بابک خرمدین سردار ایرانی که روبروی اشغال اعراب ایستاد
پدر بابک روغن فروشی از مردم مداین (تیسپون پایتخت ساسانیان) بود و چون به آیین مزدکی گراییده بود، از بیم جان به آذربایگان (آذربایجان) گریخت . در آنجا ، در روستای " بلال آباد" همسر حاملهاش، فرزندی بهدنیا آورد که “پاپک” نام گرفت. تازیان او را " بابک" گفتندی چنانکه “شاپور” را “شابور”.
بابک خرمدین به بازگویی برخی از منابع در بیست سال شورش ۲۵۵۵۰۰ تن از تازیان را کشت و بسیاری از سرکردههای معتصم و مامون را از پای درآورد. در سال ۲۲۰ ه.ق. حیدر بن کاووس و پشت سر وی سردار ترک دیگری بنام بغای و بعد جعفر خیاط و سپس ایتاخ را (با سی میلیون درهم مخارج قشون) روانه کرد و سرانجام افشین پس از ۲ سال کارزار، خدعه و نیرنگ بر بابک دست یافت. این مرد چنان هراسی در امپراتوری عرب پدید آورد که خواب و خور را از خلفای ایشان ربوده بود.
چون خلیفه اندر آمد، همگان خم شدند و کرنش کردند جز بابک، که بهسان کوهی استوار ایستاده بود. پس از چندگاه خاموشی هراس انگیز، سرانجام خلیفه نشست و به پرخاش گفت:" ای سگ، چرا در جهان فتنه انگیختی؟" بابک خاموش و استوار ایستاده بود و هیچ واکنشی از خود نشان نداد!
معتصم بار دیگر گفت: " ای سگ، با توام !" بابک همچنان استوار و خاموش بود…
در این هنگام " افشین" سر نزدیک گوش بابک کرده و گفت:" وای بر تو ، خلیفه ایرالمؤمنین از تو پرسد و تو خاموشی ؟"
بابک گفت: “منم بابک” ( نام من بابک است )
خلیفه در حالیکه از خشم سرخ شده بود گفت: “ای بابک، تو کاری کردی که هیچکس نکرده بود ، پس اینک تحمل مجازاتی را بکن که هیچکس تا کنون تحمل نکرده است”
بابک گفت: " پس بزودی تاب مرا خواهی دید" دژخیم وارد شد و سفرهی خود گسترد، تن بابک را برهنه کردند و خلیفه دستور داد که دست راستش را از مچ ببرند. هیچ اثری از درد در سیمای این قهرمان دیده نشد و او گفت : “زهی آسانی!”
همهی تاریخ نویسان نوشتهاند که چون دست بابک از پیکرش جدا شد، وی مچ خون آلود خود را به چهرهاش مالید و با دست چپ، همهی چهره اش را بخون شست.
معتصم گفت: " بپرسید که از چه رو چنین کرد؟"
از او پرسیدند و گفت:" چون چهرهام از رفتن خون زرد شود، مبادا که پندارند که از ترس بوده است!"
آنروز عرب پیکر او خست به شمشیر // امروز جهان گل بنهد بر سر گورش
بابک و پان ترکیست ها
همان گونه که میدانیم، پان ترکیست ها کوشش می کنند قهرمانان ملی ایران و بزرگان ایرانی را به نام ترکها مصادره کنند. پیش از این کوشیدهاند تا کسانی همانند زرتشت، ستارخان، نظامی یا در کل قوم آذری و … را ترک معرفی کنند. همین کوشش برای تحریف تاریخ و دزدی فرهنگی دربارهی بابک خرمدین نیز انجام شده است.
نخست اینکه بابک نه بهزبان ترکی سخن میراند و نه اینکه از نژاد آغوز و ترک بود. در آن زمان در آذربایجان، زبان پهلوی آذری رواج داشت و مردم بومی آذربایجان به زبان ایرانی فهلوی آذری که در تواریخ بارها از آن یاد شده سخن می گفتند.
دو اینکه نام بابک یک نام اصیل ایرانی است. این نام بارها در شاهنامه و دیگر نامههای ایرانی آمده، این در حالی است که هیچگاه در منابع ترکی از آن نام برده نشده.
سه اینکه به نامهای یاران او (آذین، رستم) و همچنین آیین او (پیرو مزدک و جاویدان پور شهرک و خرمدینی) و زادگاه پدرش (مدائن پایتخت ساسانیان) که نگاه بیندازیم، به آسانی در مییابیم که بابک یک ایرانی و بود و نه ترک و آغوز. او قهرمان ملی ایرانیان بود و در برابر دستگاه فرمانروایی عرب و ستم ایشان بر ایرانیان ایستاد. یاران او از سراسر ایرانی بودند و آذربایجان مرکز جنبش او به شمار میآمد.
خاله میترا تاریخ و درست نخوندی پیشنهاد میکنم دوباره بری بخونیش
اگه ایرانیا غیرت و مردانگی داشتن درهای شهرشون رو به روی اعراب باز نمیکردن تا همه در منجلاب غرق بشن
بابک اصالتا ترک بود یاشاسیین آذربایجان
آزادگان در تمام گیتی برابر ستم جویان پایمردی کردند و گرفتار خواری نگشتند دژهای فراوانی با پاپک همپیمان بودند همچون دلیران گیلان و طپورستان
دوستم همه ما چه بر پایه فرگشت و چه برپایه گفته های ادیان ابراهیمی و چه برپایه گفته های اشو زرتشتی از یک یگانگی در ابتدای آفرینشمان بهره میبریم و سپس با همگونی هایی بر پایه پیرامون و خوراک و پرتو های دریافتی و … گوناگونی در ما رخ نمود و به تیره هایی بخش شدیم.همه با هم خویشاوندیم در سراسر گیتی. این در دانش کنونی روشن گشته.
بسیاری از کسانی که در آثیراپاتیگان می زیند پس از هجوم ترکان آغوز و اویغور و … ترک زبان گشته و رفته رفته ترک نام گرفتند میتوانی ریشه واژه های ترکی و گونه نژادی آنها را در جست و جویی کوتاه به زبان انگلیسی در گوگل ببینید و یافته های ژنتیکی راستی آزمایانه این گفته ها را در پژوهشهای دانشگاه استنفورد ، ام آی تی و ژنو ببینید.اینکه ایرانیان آن زمان شکستی از اعراب خوردند چم های فراوانی دارد که میتوان به روشنی بازگو نمود که تهی از نیکی برایمان نیست.درود به ایرانیانی که در این گستره کنونی کنار و دوشادوش هم بر آرمان همزیستی زیبا جدای از سختی ها استوارند.
کشوری که مقاماتش سرشو کرده تو ماتحت اسلام کاملا طبیعی که خزرش را روسها ،خلیجش را اعراب، مولانایش را ترکیه و بابکش را کشور دهاتی پرور آذربایجان صاحب شود، حیف بر دلیران ایران که آیندگانش شد اکثریت مردم ایران.
زنده باد پاپک خرم دین…خار چشم دشمنان چشم تنگ تازی پرست
منم مثل شما دوست عزیز آذری هستم…یادمون نره که آذری با ترک فرق داره…نژآد ما آذری هستش… ترک یعنی ترکان مغول که وقتی ایران و روم رو تصرف کردن، خیلی زور زدن که زبانشون زبان رسمی شه ولی در ایران نتونستن و فقط قسمتهای شمالغرب ایران و چون پایتختشون مدتی مراغه بود تونستن کمی جا بندازن…نژآد ترکان ترکیه از قبایل کاپادوکیه و …هستش در حالی که نژاد ما آذری ها از ماد و ماننا هستش…ما ربطی به ترکها نداریم و بهتره حواسمون باشه بازیچه ترکان عثمانی نشیم که به هر حرفی (عین امارات عربی که میگه ابو علی سینا عرب بود یا جزایر ایرانی یا خلیج پارس) می خواد خودش رو به هر جا ربط بده و تسخیرش کنه…
گول شعارای ماهواره ها رو نخوریم و بدونیم که فقط خودمون می تونیم ایران رو بسازیم…
زبان باد تمام آذری های جهان
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
یه جوری حرف میزنه انگار اسلام به آذرآبادگان نرفته.نخیر عزیزم دلیلش خیانت چهار پفیوز مثل سلمان فارسی بوده.در مورد گشودن دروازه ها هم جریان مفصلی داره تازیان معمولا چند هفته تا چند ماه قلعه رو محاصه میکردن چون عملا بیکار بودن تا غذا و آذوقه کم شه و مردم تسلیم شن یا بعضی جاها با عوض کردن مسیر رودخانه ها مانع رفتن آب به داخل باروها و کهندژ ها میشدن و قلعه کمتر از دو روز تسلیم میشد.در مورد اون دوستمون هم نمیدونم چطور خودشو از شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر و آقا محمدخان ترک تر میدونه اینا همه با عثمانی جنگیدن و هزاران هزار کشته دادن تا پرچم ایران رو تو بغداد هم بلند کنند نمیدونم اگه الان زنده بودن و میدیدن یه مشت اراذل پرچم عثمانی رو تو اردبیل و تبریز بالا میارن چیکار میکردن
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
یه جوری حرف میزنه انگار اسلام به آذرآبادگان نرفته.نخیر عزیزم دلیلش خیانت چهار پفیوز مثل سلمان فارسی بوده.در مورد گشودن دروازه ها هم جریان مفصلی داره تازیان معمولا چند هفته تا چند ماه قلعه رو محاصه میکردن چون عملا بیکار بودن تا غذا و آذوقه کم شه و مردم تسلیم شن یا بعضی جاها با عوض کردن مسیر رودخانه ها مانع رفتن آب به داخل باروها و کهندژ ها میشدن و قلعه کمتر از دو روز تسلیم میشد.در مورد اون دوستمون هم نمیدونم چطور خودشو از شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر و آقا محمدخان ترک تر میدونه اینا همه با عثمانی جنگیدن و هزاران هزار کشته دادن تا پرچم ایران رو تو بغداد هم بلند کنند نمیدونم اگه الان زنده بودن و میدیدن یه مشت اراذل پرچم عثمانی رو تو اردبیل و تبریز بالا میارن چیکار میکردن
با سلام من انقدرام یه جوری حرف نزدم که شما اینجوری جوابمو بدی دوست عزیزم.
اسلام تا اینجام اومده…اصل اسم اینجا مننا بود تا اینکه آتروپات اواخر دوره هخامنشی که همه مشغول باز کردن دروازه ها بودن، قبایل منطقه رو تسلیم اسکندر می کنه و اسکندر اونو حاکم منطقه می ذاره و بعد ها به مرور اسم منطقه تبدیل میشه به آتروپاتگان یا آذر آبادگان یا آذربایجان…
اسلام به اینجام اومد و اتفاقاً مثل همه جا اینجام تسلیم شدن…بله یه عده اجنبی پرست که از دولت خودشون سر خورده شده بودن، به دشمن پناه بردن و خیانت کردن…من منظورم این بود که حواسمون باشه بعدها به ما هم نگن اجنبی پرست خائن!!!
منظور اینه که فقط ایرانی می تونه ایرانو بسازه…
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
یه جوری حرف میزنه انگار اسلام به آذرآبادگان نرفته.نخیر عزیزم دلیلش خیانت چهار پفیوز مثل سلمان فارسی بوده.در مورد گشودن دروازه ها هم جریان مفصلی داره تازیان معمولا چند هفته تا چند ماه قلعه رو محاصه میکردن چون عملا بیکار بودن تا غذا و آذوقه کم شه و مردم تسلیم شن یا بعضی جاها با عوض کردن مسیر رودخانه ها مانع رفتن آب به داخل باروها و کهندژ ها میشدن و قلعه کمتر از دو روز تسلیم میشد.در مورد اون دوستمون هم نمیدونم چطور خودشو از شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر و آقا محمدخان ترک تر میدونه اینا همه با عثمانی جنگیدن و هزاران هزار کشته دادن تا پرچم ایران رو تو بغداد هم بلند کنند نمیدونم اگه الان زنده بودن و میدیدن یه مشت اراذل پرچم عثمانی رو تو اردبیل و تبریز بالا میارن چیکار میکردن
با سلام من انقدرام یه جوری حرف نزدم که شما اینجوری جوابمو بدی دوست عزیزم.
اسلام تا اینجام اومده…اصل اسم اینجا مننا بود تا اینکه آتروپات اواخر دوره هخامنشی که همه مشغول باز کردن دروازه ها بودن، قبایل منطقه رو تسلیم اسکندر می کنه و اسکندر اونو حاکم منطقه می ذاره و بعد ها به مرور اسم منطقه تبدیل میشه به آتروپاتگان یا آذر آبادگان یا آذربایجان…
اسلام به اینجام اومد و اتفاقاً مثل همه جا اینجام تسلیم شدن…بله یه عده اجنبی پرست که از دولت خودشون سر خورده شده بودن، به دشمن پناه بردن و خیانت کردن…من منظورم این بود که حواسمون باشه بعدها به ما هم نگن اجنبی پرست خائن!!!
منظور اینه که فقط ایرانی می تونه ایرانو بسازه…
آها ولی تصور اینکه مردم با اختیار اسلام آوردن کاملا غلطه اگه اینجوری بود باید ایرانیا عاشق عمر و عثمان میشدن که اسلام در زمان اونها وارد ایران شد اما دقیقا برعکس حال همه ایرانیا از این دو پفیوز بهم میخوره و یکسره بهشون فحش خواهر مادر میدن!ایرانیان همون اول از کسشرای وحشیانه اسلام زده شدن و فرهنگ کسخلانه ولی لطیف و دور از خشونت تصوف رو با پایه و اساس پان تئیستی(همه خدایی-در عرفان همه خداییند اشاره به حال حلاج)ایرانی هندی البته با حفظ لعاب اسلامی جایگزین اون کردن تا پفیوزی مثل مجلسی تئوری شیعه رو پایگذاری کنه که با اسلام متعارف(سنی)یه دنیا فرق فوکوله و پفیوز تر از اون خمینی تئوری ولایت فقیه رو که حتی شیعه هم با اون درتضاده(از نظر امثال سیستانی)اینه عزیزم که ما در حقیقت هیچ وقت مسلمان نبودیم!
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
یه جوری حرف میزنه انگار اسلام به آذرآبادگان نرفته.نخیر عزیزم دلیلش خیانت چهار پفیوز مثل سلمان فارسی بوده.در مورد گشودن دروازه ها هم جریان مفصلی داره تازیان معمولا چند هفته تا چند ماه قلعه رو محاصه میکردن چون عملا بیکار بودن تا غذا و آذوقه کم شه و مردم تسلیم شن یا بعضی جاها با عوض کردن مسیر رودخانه ها مانع رفتن آب به داخل باروها و کهندژ ها میشدن و قلعه کمتر از دو روز تسلیم میشد.در مورد اون دوستمون هم نمیدونم چطور خودشو از شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر و آقا محمدخان ترک تر میدونه اینا همه با عثمانی جنگیدن و هزاران هزار کشته دادن تا پرچم ایران رو تو بغداد هم بلند کنند نمیدونم اگه الان زنده بودن و میدیدن یه مشت اراذل پرچم عثمانی رو تو اردبیل و تبریز بالا میارن چیکار میکردن
با سلام من انقدرام یه جوری حرف نزدم که شما اینجوری جوابمو بدی دوست عزیزم.
اسلام تا اینجام اومده…اصل اسم اینجا مننا بود تا اینکه آتروپات اواخر دوره هخامنشی که همه مشغول باز کردن دروازه ها بودن، قبایل منطقه رو تسلیم اسکندر می کنه و اسکندر اونو حاکم منطقه می ذاره و بعد ها به مرور اسم منطقه تبدیل میشه به آتروپاتگان یا آذر آبادگان یا آذربایجان…
اسلام به اینجام اومد و اتفاقاً مثل همه جا اینجام تسلیم شدن…بله یه عده اجنبی پرست که از دولت خودشون سر خورده شده بودن، به دشمن پناه بردن و خیانت کردن…من منظورم این بود که حواسمون باشه بعدها به ما هم نگن اجنبی پرست خائن!!!
منظور اینه که فقط ایرانی می تونه ایرانو بسازه…
آها ولی تصور اینکه مردم با اختیار اسلام آوردن کاملا غلطه اگه اینجوری بود باید ایرانیا عاشق عمر و عثمان میشدن که اسلام در زمان اونها وارد ایران شد اما دقیقا برعکس حال همه ایرانیا از این دو پفیوز بهم میخوره و یکسره بهشون فحش خواهر مادر میدن!ایرانیان همون اول از کسشرای وحشیانه اسلام زده شدن و فرهنگ کسخلانه ولی لطیف و دور از خشونت تصوف رو با پایه و اساس پان تئیستی(همه خدایی-در عرفان همه خداییند اشاره به حال حلاج)ایرانی هندی البته با حفظ لعاب اسلامی جایگزین اون کردن تا پفیوزی مثل مجلسی تئوری شیعه رو پایگذاری کنه که با اسلام متعارف(سنی)یه دنیا فرق فوکوله و پفیوز تر از اون خمینی تئوری ولایت فقیه رو که حتی شیعه هم با اون درتضاده(از نظر امثال سیستانی)اینه عزیزم که ما در حقیقت هیچ وقت مسلمان نبودیم!
دقیقاً…همونطور که منم گفتم بین بد و بدتر بد رو انتخاب کردن…ولی در انتخاب اشتباه کردن چون اون بد رو نشناخته انتخاب کردن و بعد ها دیدن که بابا این که بدترینه!!!
البته من خودم مسلمانم و بهش معتقدم (بدون جبهه گیری و تعنه و بی ادبی و توهین به دیگران) ولی اینی که اینا میگن اسلام نیست…اصل اسلام همون اصل زرتشته…کار که میفته دست آدمیزاد، همه چی به گه کشیده میشه!!!
و در مورد اینکه برادرای پارسمون در های شهر هاشونو برا عرب ها باز کردن، دلیلش فقط و فقط این بود که ایرانی جماعت دنبال عدالت بوده همیشه و وقتی حاکمان وقت خودش فاسد شدن مردم هم درست مثل همین الان دنبال عدلت بودن…همین الان هم افرادی هستن که نجاتشونو در الحاق بخشی از ایران به ترکیه می بینن!!!
صد سال بعد نوادگانمون همون حرفای شما رو در مورد اونها خواهند زد…
ولی عده ای هم بودن ک خودشون پا شدن و گفتن جلوی دشمن باید ایستاد و نذاشت دخالت کنه و اونا قهرمان شدن
امروزم از اونا داریم ولی صد سال بعد می شناسیمشون…این رسم تاریخ بوده و خواهد بود
یه جوری حرف میزنه انگار اسلام به آذرآبادگان نرفته.نخیر عزیزم دلیلش خیانت چهار پفیوز مثل سلمان فارسی بوده.در مورد گشودن دروازه ها هم جریان مفصلی داره تازیان معمولا چند هفته تا چند ماه قلعه رو محاصه میکردن چون عملا بیکار بودن تا غذا و آذوقه کم شه و مردم تسلیم شن یا بعضی جاها با عوض کردن مسیر رودخانه ها مانع رفتن آب به داخل باروها و کهندژ ها میشدن و قلعه کمتر از دو روز تسلیم میشد.در مورد اون دوستمون هم نمیدونم چطور خودشو از شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر و آقا محمدخان ترک تر میدونه اینا همه با عثمانی جنگیدن و هزاران هزار کشته دادن تا پرچم ایران رو تو بغداد هم بلند کنند نمیدونم اگه الان زنده بودن و میدیدن یه مشت اراذل پرچم عثمانی رو تو اردبیل و تبریز بالا میارن چیکار میکردن
با سلام من انقدرام یه جوری حرف نزدم که شما اینجوری جوابمو بدی دوست عزیزم.
اسلام تا اینجام اومده…اصل اسم اینجا مننا بود تا اینکه آتروپات اواخر دوره هخامنشی که همه مشغول باز کردن دروازه ها بودن، قبایل منطقه رو تسلیم اسکندر می کنه و اسکندر اونو حاکم منطقه می ذاره و بعد ها به مرور اسم منطقه تبدیل میشه به آتروپاتگان یا آذر آبادگان یا آذربایجان…
اسلام به اینجام اومد و اتفاقاً مثل همه جا اینجام تسلیم شدن…بله یه عده اجنبی پرست که از دولت خودشون سر خورده شده بودن، به دشمن پناه بردن و خیانت کردن…من منظورم این بود که حواسمون باشه بعدها به ما هم نگن اجنبی پرست خائن!!!
منظور اینه که فقط ایرانی می تونه ایرانو بسازه…
آها ولی تصور اینکه مردم با اختیار اسلام آوردن کاملا غلطه اگه اینجوری بود باید ایرانیا عاشق عمر و عثمان میشدن که اسلام در زمان اونها وارد ایران شد اما دقیقا برعکس حال همه ایرانیا از این دو پفیوز بهم میخوره و یکسره بهشون فحش خواهر مادر میدن!ایرانیان همون اول از کسشرای وحشیانه اسلام زده شدن و فرهنگ کسخلانه ولی لطیف و دور از خشونت تصوف رو با پایه و اساس پان تئیستی(همه خدایی-در عرفان همه خداییند اشاره به حال حلاج)ایرانی هندی البته با حفظ لعاب اسلامی جایگزین اون کردن تا پفیوزی مثل مجلسی تئوری شیعه رو پایگذاری کنه که با اسلام متعارف(سنی)یه دنیا فرق فوکوله و پفیوز تر از اون خمینی تئوری ولایت فقیه رو که حتی شیعه هم با اون درتضاده(از نظر امثال سیستانی)اینه عزیزم که ما در حقیقت هیچ وقت مسلمان نبودیم!
دقیقاً…همونطور که منم گفتم بین بد و بدتر بد رو انتخاب کردن…ولی در انتخاب اشتباه کردن چون اون بد رو نشناخته انتخاب کردن و بعد ها دیدن که بابا این که بدترینه!!!
البته من خودم مسلمانم و بهش معتقدم (بدون جبهه گیری و تعنه و بی ادبی و توهین به دیگران) ولی اینی که اینا میگن اسلام نیست…اصل اسلام همون اصل زرتشته…کار که میفته دست آدمیزاد، همه چی به گه کشیده میشه!!!
برات متاسفم