من دانش آموخته ی مجموعه دانشگاه های شهوانی
اینجا اعلام میکنم
که تحصیل، حاصل نموده
و به مرتبه استادی
به واقعیت
در هر منظر
پسر پرورش بافته این مجموعه ام
خواستم بگم
کمال قدردانی من رو
پذیرا باشید،
سپاس
میبینید که
استاد شدم! :) 🌹
ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﻗﺪﺭ ﺩﺍﻥ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﻟﺖ ﻃﻼﻳﻲ ﺭﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻮﻻﺥ ﺷﻤﺎ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺭﻓﻴﻌﻲ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﭽﻜﺮ
سلام استاد!:):)
فقط ببخشید،شما دقیقا استاد کدوم درس هستین،رشته اصلیتون چیه و اساتید محترمتون کیا بودن؟
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^…ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^…ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^…ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره…من دوتا دیدم!^-^
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^…ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره…من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم…ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
تو هر مبحثی
یا همه یا هیچ
خودم:
سرانجام که از نور آمدیم
سایلی بود تاریکی
از دور آمدیم
زوری به سختی
با فشار
از رود آمدیم
طوفان بود
با گل و لای
از جوی آمدیم
بریدند ریسمان
با تیشه و باد
بیرون آمدیم
سبک بال
نرم و بی جان
گریه و زار آمدیم
اول این مدح
سکنی گزید این بحر
ورنه جمعی مزین
جزر و مد از تو رسید
هم کین را دادی کرم
هم مرا هم از کین
بی تردد دادی دو دست
هم مرا هم از کرم
دو نام اندر باطله
ذکر جان و مهد افشان
ابتلا نی زین غیاث
مبتلا زاری دعا
صبر یحیی
چشم کور و نغمه ی مهتاب
تا یکی رفق و عدم
مذهب و لامذهب و یا رب مدد
ترک قامت
کفر و هذیان
فاریاب سیبی درخت
بز بزک ریشی به دست
بی اختیار میکشی شانی
چو پالان چرب مکر
دوش مکرر نوک ممه های
بز ماده هست
تا دهد شیر
میش این کژاوه
آن سو علف
این سو ملوک
یونجه و اسپرس
با سبوس و آب تازه
این یکی سو مراد
آن یکی سو الاغ و گاو ماده
باز دوش و نوک ممه های گاو ماده
چه این سو کشان
چه آن سو مراد
بغل سطل و روضه ی ابرار
فشردگی گوسپندان حمل ناهموار
تا بینی حوضچه ی کوثر
نیل و افشار را
همچو آن فرهاد جود
بیل و کلنگ
آن شیرین پدر
جنون تیشه میزند صخر
خفته باشی بر یمین
چو گویی اختیار
بر زمین و افلاک باری یسار
هم به اقلیم
هم به تقلیب
ذات معنادار نبودن
چند هزار تقدیر
همچو ذرات زمان
گفت باری سهل
عمرم به باد پیهم به یاد
نیست عمر باری به خواب
آری من در تو هم بامی به نام
پاره جام هست این شربیان
شمعیان آرد این مکرعه
هر چه او درخواست جو یا مشرعه
شربتی می کردش سلوس
رفت و دامن بر کشید زین می فسوس
اندر آن خانه
نانی بحسبت هم سبوس
نیست درینجا
وجه زیستن
خانه بجامد ریستن
نه ای آموز
که گیری تو شکار
نامرد ست که رستی در حصار
از خلاقت آن مزین
خلقش بنگر
مدیح آن را خرید
گفته ان
مرزی چو حسرت
هیچ پیش او مردود
زان نیتش از خریدن سود
از خلافت آن نهد
آن را خرید
از فوات حظ خود آمن نبود
چشم سیر و پاک و عابد
تانی نبود صبر و شکیب
کین مملو از هزه ی
شیطان بود
زانک چه ترسان از مثرست
تلاءلو واعظ
به عقر بارگیرد فقر
لاجرم کافر
لاغر زفت بطن
نی مرام و نی حیا
وان شتاب
کین ثانی تلاءلو الرحمان بود
من مینهم
در این سر و سرا
جاری
در این ره و رها
خود کی رود
درون که دراون تهی مدخول رود
همی رسد کیل گهر
نواله ای نیمی مرا نیمی مرا
جز بر قرابی
اندک ترین بصر ها
نان اندرآ در انجمن
محفل بتان جان فزا
نه که عمق وجود
در سر اوست
لحظه ها هم
نه حتی یک لحظه هم
در حکم اوست
زانک
این تن شد مقام فتنه جو
راز و سار خو نام شد
از تو عالم روح
اندر دل خلقان شوم بد
آری مرتب دین سلیس
پشت صد لشگر سواری میدهد.
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^…ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره…من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم…ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^…
خودم:
سرانجام که از نور آمدیم
سایلی بود تاریکی
از دور آمدیم
زوری به سختی
با فشار
از رود آمدیم
طوفان بود
با گل و لای
از جوی آمدیم
بریدند ریسمان
با تیشه و باد
بیرون آمدیم
سبک بال
نرم و بی جان
گریه و زار آمدیم
اول این مدح
سکنی گزید این بحر
ورنه جمعی مزین
جزر و مد از تو رسید
هم کین را دادی کرم
هم مرا هم از کین
بی تردد دادی دو دست
هم مرا هم از کرم
دو نام اندر باطله
ذکر جان و مهد افشان
ابتلا نی زین غیاث
مبتلا زاری دعا
صبر یحیی
چشم کور و نغمه ی مهتاب
تا یکی رفق و عدم
مذهب و لامذهب و یا رب مدد
ترک قامت
کفر و هذیان
فاریاب سیبی درخت
بز بزک ریشی به دست
بی اختیار میکشی شانی
چو پالان چرب مکر
دوش مکرر نوک ممه های
بز ماده هست
تا دهد شیر
میش این کژاوه
آن سو علف
این سو ملوک
یونجه و اسپرس
با سبوس و آب تازه
این یکی سو مراد
آن یکی سو الاغ و گاو ماده
باز دوش و نوک ممه های گاو ماده
چه این سو کشان
چه آن سو مراد
بغل سطل و روضه ی ابرار
فشردگی گوسپندان حمل ناهموار
تا بینی حوضچه ی کوثر
نیل و افشار را
همچو آن فرهاد جود
بیل و کلنگ
آن شیرین پدر
جنون تیشه میزند صخر
خفته باشی بر یمین
چو گویی اختیار
بر زمین و افلاک باری یسار
هم به اقلیم
هم به تقلیب
ذات معنادار نبودن
چند هزار تقدیر
همچو ذرات زمان
گفت باری سهل
عمرم به باد پیهم به یاد
نیست عمر باری به خواب
آری من در تو هم بامی به نام
پاره جام هست این شربیان
شمعیان آرد این مکرعه
هر چه او درخواست جو یا مشرعه
شربتی می کردش سلوس
رفت و دامن بر کشید زین می فسوس
اندر آن خانه
نانی بحسبت هم سبوس
نیست درینجا
وجه زیستن
خانه بجامد ریستن
نه ای آموز
که گیری تو شکار
نامرد ست که رستی در حصار
از خلاقت آن مزین
خلقش بنگر
مدیح آن را خرید
گفته ان
مرزی چو حسرت
هیچ پیش او مردود
زان نیتش از خریدن سود
از خلافت آن نهد
آن را خرید
از فوات حظ خود آمن نبود
چشم سیر و پاک و عابد
تانی نبود صبر و شکیب
کین مملو از هزه ی
شیطان بود
زانک چه ترسان از مثرست
تلاءلو واعظ
به عقر بارگیرد فقر
لاجرم کافر
لاغر زفت بطن
نی مرام و نی حیا
وان شتاب
کین ثانی تلاءلو الرحمان بود
من مینهم
در این سر و سرا
جاری
در این ره و رها
خود کی رود
درون که دراون تهی مدخول رود
همی رسد کیل گهر
نواله ای نیمی مرا نیمی مرا
جز بر قرابی
اندک ترین بصر ها
نان اندرآ در انجمن
محفل بتان جان فزا
نه که عمق وجود
در سر اوست
لحظه ها هم
نه حتی یک لحظه هم
در حکم اوست
زانک
این تن شد مقام فتنه جو
راز و سار خو نام شد
از تو عالم روح
اندر دل خلقان شوم بد
آری مرتب دین سلیس
پشت صد لشگر سواری میدهد.
پویان جان،شما مطمىنی مال دانشگاه شهوانی هستین؟بیشتر به دانشگاه ادبیات غنایی میخوره حرفاتون!
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^...ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره...من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم...ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^...
حامله شده از تجاوز هاى پى در پى زندگى
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^...ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره...من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم...ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^...
حامله شده از تجاوز هاى پى در پى زندگى
پس شما با زندگی داداش دوقلویین!^-^
عجیبه،فک میکردم کچلا همه میکنن،اینجا یکیشون داره میده!
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^...ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره...من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم...ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^...
حامله شده از تجاوز هاى پى در پى زندگى
پس شما با زندگی داداش دوقلویین!^-^
عجیبه،فک میکردم کچلا همه میکنن،اینجا یکیشون داره میده!
اره حكايت ما حكايت خود القايى و خود ارضايى هست داستانش رو شنيدى؟
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^...ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره...من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم...ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^...
حامله شده از تجاوز هاى پى در پى زندگى
پس شما با زندگی داداش دوقلویین!^-^
عجیبه،فک میکردم کچلا همه میکنن،اینجا یکیشون داره میده!
اره حكايت ما حكايت خود القايى و خود ارضايى هست داستانش رو شنيدى؟
قدیمی بود ممدجان،ولی لایک میکنیم تا انگیزه دار بشی استاد!
^-^
دروغ نگو
قرار بود بياى خونه ما ٤ واحد دين و گايندگى پاس كنى هنوز نيومدى كه ? (erection)
اون واحد برداشتنش اجباری نیست ممد جان!استاد راهنمات (آ سید ممد ایرج خان خراسانی) گولت زده موقع توجیهت!^-^
اع پس من ميرم ٤ واحد رو ايرج خان پياده ميكنم تا دفعه ديگ منو گول نزنه ?
نمیتونی انتقام بگیری ممدجان!نمیدونی ایرج چه بلاهایی سرش اومنده تا به مقام والای استادی رسیده!فک میکنی به همین راحتیه؟
به محض ورود من به عرشه كپتن هم منو برد پشت مشتا ازم امتحان مفصل گرفت :(
الان يه تاپيك ميزنم پذيرش دانشجو در رشته دين و گايندگى ميكنم فك كنم بازارش خوب باشه هم فاله هم تماشا ?
محض ورود؟به!ایرج زده تو کار موفوبازی پس!^-^...ایرج کارتو خوب انجام میدیا!افرین!
(dash) (dash)
بگو میخوام کونیا رو یه جا جمع کنم دیگه!
دستت درد نكنه ينى ما كونى هستيم ديگ ?
استادا که کونی نمیشن!^-^
اصن تا الان کسی استاد کونی دیده؟اره...من دوتا دیدم!^-^
من برم دوغ با تيتاب بخورم بميرم راحت شم (dash) ديگ نميخوام اين زندگى رو بكنم...ببخشيد منظورم اين بود كه ديگ نميخوام به اين زندگى بدم :(
دوغ با تیتاب؟خربزه عسل بخور!:)
خب نده ممدجان،تا ته زندگیتو بکن،تا اخر اخرش!^-^...
حامله شده از تجاوز هاى پى در پى زندگى
پس شما با زندگی داداش دوقلویین!^-^
عجیبه،فک میکردم کچلا همه میکنن،اینجا یکیشون داره میده!
اره حكايت ما حكايت خود القايى و خود ارضايى هست داستانش رو شنيدى؟
قدیمی بود ممدجان،ولی لایک میکنیم تا انگیزه دار بشی استاد!
^-^
ممه نان ?
یا همه مبحث یا هیچ
خوب از هر ادبیاتی باید به نفع خود استفاده کرد
آری
در پس شهوت،
در همان زمان از خود بی خود شدن،
تو تک تک مقاطع تحصیلی
بلکه تو دروس هایی،
به عمل هم من،
تجربی،
پی لذت هم تو این درس،
و چه فلسفه و مشاعره
از ادبیات استادانی همچون …
ی نمونه ی شاخص رو بخوام مثال زنم
استاد اسکلت حشری
در حقیقت نه به شوخ طبعی
خیلی آموزه ها در خلوت تاریکی مطلق
نه حتی سو کوری
به آگاهی
د نقطه ی خلوص کلام
لپ مطلب رو بخشید! بخشیدند!
هر چند با فشار
اما آروم آروم بود
ولی ارضام کردن میکنن خواهند کرد
پوزش
خودم
من در دهان تو کران
من در زبان تو زمان
من هفت در انجم ممتحن
در تواصیف امجاز سخن
تو آفتاب سرکشی
من غمگین شرقی سوی خود کشیدی
سوی چشمات رازی عیان
رهرو ذاتی ست القا شده بمن
میبینی پیدام و پیدا باز آمدم
آری ز نطفه از همان خون توام
من هم از او میگردم چو من
ما هم از او میگردیم صغر سن
اوج پیدایش هنر ما، او
غروری که از هیچ شدن، او
راه هایه از پیش نوشته، او
از شکارچی طعمه صیاد صید
او همه ی آوازها
از کلاغ تا واق واق سگ
راهی گشاده شده
مستی تو شد محور تقارن
من هم بنده ام هم نیستم
تندخوی بی آبرو گاهی هم نیستم
عشق شده تنفر بالذات گرو خالی از تهی
شاید قهر همیشگی و رفتن انزجار به مرگ
تو گوشم میپیچه صوت ادوار کلام
انجمن های پوشالی ولی تدبیر لغت
نگاهت سراسر جنگه و میدان
رنگ و بوم، معرکه و بی خرامان
میدونی من نیستی در نابودی و بد انگیز
گیج نگاهی بدور از یادداشتی
نه حافظه ای نه حفظی نه یادی
همان انسان یا حیوان یا شیطان
در این جهان ماورا
تو باعثی؟ باعث هیچ و پوچم
باعث زخم و دردم
باعث دوری و ناراحتیم
باعث رخت کینه و نفرتم
در دلم در وجودم میبینمت
شدی تو پندار روان کردار روان گفتار روان
در ذات معنا ریشه ای
در وجود جان زندگی اندیشه ای
ای بود همیشه جاویدان
نسخه ما را کجا پیچیده ای؟
اکنون که کمبود من
تکامل در مسیر هست بود من
نه چراغی نه روشنایی
سرد و تاریکم
بگم از خودت؟
نور به بیداران میرسه
همان سیاهم
فرزند بد عهد و بد خلق طبیعتم
من از اندوه سیاهی زاده شدم
ریشه ام ترس و دلهره
من از تو نرامیدم
آغاز من بارش بود
پایان من بارش
علاقه به زانوها برهنگی،
اما یک دختره که صدا ندارد،
در دندان بگیران دشمن
از آنجا که عشق نارنجی ست،
روحم را پرتاب،
من هوس را به کریستال انداختم
هی…
راهنمایی های دست منافقین چیست؟
سکوت و پرده های مصنوعی
فریادها،
در شب و روز
با قاب سیاه و سفید خود را از شکست،
به ضخامت اسرار،
پشت ناامیدی از شمشیر پروردگار شما
جهل تقدیر تاریخ ست،
که به تیغ از دم زد،
به دخترانی که ساختارشون ،
از جنس مرد،
احساسشون از سرر زن
بشنو
این بداله های عجیب و غریب در مورد من،
تبدیل شدن به بی احتیاط طوفان بلا،
به زوال گرفتار
رویداد تکراری،
اگر میتوانید
شما به این کوه، ش.یطان به گزاره آوردید
غرق شدن به ناچار،
با سر بری.دن همه مردم،
تا کجا مستعد به س.خیف هستی؟
دی.ن اجازه دخالت داد!
چه زوالی شما رو به تدف.ین،
مدا.خله به تح.میل داده
شبانه در خیابان ،
خورشید در پرده ی تاریکی،
نیمه شب
روح من به سودا سر می برد،
چه نگاهی
نباشد که مرا شی.طان نبیند،
در غرق دریا،
خسته از سعود،
در وسط حلقه ی گرداب،
آسمان ج.هل فرو میبرم،
گفته بودم اگه با من
در عمق چاه،
من گورها را گشودم تا ه.زاران ارواح را بگردانم
بار دگر
آنها خود را در ح.صار نقد،
به ضعف
به ج.عل پنهان می کنند
در سکوت
وقتی که هنوز دهان و لبانم گشوده نیست،
به فریاد رسیدم
خسته از خواسته خدا، نیمی از شی.طان
در این زمین سق.وط
به صخره ها چنگ زدم
لذت بردن از تاریکی ،
به روشنی مفهوم الهی رو درک کردم
هنوز در سکوت، فریاد میکشم
چرا میخوای تمومش کنم؟
سر کیسه گان
به سویی رفته اند،
افق عمودی ست
و جنبش چشمه ای ست،
در مورد بینش،
نور در حال چرخش ،
در فرای بیرون از جمعی مکرر باقی میماند،
آنها تبدیل به لوازم منفو.رگی شدند
کدام یک در د.و خلاصه میشود!
مسیر از طریق مویرگ های زندگی ،
گذر به کیفیت محیط گرگ،
س.لولهای فا.سد در فضایی شیم.یایی،
پس از غروب آفتاب
هنوز بدون صدا
در سکوت به فریاد،
تنها صدا ست
افکار خنک کننده از بدن مرده،
جه.نمی، در سیاه و سفید،
او چیزی برای مخفی
نداشته و نخواهد داشت،
فقط س.وء قصد از روی حیله،
همکاری نامه های بیهوده است
تمام نیروها در حال پیوستن به یکی شدن،
به طور حتم
به نور شعله ای
و نفوذ به هوش
معنای صدای انعقاد چرخش
و گسستگی ذهن مشترک،
تنها فری.اد باقی مانده
بعد از چندی سکوت
از ع.نصر
از پیش، نوی.س قوانی.ن چیست؟
من را به یک مرده ،
وحش.ی نگاه کن
من متع.هد به افسانه خون.ین پر از تنا.قض،
نبوده و نخواهم
خدایی که فقط دخالت در امور زندگی شخص را دارد،
آن هم خودش نه
که مدا.خله و تحم.یل چیزی
از اه.داف شو.م
به مت.صدی.
امممم
از فیسبوک هم پرتم کردن بیرون
اعم از ایرانیشو خارجیشو گاعیدم
دوباره برگشتم خونه
خودم
من متوجه هستم
اونا
سیاست، دوز و دغل بازی
با تغییر ماهیت
آداب و ادبیات
بافت فرهنگی جامعه
چطور بوسه رو تعریف میکنن!
بدون نکوداشت ابعاد
در حقیقت درست میفرمایین
فراموش نکن
ابعاد رو در نظر داشته باش
ما داریم احساسی
شکل گرفته
با گذر جریانات
برای خود شخص ما
افکارمون رو داریم
تحمیل میکنیم به دیگری
به دیگران
با رنگ و لعاب
آن چیزی که دلمون میخواد
دقت رو
همواره بایست حفظ کرد
اگه ترازو قرار بدیم
کفه ی ترازو
سنگینی از نظر تخریب
نقطه های تحریک وار
نسبت به آموزش!
و به شعار خودشون
بالا بردن سطح آگاهی
از این دال آگاه بازی
کودوم روند این مسئله رو
داستان سرایی
تحت الشعاع خودش قرار میده؟!
شما میگی فقط یه بوسه بود
متوجه هستم فقط یه بوسه بود
ولی در واقع
ما داریم یه احساس و
با عشق و عاطفه و محبت
هر کودوم احساسات متفاوت و شخصی
و فلسفه ی جدا
پیرامون رخت شان
زنجیر وار
در هم آمیختیم و
تحمیلشون میکنیم به دیگری
به دیگران
انسان نا بلد
همین میشه و نمیتونه واقعی درک کنه
نسبی نه کلی؟ تحقیق شدس؟
از موضع نگاه شما
صد در صد سند علمی هم داره
و حلقه های نقد و بحث رو تنگ تر میکنه
با در نظر نگرفتن طیفی از رنگها!
جزء به جزء
موضوع صحبت من اینه
احساسیه
جزئی از حواسه
منجر به مرگ هم گزارش شده!
از شدت شعف
نمیشه تعریفش کرد
فیلم هم نمیشه بازی کرد
با ذکر جدا سازی
فیلمشو میشه بازی کرد
و هر شخص
جوری متفاوت گونه
با ذهنیتی که براش شکل گرفته
با ظواهر پس و پیشش
این احساس دو درک میکنه
این احساس رو لمس میکنه
من میگم
تنها تعریفی ازش میشه کرد
و به دیگران بشه گفت
فقط تجربه باید کرد
همین
دنیای عجیب غریبیه
وقتی همیشه خودمم
همه از دستم ناراحت و عصبانین
وقتی کوتاه
برای امتحان
تجربیات متعدد
میشم اون چیزی که نیستم
یه ظاهر
اون چیزی که اکثریت میخوان
با دیدن جزئیات
حس کنجکاوی
چه جذاب به نظر میام
شما میگی خودت باش
هر چی بزار بگن
یا خیلی حساسیت به خرج میدی
خودت باش تا بهت عادت کنن
یهو طوری رفتار نکن شکه شن
من میگم خودم هستم
اینطوری صحبت می کنم
آخه من با روند زمان تغییر کردم
با روند زمان هم تغییر میکنم
یعنی من نسبت به پارسال
رفتار اخلاق احساسات
گفتار کردار پندارم
به شدت، شدت گرفته
همینطور هم داره پیش میشه
یعنی اون چیزی که بودم
یه مرحله سوپر تر شده
پیشرفت داشته
به این نحو تغییر کرده
به من میگی کین اونا!
اونا یعنی همه حیطه
جا و مکان ها
قرارهایی که دیده میشم
از خانواده دوستان جامعه
و همه کسانی که تو کار باهاشون درگیرم
یعنی اونا نه تنها نمیتونن عادت کنن
بلکه تا میان عادت کنن
و بفهمن
تو حیاط دانسته های خودم
چی میگم!
من به شدت مستعد تر شدم
تو همه ی احساساتی که
از ذهنیتم شکل میگیره!
چون من واقعا خودمم
و همیشه اونا در حال شکه شدن
هموون لچه گوشه ام
هر بار که مینهم به خانه گوش به ندا
خفته در خود میخورم حرف را به بهانه
درد، ترسیم خط و مشقی ست ز تقدیر
در آن سو و این سوی دهنه ی امتزاج پذیر
اداواطوار طلب تو خود را میشناسی دوست
اقمار وجود او چه نیکوست این انگاره دار
زبانت میخواهی شیرین گویی با وقار و اقتدار
مرا بدعت گذارد همسان زیبا کلام وادی المقام
در بند به فکری میکشی خرخوان استرزاق
چهارسوق ننگ اعراب است دیوسان آسیمه سر
ترسودلان وحشت زده میبخشن این همه تهاجم
راز میسر کوه پیکر جل الخالق بابک هدایت فرخزاد
بی شمار هم بکوبدت مصغر کریه المنظر د نظر
که دست هم بخواهدت زهر از قافله تو پیشی
در عشق حسابمان خالی ست نامی نیست
تا ساقی جانی ست که از کف زمان رست
هست مجنون رها ز قید و بند در جدال با مرگ
جنون بر قله میزند فتح برخیز که مشت ما بلند ست
سرباز ز مکر دشمن نهراسد ز تب زمان نترسد
وز کوته نظریه بند تنبان وز خنده دلقکان نلرزد
هر مشعر اشارت کرد به ناظم مصداق اعاظم
سیلی تبر زد بر خط کج نا همگن بد اخگر مفتراق
فردا اگه یادی با نام آفتابی به بارش تابید
همخون صفتی یا گلگون پیکری لحن و لفظ ما دید
از صحن دوزخ برین سیب تمکین قطع و یقین را چید
با یاد او جهالت تا اجتماع نقیضین واجب الوجود رسد
گاهی شکسته دل اشکی هم قلم به نون آفاق شود