوئد و دانمارک بسته شد. براساس این پیمانها که در ایران مبدل به قانون گشته بودند، کارمندان دولتی ایران پروانه ورود به ساختمانهای کشورهای بیگانه (کنسولگریها، سفارتخانه ها، مسیونریها، مدارس و غیره) را نداشتند، که مبدل گشته بود به پناهگاههایی برای وطنفروشان، بویژه ملایان که مزدور دولت انگلستان بودند.
رضاشاه که این پیمانها را توهینی به ایران و ایرانی میدانست و پس از تاجگذاریش بر آن شد که به آنها پایان داده و عزت نفس ملی را به کشور و ملت ایران بازگرداند، بدینروی در روز ۱۹ اردیبهشتماه سال۱۳۰۶ خورشیدی یکجانبه برافکندن و شکستن همه پیمانها با کشورهای بیگانه را اعلام داشت.
رضاشاه بخوبی بر آن آگاه بود که تا زمانیکه دادگاههای ایران، فرمانبردار قوانینی مدنی و سکولار نباشند، کشورهای بیگانه توان تحمیل پیمانهای “داتستان سپاری” بسته شده با ایران را خواهند داشت، ولی اگر قوانین ایران مدنی و سکولار شوند، آنزمان شهروندانشان پاسخگو در برابر قوانینی همانند قوانین کشور خودشان خواهند بود.
از اینرو برای رسیدن به آن هدف والا، رضاشاه دستور برپایی کمیسیونی به فرنشینی علی اکبر داور وزیر دادگستری را داد، تا برای نخستین بار قوانین مدنی و قضایی سکولار در ایران نوشته گردد، که با توجه به قوانین پیشرفته مدنی فرانسه، قوانین نو ایران بر اساس آن تنظیم شدند.
قوانین مدنی و جدید کشور، با مخالفت سرسخت روحانیون واپسگرا که اکثریتشان حقوق بگیر و از سوی انگلستان هدایت میشدند روبرو گشت ولی با عزم راسخ و میهندوستی رضاشاه روبرو و در اهداف خود شکست خوردند، و سرانجام یکسال دیرتر در روز ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۷ خورشیدی رضا شاه بساط ننگین “داتستان سپاری” را در ایران پرچید.
بازگشت کاپیتالاسیون، یا شایعه یی برای بهره برداری سیاسی؟
دو قشر بویژه روحانیون (مزدور بریتانیا) و کمونیستها از جمله اعضای حزب توده (مزدور شوروی)، مدعی گشته و هنوز ادعای خود را تکرار میکنند که محمدرضاشاه “کاپیتالاسیون” را به ایران بازگردانده بود، ولی آیا براستی چنین بود؟
در روز ۲۵ دی ماه ۱۳۴۲ خورشیدی ، زمانیکه دولت محمدرضاشاه در پی مدرن سازی نیروهای نظامی ایران بود، پیمانی با دولت آمریکا امضا کرد، که**هیئت مستشاری نظامی و تنها آنهایی که در استخدام سفارت آمریکا در ایران بودند، براساس پیمان بین المللی وین درباره روابط سیاسی کشورهای جهان و بهره وری از مصونیت دیپلماتیکی در صورت ارتکاب جرمی، مشمول قوانین ایران نشده و ایران حق مجازات آنان را نداشته بود. این پیمان در پایان هر سال تنها برای یک سال دیگر نو گشته و شهروندان عادی آمریکایی یا مستشاران نظامی که در استخدام دولت ایران بودند را در بر نمیگرفت.**
همچنین، نیاز به یادآوریست که بستن چنین پیمانی ویژه ایران نبوده و حتی امروز “هیئت های مستشاری نظامی امریکایی” سرگرم خدمت در ۳۸ کشور جهان، از جمله کشورهای اروپایی همچون انگلستان، آلمان، ایتالیا و دیگر کشورهای جهان از جمله ژاپن، اسرائیل، عربستان، ترکیه و غیره، مشمول قانون کشورهای میزبان خود نمی شوند و آن کشورها حق مجازاتشان براساس قوانین مدنی و قضایی خود را ندارند.
همچنین، پس از برسرکار آوردن سیّد روح الله الموسوی الخمینی (در شناسنامه روح الله مصطفوی) در ایران، نظام نوپای دست نشانده شان برای تحمیق ملت و تبلیغات در روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، اعلام لغو “پیمان مصونیت مستشاران آمریکایی” در ایران را داد!
ولی در حقیقت هیچ ارزش حقوقی یا اجرایی نداشت(حیله آخوندی)، زیراکه همه ی مستشاران آمریکایی ایران را ترک گفته و دیگر مستشاری در ایران نمانده بود! بنابرین، لغو کردن یا نکردنش بیهوده و حتی اگر روزی به ایران بازگردند، چون کارمند سفارت کشور مطبوع خود خواهند بود، اتوماتیکوار از مصونیت دیپلماتیکی بر اساس پیمان وین بهره وری خواهند کرد!
درود
افتتاح جاده چالوس در سال 1312 خورشیدی از شاهکارهای دوران رضا شاه بود . همینطور احداث تونل کندوان که سه سال ساختش طول کشید و در سال 1317 خورشیدی افتتاح شد . یادمه تونل یک طرفه بود و ماشین های دو طرف تونل باید به نوبت وارد تونل میشدند و فقط زمانی که چراغشان سبز بود حق ورود به تونل را داشتند . نکته ی جالب ماجرا اینجاست که در سال 1374 عملیات تعریض و دو طرفه کردن تونل کندوان توسط جمهوری اسلامی آغاز شد با بیل مکانیکی و لودر سایر ماشین آلات راه سازی هشت سال به طول انجامید و سال 1382 به اتمام رسید . در صورتی که در سال های 1314 تا 1317 با بیل و کلنگ و نیروهای بومی و غیر متخصص عملیات احداث تونل کندوان انجام شد.
تقدیم به کسانی که رضا شاه رو دیکتاتور خطاب میکنند در حالی که معنی دیکتاتور رو نمیدونند
یه نگاه کوتاه به وضعیت کشورهای دیگه دنیا مشخص میکنه که رضا شاه چقدر دیکتاتور بود
-همدوره رضاشاه در شوروی، استالین بود که برای تثبیت قدرت خود دو میلیون نفر را اعدام کرد.
-در همان دوره در کشور ترکیه چند میلیون ارمنی قتل عام شدند.
-همزمان در ژاپن پانصدهزار دختر از منچوری ربوده شدند.
-در ده ها کشور دیگر نیز اوضاع بدتر از این بود.
اگر اینها را بدانیم در آن شرایط قتل عام و کشتار مخالفین امر رایجی بود رضاشاه را باید یکی از دموکراتترین سران حکومتهای جهان وقت نامید که بدون کشتار مردم، بدون قتل عام و نسل کشی، به قدرت رسید!
درود
افتتاح جاده چالوس در سال 1312 خورشیدی از شاهکارهای دوران رضا شاه بود . همینطور احداث تونل کندوان که سه سال ساختش طول کشید و در سال 1317 خورشیدی افتتاح شد . یادمه تونل یک طرفه بود و ماشین های دو طرف تونل باید به نوبت وارد تونل میشدند و فقط زمانی که چراغشان سبز بود حق ورود به تونل را داشتند . نکته ی جالب ماجرا اینجاست که در سال 1374 عملیات تعریض و دو طرفه کردن تونل کندوان توسط جمهوری اسلامی آغاز شد با بیل مکانیکی و لودر سایر ماشین آلات راه سازی هشت سال به طول انجامید و سال 1382 به اتمام رسید . در صورتی که در سال های 1314 تا 1317 با بیل و کلنگ و نیروهای بومی و غیر متخصص عملیات احداث تونل کندوان انجام شد
↩ Arrow11
نقش جهان رو سال 67 شروع کردن سال 81 تموم شد که سپاهان کلن دو فصل داخلش مسابقه داده و دوباره تعطیلش کرد سال 95 فاز دومش افتتاح شد هرچند خیلیا میگن هنوز هم تکمیل نیست بعدش هم مشکل سازه و ایمنی هم داره و ظاهرن ای اف اسی تاییدش نکرده
اونقوت یادمه دهه هفتاد ما رو میترسوندن که بریم ورزشگاه آزادی فوتبال تماشا کنیم میگفتن خطر ریزش داره و شاه در ساختش دزدی کرده و درست نساخته ! یادمه مدت زمان بازسازی و ورزشگاه آزادی و نصب صندلی طبقه ی اول و دوم همینطور کاشت چمن مدرن ورزشگاه از مدت زمان احداثش بیشتر طول کشید
حتی اگر بدی های هم داشته که لابد داشته با اینحال:
رضا شاه مرد بود و مرد مرد...منظورم از مرد بودن گردن کلفتی نیست، منظورم اینه که شخصیت شرافتمندانه ای از خودش بجا گذاشت وگرنه حتی اگر جنسیتش زن هم بود باز از خیلی ها در طول تاریخ مردتر بود
نقش جهان رو سال 67 شروع کردن سال 81 تموم شد که سپاهان کلن دو فصل داخلش مسابقه داده و دوباره تعطیلش کرد سال 95 فاز دومش افتتاح شد هرچند خیلیا میگن هنوز هم تکمیل نیست بعدش هم مشکل سازه و ایمنی هم داره و ظاهرن ای اف اسی تاییدش نکرده
اونقوت یادمه دهه هفتاد ما رو میترسوندن که بریم ورزشگاه آزادی فوتبال تماشا کنیم میگفتن خطر ریزش داره و شاه در ساختش دزدی کرده و درست نساخته ! یادمه مدت زمان بازسازی و ورزشگاه آزادی و نصب صندلی طبقه ی اول و دوم همینطور کاشت چمن مدرن ورزشگاه از مدت زمان احداثش بیشتر طول کشید
بطوریکه مرگ و میر ناشی از بیماریهای واگیر طی 10 سال هزار برابر کاهش یافت.بزرگترین خدمت رضاشاه بود به نظرم. رضاشاه ۱۶ سال خدمت کرد به ملت ایران و جمهوری عسلامی امروز ۴۲ سال است که خدمت میکند به اربابان روس
چرا کس میگی مومن؟؟؟
میرزا کوچک خان رو روسها گاییدن چرا تحریف میکنی تاریخ و کدوم جمهوری آخه
ببین دوست عزیز ایران در این چندین ساله همیشه یک خدایی توی کشورش روی سر مردم بوده الان خامنه ای قبلش خمینی قبلش شاه قبلش قاجار…و بقیه رجل سیاسی از جمله ریس جمهور پشم یکی بودن حرف اول اخر اون زده الان کشور پیشرفته ای مثل آمریکا جورج بوش پدر پسر چن دوره رئیس جمهور امریکا بودن الان پسرش داره زندگی عادیش رو میکنه
ببین دوست عزیز ایران در این چندین ساله همیشه یک خدایی توی کشورش روی سر مردم بوده الان خامنه ای قبلش خمینی قبلش شاه قبلش قاجار…و بقیه رجل سیاسی از جمله ریس جمهور پشم یکی بودن حرف اول اخر اون زده الان کشور پیشرفته ای مثل آمریکا جورج بوش پدر پسر چن دوره رئیس جمهور امریکا بودن الان پسرش داره زندگی عادیش رو میکنه
رضاشاه تنها یکبار تاج گذاری کرد و دیگر هرگز نه تاج نهاد و نه برتخت نشست. وی اولین حاکم ایران پس از اسلام بود که حرم سرا نداشت و در اولین روز سلطنتش حرم سرای بزرگ قاجاری را با دهها زن و دختر تعطیل کرد. در حالی که میتوانست از خزانه مملکت به عیش و نوش بپردازد اما این کار را نکرد. تنها یک سفر خارجه به ترکیه داشت و در تقریبا تمام دوران پادشاهی خود بجای استفاده از تاج و لباس شاهی، یونیفرم نظامی و خدمت بر تن کرد
جمهوری شورایی سوسیالیستی ایرانبعله میدونم قربون شکلت، اول کارش این بود که سلاح و تجهیزات ازشون گرفت
فرق بین ارتش سرخ و روس هاس سفید (طرفدار انگلیس) رو میدونی؟
میرزا در ابتدا با هر دوتاشون کار کرد، حتی تروتسکی برای فتح رشت پیام تبریک فرستاد
ولی چون باتعلیمات کمونیستی مخالف بود و مذهبی بود و نمیزاشت پرچم بیگانه تو رشت و فومن حتی سردر کنسولگریاشون نصب شه 2تا وطن فروش (خالو قربان و احسان الله خان) کودتا کردن علیه اش دادنش لا کار
بعد از اون فراری شد و تو برف و یخبندون مرداگه تاریخ و تحریف نکردی بی اطلاعی پس.
خاطره ای بسیار خواندنی از سرتیپ صفاری
سرتیپ صفاری در خاطراتش چنین نقل میکند:
با پیگیری های رضا شاه و با وجود کارشکنی انگلستان بالاخره دولت ایران موفق به عقد قرارداد با موسولینی شده و شش ناو جنگی مدرن را از ایتالیا خریداری کرد.
این شش ناو که چهاردهم آبان ماه 1311 در سواحل خلیج فارس لنگر انداختند و هسته مرکزی و پایه های نخستین نیروی دریایی ایران بودند، بنام های زیر بودند :
ناو پلنگ با 950 تون ظرفیت
ناو ببر با مشخصات مانند پلنگ که در جنگ با انگلستان غرق گردید.
چهار ناو به نام های شهباز، کرکس، سیمرغ و شاهین که هريک 320 تن ظرفیت داشتند.
سرتیپ صفاری چگونگی ورود رضا شاه به بوشهر و بازدید از نخستین ناوهای نیروی دریایی را چنین توصیف می کند:
پس از ورود شاه به ریشهر ( بوشهر)، در ساختمان فرمانداری اقامت کردند، آن شب مهمانی ترتیب داده بودند و همه افسران ایتالیایی و ایرانی و روساي ادارات حضور داشتند! پس از صرف شام، رضا شاه به بالکن فرمانداری که مشرف بر دریا بود تشریف بردند و آنجا من شاهد وضعی بودم که هیچگاه از خاطرم دور نمی شود!
کشتی های ششگانه به صف در کنار ساحل ایستاده بودند و بمناسبت این جشن ملی که آرزوی تمام ایرانیان وطن پرست بود، تمام سطح کشتی ها را با چراغ های الوان آراسته بودند و از ساحل دیدن نورِ این چراغانی بسیار دلپذير و مطبوع بود.
رضا شاه مدتی محو تماشا بود و بفکر فرو رفته و قیافه ای عبوث بخود گرفته بود و همه ساکت بودند!
غفلتاً بسمت ما توجه کرد و گفت: میدانید به چه فکر می کردم؟!!
به روزگاران گذشته می انديشيدم!
به آنوقت که ایران صاحب این نقاط اصیلِ ایرانی نبود و کوچکترین نفوذی نداشت.
وقتی یک کشتی خارجی در این سواحل لنگر می انداخت و ملاحان برای گردش قدم به ساحل می گذاشتند، یک مشت مردان و اطفال مستمند، با چهره هایی تکیده و گرسنه دنبال آنها دویده و صاحب صاحب گویان، دست تکدی بسوی آنها دراز می کردند و صاحب ها هم با کمال خشونت آنها را از خود دور ساخته و گاهی هم اگر در دست آنها از ماکولات چیزی مانده بود بسوی آنها پرتاب می کردند و این ستمديده ها با اشتیاق فراوان از فضولاتِ غذای صاحب ها استفاده می کردند.
ماموران بیچاره دولت، غلام وار کمر خدمت حتی در مقابل ملاح ساده خارجی بمیان می بستند.
اما حالا خدا را شکر و سپاس که به من آنقدر عمر و سلامتی عطا فرمود که دیدم ما خود دارای کشتی های جنگی شدیم و خود می توانیم سیادت دریایی داشته و بی کمک دیگران از سواحل خلیج فارس محافظت کنیم.
حالا صاحب اصلی کشور ایرانیان هستند، حالا ایرانی می تواند در کشور خود آقا باشد و به خارجی ها صاحب صاحب نگوید، حالا ایرانی می تواند سربلند باشد
رضا شاه در دنبال این گفتار رو برگرداند و دستمال از جیب بدر آورده و اشک چشمان را پاک کرد!!!
این لحظه آنچنان پر هیجان بود که مدتی سکوت حکمفرما شد و حاضران هریک از کثرت شوق و ذوق واقعاً متاثر بودند.
سرتیپ صفاری مینویسد:
من اشک رضا شاه را دو بار دیدم! یکبار موقع ورود اولین دسته هواپیما های ارتشی در فرودگاه قلعه مرغی و دفعه دیگر در شبی که شرحش گذشت.
منبع: تاریخ دریانوردی ایرانیان - اسماعيل رایین
آنچه میدانم، رضا و خمینی هردو توی گور دارن به ریش ملت میخندن که چطور چهل ساله هنوز سر کیراشون دعواست
↩ Arrow11
Arrow جان من اگر به دلیل شکست پادشاهی پارلمانی کنم ناراحت میشی. در مورد رضا شاه هم فقط یک جمله میگم، کاش سردار سپه نخست وزیر می ماند و هرگز رضا شاه نمی شد. مسیری که در همان سالها ژاپن طی کرد.
↩ آدو دن هاگ
ببخشید اما کسانی که باید آموزش مردم را هدایت می کردند در زندان بودند و آخوندها بالای منبر نقش اوپوزوسیون بازی می کردند.