بررسي موضوعي قرآن

1391/12/16

به اين آيات دقت كنيد. دوست داشتيد نظر بديد
بقره 171
مَثَل (تو در دعوت) كسانى كه كافر شدند، بسان كسى است كه حيوانات را (براى نجات از خطر،) صدا مى زند; ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى شنوند; (كافران) كر و لال و كورند; از اين رو چيزى نمى فهمند.

فرقان 44
آيا گمان مى برى بيشتر آنان مى شنوند يا مى فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند.

محمد 12
خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهاى بهشتى مى كند كه نهرها از پاى درختانش جارى است; در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مى گيرند و همچون چهارپايان مى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست.

مدثر 49 تا 51
چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! گويى گورخرانى رميده اند، كه از (مقابل) شيرى فرار كرده اند!

جمعه 5 و 6
داستان كسانى كه مكلّف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند داستان درازگوشى است كه كتابهايى حمل مى كند، (امّا چيزى از آن نمى فهمد). چه بد است مثل گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند. بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مى كنيد كه(فقط) شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس اگر راست مى گوييد آرزوى مرگ كنيد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)!»

اعراف 175 تا 177
مَثَل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، زبانش را بيرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز زبانش را بيرون مى آورد; (گويى چنان تشنه دنياست كه هرگز سيراب نمى شود.) اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند; اين داستانها را(براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند). چه بد است مَثَل گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، و تنها به خودشان ستم مى نمودند!
نكته: در تفسير درباره شأن نزول به فرد خاصي اشاره نكرده؛ فقط گفته شخصي از بني اسرائيل بوده است.

اعراف 179 و 180
به يقين، گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم; آنها دلها [= عقلها] يى دارند كه با آن (انديشه نمى كنند، و) نمى فهمند; و چشمانى كه با آن نمى بينند; و گوشهايى كه با آن نمى شنوند; آنها همچون چهارپايانند; بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چون امكان هدايت دارند و بهره نمى گيرد). و بهترين نام ها براى خداست; خدا را به آن (نامها) بخوانيد. و كسانى كه نام هاى او را تحريف مى كنند (و بر غير او مى نهند)، رها سازيد.آنها بزودى جزاى اعمالى را كه انجام مى دادند، مى بينند.

يونس 42 و 43
گروهى از آنان، به تو گوش فرامى دهند (; امّا گويى كر هستند). آيا تو مى توانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هرچند نفهمند؟! و گروهى از آنان، به سوى تو مى نگرند (امّا گويى هيچ نمى بينند)! آيا تو مى توانى كوران را هدايت كنى، هرچند نبينند؟!

حج 15
هركس گمان مى كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، ريسمانى به سقف بياويزد، و (خود را حلق آويز و) نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود); ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى نشاند؟!

احزاب 19 (به ترجمه سوم مراجعه شود…)
آنها (در همه چيز) نسبت به شما بخيلند; و هنگامى كه (لحظات) ترس (و بحرانى) پيش آيد، مى بينى آنچنان به تو نگاه مى كنند،و چشمهايشان در حدقه مى چرخد، مانند كسى كه مى خواهد قالب تهى كند! امّا وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و گزنده خود را با انبوهى خشم بر شما مى گشايند (و سهم خود را از غنايم مطالبه مى كنند.) در حالى كه در مال حريصو بخيلند; آنها (هرگز) ايمان نياورده اند، از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد; و اين (كار) بر خدا آسان است.
ترجمه فولادوند : بر شما بخيلانند و چون خطر فرا رسد آنان را مى‏بينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته چشمانشان در حدقه مى‏چرخد [و] به سوى تو مى‏نگرند و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مى‏زنند بر مال حريصند آنان ايمان نياورده‏اند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده و اين [كار] همواره بر خدا آسان است.

محمد 20
كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند: «چرا سوره اى نازل نمى شود (كه در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامى كه سوره اى محكم (و روشنى) نازل مى گردد و در آن سخنى از جنگ است، منافقان بيماردل را مى بينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى كنند; پس چه بهتر كه آنها بميرند!

معارج 36 تا 39
پس كافران را چه مى شود كه با سرعت نزد تو مى آيند، از راست و چپ، گروه گروه (و آرزوى بهشت دارند)؟! آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پرنعمت الهى وارد كنند؟! هرگز چنين نيست; ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم.

فجر 14
به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است.

يونس 21
ترجمه مكارم: بگو: «تدبير خداوند (از شما) سريع تر است
ترجمه فولادوند: بگو: نيرنگ خدا سريعتر است
ترجمه قمشه اي: بگو مكر و سياست الهي سريعتر است

آل عمران 54
ترجمه فولادوند: و خداوند بهترين مكر انگيزان است.
ترجمه قمشه اي: و خدا از همه بهتر تواند مكر كرد.
ترجمه مكارم: و خداوند، بهترين چاره جويان است.

انفال 30
ترجمه مكارم: و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است.
ترجمه قمشه اي: و خدا بهتر از هر كس مكر تواند كرد.
ترجمه فولادوند: و خدا بهترين تدبيركنندگان است.

عبس 17
مرگ بر اين انسان، چقدر ناسپاس است! مگر (خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟! او را از نطفه ناچيزى آفريد، سپس اندازه گيرى كرد و موزون ساخت،

طارق 5 و 6
انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از آبى جهنده آفريده شده است،

مائده 17
كسانى كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، به يقين كافر شدند; بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى تواند مانع شود؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست; هر چه بخواهد، مى آفريند; (حتى انسانى بدون پدر، مانند مسيح;) و خدا، بر هر چيزى تواناست.»

نور 50
آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مى ترسند خدا و پيامبرش بر آنان ستم كنند؟! (چنين نيست)، بلكه آنها خودشان ستمكارند.

فرقان 73
و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.

محمد 22 تا 24
اگر حكومت را بدست گيريد، آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد نماييد و پيوند خويشاوندى را قطع كنيد؟! آنها كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور كرده است. آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند، يا بر دلهايشان قفل هايى نهاده شده است؟!

كتاب قرآن مخصوص مكه و زبان عربي
نحل 103
ما مى دانيم كه آنها مى گويند: «(اين آيات را) انسانى به او تعليم مى دهد.» در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى دهند عجمى است; ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است.

انعام 92
و اين كتابى است مبارك و هماهنگ با آنچه پيش از آن آمده كه ما آن را نازل كرديم; (تا مردم را بشارت دهى)و تا امّ القرى و كسانى را كه گرد آن هستند، [= ساكنان سرزمين وحى و همه جهانيان ]بترسانى.

يوسف 2
ما آن را قرآنى عربى (و فصيح و گويا) نازل كرديم، تا شما (آن را) درك كنيد.

طاها 113
و اين گونه آن را قرآنى عربى (و فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد آن تقوا پيشه كنند; يا برايشان سبب يادآورى شود.

شعرا 195
(آن را) به زبان عربى (و گويا، و) آشكار (نازل كرد).

فصلت 44
اگر آن را قرآنى عجمى قرار مى داديم به يقين مى گفتند: «چرا آياتش به روشنى بيان نشده؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى؟!» بگو: «اين (كتاب) براى كسانى كه ايمان آورده اند هدايت و شفاست; ولى كسانى كه ايمان نمى آورند، در گوشهايشان سنگينى است و از مشاهده آن نابينا هستند;

شوري 7
و اين گونه قرآنى فصيح و گويا را بر تو وحى كرديم تا «امّ القرى» و كسانى را كه كرد آن هستيد[= ساكنان مكه و همه جهانيان را] انذار كنى و آنها را از روزى كه همگان در آن روز جمع مى شوند و هيچ شك و ترديدى در آن نيست بيم دهى;

زخرف 3
كه ما آن را قرآنى فصيح و گويا قرار داديم، تا شما (آن را به خوبى) درك كنيد.

فصلت 3
كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، و قرآنى است فصيح و گوياست براى جمعيتى كه آگاهند،
ترجمه فولادوند: كتابي است كه آيات آن، به روشني بيان شده، قرآني است به زبان عربي براي مردمي كه مي دانند.

3561 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2013-03-05 21:25:49 +0330 +0330

دوست عزیز ممنون از تاپیکی که زدی

0 ❤️

2013-03-06 14:26:16 +0330 +0330

منابع غلط؟!
چشمات رو باز كن عزيزم. همه موارد ترجمه آيت الله مكارم شيرازي هستش. بعضي موارد هم از الهي قمشه اي و استاد فولاوند. به اين لينك مي توني مراجعه كني:
http://www.parsquran.com/

0 ❤️

2013-03-06 21:18:00 +0330 +0330

من خودم تو این زمینه مطالعه کردم و با کمال تاسف میتونم این معانی تایید کنم و خدمت افسانه ی عزیز عرض کنم که بزرگوار مطالعه کن و بعد بیا بگو منابع غلط هست ایات قران مکرر مخالفین (کافران) موجوداتی پست قلمداد کرده که یا باید به زور به اسلام بگروند یا خونشان ریخته شود حالا اگه شما اطلاعات دیگه ای دارید خوشحال میشم در اختیار من هم قرار بدید تا به اموزه هام اضافه بشه.

0 ❤️

2013-03-07 09:50:41 +0330 +0330

مرسی از تاپیکت حاجی.تمامی ایات هم سند داره.

0 ❤️


2013-03-07 11:51:25 +0330 +0330

سلام، من آيات قرآن را دسته بندي كردم. اين كار حدود 2 سال طول كشيد. تفسير نمونه مكارم را هم براي اينكه به آخوندها فرصت دفاع داده باشم، مي خواندم. به هر حال مطلب فوق يكي از حدود 50 دسته آيات است!. در صورت تمايل شما با كمال ميل فايل PDF و Java آنرا در اختيارتان خواهم گذاشت.
لينكهاي دانلود:
https://hotfile.com/dl/197336751/c1d17dd/__.pdf.html

http://www.4shared.com/folder/j4C8X0Me/_online.html

0 ❤️

2013-03-07 17:56:51 +0330 +0330

الان www.parsquran.com رو چك كردم سگ هار؟؟؟ آدم از يك فرد با شخصيت هم انتظار نداره همچين حرفهايي بزنه! تا چه برسه به معبود… :&

0 ❤️

2013-03-07 19:53:14 +0330 +0330

نمونه اي از حقوق زنان در قرآن
بقره 228
و براى زنان، همانند وظايفى كه بردوش آنهاست، حقوق شايسته اى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حكيم است.

نسا 34
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند(از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر هزينه هايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند. و زنان شايسته، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى كنند.و زنانى را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد; و (اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نماييد; و (اگر راهى جز شدت عمل نبود) آنها را تنبيه [در اصل آيه ضربهن به معني بزنيدشان آمده كه مكارم آنرا تلطيف كرده ولي قمشه اي نوشته بزنيدشان] كنيد. اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد. (بدانيد) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست).
تفسير : اولاً ـ آيه، مسأله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى براى اصلاح آنها مفيد واقع نشود. اتفاقاً اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طريق ضرب، بلكه گاهى در موارد خاصى مجازات هائى شديدتر از آن نيز قائل مى شوند، كه تا سرحدّ اعدام پيش مى رود. ثانياً ـ «تنبيه بدنى» در اينجا ـ همان طور كه در كتب فقهى نيز آمده است ـ بايد ملايم و خفيف باشد به طورى كه نه موجب شكستگى شود، نه مجروح گردد و نه باعث كبودى بدن. ثالثاً ـ روانكاوان امروز، معتقدند جمعى از زنان داراى حالتى به نام «مازوشيسم» (آزار طلبى) هستند، كه گاه اين حالت در آنها تشديد مى شود، تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدنى است. بنابراين، ممكن است ناظر به چنين افرادى باشد كه تنبيه خفيف بدنى در مورد آنان جنبه آرام بخشى دارد و يك نوع درمان روانى است.

نسا 3
و اگر مى ترسيد كه (به هنگام ازدواج بادختران يتيم،) عدالت رارعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى كنيد و) با زنان (پاك) مورد علاقه خود ازدواج نماييد، دو يا سه يا چهار همسر; واگر مى ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهاييد استفاده كنيد. اين كار، به ترك ظلم و ستم نزديك تر است.

نسا 129
شما هرگز نمى توانيد (از نظر محبّت قلبى) در ميان زنان خود، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد; ولى تمايل خود را بكلّى متوجّه يك طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى بلا تكليف در آوريد. و اگر راه صلاح و پرهيزگارى پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است.

مومنون 1 تا 6
به يقين مؤمنان رستگار شدند; آنها كه در نمازشان خشوع دارند; و آنها كه از لغو و بيهودگى رويگردانند; و آنها كه به (دستور) زكات عمل مى كنند; و آنها كه دامان خود را حفظ مى كنند; جز در مورد همسران و كنيزانشان، كه در بهره گيرى از آنان ملامت نمى شوند;

فلسفه شهاب سنگها
حجر 16 تا 18
ما در آسمان برجهايى قرار داديم; و آن را براى بينندگان آراستيم. و آن را از هر شيطان رانده شده اى حفظ كرديم; مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرادهد) كه «شهابى آشكار» او را تعقيب مى كند (و مى راند).

صافات 6 تا 10
ما آسمان نزديك [= پايين] را با زيور ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان متمرّدى حفظ كنيم. آنها نمى توانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هر گاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مى گيرند. آنها بشدّت به عقب رانده مى شوند; و براى آنان مجازاتى دائم است. مگر آنها كه در لحظه اى كوتاه (به آسمان نزديك شوند و) استراق سمع كنند، كه «شهابى ثاقب» آنها را تعقيب مى كند.

فصلت 12
و آسمان پايين را با چراغهايى[= ستارگان] زينت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم; اين است تقدير خداوند توانا و دانا.

ملك 5
ما آسمان پايين[= نزديك] را با چراغهاى فروزانى زينت بخشيديم، و آنها [= شهابها ]را تيرهايى براى (راندن) شياطين قرار داديم، و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم.

جن 8 و 9
و اين كه ما آسمان را جستجو كرديم و آن را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم، و اين كه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مى نشستيم; امّا اكنون هركس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مى يابد.

شعرا 210 تا 212
(هرگز) اين آيات را شياطين نازل نكردند. و براى آنها سزاوار نيست; و قدرت (بر چنين كارى) ندارند. آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بر كنارند.

0 ❤️

2013-03-07 19:54:57 +0330 +0330

فلسفه شهاب سنگها
حجر 16 تا 18
ما در آسمان برجهايى قرار داديم; و آن را براى بينندگان آراستيم. و آن را از هر شيطان رانده شده اى حفظ كرديم; مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرادهد) كه «شهابى آشكار» او را تعقيب مى كند (و مى راند).

صافات 6 تا 10
ما آسمان نزديك [= پايين] را با زيور ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان متمرّدى حفظ كنيم. آنها نمى توانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هر گاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مى گيرند. آنها بشدّت به عقب رانده مى شوند; و براى آنان مجازاتى دائم است. مگر آنها كه در لحظه اى كوتاه (به آسمان نزديك شوند و) استراق سمع كنند، كه «شهابى ثاقب» آنها را تعقيب مى كند.

فصلت 12
و آسمان پايين را با چراغهايى[= ستارگان] زينت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم; اين است تقدير خداوند توانا و دانا.

ملك 5
ما آسمان پايين[= نزديك] را با چراغهاى فروزانى زينت بخشيديم، و آنها [= شهابها ]را تيرهايى براى (راندن) شياطين قرار داديم، و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم.

جن 8 و 9
و اين كه ما آسمان را جستجو كرديم و آن را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم، و اين كه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مى نشستيم; امّا اكنون هركس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مى يابد.

شعرا 210 تا 212
(هرگز) اين آيات را شياطين نازل نكردند. و براى آنها سزاوار نيست; و قدرت (بر چنين كارى) ندارند. آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بر كنارند.

0 ❤️

2013-03-07 20:00:37 +0330 +0330

آيات قتال
نسا 24
و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را كه (از راه اسارت) مالك شده ايد؛ (زيرا اسارت آنها در حكم طلاق است) اينها احكامي است كه خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان ديگر غير از اينها براي شما حلال است تا با اموال خود آنها را اختيار كنيد.

مائده 33 و 34
كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى خيزند، و براى فساد در روى زمين تلاش مى كنند، فقط اين است كه اعدام شوند; يا به دار آويخته گردند; يا دست و پاى آنها، بعكس يكديگر، بريده شود; و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست; و در آخرت، مجازات بزرگى دارند. مگر كسانى كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند; پس بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد;) خداوند آمرزنده و مهربان است.

احزاب 60 تا 62
اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس را در مدينه پخش مى كنند دست بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى شورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا طرد مى شوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد. اين سنّت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنّت الهى هيچ گونه تغييرى نخواهى يافت.

بقره 190 تا 194
و آنها[= مشركان فتنه گر] را هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد; و از آن جا كه شما را بيرون ساختند، آنها را بيرون كنيد و فتنه از كشتار نيز بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام [= در تمام حرم] جنگ نكنيد; مگر اين كه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد. چنين است جزاى كافران!. و اگر (از جنگ و فتنه) خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. و با آنها پيكار كنيد; تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد; زيرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست. ماه حرام، در برابر ماه حرام. (اگر آنها، احترام آن را شكستند، شما نيز مى توانيد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرمت ها (ى شكسته شده، قابل) قصاص است. و (بطور كلّى) هركس به شما حمله كرد، همانند حمله وى بر او حمله كنيد و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد); و بدانيد خدا با پرهيزگاران است. [خب آنها نمي فهمند، شما كه دينتان نمونه و كامل است چرا مثل آنها مي خواهيد رفتار كنيد؟!]

انفال 39
و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه (و بت پرستى و سلب آزادى) برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا گردد. و اگر آنها (از اعمال نادرست خود) دست بردارند، (خداوند آنها را مى پذيرد;) خدا به آنچه انجام مى دهند بيناست.

انفال 12 تا 14
بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى افكنم; ضربه ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد; و همه انگشتانشان را قطع كنيد!». اين بخاطر آن است كه آنها با خدا و پيامبرش دشمنى ورزيدند; و هر كس با خدا و پيامبرش دشمنى كند، (كيفر شديدى مى بيند; و) خداوند سخت كيفر است. اين (مجازات دنيا) را بچشيد! و براى كافران، مجازات آتش (در جهان ديگر) خواهد بود.

توبه 3 تا 5
و كافران را به مجازات دردناكى بشارت ده! مگر كسانى از مشركان كه با آنها پيمان بستيد، و چيزى از آن را در حق شما فروگذار نكردند، و هيچ كس را بر ضدّ شما تقويت ننمودند; پيمان آنها را در حق آنان تا پايان مدّتشان محترم بشمريد; زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. و هنگامى كه ماههاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد; و آنها را اسير سازيد; و محاصره كنيد; و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد. ولى اگر توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

توبه 123
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (نخست) با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد;(و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نسازد.) آنها بايد در شما شدّت و قدرت، احساس كنند; و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.

نسا 89
آنان (منافقين) آرزو مى كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد، و همانند يكديگر باشيد. بنابراين، از آنها دوستانى انتخاب نكنيد، مگر اين كه (توبه كنند، و) در راه خدا هجرت نمايند. اگر از اين كار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند،) هرجا آنهارا يافتيد، اسير كنيد; و به قتل برسانيد. و ازميان آنها، هيچ دوست و ياورى اختيار نكنيد.

نسا 91
بزودى گروه ديگرى را مى يابيد كه مى خواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) فرا خوانند، با سر در آن فرو مى روند. اگر از درگيرى با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما نكشيدند، آنها را هر جا يافتيد اسير كنيد و به قتل برسانيد.

محمد 35
پس هرگز سست نشويد و (از دشمنان) صلح (ذلّت بار) نطلبيد در حالى كه شما برتريد، و خداوند با شماست و هرگز از (ثواب) اعمالتان نمى كاهد.

محمد 4
و هنگامى كه با كافران (جنايت پيشه در ميدان جنگ) روبرو شديد گردنهايشان را بزنيد، تا آنها را از پا در آوريد; در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد; سپس يا منّت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه [= غرامت ] بگيريد; (و آزادشان كنيد; و اين وضع را ادامه دهيد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد; (آرى وظيفه) اين است; و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى كرد، امّا مى خواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد; و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمى برد.

0 ❤️

2013-03-07 20:06:36 +0330 +0330

بنظرت جای بحثای قرآنی توی سایت سکسیه?
خداوندا مخ عطا فرما

0 ❤️

2013-03-07 20:30:25 +0330 +0330

بسیار خوب و مفید بود.ولی تعصب چشم مسلمونا رو کور کرده این آیاتو نمیبینن.شرط میبندم همون مسلمانای افراطی که رگ گردنشون باد میکنه تا حالا این آیاتو تو قرآن ندیدن.خیلی هنر کرده باشن قرآنو عربی بدون توجه به معنیش خوندن.بعد هم میگن خدا گفته بیندیشید.بفرمایید یه کم در این آیات بیندیشید اگه راست میگید

0 ❤️

2013-03-07 20:38:50 +0330 +0330

سلام علی اقا.ممنون از حرفت.برای من هم سوالاتی ایجاد شده1-چرا اینجا بحث سیاسی میشه؟2-چرا اینجا فقط دین اسلام و مخصوصا"مذهب شیعه مورد برسی قرار میگیره؟3-هدف بازی سیاسیه یا سرگرمی اعضاومهمانان؟از کسانی هم که این مطالبو مینویسن خواهش میکنم اونارو با اشخاصی که متخصص دین هستن مطرح بکنن چون ما که کارشناس دین نیستیم مثل اینکه شما خدای نکرده مریض بشید برای درمان برید پیش یک مهندس یا معلم یا تاجر.طبیعتا"شما بایدبرید پیش پزشک.بعد هم کسایکه اعتقاد به خدا دارن و همه کاراشون برا خداست فرقی باهم ندارن و چه دینی دارن مسیحی مسلمان یهودی زرتشتی بودایی شیعه سنی ارمنی آشوری و…هدفشون خداست فقط شیوشون فرق میکنه ولی در اصل یک هدف دارن.کسایی هم که میخوان اختلاف بندازن هدفشون سود دنیاست نه اینکه خدا راضی بشه.

0 ❤️

2013-03-07 20:55:22 +0330 +0330

سلام آقا امید ممنون نظر دادی همینطور که خودت گفتی کمی اندیشه بکنیم. که چرا اسلام این قوانینو گفته؟اجرای این قوانین به سود کیه؟اگه این قوانین اجرابشه چه سودی داره اگه اجرا نشه چی؟بعد اسلام گفته کافران اگه اسلام نیاوردن بکشیدشون حالا بهم بگو خود حضرت محمد (ص)که اسلامو آورده و بر گسترشش زحمت فراوان کشیده به کدوم کشور حمله کرده؟آیا تبلیغش با زبان و دوستی بوده یا با شمشیر.البته جنگهای پیامبر برا دفاع بوده نه حمله.

0 ❤️

2013-03-08 02:06:23 +0330 +0330

اسلام پیروز است

0 ❤️

2013-03-08 02:47:48 +0330 +0330

[quote=karim hamidi]سلام علی اقا.ممنون از حرفت.برای من هم سوالاتی ایجاد شده1-چرا اینجا بحث سیاسی میشه؟2-چرا اینجا فقط دین اسلام و مخصوصا"مذهب شیعه مورد برسی قرار میگیره؟3-هدف بازی سیاسیه یا سرگرمی اعضاومهمانان؟از کسانی هم که این مطالبو مینویسن خواهش میکنم اونارو با اشخاصی که متخصص دین هستن مطرح بکنن چون ما که کارشناس دین نیستیم مثل اینکه شما خدای نکرده مریض بشید برای درمان برید پیش یک مهندس یا معلم یا تاجر.طبیعتا"شما بایدبرید پیش پزشک.بعد هم کسایکه اعتقاد به خدا دارن و همه کاراشون برا خداست فرقی باهم ندارن و چه دینی دارن مسیحی مسلمان یهودی زرتشتی بودایی شیعه سنی ارمنی آشوری و…هدفشون خداست فقط شیوشون فرق میکنه ولی در اصل یک هدف دارن.کسایی هم که میخوان اختلاف بندازن هدفشون سود دنیاست نه اینکه خدا راضی بشه.[/quote]
۱.خب چون که یک تالار به اسم بحث های سیاسی اجتماعی داره و علاقه مندان خودش.اینجا مثلأ اگه تاپیک آشپزی داشت خب شاید دستور پخت قرمه سبزی هم میبودیم
‏۲.چون که جامعه ما اسلامیه و همین اسلام باعث بدبختی و عقب ماندگی ما شده و در حق دیگران ظلم میکنه.قوانین ضدبشری جمهوری اسلامی همه از اسلام نشأت گرفته.هر جا اسلام باشه آزادی و شادی و زندگی از بین میره چون احکام فاشیستی داره.بقیه ادیان هم نقد میشن اما در جامعه خودشون.البته تو این سایت هر کسی میتونه هر دینی رو نقد کنه
‏۳. اهداف متفاوته هر کسی از زدن یه تاپیک اهداف مخصوص خودشو داره
‏۴.همینجا هم ساندیس خوران رژیم ول کن نیستن انتظار داری منتقدان دین برن کجا انتقاد کنن تو سایت حوزه های علمیه یا مراجع تقلید؟همون پرسش اول سر منتقدان به جرم ارتداد،هتک حرمت،نشر اکاذیب،مفسد فی الارض و لیست بلند بالای تهمت های دیگه میره بالای دار.اصولأ هم در اسلام و هم در جامعه اسلامی ایران جایی برای انتقاد و مناظره وجود نداره.اگه راست میگن اجازه بدن چارتا کتاب ضد دین چاپ بشه یا سایتا رو فیلتر نکنن

0 ❤️

2013-03-08 03:00:49 +0330 +0330

[quote=karim hamidi]سلام آقا امید ممنون نظر دادی همینطور که خودت گفتی کمی اندیشه بکنیم. که چرا اسلام این قوانینو گفته؟اجرای این قوانین به سود کیه؟اگه این قوانین اجرابشه چه سودی داره اگه اجرا نشه چی؟بعد اسلام گفته کافران اگه اسلام نیاوردن بکشیدشون حالا بهم بگو خود حضرت محمد (ص)که اسلامو آورده و بر گسترشش زحمت فراوان کشیده به کدوم کشور حمله کرده؟آیا تبلیغش با زبان و دوستی بوده یا با شمشیر.البته جنگهای پیامبر برا دفاع بوده نه حمله.[/quote]
منظورت کدوم قوانینه؟قوانین اسلام به نفع محمد بوده و هرجا به نفعش بوده به اسم خدا یه آیه آورده مثلأ نوبت سکس محمد با زنهاش!!! خدا چه نیازی داشته یا اصولأ بیکار بوده بیاد در مورد ترتیب سکس محمد با زنهاش حرف بزنه؟یا اینکه وقتی چشمش جمال همسر پسرشو میگیره از طرف خدا یه آیه میاره و حکم ازدواج با عروسش رو مجاز میکنه !!
در جواب سوال بعدی باید بگم اگه قوانین اسلام اجرا نشه در واقع نفعش به حال بشریت بیشتر از ضررشه احکامی مثل حجاب اجباری،سنگسار،اعدام،قطع عضو،برده داری و … که همگی مغایر با قطعنامه حقوق بشر هست.برای خوب بودن نیازی به دین نیست.اخلاق قبل از دین وجود داشته.باید انسان بود و انسانیت داشت.همین.به قول داوکینز:برای اینکه یک انسان خوب رو وادار به کار بد کرد هزار راه باید امتحان بشه اما برای یک آدم مذهبی فقط دین کافیه تا دست به هر جنایتی بزنه و از کارش هم راضی باشه‎ ‎
ضمنأ محمد و پیروانش که راه اونو ادامی میدادن برای گسترش دینش به خیلی از قبایل حمله کرد.مثلأ حمله به ایران…

0 ❤️

2013-03-08 04:03:31 +0330 +0330

[quote=دل آرام تنها]اسلام پیروز است[/quote]
مگه جام جهانیه؟اسلام با زور شمشیر پیروز شد اما با قدرت قلم شکست میخوره.دوره جهل سر میاد بالاخره ‏
‎;-)

0 ❤️

2013-03-08 05:16:17 +0330 +0330

Ezra ممنون و برام جالبه اسلام گرایان عزیز حتی این آیات قران رو هم با تفسیر های غیر عقلانی و غیر منطقی بزور با کشفیات علمی روز هم معنی و بزور این آیات رو در دنیای امروز هم کاربردی میدونن در صورتی که در خود قران هم قران رو کلام نص و صریح میدونه و احتیاخی به تفسیر ندار که هر کسی با یه اسم استاد علوم قران و آیت الله بنا به فهم و درک و در بیشتر مواقع برای پیش بردن منافع خودش یا یک گروه در هر برهه از تاریخ تفسیر کرده و میکنند و بی چاره عوام الناس در در اثر نادانی و تقدس بخشیدن قران توسط دکانداران دینی ویا ترسی که دوران کودکی از بهشت و جهنم در دهنشون نقش بسته همیشه در دام دین گرفتار هستند.!!!

0 ❤️

2013-03-08 05:46:51 +0330 +0330

آره دیگه فقط منتظرن یه دانشمند از همون دانشمندای کفار که نجس هستن و باید دست و پاشونو خلاف جهت قطع کرد و تبعیدشون کرد بیان یه پیشرفت علمی بکنن بعد مسلمونا بیان گوز رو با شقیقه ربط بدن و بگن بفرما قرآن ۱۴۰۰سال پیش اینو گفته.کسی نمیگه اگه محمد اینقد دانشمند بود چرا همون موقع ثابت نکرد زمین گرده یا بقیه کشفیاتشو به جهانیان معرفی کنه
جالبتر اینه هر وقت یه شبهه یا انتقادی بر اسلام وارد میشه هرکسی همون لحظه یه جوابی سر هم میکنه و اگه یه سوال رو از هزارتا مسلمون بپرسی هزار جور جواب مختلف میدن و ماله کشی میکنن

0 ❤️

2013-03-08 06:26:22 +0330 +0330

احزاب 28 تا 33 تهديد و تطميع زنان محمد توسط الله
اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند ساخته و به نيكويى رها سازم. و اگر شما خداو پيامبرش و سراى آخرت را مى خواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است.» اى همسران پيامبر! هر كس از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، دوبار به او پاداش خواهيم داد، وروزى پرارزشى براى او آماده كرده ايم. اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان (عادى) نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد. و در خانه هاى خود بمانيد،و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد،و خدا وپيامبرش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.

احزاب 37 تا 40 زينب زن زيد
(به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تونيزبه او نعمت داده بودى (به فرزند خوانده ات «زيد») مى گفتى: «همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهيز.» و در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند; و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هايشان ـ هنگامى كه از آنها بى نياز شدند (و آنها را طلاق دادند) ـ نباشد; و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود). هيچ گونه منعى بر پيامبر در آنچه خدا براى او مقرر داشته نيست; اين سنّت الهى در مورد كسانى كه پيش از اين بوده اند نيز جارى بوده; و فرمان خدا روى حساب و تدبير كاملى است. (پيامبران پيشين) كسانى بودند كه رسالتهاى الهى را تبليغ مى كردند و از او بيم داشتند، واز هيچ كس جز خدا بيم نداشتند;و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است. )محمد پدر هيچ يك از مردان شما نبوده است; ولى رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران است; و خداوند به همه چيز دانا است.

احزاب 50 تا 52 همه بر تو حلال هستند و موعد هر كسي را خواستي عقب بينداز و…
اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته اى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو داده است مالك شده اى و دختران عموى تو، و دختران عمه ها، و دختران دايى تو، و دختران خاله ها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو جايز است) و (نيز) زن باايمانى كه خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مى تواند او را به همسرى برگزيند; امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان; ما مى دانيم براى آنان در مورد همسرانشانو كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشته ايم (و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مى كند); اين بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى); و خداوند آمرزنده و مهربان است. (موعد) هر يك از آنان [= همسرانت] را بخواهى مى توانى به تأخير اندازى، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى; و هرگاه بعضى از آنان را كه بركنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى،گناهى بر تو نيست; اين (حكم الهى) براى روشنى چشم آنان،و اين كه غمگين نباشند و همگى به آنچه به آنان مى دهى راضى شوند نزديكتر است; و خدا آنچه را در دل هاى شماست مى داند، و خداوند دانا و داراى حلم است (از مصالح بندگان خود باخبر است، و در كيفر آنها عجله نمى كند). بعد از اين زنان (ديگر) بر تو حلال نيستند، و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدّل كنى و بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى) هر چند خوبى آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه در مِلك تو در آيد. و خداوند مراقب هر چيز است (و با اين حكم فشار قبايل عرب را در اختيار همسر از آنان، از تو برداشتيم).

احزاب 53 تا 55 بعد از خوردن غذا پاشيد گم شيد , پيغمبر رويش نميشود بگويد
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، مشروط بر اينكه (قبل از موعد نياييد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد; امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد; و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد; زيرا اين عمل، پيامبر را ناراحت مى نمايد، ولى از شما شرم مى كند (و چيزى نمى گويد); امّا خداوند از (بيان) حق شرم نمى كند. و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) از آنان [=همسران پيامبر ]مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد; اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است. و شما حق نداريد پيامبر خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه (گناه) اين كار نزد خدا بزرگ است! اگر چيزى را آشكار كنيد يا آن را پنهان داريد، خداوند همه چيز دانا است. بر آنان [= همسران پيامبر] گناهى نيست در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران خود و زنان هم كيششان و بردگان خويش (كه بدون حجاب در برابر آنان ظاهر شوند); و تقواى الهى را پيشه كنيد كه خداوند نسبت به هرچيزى شاهد (و آگاه) است.

تحريم 1 تا 5 ماجراي حفصه و ماريه كه نيازي به توضيح ندارد
اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا براى تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت (بر خود) حرام مى كنى؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است. خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) تعيين نموده; و خداوند مولاى شماست و او داناو حكيم است. (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را (نزد يكى ديگر از همسران پيامبر) افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، (پيامبر) قسمتى از آن را بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود (تا او شرمنده نشود); ولى هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، او گفت: «چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟!» فرمود: «خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت!» اگر شما (دو همسر پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان (از حق) منحرف گشته; و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند. (اى همسران پيامبر) اگر او شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كننده، عبادت كار، هجرت كننده، زنانى غيرباكره و باكره.

نور 1 تا 26 ماجراي عايشه

نور 63 و 64
دعوت پيامبر (از شما) را در ميان خود، مانند دعوت از يكديگر قرار ندهيد; (و از دعوت پيامبر هيچگاه تخلف نكنيد) خداوند كسانى از شما را كه پشت سر ديگران پنهان مى شوند، و يكى پس از ديگرى فرار مى كنند مى داند. پس كسانى كه فرمان او را مخالفت مى كنند، بايد بترسند از اين كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنها برسد! آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است;او مى داندآنچه را كه شما بر آن هستيد، و (مى داند) روزى را كه به سوى او بازگردانده مى شوند; و (در آن روز) آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مى سازد; و خداوند به هر چيزى داناست.

حجرات 1 تا 5 صدايتان را از پيامبر بلند تر نكنيد
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزى را بر خدا وپيامبرش مقدّم نداريد (و از آنها پيشى مگيريد)، و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست. كه ايمان آورده ايد! صداى خود را از صداى پيامبر بالاتر نبريد، و در برابر او بلند سخن مگوييد(و او را بلند صدا نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى دانيد. به يقين كسانى كه صداى خود را نزد پيامبر خدا پايين مى آورند همان كسانى هستند كه خداوند دلهايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش وپاداش عظيمى است. (ولى) كسانى كه تو را از پشت حجره ها بلند صدا مى زنند، بيشترشان نمى فهمند. اگر آنها صبر مى كردند تا تو به نزد آنها بيرون آيى، براى آنان بهتر بود; و خداوند آمرزنده و مهربان است.

احزاب 59 تا 62 به زنان محمد ميگويد حجاب را رعايت كنيد و بعد بقيه را تهديد ميكند و خلاصه مي خواهد خون به پا كند ها!
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است; (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است». اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس را در مدينه پخش مى كنند دست برندارند، تو را بر ضدّ آنان مى شورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا طرد مى شوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد. اين سنّت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنّت الهى هيچ گونه تغييرى نخواهى يافت.

مجادله 12 و 13
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه مى خواهيد با پيامبر نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقه اى (در راه خدا) بدهيد; اين براى شما بهترو پاكيزه تر است. و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند آمرزنده و مهربان است. آيا ترسيديد (فقير شويد) كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد و خداو پيامبرش را اطاعت نماييدو (بدانيد) خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

توبه 102 تا 104 دكه آخوندها (به گناهان خود اعتراف كردند صدقه اي بگير و حله!)
و گروهى ديگر (مؤمنانى هستند كه) به گناهان خود اعتراف كرده اند; و كار خوب و بد را به هم آميخته اند; اميد مى رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است. از اموال آنها صدقه اى (بعنوان زكات) بگير،تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى;و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن; كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست; و خداوند شنواو داناست.

0 ❤️

2013-03-08 13:22:45 +0330 +0330

افسوس برا همتو واقعا اگه شمایی که دم از مسلمو زدن میزنید چرا میاین سایت سکسی؟؟ بعد که یه حقیقتو بهتون میگن سریع تعصبی فقط فحش میدید؟؟؟اگه به نظرتون حرف بقیه اشتباهست دلیل براش بیارید بزارید خودش انتخاب کنه نه که مثل عقب افتادها به هم فحش بدید

0 ❤️

2013-03-08 13:23:59 +0330 +0330

من با امید موافقم با کل حرفاش

0 ❤️

2013-03-08 13:51:23 +0330 +0330

اینم یه روش جدید برای بی دین و ایمون کردن جوونامون هر چند الان بی دین و ایمونی مد شده

0 ❤️

2013-03-08 17:18:33 +0330 +0330

گرد آوری قرآن به شکل امروزی به تدريج و به دست افراد و گروه های مختلف صورت گرفته است.

بسياری را عقيده بر آن است که كه جمع و ترتيب سوره‏ها پس از وفات محمد براى نخستين بار به دست على سپس‏ زيد بن ثابت و ديگر ياران محمد انجام گرفت.

نظر شيعه بر آن است که على نخستين كسى بود كه پس از وفات محمد به جمع آوری قرآن مشغول‏گرديد. می گويند که او مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام‏ رساند. ابن نديم گويد: «اولين مصحفى كه گرد آورى شد مصحف على بود و اين‏ مصحف نزد آل جعفر بود». سپس مى‏گويد: «مصحفى را ديدم نزد ابو يعلى حمزه‏حسنى كه با خط على بود و چند صفحه از آن افتاده بود و فرزندان حسن بن على‏ آن را به ميراث گرفته بودند» .محمد بن سيرين از عكرمه نقل مى‏كند:«در ابتداى‏خلافت ابو بكر،على در خانه نشست و قرآن را جمع آورى كرد». گويد: «از عكرمه پرسيدم: آيا ترتيب و نظم آن مانند ديگر مصاحف بود؟ آيا رعايت ترتيب نزول درآن شده بود؟ گفت:اگر جن و انس گرد آيند و بخواهند مانند على قرآن را گرد آورند،نخواهند توانست‏».ابن سيرين مى‏گويد:«هر چه دنبال كردم تا بر آن مصحف دست‏يابم، ميسورم نگرديد». ابن جزى كلبى گويد:«اگر مصحف على يافت مى‏شد،هر آينه در آن علم فراوان يافت مى‏گرديد». شيعان مدعی هستند که اين قرآن اکنون در دست امام زمان است و در اين قرآن از محمد و آل او به کرات ياد شده است .

سليم بن قيس هلالى(متوفاى 90)كه از ياران خاص علی بود،از سلمان فارسی نقل می کند که موقعى كه على بى‏مهرى مردم را نسبت‏ به خود احساس كرد،در خانه نشست و از خانه بيرون نيامد تا آن كه قرآن راكاملا جمع آورى كرد. پيش از جمع آورى حضرت،قرآن روى پاره‏هاى كاغذ و تخته‏هاى نازك شده و ورق‏ها نوشته شده و به صورت پراكنده بود. على پس ازاتمام،طبق روايت‏يعقوبى آن را بار شترى كرده به مسجد آورد.در حالى كه مردم‏پيرامون ابو بكر گرد آمده بودند،به آنان گفت: «بعد از مرگ پيامبر تا كنون به‏جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده،تمام آن چه بر پيامبرنازل شده است جمع آورده‏ام. نبوده است آيه‏اى مگر آن كه پيامبر،خود بر من‏خوانده و تفسير و تاويل آن را به من آموخته است. مبادا فردا بگوييد:از آن غافل‏بوده‏ايم‏». آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آن چه على عليه السلام در آن‏ نوشته‏ها فراهم كرده بود،بدو گفت:به آن چه آورده‏اى نيازى نيست و آن چه نزد ماهست ما را كفايت مى‏كند. على عليه السلام گفت: «ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد».آن گاه‏داخل خانه خود شد و كسى آن را پس از آن نديد …

اما پس از جنگ يمامه بسياری از حافظان قرآن کشته می شوند. تعداد کشته شدگان افرادی که قرآن را حفظ بودند حداقل 70 نفر ذکر شده است حتی در برخی کتب تاريخی اين تعداد را تا 400 نفر ذکر می کنند .

پس از اين حادثه خطر نابودی گفته های محمد بطور جدی احساس می شد. و اين موضوع باعث شد تا خليفه وقت ابوبکر زيد بن ثابت‏خواست تا قرآن را جمع آورى كند. زيد مى‏گويد:

«ابو بكر مرا فرا خواند، و پس از مشاوره با عمر-كه در آن جا بود-گفت:بسيارى از قاريان و حافظان قرآن در حادثه يمامه كشته شده‏اند و بيم آن مى‏رود كه در موارد ديگر نيز گروهى ديگر كشته شوند و قسمت عمده قرآن را از بين برود. آن گاه‏جمع آورى قرآن را مطرح ساخت. گفتيم:چگونه مى‏خواهيد كارى كنيد كه محمد ‏آن را انجام نداد؟گفتند: «اين كار ضرورت دارد و بايد انجام شود. و آن اندازه سخن‏گفتند و به من اصرار ورزيدند تا آن را پذيرفتم. آن گاه ابو بكر به من گفت:مى‏بينم كه‏جوان عاقلى هستى و هرگز ما به تو انديشه ناروا نمى‏داريم. تو كاتب وحى رسول‏خدا بودى،اين كار را دنبال كن و به خوبى انجام ده.

زيد به جمع آوری قرآن مشغول می گردد و در اين کار روش خاص خود را پی می گيرد و در اين کار از گروهی از ياران محمد کمک می گيرد اولين اقدام او اين بود که اعلام کرد :هر كس هر چه از قرآن نزد خود دارد،بياورد. يعقوبى‏مى‏گويد:«وى گروهى مركب از 25 نفر را تشكيل داد» و خود رياست آن گروه را برعهده گرفت. اين گروه هر روز در مسجد گردهم مى‏آمدند و افرادى كه آيه يا سوره‏اى‏ از قرآن در اختيار داشتند به اين گروه مراجعه مى‏كردند. اين گروه از هيچ كس،هيچ‏چيز را به عنوان قرآن نمى‏پذيرفتند،مگر آن كه دو شاهد ارائه دهند كه آن چه‏آورده است جزء قرآن است.شاهد اول نسخه خطى،يعنى نوشته‏اى كه حكايت ازوحى قرآنى داشته باشد. شاهد دوم شاهد حفظى،يعنى ديگران نيز شهادت دهندكه آن را از زبان محمد شنيده‏اند.

نکته بسيار جالبی که در اينجا قابل ذکر است از خزيمة بن ثابت انصارى دو آيه آخر سوره برائت‏بدون شاهد پذيرفته شد، زيرا محمد شهادت او را به جاى شهادت دو نفر قرار داده بود.

اما چرا شهادت خزيمه برابر شهادت دو نفر پذيرفته شده بود خود داستان جالبی دارد.

محمد با يک عرب بر سر اسبی مشکل پيدا می کند و هر دو طرف مدعی بودند که آن اسب متعلق به او است اما خزيمة بن ثابت انصارى با ان که از ماجرا هيچ اطلاعی نداشت به دروغ به نفع محمد رای می دهد و محمد نيز برای اينکه دعوا را به نفع خود پايان دهد می گويد شهادت خزيمه برابر شهادت دو نفر ارزش دارد (هر چند می دانست که او به دروغ شهادت داده است )و بدين وسيله اسب آن عرب بيچاره را صاحب می شود و خزيمه نيز به‏ «ذو الشهادتين‏»لقب می يابد . (اسد الغابة،ج 2،ص 114)

زيد قرآن را جمع آوری کرد ولی هيچ نظمی به آن نداد و دست نوشته های خود را كه سوره‏هاى قرآنى بر آن‏نگاشته شده بود،پس از اتمام به ابوبكر داد .اين مجموعه پس از ابوبكر به‏ عمر انتقال يافت و پس از وفات وى نزد دخترش حفصه نگهدارى شد و هنگام ‏يك سان كردن مصحف‏ها،عثمان آن را به رعايت گرفت تا نسخه‏هاى ديگر قرآن را باآن مقابل كند و سپس آن را به حفصه باز گردانيد. چون حفصه در گذشت،مروان كه‏از جانب معاويه والى مدينه بود، آن را از ورثه حفصه گرفت و از بين برد.
پس از مرگ محمد علاوه بر زيد، عده ديگرى از بزرگان صحابه به جمع قرآن پرداختند.از جمله: عبد الله بن مسعود، ابى بن كعب، مقداد بن اسود، س الم مولى ابى حذيفه، معاذ بن جبل و ابو موسى‏اشعرى. گويند: نخستين كسى كه سوره‏هاى قرآن را مرتب نمود، سالم مولى ابى حذيفه بود. وقتى قرآن جمع آورى و نوشته شد،آن‏گاه خود وهم فکرانش گرد هم آمدند و درباره نام آن به شور نشستند. برخى نام‏«سفر» را پيش نهاد كردند،سالم و ديگران آن را نپسنديدند،زيرا نام كتاب‏هاى يهود است.

سپس سالم عنوان مصحف را پيش نهاد كرد و گفت:همانند اين كتاب(صحيفه‏هاى‏جمع شده) را در حبشه ديدم كه آن را «مصحف‏» مى‏گفتند. همه حاضران نام ‏مصحف را براى صحيفه‏هاى جمع شده پذيرفتند .

منابع:

الفهرست - طبقات ابن سعد،ج 2 - الاستيعاب در حاشيه الاصابة ج2- الاتقان- ابن جزي الكلبي- التسهيل لعلوم التنزيل ج1- التمهيدج 1 - محمد جواد بلاغى،آلاء الرحمان،ج 1 - تفسير برهان،ج 1 - تاريخ يعقوبى،ج 2 - السقيفة - فتح البارى،ج 7 - صحيح بخارى،ج 6 - مصاحف سجستانى- ابن اثير،الكامل في التاريخ، البرهان،ج13- تاريخ يعقوبى،ج 2 - الاتقان،ج 1 - الكشاف،ج 1 - تفسير طبرى،ج 5

0 ❤️

2013-03-08 17:19:51 +0330 +0330

قران چگونه جمع اوری شد (قسمت دوم )

همانطور که در مطلب قبلی گفتم در زمان ابوبکر خطر از بين رفتن قرآن بطور جدی مطرح گرديد .

و ابوبکر تصميم به حفظ قرآن گرفت و توسط زيد ابن ثابت اين جمع آوری صورت گرفت .

گفتم که زيد فقط قرآن را جمع کرد و هيچ نظمی به آن نداد .اما در همان روزها ديگر ياران محمد نيز کم وبيش سعی در نگارش قرآن هايي به نام خود داشتند که حداقل هفت قرآن معتبر به نام آنان در تاريخ ثبت شده است .

برخی قرآن های معروف

1)قرآن به روايت ابن مسعود :او معتقد به اصالت معنی بود و می گفت کلمات قرآن را برای راحتتر شدن می توان به مترادف آن تبديل کرد .در قرآن او سوره حمد و سوره معوذتين نبود او اين دو سوره آخر را جزئ قرآن نمی دانست و هر گاه قرآنی را با اين دو سوره می ديد آنها را پاک می کرد و می گفت قرآن را با غير قرآن خلط نکنيد و خودش هرگز از اين دو سوره در نماز استفاده نمی کرد و معتقد بود اين دو سوره دعای چشم زخم می باشد.

2)قرآن به روايت ابی ابن کعب

قرآن او هم با قرآن های امروزی تفاوت زيادی داشت که در نوشته های قبلی توضيح داده ام

3)قرآن به روايت ابو موسی اشعری

4)قران به روايت ابن سود

5)قرآن به روايت سالم مولی

6)قرآن به روايت ابی حديقه

7)قران به روايت معاذ ابن جبل

در آن زمان نبود قرآن و نسخه صحيح آن آنقدر مشکل بود که برخی از صحابه محمد هم از داشتن قرآن محروم بودند و از کسانی که توانايي جمع آوری قرآن را داشتند کمک می خواستند تا برای خود قرآنی داشته باشند. قرآن های فوق هم با همديگر اختلافات فاحشی داشتند و حتی جغرافيای آنها هم متفاوت بود. مثلا در کوفه مردم قرآن ابن مسعود را صحيح می دانستند ولی در مدينه قرآن ابی ابن کعب معتبر بود و ساير قرآنها اعتباری نداشت اما در بصره قرآن ابو موسی اشعری طرفدار داشت و قرآن ابن اسود در دمشق رايج بود .

اختلافات اين قرآنها بحدی بود که بين مسلمانان اختلاف و چند دستگی ايجاد کرده بود و هر گروه قرآن خود را صحيح و ساير قرآن ها را تحريف شده می دانست و اين امر موجب نزاع های بسیار شديدی در بين آنها می گشت

حذيقه ابن سعيد ابن عاص می گويد :زمانی که از جنگ ارمنستان باز می گشتم مردمی را از حمص ديدم که قرآن خود را صحيح می دانستند و آنها قرآن را به روايت مقداد می خواندند اهل کوفه را ديدم که قرآن خود را به روايت ابن مسعود می خوانند و همين اعتقاد را در مورد قرآن خود دارند و نيز مردم کوفه حتی نام قرآن خود که به روايت از ابو موسی اشعری است را به نام الباب القلوب می خوانند و آن را صحيح می دانند .

در اين زمان حتی در مورد نام قران نيز اتفاق نظر نبوده است و ديديم که مثلا ابی حدطقه قرآن را به نام مصحف می خوانده.

همانطور که می بينيد وضع قرآن بسيار اسف بار بوده است و بين مسلمانان هم اختلافات شديدی وجود داشته است .واضح است که اگر تفاوت های بين قرآنها ناچيز بود هرگز باعث درگيری بين مسلمانان نمی شد .

البته عمق اين اختلاف از حد درگيری های ساده نيز گذشته بود و هر گروه گروه ديگر را تکفير می کرده است .

در تاريخ می خوانيم که زمانی که حديقه به مدينه باز می گردد بلافاصله نزد عثمان می رود و می گويد

(در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آنجا مردم شام قرآن را به روايت ابی ابن کعب می خواندند که مواردی از آن را مردم عراق نشنيده بودند و مردم عراق قرآنی را می خواندند که مردم شام از قسمت هايي از آن بی اطلاع بودند و هر گروه گروه ديگر را تکفير می کرد )

اين ماجرا که در کتب مختلف تاريخی امده است عمق اختلافات بين قرآن ها را نشان می دهد.عثمان مطمئنا به اين موضوع انديشيده که اگر اين موضوع سريعا حل نشود باعث از هم پاشيده شدن امپراطوری نو پای او می شده است . عثمان شديدا مظرب شده و تصميم جدی می گيرد که قران ها را يکسان سازد .

اما اين کاری بس عظيم و دشوار می نمود . اسلام در آن زمان در دامنه وسيع جغرافيايي گسترش يافته بود و نسخه های متفاوتی از آن در سراسر سر زمين های اسلامی منتشر شده بود که هر کدام با ديگری اختلافات بيشمار ی داشت . اين احتمال می رفت که هر قومی برای حمايت از قران خود قيام کند و مانعی بر سر يکسان سازی بوجود آورد .لذا عثمان تصميم می گيرد که با نهايت خشونت و سختگيری اين کار را به انجام برساند به طوری که کسی جرات مخالفت نداشته باشد . او برای اين کار نياز به حمايت بزرگان صحابه محمد داشت .لذا عثمان همه ياران محمد را که در مدينه زندگي می کردند را در يک جلسه جمع می کند و موضوع را با آنها در ميان می گذارد و همه آنان بر اين نکته اتفاق نظر داشتند که قرآنها بايد يکی شود و بهای اين کار هر چه هست می بايد پرداخت گردد و در انجام اين کار جای هيچ درنگ نيست . عثمان بدون آنکه درنگ کند در يک فراخوان عمومی از ياران محمد ياری می جويد و چهار نفر آنان که مورد اعتماد خودش بودند را برای هدايت اين کار بر می گزيند و اين چهار نفر عبارت بودند از

1)زيد ابن ثابت

2)سعيد ابن عاص

3)عبدالله ابن ابی زبير

4)عبدالرحمن ابن حارث

اين چهار نفر کميته تاليف قرآن را بعهده می گيرند

اما يکسان سازی قران (در اين مرحله تحريفات اساسی وارد قران می شود )کار کوچکی نبود و اين انتخاب عثمان باعث اعتراضات شديدی می گردد و عثمان را ناگزير می کند که دوازده نفر ديگر را به اين جمع اضافه کند. (ادامه دارد)

توضيح: 1)می گويند که در نهايت اين موضوع به قيمت جان عثمان تمام می شود .متاسفانه با توجه به محدوديت های شديدی که دارم نتوانستم منبع اين ادعا را بيابم اگر کسی می داند لطف نموده و مرا در جريان قرار دهد.

2)در يکی از نامه هايي که دريافت داشتم به من اين تذکر داده شده بود که گاهی از لغات عربی زياد استفاده می کنم و بهتر است معادل های فارسی را بکار ببرم .خدمت اين دوست عزيز عرض کنم که مرا ببخشد که واقعا سواد فارسی من بيشتر نيست البته برای کسی مثل من که در يک محيط کاملا مذهبی رشد کرده وسالها درسهای حوزوی هم می خوانده (که می دانيد همه به زبان عربی است) همين که بلدم فارسی بنويسم شاهکار است ولی چشم نهايت سعی خود را خواهم نمود.

3)در حوزه مباحث مربوط به قرآن به دو دسته تقسيم می شوند :

مطالعه قران از ديدگاه درونی و مطالعه قرآن از ديدگاه برونی
علوم قرآنی به قرآن از ديدگاه برونی می نگرد ولی معارف قرآنی به درون قرآن می نگرد و آن را از حيث محتوی مورد بررسی قرار می دهد . در بحث جمع آوری قران در واقع ما داريم علوم قرآنی را مورد بررسی قرار می دهيم در آينده در مورد معارف قرآنی نيز در مورد اين معجزه قرون و اعصار برايتان خواهم گفت .

  1. نظرات شما برای من اهميت فوق العاده دارد مرا از آن بی نصيب نسازيد با ايميل يا کامنت

واما منابع :علاوه بر منابع قبلی

مصاحف سجستانی و طبقات ابن سعد و الکامل فی التاريخ و صحيح بخاری

0 ❤️

2013-03-08 17:28:02 +0330 +0330

قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت سوم)

ابی ابن کعب يکی از آن دوازده نفری بود که به اين کميته اضافه شد و رياست اين گروه را بعهده گرفت. البته با توجه به اين که او خود صاحب يکی از قرآن های معروف بود طبيعتاً در بسياری از موارد نظر خود را اعمال می کرد ولی در برخی موارد برای اينکه رضايت سايرين را هم جلب کند آياتی را هم به قرآن اضافه کرده و يا از آن می کاهد و فشارهايي که بر او وارد می شده باعث می گردد او در نهايت بدسليقگی قرآن را به رشته تحرير در آورد. کميته اخير برای يکسان سازی قرآنها چهار مرحله اساسی در نظر می گيرد:

  1. جمع آوری مجدد منابع قرآن و نگارش مجدد قرآن با اين سياست که قرآن اخير کاملا شبيه هيچ کدام از قرآن های رايج نباشد که سبب اختلاف گردد و ايجاد ارايش رياضی خاصی در قرآن
  2. نوشتن چند رونوشت از قران مرجع تهيه شده.
  3. تطبيق قرآن های آماده شده جهت رفع اختلافات احتمالی.
  4. جمع آوری قرآنهای ديگر و محو و نابود کردن آنها و ارسال قرآن جديد تاليف.
  5. اجبار همه مسلمانان به قبول قرآن جديد و منع آنها از مطالعه قرآنها ديگر.
    و انصافا در تمامی موارد آنها نهايت کوشش خود را بکار بردند و مخصوصاً هم عثمان و هم ساير حاکمان پس از او در محو و نابودی قرآنهای ديگر نهايت تلاش را نمودند زيرا وجود قرآنهاي متفاوت اساس حکومت آنها را متزلزل می کرد. بطوريکه حتی قرآنی که در زمان ابوبکر توسط زيد جمع آوری شده بود در زمان معاويه در مدينه نابود شد. اما اين يکسان سازی هر چند در نهايت دقت انجام شد ولی از خطاهای انسانی بدور نبود که بعد ها اين اشکالات يکی يکی خود را نشان داد که در آينده به طور کاملاً مفصل در مورد آن بحث خواهد شد و خلاصه عثمان قرآن های نوشته شده از روی قرآن مرجع را به تمام سرزمين های اسلامی فرستاد و تمامی قرآن های ديگر را جمع آوری نموده و سوزانيد ( به روايتی ديگر در آب و سرکه جوشانيد ) البته می دانيد که آب و آتش هر دو در اسلام از مطهرات است و اين سوزاندن و يا جوشاندن در آب از نظر شرعی بر او هيچ اشکالی وارد نمی نمود و حتی امروزه نيز بسياری از قرآن های قديمی و غير قابل استفاده را در نهايت احترام می سوزانند. اما جو ارعاب و وحشتی که عثمان به راه انداخته بود وحمايت شديدی هم که عقلای صحابه از او داشتند باعث شد که او بخوبی از عهده اين کار بر آيد. می گويند حتی ابن مسعود را هم که با اين کميته مخالفت می نمود و از دادن قرآن خود امتناع داشت را از پا گرفته و چنان بر زمين کشيدند که استخوانهايش شکست . علی هم به شدت از عثمان حمايت می کرد و بارها گفت اگرمن هم جای عثمان بودم همان کاری می کردم که عثمان کرد .علی بخوبی می دانست که حفظ نظام حتی از حفظ قرآن هم مهمتر است زيرا اگر اسلام از بين می رفت ديگر قرانی نمی ماند .و اين سياست هم اکنون نيز توسط فرزندان خلف او رعايت می شود و جايي که مصلحت نظام در ميان باشد ديگر هيچ چيز ديگری مهم نيست و هر کاری مجاز می باشد . عثمان از روی قرآن مرجع شش نسخه رونوشت تهيه نمود و به ساير مراکز مهم اسلامی فرستاد . و برای آنکه اختلافی پيش نيايد همراه هر قران يک قاری هم فرستاد تا در خواندن قرآن هم اختلافی نباشد. البته تمامی اين قرآنها به خط ميخی نوشته شده بود و فاقد اعراب بود و بعدها به رسم الخط عربی تغيير يافت .البته در اين مرحله يعنی تغيير به رسم الخط عربی نيز اشتباهات ديگری وارد قران شد که آنهم مورد بحث قرار خواهم داد. ولی برخی از اين تغييرات را برايتان با تصوير در اين ياداشت قرار می دهم تا خود قضاوت کنيد. تصاوير زير برخی اشتباهاتی که در مرحله تبديل خط کوفی به رسم الخط عربی اتفاق افتاد را نشان می دهد .
image001.gif image002.gif image003.gif image004.gif image005.gif image006.gif

توضيح:

  1. اين که همين يکسان سازی قرآن در نهايت موجب مرگ عثمان می شود در کتاب اطقان جلد هشت بخش دو صفحه 235 و 236 آمده است.
0 ❤️

2013-03-08 17:29:15 +0330 +0330

قزآن چگونه جمع آوری شد (قسمت چهارم)

در قسمت قبلی به اين موضوع اشاره کردم که اختلاف بين قرانها باعث درگيری شديد بين مسلمانان می شد و اما اکنون به برخی از اين درگيری ها اشاره می کنم :
يزيد نخعى مى‏گويد:«در زمان ولايت وليد بن عقبه كه از جانب عثمان والى‏كوفه بود به مسجد كوفه رفتم. در آن جا گروهى جمع بودند. در آن وقت مسجد گماشته‏اى نداشت و كسى فرياد بر آورد: آنان كه‏ پيرو قرائت ابو موسى اشعرى هستند به زاويه نزديك باب كنده و آنان كه پيرو قرائت‏ابن مسعودند به زاويه نزديك خانه عبدالله بيايند. دو گروه درباره آيه‏اى از سوره بقره‏اختلاف داشتند. يكى مى‏گفت: «و اتموا الحج و العمرة للبيت‏» و ديگرى مى‏گفت: و اتموا الحج و العمرة لله (يوسف 12:32) و بين آنها اختلاف و درگيری بود.
ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه ‏نسبت‏ به قرآن اختلاف داشتند. معلمى قرآن را طبق قرائت‏ يكى از صاحبان‏مصحف‏ها تعليم مى‏كرد و معلمى ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بين‏جوانان كشيده مى‏شد. اين اختلافات به معلمان مى‏رسيد و هر يك از قرائت ديگرى را غلط مى‏شمرد. (الاتقان،ج 1،ص 59.مصاحف سجستانى،ص 21)

از محمد ابن سيرين نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن می خوانند و عده ديگر قرآن آنها را مردود می شمارند( طبقات ابن سعد،ج 3،ص 62.مصاحف سجستانى،ص 25) و اين موضوع باعث درگيری بين آنها می شده است .

از بکير اشج نقل شده است که در عراق هيچ کس قران ديگری را قبول ندارد و هر گاه کسی ايه را بخواند ديگری می گويد که آن را قبول ندارد (دقت کنيد چه جوی در آن زمان در مورد قرآن حاکم بوده است )( فتح الباري،ج 9،ص 16)

سال آغاز سازی قرآنها 15 سال بعد از مرگ محمد بود يعنی سال دوم يا سوم خلافت عثمان .

بعد از 15 سال همانطور که ديديم طبيعتا بسياری از گفته های محمد مورد بحث و جدل مسلمانان بود . اما همانطور که ديديم با انکه عثمان تمام تلاش خود را برای يکسان سازی قران به خرج داد و آيات بسياری را از آن کم و يا به آن افزود ولی قرآن هايي که او تهيه کرد باز هم با هم اختلاف داشتند به طوری که بعدها باز هم اين اختلافات (منتها نه به شدت قبل بين مسلمانان وجود داشت بطور مثال برخى از مردم شام مى‏گفتند(مصحف ما و مصحف‏بصره صحيح‏تر از مصحف كوفه است )( مصاحف سجستانى،ص 35)
و اختلاف بين قرآنها عثمانی بعدها خود را بيشتر و بيشتر نشان می داد( مصاحف سجستانى،39الی 49)

بعد از آنکه قرآنها حاضر گرديد ديديم که آنها را به مرکز مهم ارسال داشتند و حتی همرا آن قاريانی هم فرستادند . قرآن هايي که به مرکز مختلف اسلامی فرستاده شد برای ان مرکز حکم مرجع را داشت و از روی آنها قرآنهای ديگری نوشته می شد و به ساير نقاط آن مرکز ارسال می گرديد. اگر در يک منطقه بين قرآنها اختلافی بوجود می آمد قرآن مرکز حکم مرجع را داشت و اما مشکل از آنجا شروع شد که بين قرآنهای مرکز اصلی هم اختلاف بود.
اما بعدها برای اين اختلاف چاره ای انديشيده شد و قرآن مدينه را بعنوان قران مرجع در نظر گرفتند و به آن لقب ام يا امام دادند و هر گاه اختلافی بين قرآنهای مرکز اصلی ديده می شد و کار به جاهای باريک کشيده می شد به قرآن مدينه مراجعه می کردند و اختلاف را حل می کردند البته همه اين تلاش برای رفع اختلاف در واقع برای حفظ حکومت خود حاکمان وقت بود و نه از سر دلسوزی برای قرآن .

عثمان قانونی بسيار جدی وضع کرد و آن اين بود که داشتن و خواندن هر قرآن ديگری غير از قرآن عثمانی ممنوع شده و کسانی که از اين دستور سر پيچي می کردند به سختی مجازات می شدند. تمامی اين قرانها به خط کوفی بود که فاقد اعراب گذاری و نقطه بود که بعدها به رسم الخط عربی تغيير داده شد که باز هم موجب اختلافات زيادی در بين قرآنهای رسمی آن زمان گرديد. البته هنوز هم برخی قرآنهای به خط کوفی در موزه های دنيا و مکانهای مقدس مسلمانان وجود دارد که با قرآنهای امروزی تفاوت هايي دارد بطور مثال در خزانه حرم امام حسين قرانی است منسوب به عثمان كه با خط كوفى‏كهن نوشته شده است.با توجه به خالى بودن حروف آن از علايم و حجم بسياربزرگ آن، با مصحف مدينه و يا مصحف شام هم‏آهنگ و همانند است. به خصوص‏كه كلمه‏«يرتد» از سوره مائده( 5)را به صورت‏«يرتدد»ضبط كرده است. به احتمال قوى‏اين قرآن، از يكى از قرآن‏هاى عثمانى استنساخ شده و رو نوشتى از يكى ازآن‏هاست .

مشخصات قرآن عثمانی
حروف قرآنهای عثمانى خالى از نقطه و علايمى بوده است كه‏اعراب كلمات را نشان مى‏دهد.اين قرآنها‏ها به احزاب و اعشار و اخماس، تقسيم بندى نشده بود و مملو از غلطهاى املايى و تناقض‏هايى در رسم الخط بوده است. كه علت آن،ابتدايى بودن خط عرب در آن زمان و فرهنگ بدوی آنها بوده است .

مشخصات كلى مصحف‏ها به شرح ذيل است:

1.ترتيب:
با توجه به اينکه ابی ابن کعب سرپرستی کميته نگارش قرآن را عهده دار بود قرآن عثمانی از نظر ترتيب با قرآن ابی کعب شباهت بسياری داشت تنها در مواردى‏اندك با آن‏ها مطابقت نداشت،از جمله اين كه در مصحف‏هاى صحابه،سوره يونس‏در زمره هفت‏سوره بزرگ به شمار مى‏آمد و هفتمين يا هشتمين اين سوره‏ها بود.
اما عثمان،سوره انفال و سوره برائت را به عنوان يك سوره،در مرتبه هفتم از سوره‏هاى بلند(طوال)قرار داد و سوره يونس را در شمار سوره‏هاى مئين در آورد و محل آن را تغيير داد. ابن عباس به اين عمل عثمان اعتراض كرد و گفت:«به چه‏علت‏سوره انفال را كه از سوره‏هاى مثانى است و سوره برائت را كه از سوره‏هاى‏مئين است، يك سوره به حساب آورده و«بسم الله الرحمان الرحيم‏»را از اول سوره‏برائت‏حذف كرده‏ايد و در شمار سوره‏هاى بزرگ قرار داده‏ايد؟»عثمان در پاسخ‏گفت:«سوره‏هايى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى‏شد و پس از نزول آن‏ها،آياتى نازل‏مى‏گرديد. پيامبر كاتبان وحى را احضار مى‏كرد و به آنان مى‏فرمود:اين آيه‏ها را درفلان محل از فلان سوره بنويسيد. سوره انفال از سوره‏هايى است كه در اوايل‏هجرت در مدينه نازل شد و سوره برائت از نظر نزول،از آخرين سوره‏هاست. ولى‏مضمون اين دو سوره با يك ديگر شبيه است و من گمان مى‏كردم اين دو سوره،يكى‏است.پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در گذشت و بيان نكرد كه برائت دنباله سوره انفال است. از اين‏جهت من آن دو را به هم پيوستم و«بسم الله الرحمان الرحيم‏»را بين آن دو ننوشتم و آن رادر شمار هفت‏سوره بزرگ قرار دادم‏» .

2.نقطه و علامت:
مصحف‏هاى عثمانى به مقتضاى شيوه نگارش كه در آن دوره‏ميان مردم عرب رايج‏بود از هر نشانه و علامتى كه حروف نقطه‏دار و بى‏نقطه رامشخص كند،خالى بود.و لذا بين ب و ت و يا و ثا تفاوتى نبود.و نيز ج و ح و خ ازيك ديگر تشخيص داده نمى‏شدند.هم چنين حركت و اعراب كلمات،به وسيله‏فتحه،كسره،ضمه و تنوين نشان داده نمى‏شد.خواننده خود بايد به هنگام قرائت‏باتوجه به علم خود ،آن‏ها را از يك ديگر تميز مى‏داد،و وزن كلمه و چگونگى اعراب آن راشخصا مى‏شناخت.
از اين‏رو در صدر اول،قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موكول بود و جز از طريق‏شنيدن، قرائت قرآن تقريبا ممتنع بود. مثلا بين كلمه‏هاى ‏«تبلو»، «نبلو»، «نتلو»، «تتلو» و «يتلو» هيچ فرقى وجود نداشت. هم چنين كلمه‏ «يعلمه‏» از «تعلمه‏»، «نعلمه‏» و «بعلمه‏» تشخيص داده نمى‏شد.از اين‏رو چه بسا آيه لتكون لمن خلفك آية به صورت‏«لمن خلقك‏»خوانده مى‏شد.

ذيلا نمونه‏هايى از قرآنهای مختلف كه بر اثر خالى بودن مصحف‏ها از نقطه‏رخ داده است، آورده مى‏شود:

سوره بقره،آيه 259:«ننشزها»،«ننشرها»،«تنشرها» .

سوره آل عمران،آيه 48:«يعلمه‏»،«نعلمه‏»

سوره يونس،آيه 30:«تبلوا»،«تتلو»

سوره يونس،آيه 92:«ننجيك‏»،«ننحيك‏»

سوره عنكبوت،آيه 58:«لنبوئنهم‏»،«لنثوينهم‏»،«لنبوينهم‏»

سوره سبا،آيه 17:«نجازي‏»،«يجازي‏»

سوره حجرات،آيه 6:«فتبينوا»،«فتثبتوا»

در هر صورت خالى بودن قرانهای عثمانی از علايم و نشانه‏ها علت عمده پيدايش‏اختلاف قرانها در زمان‏هاى بعد بود،زيرا مردم به شنيدن و حفظ كردن قرآن اتكاداشتند و طبيعتا هر موضوعی که متکی بر ذهن باشد در ان احتمال خطا وجود دارد

3.ناهنجارى نوشتارى:
اما رسم الخط قرآنهای عثمانى،در مقايسه با رسم الخط عمومى و متداول،داراى ناهنجارى‏هاى املايى فراوان و تناقض‏هاى بسيار در نحوه نوشتن كلمات‏مى‏باشد.
علت اين امر،عدم آشنايى عرب به فنون خط و روش‏هاى كتابت،در آن زمان‏بوده است. بلكه جز تعداد كمى از آنان نوشتن و كتابت را نمى‏دانستند و خطى را هم‏كه اين عده اندك بدان مى‏نوشته‏اند،خطى ابتدايى و در حد بسيار پايين و اوليه‏بوده است. علاوه بر اين‏كسانى را كه عثمان براى كتابت مصحف انتخاب كرده بود،افرادى بودند كه به‏غايت نسبت‏به شيوه كتابت‏بى‏اطلاع بودند و هر چند كه در آن وقت،خط درمرحله ابتدايى بود،ولى آنان بسيار بد خط بودند.همان گونه كه ابن ابى داوود نقل مى‏كند:
پس از تكميل نسخه‏هاى مصاحف،مصحفى را نزد عثمان بردند،وى پس ازديدن آن گفت:«چه نيكو و زيبا تهيه كرده‏ايد. ولى در آن ناهنجارى‏هايى رخ داده كه‏عرب خود مى‏توانند آن را به نحو صحيح تلفظ كنند».سپس گفت:«اگر املا كننده ازقبيله هذيل و نويسنده از قبيله ثقيف بود،چنين اشتباهاتى در آن پيدا نمى‏شد»( المصاحف-سجستانى ص 33-32)

ثعلبى در تفسير خود،ذيل آيه ان هذان لساحران (طه 20:63)طبق مى‏گويد:«عثمان گفت:در اين‏مصحف ناهنجارى‏هايى ديده مى‏شود كه هر عربى به زبان خود آن را صحيح ادامى‏كند.به عثمان گفتند:آيا آن را تغيير نمى‏دهى؟و به عبارت ديگر آيا تصحيح‏ نمى‏كنى؟ گفت:لزومى ندارد، نه حلالى راحرام مى‏كند و نه حرامى را حلال‏» .

نمونه‏هايى از مهم‏ترين اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن :

سوره/آيه/آيه/املاء صحيح

بقره 164/1.«و اختلف الليل و النهار»/و اختلاف الليل و النهار»

/مائده 109/2.«علم الغيوب‏»/«علام‏»

/انعام 5/3.«ياتيهم انبؤا»/«انباء»

/انعام 26/4.و ينؤن عنه‏»/«يناون عنه‏»

/انعام 52/5.«بالغداوة‏»/«بالغداة‏»است و«و»بدون هيچ علت‏شناخته شده‏اى زايد است.

/انعام 94/6.«فيكم شركؤا»/«شركاء»

/هود 87/7.«ما نشؤا»/«ما نشاء»

/يوسف 87/8.«انه لا يايئس‏»/«لا يياس‏»

/ابراهيم 9/9.«ا لم ياتكم نبؤا»/«نبا»

/ابراهيم 21/10.«فقال الضعفؤا»/«الضعفاء»

/كهف 23/11.«و لا تقولن لشاى‏ء»/«لشى‏ء»

/كهف 77/12.«لو شئت لتخذت‏»/«لاتخذت‏»

/طه 94/13.«قال يبنؤم‏»/«يا ابن ام‏»

/نمل 21/14.«او لا اذبحنه‏»/«لاذبحنه‏»است و الف بدون هيچ علت معقولى‏اضافه شده است.

/نمل 29/15.«يا ايها الملؤا»/«الملا»

/روم 13/16.«شفعؤا»/«شفعاء»

/صافات 106/17.«لهو البلؤ المبين‏»/«البلاء»

/ص 13/18.«و اصحاب لئيكة‏»/«الايكة‏»

/زمر 69/19.«و جاى‏ء بالنبيين‏»/«وجي‏ء»

/غافر 50/20.«و ما دعؤا الكافرين‏»/«و ما دعاء»

هر گاه در نظر بگيريم كه مصحف‏هاى آن روز بدون نقطه و فاقد هر گونه علامت ونشانه بوده است،به خوبى در مى‏يابيم كه قرائت قرآن از روى قرآنها آن زمان با مشكل روبرو بوده است.مثلا خواننده قرآن جا می دانست ااذبحنه‏»زايد است و نبايد خوانده شود و يا چگونه بفهمد كه يكى از دو«يا»ى‏«باييد»در آيه و السماء بنيناها باييد زايد مى‏باشد، و يا در كلمه‏«نشؤا»بدون هيچ‏علامتى از كجا خواننده مى‏فهمد كه واو زايد است و الف ممدوده است و تلفظ همزه بعد از الف است؟

موضوع عجيب‏تر وجود تناقض در رسم الخط قرآنهای عثمانى است،به نحوى‏كه كلمه‏اى را در جايى به شكلى نوشته‏اند و همان كلمه را در جاى ديگر به شكلى‏ديگر و اين خود نشان مى‏دهد كه نويسندگان اوليه تا چه حد بی سواد بوده اند. و اين نشان دهنده فرهنگ اعراب در آن زمان است که باسوادترين و نخبگان آنان چنين بوده اند مثلا در آيه 247 سوره بقره كلمه‏«بسطة‏»با سين و درآيه 69 از سوره اعراف با صاد«بصطة‏»نوشته شده است.و نيز كلمه‏«يبسط‏»در آيه‏26 سوره رعد با سين و در آيه 245 بقره با صاد ضبط گرديده است.از اين قبيل‏تناقضات در قرآنهای عثمانى زياد وجود دارد.

نمونه‏هايى از اين تناقضات که نشانه بی سوادی نخبگان عرب در آن زمان می باشد :

/سوره.آيه/املاء قديم/سوره.آيه/املاء معاصر

/كهف 77/1.«لو شئت لتخذت‏»/اسراء 73/«اذا لاتخذوك‏»

/شعراء 176/2.«اصحاب لئيكة‏»ص 13/حجر 78 و ق 14/«اصحاب الايكة‏»

/ابراهيم 21/3.«فقال الضعفؤا»/توبه 91/«ليس على الضعفاء»

/يونس 49/4.«فلا يستئخرون ساعة‏»/اعراف 34/«لا يستاخرون ساعة‏»

/غافر 50/5.«و ما دعؤا الكافرين‏»/رعد 14/«و ما دعاء الكافرين‏»

/حج 10/6.«ليس بظلم للعبيد»/آل عمران 182/«ليس بظلام للعبيد»

/فرقان 9/7.«ضربؤا لك الامثل‏»/اسراء 48/«ضربوا لك الامثال‏»

/قمر 6/8.«يوم يدع الداع‏»/بقره 221/«و الله يدعوا الى الجنة‏»

/بقره 28/9.«فاحيكم ثم يميتكم‏»/حج 66/«احياكم ثم يميتكم‏»

/قريش 2/10.«اى لفهم رحلة‏»/قريش 1/«لايلف قريش‏»

/طه 94/11.«قال يبنؤم‏»/اعراف 150/«قال ابن ام‏»

/هود 87/12.«في اموالنا ما نشؤا»/حج 5/«في الارحام ما نشاء»

/ابراهيم 34/13.«و ان تعدوا نعمت الله‏»/نحل 18/«و ان تعدوا نعمة الله‏»

/فاطر 43/14.«فلن تجد لسنت الله‏»/فتح 23/«و لن تجد لسنة الله‏»

/فاطر 40/15.«على بينت منه‏»/محمة 14/«على بينة من ربه‏»

/يوسف 25/16.«لدا الباب‏»/غافر 18/«لدى الحناجر»

/الحاقه 11/17.«طغا الماء»/النازعات 17/«انه طغى‏»

/كهف 23/18.«و لا تقولن لشاى‏ء»/كهف 45/«و كان الله على كل شي‏ء»

/مؤمنون 24/19.«فقال الملؤا»/مؤمنون 33/«و قال الملا»

/الرحمان 31/20.«ايه الثقلان‏»/يس 59/«ايها المجرمون‏»

خواننده عزيز می بيند که در مورد قرآن چه اوضاع اسف باری وجود داشته ودر تاريخ اين کتاب چقدر دستخوش تغيير شده است و عجيب آنکه مسلمانان با وقاحت تمام مدعی محفوظ بودن قرآن از هر گونه تحريفی می باشند و نکته ای که شايد برايتان جالب باشد اينکه هم اکنون نيز بين قرآنهای مختلف عربی اختلافاتی وجود دارد که آنها را در قسمت های بعدی بررسی خواهيم کرد

توضيح:1)همانطور که قبلا گفتم در اين وبلاگ بطور تخصصی در مورد قرآن می نويسم . هدف من بودن يک مرجع در مورد واقعيات کتابی است که قرنها به گوش ما می خوانند از هر گونه تحريفی به دور بوده است

  1. استفاده از مندرجات اين وبلاگ با ذکر ماخذ يا بدون ان کاملا آزاد است چون همه ما بايد هدفمان روشنگری باشد و بس .

3)اگر مطالب اين وبلاگ کمی از حالت عاميانه در امده بخاطر تخصصی شدن آن است

4)برای اينکه خود را از اين اتهام که منابع من درست نيست خارج کنم از اين پس بعد از هر ادعا منبع آن را هم می نويسم .

0 ❤️

2013-03-08 17:30:44 +0330 +0330

قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت پنجم):

همانطوری که قبلا هم گفتم قرآن به خط عربی کوفی به نگارش در آمد .و بعد ها اين خط به زبان عربی تغيير يافت .حتما اين را شنيده ايد که در مورد حروف قرآن و اعجاز آن بسيار مقالات و کتا بها نوشته شده است و حتی چند سال پيش شخصی به نام دکتر رشاد خليفه با استفاده از کامپيوتر مطالبی در بعد اعجاز رياضی حروف قرآن و نقش عدد 19 در آن نوشت که نشان می دهد چنين هماهنگی به هيچ عنوان نمی تواند کار يک انسان باشد. اگر مقالات رشاد خليفه که برای جهان اسلا م بسيار تکان دهنده بود بخوانيد چنانچه اگر از تاريخ قرآن اطلاعی نداشته باشيد به شدت تحت تاثير قرار خواهيد گرفت والبته خود رشاد هم انقدر از اين اعجازی که کشف کرده بود متاثر شده بود که بعدا خودش ادعای پيامبری نمود .

اما ببينيم آيا حروف وکلمات در قرآن جه سرگذشتی داشته است . قبلا مختصرا در اين مورد صحبت کردم .برای بررسی دقيق تر اين موضوع در ابتدا بايد ببينيم ويژگی خط عربی کوفی که قرآن در ابتدا به آن خط نگاشته شد چه خصوصياتی داشته است.

1)خط کوفی يکی از ابتدايي ترين نحوه های نگارش است که کلمات بر مبنای مقياس تلفظ نگاشته می شود

در اين الفبا کلمه به نوعی نوشته می شود که به چندين صورت قابل خواندن است .مثلا نون آخر کلمه با (ر)فرقی ندارد و در اين الفبا شکل (و)و (ی)يکی است .گاها (م)در آخر کلمه به شکل (و)و (د)به شکل (ک)و عين وسط کلمه به شکل (ه) می نوشتند . گاهی حروف يک کلمه را جدا از يکديگر می نوشتند و (ی)را از کلمه جدا می نوشتند مانند (يستحي ی)و ابته گاهی اوقات همين (ی)را هم حدف می کردند .مثلا (ايلافهم )به شکل (الافهم )نوشته می شد که برای خوانده ايجاد اشکال می کرد . در اين نگارش گاهی تنوين ر به شکل نون می نوشتند و نون راهم به شکل الف .مثلا لنسفعن به صورت لنسفعا (علق 96:15)
در اين الفبای ابتدايي واو و يا بدون هيچ دليلی حذف می شد که خود يکی از دلايل اختلافات در قرآنها (حتی امروزی )شده است. مثلا در آيه و صالحوا المؤمنين ( تحريم 66:4) و او از«صالحوا»حذف و به صورت‏«و صالح المؤمنين‏»نوشته شده.لذا معلوم نبود كه اين كلمه مفرد است‏يا جمع‏مضاف .

دقت کنيد کتابی که مسلمانان معتقدند از هر خطايي به دور است با چه الفبای متزلزلی نوشته شده است .

2)نقطه در الفبای کوفی وجود نداشته است
يکی از عوامل اصلی اختلاف در بين قرآنها بوده است بنابر اين ميان‏«س‏»و«ش‏»در نوشتن هيچ فرقى نبود.هم چنين ميان ‏«ب‏»، «ت‏» و «ث‏»، «ج‏»، «ح‏» و «خ‏»، «ص‏» و «ض‏»، «ط‏» و «ظ‏»، «ع‏» و «غ‏»، «ف‏» و «ق‏»، «ن‏» و «ى‏» تفاوتى ‏وجود نداشت. خواننده بايد با دقت در معناى جمله و تركيب كلامى تشخيص‏مى‏داد كه حرف موجود،جيم است‏يا حا و يا خا.هم چنين حرف مورد نظر با است‏يا تا و ثا،نون است‏. از اين جهت در سوره حجرات در قرائت كسائى آمده است: ان جاءكم فاسق بنباء فتثبتوا و در قرائت ديگران …فتبينوا .ابن عامر و كوفيون خوانده‏اند:
ننشزها… (بقره 2:259) و ديگران‏«ننشرها…» .ابن عامر و حفص خوانده‏اند: و يكفر عنكم…( بقره 2:271) و ديگران‏«نكفر…» .ابن سميقع:«فاليوم ننحيك ببدنك‏»و ديگران «…ننجيك…»(يونس 10:92) خوانده‏اند .

كوفى‏ها-جز عاصم-«لنثوينهم من الجنة غرفا»و ديگران لنبوئنهم عنكبوت( 29:58)خوانده‏اند.

3.خالى بودن از علايم و حركات
در قرانهای اوليه كلمات عارى از هر گونه اعراب و حركات ثبت مى‏شد. وزن و حركت اعرابى و بنائى كلمه مشخص نبود، لذا براى خواننده غير عرب مشكل بودتا تشخيص دهد وزن و حركت كلمه چگونه است.حتى براى كسانى كه با زبان‏عربى آشنا بودند دشوار بود تا بدانند تلفظ و شکل كلمه چگونه است. مثلا مشخص نبود«اعلم‏»فعل امر است‏يا فعل متكلم مضارع و احيانا افعل التفضيل يا فعل ماضى ازباب افعال.

حمزه و كسائى آيه قال اعلم ان الله على كل شى‏ء قدير(بقره 2:259) را به صيغه فعل امرخوانده‏اند و ديگران به صيغه فعل مضارع متكلم . نافع آيه و لا تسال‏عن اصحاب الجحيم (بقره 2:119) را به صيغه نهى و ديگران به صيغه فعل مضارع مجهول‏خوانده‏اند .

حمزه و كسائى آيه و من يطوع…( بقره 2:158) را با«يا»و تشديد«طا»به صورت مضارع مجزوم خوانده و ديگران آيه را با«تا»و فتح و تخفيف‏«طا»به صورت فعل ماضى‏خوانده‏اند .

4.نبودن الف در كلمات
عامل ديگر اختلاف ،نبودن الف در خط کوفی بود. خط عربى كوفى از خط سريانى نشات گرفته است.در خط سريانى‏مرسوم نبود كه الف وسط كلمه را بنويسند و آن را نمی نوشتند .چون قرآن درابتدا با خط كوفى نگاشته مى‏شد، الف‏هاى وسط كلمه مانند«سماوات‏»رانمى‏نوشتند(به اين صورت:سموت).بعدها كه علايم مشخصه ايجاد شد،الف راصرفا با علامت الف كوچك در بالاى كلمه مشخص مى‏ساختند، مانند«سموت‏».

اين امر(اسقاط الف وسط كلمه)بعدها در بسيارى از موارد منشا اختلاف قرآنها ‏گرديد.

قرآن ابتدا توسط اين حروف الفبا بدوی به نگارش در آمد آنهم توسط کسانی که خود هم سواد درست و حسابی نداشتند و خودشان هم مرتکب اشتباهات املايي می شدند و خستگی آنها را هم که به دليل طاقت فرسا بودن اين کار به آنها تحميل می شدکه خود باعث اشتباهات بيشتر آنها می شد آ و اختلافاتی که در مورد خود قرآن را هم بود را هم اضافه کنيدو خود قضاوت کنيد که قرآنی که به نام کتاب بدون تغير خداوند در دستان مسلمانان است چه سرگذشتی داشته است و

واقعا که کتاب معجزه محمد بر چه ستون های استواری بنا شد .و جای تعجب دارد که همين کتاب مدعی است که خدايي که آن را فرستاد خودش هم آن را حفظ می کند .خواننده گرامی خود شاهد است که با وجود اين همه تزلزل در خط کوفی در و نحوه جمع آوری در زمان خليفه اول و سپس در زمان خليفه دوم با حروف و نگارش به خط کوفی و بار ديگر در تبديل به حروف الفبای عربی چه تغييرات وسيعی در قرآن بوجود آمد که همه آنها در تاريخ هم نقل شده است .مخصوصا حروف قرآن که به شدت در طول تاريخ تغيير کرده است .حالا مثلا اين جناب آقای دکتر رشاد چگونه مدعی است که کاشف اعجاز رياضی حروف و کلمات قرآن است خود جای سوال دارد البته خود او هم برای اينکه بتواند اين ادعای خود را ثابت کند مجبور شد خود او نيز در قران دست برده و آياتی از قرآن را نيز حذف کند .

0 ❤️

2013-03-08 17:32:00 +0330 +0330

قرآن چگونه جمع آوری شد
(قسمت ششم )

نقطه گذاری کلمات قرآن

در زمان خلافت حجاج بن‏يوسف ثقفى از جانب عبد الملك بن مروان(86-75) که حاكم عراق بود،مردم با كاربرد نقطه آشنا شدند و حروف نقطه دار را از بى‏نقطه مشخص ساختند. اين كاربه وسيله يحيى بن يعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابو الاسود دئلى انجام گرديد .
به علت رواج اسلام در بين سر زمين های غير عربی خواندن قرآن برای بسياری از تازه مسلمانان غير عرب مشکل می نمود . و در بين تلفظ کلمات آنها اختلافاتی بود که اين اختلافات باعث تغيير اساسی مفهوم قرآن می شد .
مثلا هر عرب زبانی ،طبعا كلمه كتب را در آيه كتب ربكم على نفسه الرحمة ( بقره 2:183) به صورت‏معلوم و همين كلمه را در آيه: كتب عليكم الصيام (توبه 9:3) به صورت مجهول مى‏خواند. درحالى كه غير عرب تشخيص نمى‏داد كه اين كلمه معلوم است‏يا مجهول. و گاهی اوقات اين موضوع به اشتباهات خنده داری منجر می شد كما اين كه ابو الاسود شنيد كه كسى كلمه‏«رسوله‏»در آيه ان الله بري‏ء من المشركين و رسوله به كسر لام مى‏خواند كه در اين صورت معناى آن اين است كه خداوند از مشركان و پيامبرش بيزار است. ابو الاسود با شنيدن اين غلط فاحش گفت:«تصور نمى‏كردم كه‏كار مردم به اين جا رسيده باشد»و لذا برای زياد بن ابيه كه در آن زمان حاكم كوفه بود(53-50) ماجرا را تعريف کرد . زياد ابن ابيه،قبل ااز ابو الاسود خواسته بود كه در اين باره چاره‏اى بينديشد، ولى او اعتنايي نکرده بود. تااين كه اين غلط فاحش را خود در تلاوت كلام خدا شنيد و آن گاه در بر آوردن خواسته‏زياد ابن ابيه تصميم گرفت و گفت: « آن چه امير بدان امر كرده انجام مى‏دهم‏».( الفهرست:ص 46.فن اول از مقاله دوم)
ابو الاسود نويسنده‏اى خواست تا از عهده نوشتن آن چه او مى‏گويد،به خوبى بر آيد.
نويسنده‏اى از قبيله عبد قيس در اختيار او گذاشتند ولى وى او را نپسنديد. نويسنده ‏ديگرى را انتخاب كردند كه زبردست‏بود و مورد قبول ابو الاسود واقع شد.
ابو الاسود به نويسنده مذكور گفت:«هر حرفى را كه من با گشودن دهان ادا كردم(مفتوح خواندم)، نقطه‏اى بر بالاى آن حرف بگذار و اگر دهان خود را جمع كردم(حرف را به ضمه خواندم)نقطه‏اى در جلوى آن حرف قرار بده و اگر حرفى را كسره ‏خواندم،نقطه‏اى در زير آن حرف بنويس‏»( صدر،حسن،تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام،ص 52 )ابن عياض نيز می گويد كه ابو الاسودبه نويسنده گفت: «اگر حرفى را با غنه ادا كردم آن را با دو نقطه مشخص كن و اوهمين كار را انجام داد»
از اين پس،مردم اين نقطه‏ها را به عنوان علايمى براى نشان دادن حركات‏حروف و كلمات به كار بردند،ولى بيش‏تر اين نقطه‏ها را با رنگى غير از رنگى كه خط قرآن با آن نوشته شده بود،مى‏نوشتند و غالبا اين رنگ قرمز بود.
پس از آن كه نصر بن عاصم نقطه را براى تشخيص حروف نقطه دار از حروف بى‏نقطه در مصحف به كار برد،نقطه‏هاى سياه به نقطه‏هاى رنگى تبديل شد تا نقطه‏هايى كه لامت‏حركت‏بوده با نقطه‏هايى كه علامت اعجام است، اشتباه‏نشود و اين دو نوع نقطه از يك ديگر تميز داده شوند.
جرجى زيدان مصحف نقطه‏دارى را به همين كيفيت در دار الكتب مصر ديده‏است.او مى‏گويد: « اين قرآن نخست در مسجد عمرو بن عاص،در مجاورت ‏قاهره بوده و از كهن‏ترين قرآن‏هاى جهان است. ورق‏هاى آن بزرگ و خط آن بامركب سياه نوشته شده و نقطه‏هاى آن به رنگ قرمز است و همان طور كه ابو الاسود توصيف كرده،نقطه‏هاى بالاى حروف علامت فتحه و نقطه‏هاى زيرين علامت‏كسره و نقطه‏هاى جلو حروف نشانه ضمه است‏» .
همانطور که می بينيد حتی در باره اعراب قرآن هم حرف و حديث فراوان است و از ابتدا بين مسلمانان هيچگاه توافقی جامعی در اين مورد وجود نداشته است . و اين اعراب کلمات همانطور که ديديم در معنای جمله تاثير فراوانی دارد. اما در ادامه می بينيم که اين اختلافات تا چه اندازه جدی بوده است.

در مورد کلمات و نحوه اعراب آنها نظرات بي شماری ارائه می شد که بر اساس آن قرآن های مختلفی رايج گرديد که معروف ترين آنها عبارت هستند از:

  1. ابن عامر:عبد الله بن عامر يحصبى(متوفاى 118)
  2. ابن كثير:عبد الله بن كثير دارمى(متوفاى 120)
  3. عاصم:عاصم بن ابى النجود اسدى(متوفاى 128)

حفص قرآن عاصم را دقيق‏تر و معتبر تر مى‏دانست و قرائت عاصم‏به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول است و همين قرائتى است كه امروزه دراكثر كشورهاى اسلامى رايج است.

  1. ابو عمرو: زبان ابو عمرو بن علاء مازنى،(متوفاى 154)
  2. حمزه: حمزة بن حبيب زيات(متوفاى 156)
  3. نافع: نافع بن عبد الرحمان الليثى(متوفاى 169) - 110) هستند و اين نوع قرآن امروزه در برخی کشور های عربی رايج است.
  4. كسائى: على بن حمزه(متوفاى 189)

بعدها سه نفر يگر به اين هفت نفر اضافه شدند که عبارتند از :
8) خلف بن هشام،راوى حمزه(متوفاى 229)
9) يعقوب:يعقوب حضرمى(متوفاى 205)
10) ابو جعفر:ابو جعفر مخزومى(متوفاى 130)

با گذشت زمان چهار نفر ديگر به اين جمع اضافه شدند:
11) حسن بصرى:حسن بن يسار(متوفاى 110)قارى
12) ابن محيصن:محمد بن عبد الرحمان(متوفاى 123)
13) يزيدى:يحيى بن مبارك(متوفاى 202)
14) اعمش:سليمان بن مهران اسدى(متوفاى 148)

در اينجا چهاده نفر را می بينيم که قاريان قرآن بودند که در نحوه خواندن قرآنهای خود اختلاف داشتند و جالب اين که برای هر کدام از اين چهارده نفر دو راوی وجود دارد يعنی قرائت هر کدام به دو روايت مختلف بيان شده که مجموعا بيست و هشت قرائت مختلف را بوجود می آورد.
اينها کسانی بودند که مورد اقبال جامعه قرار می گرفتند و مدعيان ديگری هم وجود داشته است و اين نشان می دهد که حتی در مورد نحوه خواندن قرآن هچگاه توافق جامعی وجود نداشته و ندارد و اختلاف بين قرائت ها تا انجاست که حتی برخی از علمای مسلمانان معتقدند اگر کسی سوره ای از قرآن را در نمازش به قرائت رسمی نخواند نمازش باطل است و حتی اين اختلاف در زمان محمد نيز وجود داشته است به نقل از زيد بن ارقم آمده است كه شخصى نزد محمد آمد و گفت:آيه‏اى راعبد الله بن مسعود و زيد و ابى بن كعب براى من قرائت كردند و قرائت هر سه بايك ديگر اختلاف داشت.قرائت كدام يك را اختيار كنم. پيامبر ساكت ماند. البته که واضح است که او چرا ساکت مانده … !!!
می دانيم که بسياری از اين حديث ها ساختگی هستند و به اين منظور که محمد هر سه را تاييد می کرده جعل شده است اما اگر اين حديث واقعی باشد هم نشان می دهد که حتی در زمان حيات محمد توافقی در مورد قرآن وجود نداشته است و اين بر خلاف ادعای بين مسلمانان است.
ولی کارخانه حديث سازی مسلمانان در توجيه اين اختلافات بيکار نمانده به يکی از اين احاديث توجه کنيد : انزل القرآن‏على سبعة احرف‏» که می گويند که اشاره بر اين دارد که قرآن به هفت لهجه نازل شده است.

و من واقعا متحيرم از اين همه هياهوی مسلمانان در مورد اعجاز تعداد کلمات وجملات و هزاران دروغ ديگر که در مورد اين کتاب می گويند .همانطور که ديديم هيچگاه کلمات قران ثابت نبوده و حتی درنوع کلمات و خواندن آن در بين مسلمانان هيچگاه توافقی نبوده است.
و اما معجزه بزرگ قرآن اين است با اين همه حرف و حديث در مورد اين کتاب هنوز هم بيش از يک ميليارد مسلمان به اين موضوع اعتقاد دارند که قرآن در يک سينی در شب قدر به محمد نازل شده است و تا اکنون و حتی يک حرف از آن تغيير نکرده است.

0 ❤️

2013-03-08 17:33:41 +0330 +0330

قرآن چگونه جمع آوری شد؟
(قسمت آخر ):

اگر چه حکام وقت در يکسان سازی قرآن های جديت فراوان بخرج می دادند ولی مسلمانان تا مدت زيادی در مقابل اين تغييرات مقاومت می کردند . به نظر می رسد که پس از محمد جانشينان او که از قوم قريش بودند پس از يکسان سازی قرآن در زمان عثمان با هر خواندن قرآن با هر نوع لهجه ای غير از لهجه خودشان مخالفت می کردند. البته در اين ميان کسانی هم بودند که با مطرح کردن بحث قرآئات قرآن سعی در آن داشتند که نحوه خواندن قران را از حالت انحصاری لهجه قريش خارج سازند .مثلا ابو شامه در دفاع از خواندن قرآن به لهجه های مختلف می گويد: حق همين است; زيرا علت اجازه قرائت قرآن به غيرلهجه قريش، توسعه بر عرب بوده است; چون سزاوار نيست تنها بر يك قوم توسعه داده شود. بنابراين هيچ كس جز به اندازه توانش، مكلف نمى‏گردد. كسى كه عادت در لهجه و لغت او، اماله يا تخفيف همزه يا ادغام يا مضموم نمودن ميم جمع يا وصل هاء كنايه و چيزهايى شبيه اين امور است، چگونه به گونه‏اى ديگر تكليف شود؟( التمهيد، ج‏2، ص‏99 و 100)

البته اختلاف بين لهجه ها خود بخود باعث تغيير در قرآن می شد مثلا كسى كه از قبيله هذيل باشد ، به جاى حتى حين ( مؤمنون(23) آيه 54 ) عتى حين تلفظ مى‏كند. كسى كه از قبيله «اسد» (اسدى) است تعلمون و تعلم و تسود وجوه را به كسر تاء فعل مضارع تلفظ مى‏كند. تميميان به جاى تخفيف همزه كه در قريش مرسوم است، همزه را اظهار مى‏كنند. و بنا بر اين کاملا طبيعی بود که حتی پس از يکسان سازی قران ها توسط عثمان سالها بعد دوباره بين مسلمانان اختلاف پديد آمد نگاهی به تاريخ مرگ بزرگان علم قرآن نشان می دهد که نيمه دوم قرن اول هجرت در حالی آغاز می گردد که بسياری از راويان معتبر قرآن فوت کرده و نسلی نو با افکاری جديد جايگزين آنها شده بود( تاريخ وفات اين گروه، در تبيين شرايط جديد حاكم بر اين مرحله بسيار سودمند است: ابوبكر (12 ق.)، عمر (23 ق.)، ابى بن كعب (29 يا 33 ق.)، عبدالله بن مسعود (32 ق.)، ابوالدرداء (32 ق.)، معاذ بن جبل (33 ق.)، حذيفة بن يمان (35 ق.)، عثمان (35 ق.)، على‏بن ابى‏طالب (40 ق.)، ابوموسى اشعرى (44 ق.)، زيدبن ثابت (45 ق.)، ابوعبدالرحمن سلمى (47 ق.) و ابن عباس (68 ق.).)اما قرن دوم هجرت را قرن اختلافات شديد البته از نوعی ديگر در تاريخ قرآن می توان ناميد و منشا اصلی اين اختلافات دو شهر بصره و کوفه بودند باز هم نگاهی به تاريخ مرگ صاحب نظران معتبر قرآن که هر کدام هم برای خود مدعی يک قرائت خاص بودند به روشن شدن موضوع کمک می کند.
الف) مدينه
ابوجعفر يزيد بن قعقاع از قراى عشره (م 130 ق.)، شيبة بن نصاح (م 130 ق.) ونافع بن ابى نعيم از قراى سبعه (م 169 ق.).

ب) مكه
عبدالله‏بن كثير از قراى سبعه (م 103 ق.)، حميدبن قيس اعرج (م 130 ق.) و محمد بن محيصن از قراى اربعة عشره (م 123 ق.).

ج) شام
عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م 118 ق.)، عطية بن قيس كلابى (م 121 ق.) ويحيى بن حارث ذمارى (م‏145ق.) .

و البته اين اختلاف در قرآن روز به روز بيشتر می شد و هر کسی برای خود مدعی يک نوع خاص از خواندن قرآن بود و در شهر های ديگر نيز مدعيانی ظهور کردند که صاحب نام های آنها به شرح زير است

ح)كوفه
يحيى‏بن وثاب (م 103 ق.)، عاصم‏بن ابى النجود از قراى سبعه (م 127 ق.)، سليمان اعمش از قراى اربعه عشره (م 148 ق.)، حمزة‏بن حبيب زيات از قراى سبعه (م 123 ق.) و كسائى از قراى سبعه (م 189 ق.).

د) بصره
عبدالله‏بن ابى اسحق (م 129 ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م 154 ق.)، حسن بصرى از قراى اربعة عشره (م 110 ق.)، عاصم جحدرى (م 128 ق.) و قتادة‏بن دعامه (م 117 ق.).

البته در بوجود آمدن اين اختلافات هميشه موضوع دکانداری و سو استفاده از دين نيز وجود داشته است مثلا وقتى بازار قرائت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مى‏كند و در اين ميان عده‏اى از قاريان از ديگران سبقت مى‏گيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مى‏گيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قرائت‏هايى نادر و مخصوص به خود مى‏جستند. اينان تمامی سعی خود را بر اين قرار مى‏دهند كه قرآن را به گونه‏اى بخوانند كه ديگران نمى‏خوانند و البته براى قرائت خويش نيز با توجه به نقص و ايرادات ذاتي که در خود قرآن وجود دارد، دليل‏تراشى نيز مى‏نمودند. بعضی قاريانى كه به قرائت‏هاى شاذ و نادر روى آورده و شيفته چنين قرائت‏هايى گرديده‏اند، به احتمال زياد تحت تاثير اين خصلت قرار گرفته و مثل بسياری از آخوندان اين زمان دين و قرآن را وسيله‏اى براى شهرت و کسب پول و قدرت خويش قرار داده‏ بودند. البته در معروف شدن يک قرائت نيز سواد فرد راوی و ميزان نفوذ او در مراجع قدرت و ميزان مقبوليت او در مراجع دينی تاثير زيادی داشت و در هر صورت معروفيت يک قرائت به معنای معروفيت راوی و سرکيسه کردن مردم عامی توسط آن قرائت بود. کماينکه امروزه نيز از همين قران بسياری به نان و نوا رسيده اند که شمار آن در کشور ما کم نيست .

خلاصه اينکه دامنه اين اختلافات تا قرن چهارم کشيده شد و ديگر کسی را يارای آن نبود که مانند عثمان همه قرائت ها را از بين برده و يکی را جايگزين آن سازد زيرا عثمان هم خود از ياران بزرگ محمد بود و هم ساير ياران محمد بشدت از او حمايت می کردند ولی در قرن چهارم ديگر هر کسی برای خود مدعی بود و کسی هم نمی توانست ادعا کند که مثلا فلان قرائت را خود از زبان محمد شنيده است اما در اين ميان فردی بنام ابن مجاهد در اقدامى ضربتی ، موضوع اختلاف در قرائت قرآن را براى هميشه مسدود مى‏كند و با انتخاب هفت قراءت از قاريان قرن دوم هجرى و تدوين آنها در كتاب السبعه همه مدعيان روزگار خويش را، كه بلافاصله از خود عكس‏العمل نشان مى‏دادند را در مقابل عمل انجام شده‏اى قرار مى‏دهد. در واقع ابن مجاهد مجبور به اين کار بود .و او نمی توانست يک قرائت را بپذيرد و ديگری را رد کند و بناچار هفت قرائت را که هر کدام به نوعی مقبوليت بيشتری داشت را رسما پذيرفته و مابقی را مردود اعلام می کند

قرائت های شاذ:
همان طور که توضيح داده شد اختلاف در مورد قرآن هم به کل کتاب مربوط بود که قرآن ها در زمان عثمان يکسان گرديد ولی اين اختلاف بعد ها به قرآن های عثمانی هم سرايت پيدا کرد زيرا اين قرآن ها هم دقيقا مانند هم نبودند و بعد از نقطه گذاری و تبديل آن به الفبای عربی بر دامنه اختلافات افزوده شد و حتی امروزه هم، قرآن های رايج با هم اختلافاتی دارند و شبيه هم نيستند. و جالب است بدانيد علمای اسلام برای تشخيص يک قرائت صحيح شرايط زير را قرار داده اند :

شرط اول:صحت‏سند قرائت. بايد قرائت‏شناخته شده،داراى سند صحيح تايكى از صحابه باشد.

شرط دوم:با رسم الخط قرآن توافق داشته باشد.

شرط سوم:با قواعد ادبى عرب توافق داشته باشد.

هرگاه قرائتى داراى اين سه شرط باشد،صحيح و مورد قبول است.اگر يكى ازاين شروط را نداشته باشد غير صحيح و مردود است.اصطلاحا به قرائتى كه فاقدشروط مذكور است،شاذ گويند.

به زبان ديگر يعنی ساختمان نوشتاری قرآن آنقدر متزلزل و دارای ابهام است که برای قرائت آن هم شرط و شروط داردکه يکی از آنها سازگاری با قواعد ادبی است ولی در آينده خواهيم ديد که محمد و شايد خدای او در بسياری از موارد در قرآن امروزی اشتباهات گرامری فاحشی کرده اند.

آيا اين به ذهن انسان خطور نمی کند که با اين همه آيه و حديث که در مورد عاری از تغيير بودن قرآن دارد و مقايسه آن با سرگذشتی که مختصرا از آن ديديم نشان می دهد که همه اين آيات و احاديث دروغی بزرگ برای فريب ميليون ها انسان در گذشته و حال بوده و هست. در واقع از ابتدای تکوين دستآويزی برای استثمار انسانهای جاهل و نا آگاه بوده و هست و متاسفانه خواهد بود .

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «