جنایت و مکافات...

1390/12/17

اعدام زندانیان سیاسی (تابستان اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه‌ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی در ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف‌های مختلف گروه‌های چپ و کمونیست بود. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر است. بیشتر اعدام‌شدگان زندان‌های تهران در گورهای ناشناس گورستان خاوران به خاک سپرده‌شدند.

پیش‌زمینهٔ تاریخی

در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینه‌های آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات “فروغ جاویدان” به طور اخص می‌دانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی می‌دانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سال‌های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
منتظری در نامه به خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندان‌ها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ می‌نویسد:
«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می‌رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندان‌ها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی می‌شود…»
در کتاب “پاسداشت حقیقت” که در دهه ۸۰ و در جمهوری اسلامی توسط دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید این واقعه بیشتر ادامهٔ درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی به طور کلی تصویر شده است.
به نوشتهٔ این کتاب: در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
“هم‌زمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیت‌های برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیام‌های مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ می‌دهد.” (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا، از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران، در مطلب خود “پروژهٔ قتل عام تابستان ۶۷” این اعدام‌ها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۰ می‌داند که به دلیل فشارهای بین‌المللی در سال‌های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود.

آغاز ماجرا

حکم روح‌الله خمینی

عملیات فروغ جاویدان روز ۳ مرداد آغاز شد و ۷ مرداد پایان یافت. اعدام‌ها نیز از روز ۷ مرداد شروع شدند.
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران … خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده … [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان هم‌زمان با برنامه‌های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲) که متن نامه‌ها در خاطرات حسین‌علی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بوده است، و با اعدام‌ها مخالف بوده‌است، وجود دارند.
خمینی آنها را «محارب» اعلام می‌کند و چنین حکم می‌دهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اكثريت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراكز استان كشور رای اكثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا دادیار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌انديشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام‌اسلامی است، اميدوارم با خشم و كینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایيد، آقايانی كه تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و تردید نكنند و سعی كنند اشداء علی الكفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام»
سیداحمد خمینی که در آن زمان رئیس وقت دفتر خمینی بود در نامه‌ای در مورد جزییات این اعدام‌ها می‌پرسد و تاکید می‌کند آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شده‌اند و دوران زندان‌شان به زودی تمام می‌شود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستان‌هایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟ پاسخ روح‌الله خمینی بدین‌گونه است که:
بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.

تشکیک در دستخط خمینی

منتظری در خاطرات خود می‌نویسد که در آن زمان گفته می‌شد که نامه اول به خط احمد خمینی نوشته شده است. و در مورد نامه دوم هم آشکارا دستخط خط سوال کننده و پاسخ دهنده نامه یکسان است.

وقایع در زمان اعدام‌ها

نماز جمعه

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌نویسد «با آقای موسوی اردبیلی در باره مطالب خطبه های جمعه (۱۴ مرداد) مذاکره کردیم.» در این روز (یک هفته بعد از شروع اعدام‌ها) موسوی اردبیلی در نماز جمعه گفت: «جمع کثیری از ایران رفته اند و آنجا[عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کرده اند. یک جمعی هم در ایران در زندان ها هستند… مردم بر علیه اینها آن چنان آتشی هستند، قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه می کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم می باشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه می شوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمی شوند و یک دسته شان زندانی می شوند (شعار:“منافق زندانی اعدام باید گردد” از سوی نمازگزاران)»

اعتراضات از درون حکومت ایران

حسینعلی منتظری در اعتراض به این اعدام‌ها دو بار به تاریخ ۹ و ۱۳ مرداد به خمینی نامه نوشت و خمینی در تاریخ ۱۵ مرداد به او پاسخ داد. خمینی در نامه عزل منتظری نوشت: «در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسيار معدودی كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی‌بینید كه چه خدمت ارزنده‌ای به استكبار كرده ايد.» میرحسین موسوی در تاریخ ۱۵ شهریور استعفا داد که با مخالفت شدید علی خامنه‌ای و روح‌الله خمینی مواجه گشت. گرچه او در نامه استعفا، اختلاف با مجلس بر سر وزرای پیشنهادی را عامل استعفا دانشته است، امیرارجمند سخنگوی موسوی بی اطلاع گذاشتن او از موضوع اعدام‌ها را عامل استعفا می‌شمارد و می‌گوید موسوی خواهان تشکیل هیات تحقیق در این مورد شده بود. موسوی اردبیلی نبز بعدها مدعی شد با این اعدام‌ها مخالف بوده و در مخالفت سه بار به خمینی نامه نوشته است، او می‌گوید خمینی گفت:«که اینها دروغ می گویند و سر موضع هستند»، من عرض کردم: «من به این مطلب نرسیدم»، فرمودند: «ما رسیده ایم»

پایان اعدام‌ها

بنابر کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، دو ماه پس از آغاز اعدام‌ها در روز ۵ مهر ۱۳۶۷، روح‌الله خمینی بررسی وضعیت باقیمانده زندانیان سیاسی را به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار نمود با تاکید بر اینکه این رسیدگی مطابق روال معمول و قبل از حوادث اخیر انجام شود. وزارت اطلاعات از این امر استقبال کرد ولی برخی قضات اوین مخالفت کرند و نظر تندتری داشتند.

اعدام‌ها به روایت جمهوری اسلامی

در آستانه عملیات فروغ جاویدان، مسعود رجوی گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… از طرفی درب زندان ها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند.» این سخنان ۳ روز قبل از آغاز عملیات و یک هفته قبل از آغاز اعدام‌ها در تالار اجتماعات قرارگاه اشرف گفته شد.
مطابق روایت رسمی جمهوری اسلامی، زندانیان مجاهدین از حمله خبر داشته و خشنودی خود را از طریق برپایی جشن و سرودخوانی در زندان اعلام کرده بودند. آنان قرار بود پس از اشغال هر شهر، به ارتش او پیوسته و در فتح تهران شرکت کنند و به همین دلیل، آنها به عنوان مزدوران دشمن متجاوز در زمان جنگ (محاکمه صحرایی) اعدام شدند.
مقامات جمهوری اسلامی گر چه به طور صریح در مورد این واقعه و ابعاد آن سخن نمی‌گویند اما در موارد متعدد وجود آن را پذیرفته‌اند.

اعدام‌ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی

اعدام‌های تابستان ۶٧ پیش زمینه‌هایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدام‌ها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده می‌شود. این روندی است که در تهران و زندان‌های گوهردشت و اوین اتفاق افتاده است در مورد جزئیات اعدام‌ها در سایر شهرستان‌ها منابع کافی در دست نیست اما پروسه‌ای مشابه در شهرستان‌های دیگر گمان برده می‌شود.

آغاز

اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدام‌ها می‌دانند (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد) اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندان‌ها صورت گرفت و تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد می‌گوید:“از روز جمعه ٧ مرداد ۶٧، به عنوان اولين اقدام، تلويزيون بندها را جمع مى كنند و از فرداى آنروز زندانيان سياسى سراسر ايران از ملاقات، رفتن به بهدارى، هواخورى و روزنامه محروم مى شوند.” و یرواند آبراهامیان می‌نویسد:" در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ (١٩ جولاى ١٩٨٨) حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلويزيون‌ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامه‌ها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياط‌ها ممنوع شد."

محاکمه و اعدام‌های مرداد

ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام “منافقین” (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور روح‌الله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماينده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام حسینعلی نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد می‌کرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ» می‌نامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.
از روز شنبه ٨ مرداد کميسيونی به سرپرستی “نيری” در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر می گردد و کشتار را با “محاکمه مجدد” مجاهدين، آنهم از زنان مجاهد آغاز می کند. به گفتهٔ حسن پویا، یرواند آبراهامیان و گزارش‌های متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارش‌های سازمان‌های اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسی‌شان سوال می‌شود و اگر کسی می‌گفت “مجاهدین” در جا به اعدام محکوم می‌شد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین می‌شناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و “پافشاری بر نفاق” گرفته شده است). کسانی که پاسخ داده بودند “منافقین” با سوال‌های دیگری روبرو می‌شدند.
“آيا حاضريد در مصاحبه تلويزيونی منافقين را محکوم کنيد؟”، “آيا حاضريد طناب دار را به گردن يک عضو فعال منافقين بيندازيد؟”، " آيا حاضريد ميدانهای مين گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنيد؟" و پاسخ منفی به هريک از اين سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: “در گوهردشت، زندانيان مى توانستند چهره بازجويان خود را ببينند ولى در اوين آنها را با چشم بسته به بازجويى مى بردند.”
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف می‌کند:"کسانيکه پاسخهاى نامساعد مى دادند، يا حاضر به زبان آوردن “منافقين” نبودند، بيدرنگ به اتاق ويژه اى هدايت مى شدند. در آنجا انگشترها و عينکهايشان ضبط و به آنها گفته مى شد که وصيت نامه نهايى خود را بنويسيد. آنگاه آنها را به سوى چوبه هاى دار که پنهانى، هم در تالار سخنرانى گوهردشت و هم در حسينيه اوين برپا شده بود مى بردند و در گروههاى ۶ نفرى به دار مى آويختند. جان کندن بعضى از آنها تا ١۵ دقيقه به طول مى انجاميد چون بجاى اينکه دريچه اى پنهانى از زير پايشان در رود و به پايين بيفتد به همان شيوه قديمى حلق آويز مى شدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بيش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومين تيرباران شوند ولى با اين تقاضا، به اين عنوان که طبق حکم شرع مرتدين و دشمنان خدا بايد حلق آويز شوند مخالفت بعمل آمد. البته اين بهانه اى بيش نبود. چون طى يک دهه محکومين به “فساد فى الارض” بوسيله جوخه هاى آتش اعدام شده بودند. دليل اصلى استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکارى کامل، هم در قبال دنياى خارج و هم در برابر بخش‌هاى ديگر همان زندان بود. به چپ گرايان گفته شد که مجاهدين به زندانهاى ديگر انتقال يافته اند، اما بعضى از زندانيان با مشاهده کاميونهاى مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفى تئاتر رفت و آمد داشتند جريانات مشکوکى را حدس زدند. با وجود اين آنها نمى دانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران اين است که دستگاههاى “فريزر” در مرده شويخانه زندان از کار افتاده است. يکى از پاسداران ادعا کرد که آنها “فقط مشغول تميز کردن سلولها هستند.”
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدام‌ها می‌گوید:“زنى از گروههاى چپ گرا مى نويسد که هيچ يک از ۵٠ مجاهدى که با او در يک بخش زندانى بودند به بندهاى خود باز نگشتند. به نوشته مردى متعلق به همان گرايش، هيچکدام ١٩۵ تن از ٢٠٠ مجاهدى که در يکى از بخش‌هاى زندان گوهردشت نگهدارى مى شدند بازنگشتند. گزارش ديگرى حاکى است که حجت الاسلام نيرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سياسى) وارد کند. در حاليکه آيت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپيمايد.”

محاکمه و اعدام‌های شهریور

شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. این‌ها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریک‌های فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومه‌له، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمان‌های کوچک چپی از این سازمان‌ها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپی‌ها جلب شد و پرسش و پاسخ از آن‌ها از 5 شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. “آيا شما مسلمانيد؟”، “آيا به خدا اعتقاد داريد؟”، “آيا به بهشت و جهنم معتقد هستيد؟”، “آيا محمد را به‌عنوان خاتم انبياء قبول داريد؟”، “آيا در ماه رمضان روزه می گيريد؟”، “آيا قرآن می خوانيد؟”، “آيا هر روز نماز می خوانيد؟”، “آيا ترجيح می دهيد با يک مسلمان هم بند شويد و يا يک غيرمسلمان؟”، “آيا حاضريد زير ورقه ای را داير بر اينکه به خدا، به پيغمبر، به قرآن و به روز رستاخيز ايمان داريد امضا کنيد؟” و پر معناتر از همه: “آيا در خانواده اى بزرگ شده ايد که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟”
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بین‌الملل و تاریخ‌نویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوال‌ها می‌توانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر “ارتداد” فرد تاکید می‌کرد زیرا طبق موازين فقهی، فقط کسی را می‌توان مرتد شناخت که در يک خانواده معتقد مسلمان و در سايه پدری که به طور مرتب نماز و قرآن می خوانده و در ماه رمضان روزه می گرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید می‌کرد اما می‌گفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محکوم می‌شد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» عمل می‌شده است و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق می‌مردند یا اسلام را می‌پذیرفتند.
اعتراض‌هایی از طرف زندانیان به این محاکمه‌ها صورت می‌گیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا می‌کنند که شلاق می‌خورند و بعضا زیر شلاق کشته می‌شوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که این‌گونه کشته می‌شوند.
آبراهامیان روند اعدام‌ها را این‌گونه توصیف کرده است:"اين بازجوئيها که به مدت سه ماه ادامه يافت، در اوين و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوييها حالت شفاهى داشت، و بخش ديگر به شکل پرسش نامه هاى ماشين شده انجام پذيرفت. بعضى از زندانيان مى توانستند بازجويان خود را ببينند ولى ديگران در پشت پاراوانهاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهايشان پذيرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهايشان غيرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدايت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند اگر زندانى از خواندن يک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازيانه به او مى ن

1683 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2012-03-07 06:16:13 +0330 +0330

تو این تاپیک قصد دارم تمام جنایات جمهوری اسلامی رو تو معرض دید قرار بدم…اگر دوستان هم خاطره ای یا موضوعی به ذهنشون میرسه ممنون میشم کمکم کنند…به امید ریشه کن شدن دیکتاتورهای وطنی…

0 ❤️

2012-03-07 09:42:48 +0330 +0330

وقایع هیجده تیر یا وقایع کوی دانشگاه تهران به مجموعه ناآرامی‌ها و درگیری‌ها بین روزهای هجدهم تا بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸ میان دانشجویان، نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصی‌ها، اطلاق می‌شود. مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران ادعا دارد ۷ نفر در واقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شده‌اند که تاکنون فقط هویت عزت‌الله ابراهیم‌نژاد و فرشته علیزاده روشن شده‌است. شورای متحصنین در بیانیه ۲۶ تیر مرگ تامی حامی‌فر را نیز تایید کرد و سعید زینالی نیز از هنگام دستگیری توسط ماموران ناپدید شده است ؛ همچنین چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله تخلیه، دست و پای عده‌ای شکسته و تعداد زیادی دانشجو ضرب وشتم شدند. از این حادثه به عنوان بزرگ‌ترین چالش جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز یاد می‌شود.

بسته شدن روزنامه سلام

برپایی تجمع اعتراضی دانشجویان موضوع جدیدی نبود ولیکن حمله به این تجمع بی سابقه بود. تجمع ۱۸ تیر در خوابگاه کوی دانشگاه در اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام بود. این روزنامه در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی به قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات برای تحدید مطبوعات، توقیف و توسط دادگاه ویژه روحانیت به مدت ۵ سال توقیف شد. در جریان محاکمه سلام به جز مدعی العموم ۴ شاکی دیگر نیز حضور داشتند: محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی و رییس جمهور کنونی)، کامران دانشجو (استاندار اسبق تهران، معاون سیاسی سابق وزیر کشور و رییس ستاد انتخابات ریاست جمهوری دهم و وزیر علوم فعلی)- درویش زاده (نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم) و حمیدرضا ترقی (عضو ارشد حزب موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم).

حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸ تیر)

انصار حزب الله در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب قانون جدید مطبوعات، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاه‌های دانشجویی حمله بردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند. حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت. در این حمله حتی خوابگاه دانشجویان خارجی نیز در امان نماند. این حمله به اعتراضات گسترده و چند روزه دانشجویان و مردم در تهران و شهرستانها انجامید. در دانشگاه تبریز نیز روز شنبه ۱۹ تیر درگیریهای گسترده‌ای روی داده که به کشته شدن چندین نفر (مانند عزت الله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده، تامی حامی‌فر) انجامید.
نیروهای انتظامی و امنیتی دست کم ۳۰۰ دانشجو را دستگیر و تحت بازجویی و شکنجه قرار دادند. (مانند احمد باطبی، اکبر محمدی، میثم لطفی)

نقش سپاه

طبق نوار صوتی که به دست آمده است در جریان حمله به کوی دانشگاه و دیگر مسائل دانشجویی کسانی مانند سردار نجات فرمانده سپاه ولی امر به همراه سردار نقدی، سردار ذوالقدر و دیگران طرح سرکوب دانشجویان و حتی عزل محمد خاتمی رییس جمهور وقت را داشتند.

تظاهرات دانشجویان بسوی مقر خامنه‌ای

دانشجویان نیروی انتظامی را عامل یورش به کوی دانشگاه دانسته و خواستار عزل فرمانده آن بودند. همچنین توقیف روزنامه سلام نیز توسط دادگاه ویژه روحانیت که زیر نظر رهبر قرار دارد انجام شده بود. اما آیت الله خامنه‌ای در حالیکه این رویداد را محکوم کرده بود حاضر به برکناری سردار لطفیان و همچنین نظری فرمانده پلیس تهران نشد. همین امر باعث شد تا در روزهای بعد تظاهرات به سمت دفتر علی خامنه‌ای و مجموعه‌ای که وی در مرکز تهران در آن مستقر است (موسوم به مجموعه مطهری) شود. سعید حجاریان در این باره می‌گوید :
« …وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی… »

نامه تهدید آمیز فرماندهان سپاه به خاتمی

خاتمی گرچه دفاع چندانی از دانشجویان نکرد، اما در سخنرانی خود این رویداد را نتیجه پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای دانست.پس از تظاهرات دانشجویان به سمت دفتر خامنه‌ای و همچنین گسترش اعتراضات به سایر شهرستانها و سایر نقاط تهران از جمله میدان سپه و باراز تهران، در شرایطی که تهران از جمعه ۱۸ تیر شاهد بی سابقه‌ترین درگیری بین مردم و سپاه، بسیج و هوادارن نظام بود، ۲۴ تن از فرماندهان بلند پایه سپاه در نامه‌ای به محمد خاتمی وی را تهدید کردند که اگر در سرکوب اعتراضات قوی تر عمل نکند خود دست بکار می‌شوند. بعید است که این نامه بدون اطلاع و تایید علی خامنه‌ای منتشر شده باشد.در بخش‌هایی از آن خطاب به خاتمی آمده‌است:
« اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کم‌تر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کم‌تر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟
جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهٔ شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟ »

یکی از امضا کنندگان این نامه محمد باقر قالیباف (فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه و شهردار فعلی تهران بود) که چندی بعد از سوی خامنه‌ای جانشین سردار لطفیان در فرماندهی کل نیروی انتظامی شد. سایر امضا کنندگان نامه: غلامعلی رشید (فرمانده سابق بسیج) ، عزیز جعفری (فرمانده کل فعلی سپاه پاسداران) ، قاسم سلیمانی ، جعفر اسدی ، احمد کاظمی (فرمانده اسبق نیروی زمینی سپاه که در سانحه سقوط هواپیما کشته شد) ، محمد کوثری (نماینده فعلی مجلس هشتم) ، اسدالله ناصح ، محمد باقری ، غلامرضا محرابی ، عبدالحمید رئوفی‌نژاد ، نورعلی شوشتری (جانشین سابق فرمانده نیروی زمینی سپاه که بر اثر انفجار در سیستان و بلوچستان کشته شد) ، دکترعلی احمدیان ، احمد غلامپور ، یعقوب زهدی ، نبی‌الله رودکی ، علی فدوی ، غلامرضا جلالی ، امین شریعتی ، حسین همدانی (فرمانده فعلی سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ) ، اسماعیل قاآنی ، علی فضلی (فرمانده سابق سپاه ثارالله) ، علی زاهدی ، مرتضی قربانی.

محاکمه عاملان
۲
سال پس از این رویداد قوه قضاییه همه نیروهای پلیس و شبه نظامیان وابسته را تبرئه کرده و فقط یک سرباز ساده به نام اروجعلی ببرزاده بخاطر دزدیدن یک دستگاه ریش تراش محکوم شد. ۱۵۹ نماینده مجلس ششم این اقدام دستگاه قضایی را محکوم کردند. این در حالی است که صدها دانشجوی در دادگاه‌ها محاکمه و یک نفر از آنان در زندان درگذشت.

پیامدها

بارزترین نتیجه این واقعه و رویدادهای بعدی (از جمله عدم حمایت اصلاح طلبان از اعتراضات دانشجویی و همراهی یا سکوت در برابر این سرکوب) گسست روز افزون میان دفتر تحکیم و مجموعه حاکمیت بود. در مقابل اصلاح طلبان بر روی بخشی از دفتر تحکیم وحدت که روابط نزدیک تری با ایشان داشت سرمایه گذاری کردند که نتیجه آن تقسیم دفتر تحکیم به دو طیف اکثریت (مخالف نظام) و اقلیت (هوادار نظام) بود.
متقابلاً دفتر تحکیم وحدت (در مقابل بسیج که حامی و نیروی توده‌ای محافظه کاران ایران است) در انتخابات‌های مختلف از جمله دوم خرداد نقشی اساسی در پیروزی اصلاح طلبان داشت از سال ۱۳۸۲ از دفتر جبهه دوم خرداد خارج شد. آگاه شدن دانشجویان به نقطه ضعف‌های خود از جمله نداشتن رهبری متمرکز و قوی از دیگر دستاوردهای این رویداد بود.

اظهار نظرها در سال‌های بعد

در نماز جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۸ احمد جنتی، امام جمعه موقت وقت تهران و دبیر شورای نگهبان خطاب به رئیس قوه قضائیه گفت: «در ۱۸ تیر ضعف نشان دادید؛ چند نفر در آن زمان اعدام شدند؟ اگر حالا هم ضعف نشان دهید آینده بدتری در انتظار شماست.»

سالگردها

سالگردهای این رویداد همه ساله شاهد برگزاری تظاهرات‌های مردمی دانشجویی در تهران و سایر شهرها بوده‌است.عدم محاکمه عوامل این رویداد در کنار تداوم زندان برخی از دانشجویان دستگیر و شده بر شدت اعتراضات می‌افزود. گرچه در سالهای بعد دولت خاتمی تلاش کرد تا با عدم صدور مجوز تظاهرات برای دفتر تحکیم وحدت از شدت اعتراضات بکاهد. شدیدترین اعتراضات در سال ۱۳۸۲ رویداد که تهران برای ۲۰ روز شاهد اعتراضات مردمی دانشجویی بود.
برای جلوگیری از برگزاری هر گونه مراسم در سالگرد این رویداد در سال ۱۳۸۷، کوی دانشگاه تهران از میانه تیرماه تعطیل شد. همچنین تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد بازداشت شدند.

0 ❤️

2012-03-07 09:59:20 +0330 +0330

تیمسار سپهبد خلبان نادر جهانبانی (۲۷ فروردین ۱۳۰۷ - ۲۲ اسفند ۱۳۵۷) خلبان نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، یکی از خلبانان ویژهٔ محمدرضا شاه پهلوی و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود. آخرین درجهٔ وی در ارتش سپهبد بود.
وی پسر امان‌الله جهانبانی بود. مادر او از مهاجران روس بود و به خاطر رخسار اروپایی‌اش به عنوان ژنرال چشم‌آبی معروف بود. همسر وی فرخ زنگنه نام داشت و این دو دارای دو فرزند به نام‌های انوشیروان جهانبانی و گلنار جهانبانی بودند. نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.

دستگیری و اعدام

نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.
روزنامهٔ اطلاعات به تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ در خبری اسامی ۱۱ نفر ار محکومین به اعدام را منتشر کرد. متن خبر به شرح زیر است:[۴]
« در تاریخ ۲۱ اسفند۱۳۵۷ دادگاه انقلاب اسلامی ایران جهت رسیدگی به کیفرخواست صادره از طرف دادستان انقلاب علیه ۱۱ نفر از متهمینی که جملگی از خائنین به ملت و عوامل سرسپردهٔ رژیم دست‌نشاندهٔ بیگانه بودند و همچنین جنایتکاران مفسد فی الارض نیز می‌باشند تشکیل جلسه داد و پس از چندین ساعت رسیدگی و مشاوره سرانجام حکم اعدام را صادر کرد:

1. سپهبد نادر جهانبانی فرزند امان‌الله معاون فرماندهی نیروی هوایی

…»

در دادگاه خلخالی

وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند، اما به نظر می‌رسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد…متن حکم کیفرخواست که در دادگاه برای وی خوانده شد بدین شرح است:
« نادر جهانبانی با اشتغال در سمت‌های حساس نظامی و این اواخر ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی شرعی به طریق غاصبانه و با ارادهٔ اجنبی در ایران سلطه پیدا کرده و مملکت را در جهت ارادهٔ اجنبی و در جهت خلاف شرع و مصلحت مملکت و ملت به قهقرا می‌برد و به نابودی می‌کشاند با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیه السلام مطابع قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادرهٔ اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافته‌است از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی از دادگاه دارم. »

پس از ارائهٔ متن کیفرخواست هنگامی که نوبت به دفاعیات وی رسید گفت:
« آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر مسخره و احمقانه‌است که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمی‌بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن‌های شما نشان می‌دهد که حکم شما علیه من مثلا صادر شده و همچنین حکایتگر این حقیقت است که شما نه تنها مسلمان نیستید بلکه مشتی بی وطن، بی دین و مزدور که به دستور اربابانتان فقط و فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید.
پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در سالهایی که شما برای لقمه نان مزدوری، سر حسین را از این منبر به آن منبر می‌کشاندید. در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می‌کردم. حال شما چگونه به خود اجازه می‌دهید به من تهمت خیانت بزنید. شما از خود خجالت نمی‌کشید شما از مردم شرم نمی‌کنید؟ شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماه‌های گذشته کوشیده‌ام، آزرم نمی‌کنید؟
شما که هستید آیا به جز جمعی غارتگر و خونخوار و دوری از هر نوع صفت انسانی کسانی را می‌شناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی است تیغ بکشند؟ آقایان من پنجاه یک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده‌ام و قرارگاهم آسمان‌ها بود. پاسخی به یاوه گویی‌های شما ندارم. به دستوری که اربابانتان داده‌اند عمل کنید، ولی مطمئن باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی بیدار می‌شوند و این تب که با دروغ و تزویر شما به آن در جان و روح آنها رخنه کرده، بسیار سریعتر از آنچه فکر کنید فرو خواهد نشست. آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش می‌کشد.
من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکرده‌ام به هر حال دیگر مهم نیست و من آمادهٔ اعدام هستم. »

سایت خبری روزآنلاین در مقاله‌ای با عنوان «نوبت خمینی شد» به خاطرات سفیر اسرائیل در ایران اشاره می‌کند که نوشته سپهبد جهانبانی ‏به احمد خمینی گفت: «من از توی عرب ایرانی‌ترم».

صادق خلخالی در خصوص وی در کتاب خاطرات خود نوشته:
« جهانبانی در رأس قدرتی قرار داشت که می‌توانست اعتراض کند؛ چون تقریباً از نزدیکان و خویشان شاه بود می‌توانست اعتراض کند، اما به خاطر حفظ زندگی انگلی خود و برای خوشگذرانی خود، ملتی را به انحطاط بکشاند و جشن هنری در شیراز ترتیب بدهد که در ماه مبارک رمضان جلوی چشم مردم مسلمان تئاتر آتش خوک و بچه را روی صحنه بیاورد! او مفسد فی الارض است!!!
این‌ها به مقدسات ملی و دینی ما خیانت کردند و ملت هیچ وقت حاضر نیست چنین افرادی میان ملت باشند وگرنه به این اعتبار نه نصیری کسی را شخصاً شکنجه کرده بود، نه هویدا و نه جهانبانی و نه مهندس ریاضی!!!»

0 ❤️

2012-03-07 12:51:36 +0330 +0330

دوستان عزیز،اینها اعدامیان سرشناس در دادگاه های این جانی هستند…بازم تاکید می کنم،این ها اعدامی های سرشناسی هستند که در دادگاههای این جانی به مرگ محکوم شدن…

امیر عباس هویدا نخست وزیر
فَرُّخ‌رو پارسا وزیر آموزش و پرورش و اولین وزیر زن ایران
عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه دولت امیر عباس هویدا
دکتر غلامرضا کیانپور وزیر اطلاعات و جهانگردی و دادگستری کابینه هویدا و آموزگار
غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران
منوچهر آزمون وزیر مشاور، وزیر کار، رییس خبرگزاری پارس
محمدعلی علامه وحیدی سناتور
محمود جعفریان مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملی و قائم مقام حزب رستاخیز
پرویز نیکخواه مدیر واحد مرکزی خبر تلویزیون
ارتشبد نعمت الله نصیری رئیس ساواک
ارتشبد غلامعلی اویسی (پس از حکم خلخالی در خارج از کشور ترور شد)
سپهبد نادر جهانبانی
سپهبد امیرحسین ربیعی
سپهبد مهدی رحیمی
سپهبد امین افشار
سپهبد هاشم برنجیان
سپهبد احمد بیدآبادی
سپهبد ناصر مقدم
سپهبد عبدالله خواجه نوری
سپهبد محمد تقی مجیدی
سپهبد جعفر قلی صدری
سپهبد علی حجت کاشانی
سپهبد ابوالحسن سعادتمند
سرلشکر رضا ناجی (سرلشکر)
سرلشکر شمس تبریزی (نظامی)
سرلشکر منوچهر خسروداد
سرلشکر حسن پاکروان
سرلشکر علی اکبر یزدجردی
سرلشکر فخر مدرس
سرلشکرایرج مطبوعی
سرتیپ شهنام رضایی
سرتیپ حسین همدانیان
سرتیپ شهنام
سرتیپ تابعی
سرهنگ مصطفی زمانی
سروان ژیان پناه
سالار جاف
سرلشکر وثیق
سرتیپ ملک
سرلشکر معتمد
سرلشکر ده پناه
سرگرد شعله ور
سرلشکر بدیع
سپهبد اصغر جلالی
سرگرد مهدی ساقی
سرلشکر جابر ولی نژاد
سر جوخه جعفر حیدرطز
سرجوخه صمد محترمیان
محمد قربانی

چهره‌های اقتصادی :
حبیب القانیان
رحیم‌علی خرم

0 ❤️

2012-03-08 14:08:03 +0330 +0330

در پی اعلام نتایج دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعلام پیروزی دوبارهٔ محمود احمدی‌نژاد که از سوی برخی تحلیل‌گران سیاسی، از آن با عنوان کودتا یاد شد،نخست تظاهراتی در تهران و همچنین برخی دیگر از شهرهای ایران، توسط هزاران تن از معترضان به نحوهٔ شمارش آرا و حامیان میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات، در تاریخ ۲۳ و ۲۴ خرداد به راه افتاد. این اعتراضات با سرکوب شدید نیروهای پلیس ضد شورش و حامیان شبه‌نظامی حکومت در سپاه و بسیج روبرو شد؛ به‌طوری‌که گفته میشد شدت آن در تهران در دههٔ گذشته بی‌سابقه بوده است.در روز ۲۵ خرداد، حدود ۳ میلیون نفر از معترضان با حضور موسوی و اصلاح‌طلبان دیگری چون محمد خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) و مهدی کروبی (دیگر نامزد معترض انتخابات) در راهپیمایی بزرگی در خیابان‌های مرکزی تهران، از میدان امام حسین تا میدان آزادی شرکت کردند که بزرگ‌ترین راهپیمایی ضد دولتی از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ لقب گرفت.هنگام پایان راهپیمایی، با آتش‌گشودن عده‌ای از نیروهای شبه‌نظامی در میدان آزادی، تعدادی از مردم کشته و زخمی شدند و در بامداد همان روز با حملهٔ خشونت‌بار نیروهای شبه‌نظامی به کوی دانشگاه تهران و سایر دانشگاه‌ها، تعدادی از دانشجویان مجروح شده و یا به قتل رسیدند.پس از آن در تاریخ ۲۶، ۲۷ و ۲۸ خرداد نیز، راهپیمایی‌های گسترده و آرام معروف به «راهپیمایی‌های سکوت»، با شرکت صدها هزار تن از معترضان در تهران برگزار شد.
در ۳۰ خرداد و یک روز پس از سخنرانی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در نخستین نماز جمعه پس از انتخابات ریاست جمهوری، که در آن او مسئولیت هرگونه خونریزی را به عهده برگزارکنندگان اعتراض‌ها دانسته بود، با سرکوب معترضان توسط نیروهای پلیس و تیراندازی نیروهای شبه‌نظامی، در تهران دست‌کم ۱۹ نفر کشته و عده بسیاری زخمی شدند. با این‌حال شمار جان‌باختگان طبق گزارش گروه‌های مدافع حقوق بشر و گزارشهای غیر رسمی، بسیار بیش از این ذکر شد.درگیری‌های پراکنده و مشابه دیگری نیز در روزهای پس از آن در نقاط مختلف شهر تهران رخ داد. جنبش اعتراضی معترضان به جنبش سبز ایران معروف شد و صداوسیما، فرماندهان سپاه و بسیج و دیگر مسئولان حامی دولت، تظاهرات مردمی را به عده‌ای «اغتشاشگر» نسبت دادند که در صدد برپایی انقلاب مخملی هستند. همچنین ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در هفته‌های پس از انتخابات و در میان اعتراضات، چهار هزار نفر از روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و مردم معترض را بازداشت کردند.چندین دادگاه برای محاکمه دسته‌جمعی برخی از آنان به اتهام اقدام به کودتای نرم برای براندازی نظام جمهوری اسلامی برگزار گردید و حامیان دولت دهم، به اعتراضات، «جریان فتنه» و به سران مخالف دولت، «رهبران فتنه» لقب دادند.با این حال تشکلها و احزاب اصلاح‌طلب، برخی مراجع تقلید سرشناس و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، نتایج انتخابات و دولت برآمده از آنرا نامشروع دانسته و سرکوب معترضان و برگزاری دادگاه‌ها را محکوم کردند. اعتراضات مردمی در دهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ماه، نماز جمعه ۲۶ تیر تهران، چهلم جانباختگان و همزمان با مراسم تنفیذ حکم و تحلیف ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد در ماه مرداد ادامه یافت و گزارش‌های زیادی درباره بدرفتاری با زندانیان، ضرب و جرح، آزار جنسی و قتل تعدادی از دستگیرشدگان منتشر شد.در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹ کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه‌ای سرکوب خشونت‌آمیز این تظاهراتها را محکوم کرد.پیشتر در ماه اوت، گروهی از کارشناسان مستقل سازمان ملل نسبت به شکنجه و بازجویی‌هایی خشن در جریان محاکمه معترضان پس از انتخابات به شدت ابراز نگرانی کرده بودند.همچنین یونسکو در گزارشی به موضوع کشته‌شدن دانشجویان در پی حملهٔ نیروهای بسیج به کوی دانشگاه اشاره کرد.

پیش‌زمینه

یک روز پیش از برگزاری انتخابات، سیستم پیامک کلیه اپراتورهای تلفن همراه ایران قطع شد. در هنگام برگزاری انتخابات دهم در روز ۲۲ خرداد، سردار احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران اعلام داشت که تجمع هواداران نامزدهای ریاست جمهوری در تمام کشور غیرقانونی است. پیش از گفته‌های رادان، معاون عملیات فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ، عصر همان روز اعلام کرد که مانوری به نام «مانور اقتدار» در میادین مختلف شهر تهران و با هدف «برقراری نظم و امنیت بیشتر در تهران بزرگ» آغاز شده‌است.
پس از اعلام نتایج اولیه در روز ۲۳ خرداد که نشان‌دهندهٔ پیروزی احمدی‌نژاد با فاصلهٔ زیاد نسبت به میرحسین موسوی و سایر نامزدها بود، دو نامزد اصلاح‌طلب با استناد به شواهد کمیتهٔ صیانت از آرا و سایر شواهد، نسبت به آن اعتراض خود را نشان دادند. موسوی در واکنش به این نتایج طی نامه‌ای که خطاب به ملت ایران نوشته شده بود به این روند اعتراض کرد و در این نامه شیوهٔ برگزاری و شمارش آرا را «شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صداوسیما» نامید و گفت که مردم «به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده‌است.»
مهدی کروبی هم طی نامهٔ مشابهی به این روند اعتراض نمود و نتایج اعلام‌شدهٔ انتخابات را «مضحک و شگفت» توصیف کرد. کروبی شیوهٔ رأی‌گیری و شمارش آرا را به شمارش آرای حسن مدرس تشبیه کرد و گفت: «حتی از شمارش رأیی که آن مرحوم به خویش داده‌بود، دریغ کردند» و اضافه کرد وضعیت موجود «در بیان و بیانیه نمی‌آید و باید فکری دیگری کرد.»
موسوی در پیام خود نتایج انتخابات را «بهت‌آور» خواند و در نامه‌ای اعتراضی به علی خامنه‌ای رهبر فعلی ایران، خواستار دخالت وی شد.در قسمت هایی از این نامه از «شواهدی مبنی بر مداخله تعدادی از فرماندهان و مسئولان سپاه و بسیج در انتخابات» یاد شد که موسوی آنرا در صورت صحت، علاوه بر نقض قوانین، عامل شکاف بین فرماندهان و مسئولان رسمی و بدنه سالم و صادق نیروهای بسیج و سپاه دانست. وی در ادامه نوشت، «از آنجا که دامنه اقدامات غیرقانونی فوق مشخص نیست و بخشی از اعضای شعب اخذ رای و ناظران از حامیان نامزد خاص آنان انتخاب شده اند احتمال تصرف در آراء مردم اذهان را می‌آزارد.» لیکن خامنه‌ای در واکنش به این اعتراض‌ها با انتشار پیامی، نتایج شمارش آرا را تأیید و اعلام کرد که محمود احمدی‌نژاد با ۲۴ میلیون رأی پیروز انتخابات است. پس از تأیید نتایج توسط خامنه‌ای و اعلام نتایج توسط وزات کشور ایران میرحسین موسوی در نامه‌ای به علمای قم نوشت که تمامی راه‌ها برای احقاق حقوق مردم بسته شده، و از آن‌ها خواست تا به مسئولان تذکر دهند.

آغاز اعتراضات:

1-تجمع اعتراض آمیز دانشجویان دانشگاه تهران در روز ۲۴ خرداد

2 روز پس از انتخابات، تظاهراتی در خیابان‌ها و میادین مختلف تهران و مشهد، توسط معترضان به نتایج اعلام شده و حامیان میرحسین موسوی رقیب اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات، به راه افتاد. این تظاهرات در مقابل ساختمان وزارت کشور ایران، خیابان‌های ولیعصر، زرتشت، فاطمی، میدان انقلاب، میدان ونک و چهارراه جهان کودک و سایر نقاط به درگیری شدید معترضان با نیروهای پلیس و لباس شخصی انجامید. خبرگزاری آسوشیتدپرس این درگیری‌ها را «جدی‌ترین ناآرامی یک دهه گذشته در تهران» خواند. خبرگزاری فرانسه نیز خبری از درگیری طرفداران میرحسین موسوی و پلیس ضدشورش در مناطق مرکزی شهر تهران منتشر کرد.هزاران تظاهرکننده با راهپیمایی در خیابان‌های مختلف تهران ضمن آتش زدن چندین اتوبوس و سطل‌های بزرگ زباله اقدام به راه‌بندان خیابان‌ها کرده و علیه محمود احمدی‌نژاد، شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.
در پی بروز این ناآرامی‌ها در شامگاه شنبه تلفن‌های همراه تمام شبکه‌های مخابراتی کشور قطع گردید و دهها تن از فعالان سیاسی و اصلاح طلب بازداشت شدند.
در روز ۲۴ خرداد و دومین روز از اعتراضات، محمود احمدی‌نژاد جشن پیروزی‌ای در میدان ولیعصر به راه انداخت و در این جشن او مخالفین خود را خس و خاشاک خواند. با این حال بار دیگر در تهران بین مردم و پلیس درگیری‌هایی ایجاد شد که این درگیری‌ها در اطراف دانشگاه تهران نیز جریان داشت.
علاوه بر ایران در بسیاری شهرهای دیگر دنیا از جمله لندن، کلن، برلین، پاریس، نیویورک، سیدنی، واشنگتن، لوس انجلس، ادمونتون، ونکوور، مونترال و تورنتو اجتماعات اعتراض‌آمیز تشکیل یافت.
در این روز مهدی کروبی اعلام کرد که به هیچ وجه از موضع خود کنار نخواهد کشید. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز نتایج انتخابات را «کودتایی نرم علیه مردمسالاری» اعلام کرد. همچنین در این روز یک سری حملات اینترنتی به وب‌سایت‌های محمود احمدی‌نژاد، فارس نیوز و علی خامنه‌ای نیز انجام شد که به از کار افتادنشان انجامید.

گسترش اعتراضات و راهپیمایی‌های بزرگ

در بامداد روز ۲۵ خرداد به کوی دانشگاه تهران و شیراز و برخی دانشگاه‌های دیگر ایران حمله شد و دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و برخی نیز بازداشت شدند و خوابگاه دانشجویان تخریب شد. به گفته شاهدان عینی، دفتر تحکیم وحدت و برخی منابع دانشجویی در این حادثه چند نفر کشته و در حدود ۶۰ دانشجو بازداشت شده و مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند. اما مقامات رسمی خبر کشته شدن دانشجویان را تکذیب کردند.
بعد از ظهر روز ۲۵ خرداد در خیابان آزادی تهران با افزون شدن لحظه به لحظه معترضان یک راهپیمایی میلیونی شکل گرفت که به بزرگترین راهپیمایی ضد دولتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ بدل شد.موسوی و خاتمی نیز در این راهپیمایی شرکت کردند و در آن سخنرانی کردند. این راهپیمایی در نهایت با درگیری‌ای که در کنار یک پایگاه بسیج در میدان آزادی رخ داد، به خشونت کشیده شد و یکی از نیروهای بسیج به سوی مردم آتش گشود. رادیو دولتی ایران کشته شدن ۷ نفر را در این حادثه تائید کرد. همزمان با تظاهرات در ایران، ایرانیان خارج از کشور نیز به تجمعات اعتراضی خود در فرانسه، انگلیس و کانادا ادامه دادند.در شهرتبریز هم، در خیابان‌های آزادی، چهارراه آبرسان، فلکه دانشگاه تجمعاتی شکل گرفته بود.
معترضان به نتیجه انتخابات که در ۲۶ خرداد در مقابل صدا و سیما به راهپیمایی پرداختند. محدودهٔ این تجمع از میدان ونک تا پارک‌وی در خیابان ولیعصر بود.
هرچند اعلام شد سفر احمدی‌نژاد به روسیه لغو شده است، نهایتاً این سفر انجام شد. وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد نیز در نامه‌ای به تمام دفاتر رسانه‌های خارجی مقیم ایران آنان را از نشر اخبار اعتراضات مردمی منع کرد.
روز بعد (۲۶ خرداد)، صدها هزار تن از معترضان، از میدان ونک تهران به سمت میدان تجریش، با سکوت و بدون دادن شعار، راهپیمایی کردند. هم‌زمان به دعوت شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی و اطلاعیه‌های مکرر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، حدود ۲۰ هزار تن از حامیان احمدی نژاد برای محکوم کردن آنچه «اغتشاش‌های جاری» نامیده شد، در میدان ولی‌عصر تجمع کردند.معترضان به نتایج آرا تظاهرات‌هایی نیز در شهرستانهای ایران از جمله مشهد برپا داشتند.
گزارش‌هایی از تخریب اموال عمومی توسط پلیس ارائه شد و حسینعلی منتظری در بیانیه‌ای به تغییر در آرای انتخابات و حمله به مردم اعتراض کرد. از سویی پزشکان و پرستاران بیمارستان رسول اکرم تهران نیز نسبت به تحت فشار بودن برای نوشتن علت مرگ افراد گلوله خورده به نام فوت شده در هنگام عمل جراحی اعتراض کردند. در صبح روز ۲۶ خرداد محمدعلی ابطحی، سعید حجاریان، محمد توسلی و عبدالفتاح سلطانی نیز دستگیر شدند.
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ حدود پانصدهزار نفر در میدان هفت تیر تهران و خیابان‌های اطراف آن راهپیمایی کردند. میرحسین موسوی نیز از مردم خواست تا برای همدردی با خانواده جانباختگان روز پنجشنبه در مساجد عزاداری کنند. مهدی کروبی نیز در این راهپیمایی حضور داشت و مردم را به شرکت در راهپیمایی روز جمعه با پوشیدن لباس سیاه دعوت کرد. مجمع روحانیون مبارز اعلام کرد که برای روز شنبه ۳۰ خرداد تقاضای مجوز کرده‌است. محسن رضایی در نامه‌ای به وزیر کشور بار دیگر خواستار ارائه نتایج شمارش صندوق‌های آرا شد. اما وزارت کشور این را رد کرد. محمدرضا جلائی‌پور (فرزند حمیدرضا جلایی‌پور) و ابراهیم یزدی نیز در این روز دستگیر شدند. میرحسین موسوی و محمد خاتمی در نامه‌ای مشترک خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار جلوگیری از برخورد خشونت آمیز با دستگیرشدگان و آزادی آنان شدند. در این روز سانسور شدیدی بر روزنامه‌ها اعمال شد چنانکه چند روزنامه اصلا چاپ نشد و فیلترینگ بیشتری بر اینترنت اعمال گردید.
در بازی فوتبال تیم ملی فوتبال ایران با کرهٔ جنوبی در مقدماتی جام جهانی تعدادی از بازیکنان تیم ملی ایران از جمله علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، حسین کعبی، وحید هاشمیان، جواد نکونام و مسعود شجاعی به نشانه اعتراض به وضع موجود مچ‌بندهایی به رنگ سبز، نماد معترضان، بستند.گروهی از هنرمندان در پشتیبانی از حرکت اعتراضی مردم بیانیه‌ای صادر کردند. عزت‌الله انتظامی، داریوش مهرجویی، محسن مخملباف، از جمله امضاکنندگان این بیانیه بودند.
یک روز پس از آن (۲۸ خرداد) به دنبال فراخوان روز قبل میرحسین موسوی، صدها هزار معترض، در مراسم بزرگداشت کشته‌شدگان راه‌پیمایی‌های روزهای قبل تهران، با پوشیدن لباس‌های سیاه، در میدان توپخانه تهران تجمع کرده و سپس در حالی که گل و شمع در دست داشتند به سمت میدان فردوسی راه‌پیمایی کردند. میر حسین موسوی با لباس سیاه در این تجمع سخنرانی کرد و بار دیگر کشته‌شدگان روزهای قبل را «شهید» خواند.در شهر شیراز نیز عده‌ای در شاهچراغ تجمعی اعتراضی برگزار شد.
یوسف صانعی و موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعیان ایران، خشونت‌های اعمال شده علیه معترضان را محکوم کردند.همزمان شورای نگهبان از کاندیداهای معترض به نتایج دعوت کرد تا در جلسه آتی این شورا شرکت کنند.
همچینین در این روز به خاطر خواندن گزارش حمله به کوی دانشگاه در مجلس درگیری لفظی ای بوجود آمد و شایعه‌ای مبنی بر کشته شدن فردی که گفته می‌شد آمار واقعی نتایج انتخابات را افشا کرده بود در کشور پخش شد. بازداشت فعالان سیاسی در این روز بطور وسیعتری ادامه یافت بطوری که به گفته برخی منابع نزدیک به ۵۰۰ نفر بازداشت شدند.
مجمع روحانیون مبارز (حامی موسوی) و حزب اعتماد ملی (حامی کروبی) دعوت به برگزاری تظاهرات آرام در اعتراض به برگزاری انتخابات در روز شنبه از میدان انقلاب به میدان آزادی کردند.

رخدادهای ۲۹ خرداد

در روز جمعه ۲۹ خرداد سید علی خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه تهران با اشاره به وقایع پیش آمده و اعتراض‌هایی که نسبت به انتخابات وارد شده گفت که مسئولیت «خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها» بر عهده کسانی است که از تظاهرات‌ها پشتیبانی می‌کنند. وی گرچه از اتهامات وارد شده به هاشمی رفسنجانی در مناظرات تلویزیونی پیش از انتخابات، انتقاد به عمل آورد، اما اعلان داشت که خط فکری او به احمدی‌نژاد نزدیکتر است تا هاشمی رفسنجانی. در این روز مهدی کروبی به شورای نگهبان نامه‌ای نوشت و در آن خواستار ابطال انتخابات شد.

رخدادهای ۳۰ خرداد

در ۳۰ خرداد هزاران تن از معترضان در خیابانهای مختلف تهران به تظاهرات پرداختند.پلیس ضد شورش خیابان‌های انقلاب و کریمخان زند، میدان فردوسی، بلوار کشاورز و خیابان آزادی را به شدت تحت کنترل خود درآورده و هزاران پلیس و نیروی بسیج برای مقابله با تظاهرکنندگان به نتیجه انتخابات در این مناطق مستقر شده و به ضرب و شتم شدید معترضان پرداختند. بنابه گزارش برخی خبرگزاریها، بیمارستان‌های اطراف این خیابان پر از مجروح بودند و بر اثر تیراندازی عده‌ای به‌شدت زخمی شدند. کارکنان بیمارستان‌ها خبر از مرگ دست کم ۱۹ نفر دادند و برخی گزارش‌های تایید نشده رقم کشته‌شدگان را ۱۵۰ تن اعلام کردند. همچنین «پایگاه بسیج در نواب» به آتش کشیده شد. میرحسین موسوی در جمع معترضان در خیابان آزادی حاضر شده و با گفتن اینکه «من غسل شهادت کرده‌ام»، دولت وقت را دولت کودتا نامید و آنرا محکوم کرد. وی از مردم خواست تا در صورتی که او توسط مقام‌های امنیتی بازداشت شد، دست به اعتصاب سراسری بزنند.در همین روز در اثر تیراندازی در خیابان کارگر شمالی، یکی از معترضان به نام ندا آقا سلطان کشته شد. فیلمی کوتاه از جان سپردن او که با تلفن همراه گرفته شده بود بسرعت در سراسر دنیا پخش شد و افکار عمومی مردم دنیا را معطوف به وقایع ایران نمود.

۵۷ حقوقدان ایرانی در بیانیه‌ای خواستار پایان دادن به خشونت بر علیه مردم شدند. رسانه‌های دولتی ایران نیز از یک بمب‌گذاری ناکام در داخل آرامگاه روح‌الله خمینی خبر دادند. در این حادثه فرد بمب‌گذار کشته شد و دونفر نیز زخمی شدند.
در این روز محمد قوچانی سردبیر روزنامه اعتماد ملی و چند خبر نگار دیگر بازداشت شدند. علی‌اصغر هادی‌زاده رئیس فدراسیون نابینایان و نماینده سابق مجلس نیز در تجمع میدان انقلاب دستگیر شد.فائزه هاشمی دختر اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به همراه چند تن از اعضای خانواده‌اش موقتاً دستگیر شدند.
میرحسین موسوی در بیانیه‌ای جدید خطاب به ملت ایران اجتماعات مردم را مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی مشروع دانست و از صدا و سیما و نیروهای مسلح خواست نه تنها مردم را از این کار منع نکنند بلکه از آن‌ها حمایت کنند و به این کار تشویقشان کنند.

رخدادهای ۳۱ خرداد

در روز ۳۱ خرداد به رغم وضعیت نظامی و امنیتی تهران و سرکوب روز قبل که تعدادی کشته بر جای گذاشت، تظاهرکنندگان به صورت پراکنده در خیابان‌های انقلاب و میدان ونک و میدان هفت تیر، علیه نتایج انتخابات شعار دادند و با نیروهای پلیس ضد شورش و لباس شخصی‌های سپاه و بسیج درگیر شدند. درگیری‌های مشابهی در میدان بهارستان گزارش شد و تعدادی از تظاهر کنندگان به سمت میدان ولیعصر حرکت کردند و هزاران تن از نیروهای بسیج و پلیس ضد شورش خیابان‌های اصلی را در کنترل خود گرفتند. در همین روز میرحسین موسوی طی بیانیه شماره شش خود کشته‌شدن معترضین به نتایج انتخابات را سوگ‌آمیز خواند و محمد خاتمی نیز در بیانیه‌ای تاکید کرد که اعتراض مسالمت آمیز حق مردم است.
همزمان افزایش فشار بر مطبوعات اضافه گشت و خبرنگار بی‌بی‌سی نیز از ایران اخراج شد.
رخدادهای ماه تیر

۱ تیر

سرکوب معترضین در نقاط مختلف تهران: درگیریی‌هایی میان مردم و نیروهای امنیتی و لباس شخصی در نقاط مختلف تهران خصوصا میدان هفت تیر، خیابان سنایی، کریم خان و پارک لاله و خیابان ولیعصر (مقابل جام جم) صورت گرفت.
اتحادیه اروپا سفرای اروپا ایران در تمام کشورهای عضو این اتحادیه را احضار کرد.

۲ تیر

سید علیرضا بهشتی شیرازی سردبیر روزنامه کلمه سبز به همراه فرزندش سید صدرا بهشتی شیرازی و ۲۵ روزنامه‌نگار و کارمند این روزنامه بازداشت شدند.برخی رسانه‌ها وی را فرزند سید محمد حسینی بهشتی معرفی کردند. این درحالی است که سید علیرضا حسینی بهشتی، فرزندسید محمد حسینی بهشتی، مشاور موسوی و مدیر مسئول روزنامهٔ کلمهٔ سبز است.

اعتصاب عمومی در کردستان
در پی اخراج دو دیپلمات انگلیسی از ایران، آن کشور نیز دو دی

0 ❤️

2012-03-08 14:27:40 +0330 +0330

هویدا آماده شده بود که از 14 سال نخست وزیری خود سخن بگوید، یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش هویدا را کشت و بعد هویدا را بردند روی صندلی اش نشاندند و عکس گرفتند و حکم اعدامش را برایش قرائت کردند . دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران در سالگرد انقلاب اسلامی در فیلم کوتاهی در خلال بیان خاطراتش مطالب جدیدی را از اعدام هویدا مطرح کرده است. وی در این فیلم می گوید: وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه ی رفاه آوردند به من گفت که فلانی من حرف های زیادی دارم که باید بزنم. این خیلی طبیعی بود فردی که 14 سال نخست وزیری یک نظام را کرده است اطلاعات بسیار گسترده ای از درون نظام داشته باشد. پیش فرض من این است که می خواست راجع به نظام گذشته حرف بزند. من با توجه به این که اطرافیان شاه یک عداوت خاصی با هویدا پیدا کرده بودند و به همین دلیل او را به زندان انداخته بودند نگران بودم که در آن اتاقی که همه ی فرماندهان نظام قبل در آن بودند او را در آن اتاق خفه اش بکنند. بنابراین من در مدرسه ی رفاه یک اتاق دیگری را ترتیب دادم که هویدا را آن جا تنها نگهداری کنند. من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی می شود که ما می گفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و می توانستیم هر حرفی را بزنیم. اما نخست وزیری که 14 سال مسئول بود است می خواهد حرف بزند .باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت همان جور که فلانی می گوید عمل کنید. دکتر یزدی در جواب سوالی در مورد نحوه ی اعدام هویدا می گوید: هنگامی که هویدا شروع کرد که بگوید در دوران 14 ساله زمامداری او به عنوان نخست وزیر شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را بیان بکند، رییس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه می دهد. موقعی که هویدا به راهروی دادگاه می آید یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را می کشد. بدین ترتیب آقای هویدا را می برند روی صندلی اش می نشانند و عکس بر می دارند و حکم اعدامش را برایش قرائت می کنند و بعد می برند. اصلا چنین چیزی نبود که اعدامش بکنند…

0 ❤️

2012-03-19 12:59:55 +0330 +0330

علی‌اکبر سعیدی سیرجانی (۲۰ آذر ۱۳۱۰ در سیرجان - ۴ آذر ۱۳۷۳) ادیب، پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی اهل ایران بود.

بازداشت

او چه در زمانی که در خارج از ایران بود و چه پس از آن‌که به کشور بازگشت فعالیتش را با نوشتن نامه‌هایی سرگشاده به بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و از جمله علی خامنه‌ای شدت بخشید. وی در آن نامه‌ها ضمن شرح سختی‌ها و فشارهایی که قشر روشنفکر ایران در طول سال‌های بعد از انقلاب تحمل کرده بود، از رهبران جمهوری اسلامی می‌خواست تا رویه و دیدگاه خود را نسبت به منتقدین‌شان عوض کنند. آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه‌های سعیدی سیرجانی مطلبی را خطاب به وی نوشت و توسط کیومرث صابری (گل آقا) برای وی فرستاد. لحن عتاب‌آلود جوابیه علی خامنه‌ای به گونه‌ای بود که به تعبیر سعیدی سیرجانی «قاصد را نیز شرمنده کرده بود». سعیدی سیرجانی در جواب این نامه نیز نامه دیگری به علی خامنه ای رهبر ایران می نویسد.چندی بعد در ۲۳ اسفند ۱۳۷۲، خارج از منزلش توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نه ماه ،بدون هیچ ملاقات یا خبری از محل زندانی بودن او، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در اسارت درگذشت. با دستگیری سعیدی سیرجانی مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ابتدا با صدور اطلاعیه‌ای وی را متهم به «نگهداری و استعمال مواد مخدر و نیز همجنس‌بازی و لواط» کردند. و پس از آن اتهامات دیگر نیز چون جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی را به اتهامات او افزودنند

فیلم اعترافات و برنامه هویت

صدا و سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامه‌هایی با عنوان «هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامه‌ها از اعترافات تلویزیونی که از سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح پخش و تحلیل‌های مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده می‌شد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداوسیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری (نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بوده‌است. پس از رویداد قتل‌های زنجیره‌ای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلم‌های گرفته شده را پس از ماه‌ها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان می‌داند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلم‌ها رندانه به شکنجه خود اشاره می‌کند: «اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد. می‌خواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم، همه رگه‌هایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»
بعدها و پس از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات پیش آمد، غلامحسین میرزاصالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویت فیلم‌های اعترافات آن‌ها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشت‌شان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند. بسیاری از کسانی که در بازداشت‌گاه‌های وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود می‌کردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمان‌شان را در دست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشته‌های اعترافات‌شان در برنامه هویت پخش شد، آزاد شدند؛ اما تیم سعید امامی در زندان با استفاده از کپسول پتاسیم موجب سکته قلبی و مرگ علی اکبر سعیدی سیرجانی شدنند.
او قبل از دستگیری و شکنجه شدنش در آخرین نامه تند و صریحش اش خطاب به رهبر ایران سید علی خامنه ای ،در پایان نامه می نویسد: آدمیزاده ام آزاده ام و دلیلش همین نامه،که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران،بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیر ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند. با تقدیم احترام-سعیدی سیرجانی

آثار و تالیفات

آثار منظوم
• سوز و گداز (۱۳۳۰)
• آخرین شراره‌ها (۱۳۳۲)
• افسانه‌ها (۱۳۴۲)
• زیر خاکستر (۱۳۴۴)

آثار مکتوب
• آشوب یادها(۱۳۵۶)
• شیخ صنعان (۱۳۵۸)
• در آستین مرقع (۱۳۶۳)
• ای کوته‌آستینان (۱۳۶۷)
• سیمای دو زن (۱۳۶۷)
• ضحاکِ ماردوش (۱۳۶۴)
• ته بساط (۱۳۶۹)
• بیچاره اسفندیار (۱۳۶۹)
• قافله‌سالارِ سخن خانلری (۱۳۷۰)،
• شهسوار عرصهٔ آزادگی (۱۳۷۳) (که به چاپ نرسیده و گویا در بایگانی وزارت اطلاعات است)
• تصحیح تفسیر سورآبادی (که در سال ۱۳۸۱ مجوز گرفت و چاپ شد)
علاوه بر کتاب‌های فوق، سعیدی سیرجانی برخی از منابع غنی تاریخی و ادبی ایران را نیز شناسایی کرده و به همگان معرفی نموده‌است. از جمله می‌توان به ویرایش و انتشار کتاب ذخیرهٔ خوارزمشاهی اثر اسماعیل گرگانی مربوط به سده ۶ قمری اشاره کرد.بزرگ‌ترین خدمتی که علی اکبر سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران کرد گردآوری و انتشار کتاب تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظم الاسلام کرمانی بود. این کتاب در واقع بیان تاریخ مشروطه از زبان کسی بود که به دلیل حضور شخصی و موثرش در انقلاب مشروطه اظهاراتش می‌توانست به عنوان اسناد آن تاریخ مورد استفاده مورخین و پژوهشگران قرار گیرد.
«وقایع اتفاقیه» نام یکی دیگر از کتابهای اوست که در واقع مجموعه‌ای از یادداشت‌هایی است که یکی از عاملین و مخبرین اطلاعاتی انگلستان در سال‌های آخر پیش از مشروطه از رویدادها و اوضاع و احوال مملکت و حکومت فارس (استان فارس کنونی) و به ویژه تحولات سیاسی و مذهبی در شیراز نوشته و برای سفارت انگلستان در تهران ارسال می‌کرده‌است.
سعیدی سیرجانی مقالات فراوانی را نیز در روزنامه‌ها و مجلات ایران در سال‌های پیش و پس از انقلاب نوشته است، که تاکنون گردآوری و منتشر نشده‌اند. یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر سعیدی سیرجانی احاطه هم‌زمانش بر چند موضوع جداگانه و از جمله ادبیات فارسی، عرفان و نیز تاریخ ایران بود و در هر سه زمینه به عنوان فردی خبره و کارشناس مطلب می‌نوشت‌.

شیوهٔ نگارش

لحن و نوع بیان سعیدی سیرجانی متأثر از روحیه مردمان زادگاهش گرم و صمیمانه بود. نوشته‌های او گاه در میان طنز و جدیت و خشم و شادی و اندوه سیال اند. این حافظ‌شناس[نیازمند منبع] و استاد ادبیات، از معدود نویسندگانی است که نثر دوپهلو و روانش، هم به مذاق اهل ادب خوش می‌نشیند و هم خوانندگان عادی به دور از پیچیدگی‌های استعارات و صنایع ادبی از آن لذت می‌بردند. از ویژگی‌های نثر وی آوردن امثال و کنایات و سخنان بزرگان در لابلای جملات و به صورت متعادل است. آن‌چه خوانندگان- بالاخص خوانندگان عادی- را علاقمند به نوشته‌هایش می‌کند، پرهیز از ریا و تزویر و التزام به اخلاق و آزادگی و انسانیت در جای جای نوشته‌هایش است.

0 ❤️

2012-03-19 13:10:11 +0330 +0330

به یکباره جان در ستم سوختن
مرا بهتر از با ستم ساختن

علی اکبر سعیدی سیرجانی، ادیب، پژوهشگر و نویسنده ایرانی در تاریخ ٢٠ آذر ماه ١٣١٠ در سیرجان متولد شد. ماه های آخر زندگانی او، بی هیچ تماسی با دنیای آزاد، در اسارت جمهوری اسلامی گذشت. او در ۲۴ اسفند ماه ١٣٧٢، ساعت ۹ بامداد از خانه خارج شد .غروب پنجشنبه ۲۷ اسفند ۷۲ خبر دستگیری او به دست جمهوری اسلامی در روزنامه‌ها گزارش شد. با وجود ادعای کمال خرازی سخنگوی وقتِ جمهوری اسلامی در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل، مبنی بر دیدار سیرجانی با خانواده‌اش، آنها تا زمان مرگ وی در زندان، موفق به ملاقات او نشدند.

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۴ آذر ماه ۱۳۷۳ مرگ سعیدی سیرجانی را در روزنامه‌های رسمی اعلام نمود. درست در همان زمانی که نهادهای بین‌المللی حقوق بشر، آخرین مهلت را برای نشان دادن سعیدی سیرجانی توسط جمهوری اسلامی اعلام کرده بود، مطابق اعترافات امیرفرشاد ابراهیمی و شواهد آشکار سعیدی سیرجانی در تاریخی میان نیمه تیرماه ۱۳۷۳ تا آذرماه همان سال به دست عوامل وقتِ وزارتِ اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.

او قبل از دستگیری، در اعتراض به عدم چاپ کتابهایش سه نامه نوشت، یکی به هاشمی رفسنجانی، یکی به مردم ایران و یکی به رهبر جمهوری اسلامی که این آخرین نامه، بنا به پیش‌بینی خودش، حکم تیرش بود. در زیر این نامه به عنوان سندی تاریخی در مورد جنایات جمهوری اسلامی و برگی از مقاومت و از جان گذشتگی مبارزان آورده می‌شود.

جناب آقای خامنه‌‏ای

پیام عتاب‏ آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متاسف شدم، نه به علت این که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفته ‌ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب‏‌الله حسابم را خواهند رسید، که مرگ در راه دفاع از ‏حق، شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته‌ایم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد ‏رفته‏ ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت. بگذریم از لحن توهین‌‏آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید می‏ نمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان.

حیرتم از این است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد کردید و نامعتقد به اسلام اگر مستند به نوشته‏‌های من است، ای کاش موردش را مشخص می‌فرمودید، و اگر مبتنی بر واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که انالله و اناالیه راجعون.

‏‎می‌دانم در حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت‌الله ‏منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق‌مرگ و خانه‏‌نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی ‏بی‏گناهی. و می‌دانم رهبر جلیل‌القدری که با یک نهیبش نمایندگان مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت می‏خزند، البته ‏می‌تواند با تیغ بیدریغ تکفیر حمله بر من درویش یک قبا آرد.

‏فرموده بودید چرا این همه مزایای حکومت اسلامی را ندیده‌‏ام و به تمجید نپرداخته‌ام؟ این وظیفه اخلاقی را شاعران و ‏نویسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولایت فقیه درآمده‌اند بهتر و موثرتر انجام می‏دهند. ‏وانگهی، رژیمی که علاوه بر فرستنده‏ های رادیویی و تلویزیونی ،هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختیار دارد چه نیازی ‏به مدیحه‌سرایی مطرودان دارد، به خصوص نویسنده کج‏‌سلیقه‏‌ای که هرگز در مدح هیچ امیر و حاکمی قلم نزده است.

‏فرموده بودید چرا در انتقاد از حکومت شاه، به جزئیات اداری پرداخته‌ام؟ از همین انتقادهای جزئی هم شرمنده‌‏ام که بحمدالله در این ده سال فرصت ‏شناسان، حق مطلب را ادا کرده ‏اند و بر حاکم معزول تاخته‌اند. وضع من در زمان شاه نیز مانند امروزم بود. می‌نوشتم و چاپ می‏ شد و منتشر نمی‏ گشت. دیکتاتور مغرور بدعاقبت می‏ پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می‏ افزاید. قطعا مقالات
سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است. بفرمایید ‏مطالب از “یغما” و “خواندنیها” بیرون کشیده ی مرا، در مقوله سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتولاسیون، مضحکه تغییر ‏تاریخ، شعبده جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بیاورند تا بدانید بوده‏ اند مردم از جان‌گذشته‏ ای که به هیچ دعوی ‏مبارزه و پیوستگی به دار و دسته‏ ای، از بیان حقایق پروایی نداشته‌اند.

‏اما در مورد کتابهای توقیف‏‌شده بنده:
واقعا نمی‏دانم کجایش حمله به اسلام است یا اساس حکومت اسلامی. من ذاتا ‏از ریا و دروغ و تبعیض و ستم متنفرم و این نفرت در نوشته‌هایم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو فاسدی در ‏دستگاه حکومت حاضر این است که انتقاد از هر مسندنشین و مسئولی حمل بر “زیرسوال بردن رژیم” می‏شود و لطمه ‏زدن به اساس اسلام و بهانه‏ ای برای سرکوبی و اختناق و نتیجه‏ اش همین که می‏ بینیم. من به آنچه در کتابهای توقیف ‏و خمیر شده‌ام نوشته‌ام عمیقا اعتقاد دارم و در هر محکمه‏ ای حاضر به پاسخ‏گویی‌ام. اگر واقعا خلاف اسلام یا حکومت ‏واقعی اسلامی است، چرا بدین شیوه‌های غیراخلاقی با من رفتار می ‏کنند؟ مگر مملکت قانون و محکمه ندارد؟

جناب آقای خامنه‌ای
توقع مردم مسلمان ایران از حکومت اسلامی، جز اینهاست که می‏ کنند. در رژیم کمونیستی تکلیف ‏خلایق معلوم است. همه فضایل و امتیازات در نیروی کار مفید افراد ملت خلاصه می‏شود و مناصب و مقامات در دست ‏طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامعه؛ در ممالک سرمایه‏ داری، تمول و درآمد بیشتر، ضامن قدرت اجتماعی ‏است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شیوه و از هر طریق صاحب آلاف و الوفی شده‌اند. اما در حکومت اسلامی ضابطه چیست؟ آیا فضایل منحصر به نماز و دعای بیشتر است و روزه طولانی‏ تر و سجده غلیظ‌ تر و لقب حاجی ‏و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسیار، یا به حکم آیه کریمه “ان اکرمکم عندالله اتقیکم”، فضیلت افراد محصول ‏تقرب به حق است و قرب یزدان در گرو تقوی؟ اگر چنین است، اجازه فرمایید بی‏ هیچ ملاحظه و پروایی عرض کنم بسیاری از اعمال سران حکومت، خلاف تقواست.

این را به تجربه شخصا دریافته ‏ام و اثباتش اگر خواستید آسان است. بگذریم از دو سال اول که نابسامانی‌ها جواز ‏آشفته‏ گویی‌ها و آشفته‌‏کاری‌ها بود. در همین چند ماه اخیر بزرگانی که در خبرنامه‌ها و جراید مرا عضو حزب توده و خدمتگزار ‏شاه و مامور ساواک معرفی کردند هم از معصیت سنگین بهتان باخبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلق و خوی من. به ‏فرض این که با گذشته زندگی بنده آشنایی نداشتند به فیض مقام و موقعیت خویش می‏توانستند از دستگاه اطلاعاتی کشور جویای سوابق شوند و آنگاه دست به قلم ببرند، یا کسانی را مامور، که مزاحمت‌هایی از قبیل سنگ‏‌پراندن و ‏شعارنویسی بر در و دیوار خانه‏‌ام کنند.‏

جناب آقای خامنه‏‌ای
این بنده به خلاف حکم قاطع شما، مسلمانی، صافی اعتقادم، و به دین و عقیده‏ ام مباهات می‏کنم. هیچ ‏ابله مخالف اسلامی نمی‏ آید پانزده سال عمر خود را صرف تصحیح و چاپ مفصل‏ترین تفسیر قرآن کند. کسی که به ‏اسلام بی‌اعتقاد است، با چه انگیزه‌ای قصیده “این بارگه که پایه‏اش از عرش برتر است” را تقدیم آستانه قم می‏کند؟ کسی که دلبسته اسلام نیست، در شرایط حاضر خاموش می‏ نشیند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحمیل ‏شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.

جناب آقای خامنه‏ ای
من بیش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله، اعم از ‏شرقی و غربی در وطن عزیزم مخالفم و بیش از بسیاری از مدعیان به حقانیت شریعت اسلام معتقد به هیچ حزب و ‏دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته ‏ام و نه بعد از این می‌توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتم ‏در سال ٥٧ دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمی‌کردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمی‌شدم درین سالهای پیری و ممنوع‏ القلمی، خانه مسکونیم را که تنها مایملکم در پهنه جهان بود، بفروشم و صرف معاش کنم.

آدمیزاده‏‌ام
آزاده‌ام
و دلیلش همین نامه
که در حکم فرمان آتش است
و نوشیدن جام شوکران

بگذارید آیندگان بدانند که ‏در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.‏
با تقدیم احترام - سعیدی سیرجانی

چند ماه پس از نگارش این نامه، سعیدی سیرجانی با ناجوانمردانه‌ترین شیوه ممکن به قتل رسید. وقتی در زندان از بابت شکم درد خود ابراز ناراحتی کرد، ذوب‌شدگان در ولایت، یک کپسول سیانور را به جای قرص شیاف درمانی به او دادند و سپس به تماشای رقص مرگ آن پیر شرافت و شهامت نشستند.

0 ❤️

2012-03-19 13:12:55 +0330 +0330

نامه سروش به خامنه‌ای: زندانیا‌ن استبداد را آزاد و استبداد را زندانی کنید

عبدالکریم سروش اسلام‌شناس منتقد حاکمیت جمهوری اسلامی در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای به او توصیه کرده که چون پایان عمر دولتش نزدیک است، راه نکونامی و نیک‌ سرانجامی در پیش بگیرد و بند از پای عدالت و آزادی بردارد.

آیت‌الله خامنه‌ای
نامه‌ی آقای سروش به آیت‌الله خامنه‌ای پاسخ او به دعوت محمد نوری‌زاد است که «از اصحاب قلم و اجتهاد خواسته است تا دعوت او را لبیک گویند و به نوبه خود ادای تکلیف و امر به معروف کنند و دفتر انتقاد را کلان‌تر سازند».

سروش در آغاز نامه‌اش به آقای خامنه‌ای نوشته است: «صاحب این قلم چند بار با شما با عتاب و درشتی سخن گفته و مذمّت‌ها و ملامت‌ها بر شما باریده و قلم را بر سیاهی‌ها و تباهی‌ها گریانده است اما اینک بر آن است تا خشم خود را فرو خورد و قلم را به جانب دیگر بگرداند و از در ارشاد و نصیحت و انذار و موعظت در آید.»

آقای سروش پایان “دولت سحرمدت” آیت‌الله خامنه‌ای را نزدیک می‌بیند و گفته که با این نامه‌اش می‌خواهد، راه نکونامی و نیک‌ سر انجامی را به آقای خامنه‌ای نشان دهد تا او از خدا و خلق آمرزش و پوزش بطلبد و بند از پای عدالت و آزادی بردارد و زندانیا‌ن استبداد را آزاد و استبداد را زندانی کند.

دولتی که باکی از ویرانی خاک ایران ندارد

نویسنده نامه در توصیف دولت محمود احمدی‌نژاد که از حمایت بی‌دریغ آیت‌الله خامنه‌ای برخوردار بود نوشته است: «دولتمردی بی‌تدبیر و دولتی خرافه‌گستر و سفاهت‌پرور که از چاه‌های نفت بر می‌دارد و در چاه‌های جمکران می‌ریزد و قایق خرد خیالات خام خود را با پاروی تائیدات رهبری در دریای مخاطرات بین‌المللی به یمین و یسار می‌‌راند و به توهم “ظهوری” و فتح‌الفتوحی قریب‌الوقوع، انگشت تحریک در چشم خونریز جهان‌خواران جنگ‌طلب می‌کند و باکی از ویرانی خاک ایران ندارد.»

سروش سپس از رهبر جمهوری اسلامی پرسیده است: «آیا از ضعف بصیرت و سوء سیاست نبود که با دروغ‌زنی کم‌خرد و فریبکار چون محمود احمدی‌نژاد ابتدا به مغازله پرداختید و دولت او را فخر امت و شرف سیاست وانمودید و حاشیه‌نشینان درگاه رهبری هم امام زمان را دعا خوان و پشتیبان او دانستند، لکن همینکه رفتار او را حمل به نافرمانی کردید فرمان حمله به او را صادر کردید؟»

سروش نوشته است، جمعی از بهترین فرزندان این آب و خاک اکنون در سیاه چال و زندان‌اند و رنجه و شکنجه می‌‌شوند و تاوان نیک‌خواهی‌‌ها و حق‌طلبی‌های خود را می‌‌دهند و نجاست و خباثت سفلگان و سفاکان را به جان می‌کشند تا ردای ریاست و هاله قداست شما آسیب نبیند.

مثلث زر و زور و تزویر بردارید

دکتر عبدالکریم سروش، اسلام‌شناس منتقد حکومت ایران
نویسنده نامه در ادامه به جنبه‌هایی از عملکرد آیت‌الله خامنه‌ای در مقام رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده و نوشته است: «در انتخابات دخالت و تقلب می‌کنید، مجلس را در رایزنی‌های مهم سر جای خود می‌نشانید، اجازۀ تظاهرات آزاد به هیچ گروهی و حزبی نمی‌دهید، بنام دفع تهاجم فرهنگی به‌روزنامه‌ها تهاجم می‌کنید، قوّۀ قضائیه را معلّق می‌گذارید و بی‌التفات به آن، مخالفان را مجازات و در حصروحبس می‌کنید. سپاهیان را به عرصه سیاست و اقتصاد می‌کشید، صدا و سیما را مهار می‌زنید، فرهنگ و دانشگاه را امنیتی نظامی می‌کنید، حوزه‌های علمیه دینی و مساجد و منابر را حکومتی می‌کنید، ناقدان را حتی اگر از مراجع باشند فرو می‌کوبید، زور عریان را به خانه‌ها و خیابانها می‌برید و انصار حزب اله را برتر از قانون می‌نشانید و مصونیت قضائی می‌بخشید و…»

آقای سروش سپس به فقدان اختیار و استقلال نهادهایی چون مجلس و قوه قضاییه اشاره کرده و به آقای خامنه‌ای توصیه کرده: «مجلس و دستگاه قضا را به خدمت نگیرید و از آنها رأی و حکم بر وفق مزاج خود طلب نکنید. دستگاه قضا باید پنجه در پنجه رهبری بیفکند و او را در سوء معاملاتش مؤاخذه کند. با این مجلس ذلیل و قضای زبون کدام دادگری و کدام مردم‌سالاری ممکن است؟ و انتخابات چه گرهی از کار ملت خواهد گشود؟»

دکتر سروش همچنین به انتصاب برادران لاریجایی را در راس مجلس و قوه قضایه اشاره کرده و نوشته است: «مثلث زر و زور و تزویر یعنی سه برادران لاریجانی را گماشته‌اید تا شما را از شر قضا و قانون و حقوق بشر برهانند؟ خلایق را از نحوست این تثلیث برهانید و بی‌خطر بر خط راست برانید. چهره قضا و قانون را به آب عزت از غبار ذلت بشویید و از اسب انتخابات فرود آیید و زمام‌اش را بدست مردم بسپارید.»

استبداد را بکشید و خلقی را زنده کنید

آقای سروش در ادامه‌ی نامه‌اش خطرات تحقیر احزاب و اشخاص و نهادها را یادآوری کرده و نوشته است: «آخر اگر روزی این آب ‌و خاک به مخمصه‌ای و مهلکه‌ای بیفتد و بیگانگان دست طمع درآن دراز کنند از مجلسیان ذلیل، از دانشگاهیان مظلوم، از نویسندگان شکسته‌دل و شکسته‌قلم، از عالمان بسته‌دهان، از احزاب اخته و مرعوب، از سیاست پیشگان بله‌قربان‌گو، از مدیران ناکارآمد، از صداوسیمای دروغگو، از روحانیان خونین دل، از کارگران فقیر، از نوکیسه‌گان فاسد انتظار چه معجزه‌ای می‌توان داشت؟»

سروش به آقای خامنه‌ای توصیه می‌کند: به نقد تن دهید. استبداد را بکشید و خلقی را زنده کنید. نقد رهبری مقدمه آشتی ملی و نشانه نیرومندی و فروتنی است. آغاز ورود به عرصه مدنیّت و مدرنیّت، و تمرین دلیری و حریّت و نفی غلام پروری و عبودیّت است. چیزی را که چندین برکت در آن است چرا از رعیّت دریغ می‌دارید؟

0 ❤️

2012-03-19 13:17:59 +0330 +0330

به دعوت محمد نوری‌زاد موج تازه‌ای از نامه‌های اعتراض‌آمیز به سوی آیت‌الله خامنه‌ای روان شده است. در نامه‌های اخیر برخی شخصیت‌ها‌، هم تندی آشکاری دیده می‌شود و هم نومیدی از گرفتن پاسخی درخور.

محمد نوری‌زاد، نویسنده و فیلمساز منتقد، در پانزدهمین نامه‌ی سرگشاده‌ی خود به آیت‌الله خامنه‌ای، از تلاشگران دلسوز و باوجدان کشور دعوت کرد که به رهبر جمهوری اسلامی نامه بنویسند، از شرایط ناگوار بگویند، مسئولیت او را در برابر خدا و میهن یادآوری کنند، هرچند امیدی نیست که “مقام ولی فقیه” برای این هشدارها و شکوه‌ها گوشی شنوا داشته باشد.
“به کارهای خود ادامه دهید!”
سایت “سحام نیوز”، پایگاه اطلاع‌رسانی “حزب اعتماد ملی” نامه‌ای از مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی را منتشر کرده است. واحدی در نامه‌ی سرگشاده خود پیشاپیش گفته است که انتظار ندارد رهبر انقلاب از راهی که در پیش گرفته برگردد و به “آبادی ایران و سربلندی اسلام” توجه کند. او خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: ترک راهی که در پیش گرفته‌اید “جز با کوچ شما به دنیای دیگر یا به پایان رسیدن ریاست متزلزل شما بر کشور میسر نخواهد بود.”
سردبیر سابق روزنامه “آفتاب یزد”، نومید از تغییر رویه‌ی رهبر انقلاب، می‌نویسد: «شما هیچگاه با اراده خود، تن به تغییر و اصلاح نداده‌اید و هرگاه که فشارهای داخلی یا خارجی، تغییر و اصلاحی را بر شما تحمیل کرده، شما پس از پشت سر گذاشتن بحران، نه تنها به جایگاه پیشین بازگشته‌اید، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اید تا احساس حقارت ناشی از تغییر تحمیلی را به نحوی جبران نمایید.»
او سپس با ذکر چندین نمونه از این گونه “عقب‌گردهای مصلحتی” در کارنامه‌ی سیاسی رهبر انقلاب، از او می‌پرسد: «امروز که شرایط کشور از هر زمان دیگری بحرانی‌تر و عملکرد شما از هر دوره دیگری مناقشه‌ برانگیزتر است شما هیچ نشانه‌ای از تمایل به اصلاح از خود بروز نداده‌اید، لذا نمی‌دانم دوستانم به کدام امید شما را به اصلاح فرا می‌خوانند؟»
با این آگاهی است که واحدی از آیت‌الله خامنه‌ای تقاضا می‌کند: «از شما می‌خواهم به کارهای خودتان ادامه دهید، زیرا تنها با ادامه موقت حکومت شما، آخرین حلقه‌ها از زنجیره آگاهی مردم ایران تکمیل خواهد شد… تا خوش‌بین‌ترین ایرانیان نیز بدانند که نام ایران واسلام، ملعبه‌ای در دست مزدوران شماست… اگر شما چند صباح دیگر بر تخت لرزان خویش بنشینید، ساده‌لوح‌ترین هموطنان من هم باور خواهند کرد که شما به چیزی جز بقای حکومت خویش نمی‌اندیشید و برای آن حاضرید همه سرمایه‌های ملی، عقیدتی و فرهنگی ملت ایران را به حراج بگذارید.»

مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی
نویسنده‌ی نامه سرگشاده نتیجه می‌گیرد که رهبر انقلاب به رغم رفتار جابرانه و تفرعن‌آمیز، برای حفظ قدرت خود به سازش‌های خوارکننده نیز آماده است. او می‌نویسد: «امروز شما آنقدر ضعیف شده‌اید که حتی در برابر عروسک دست‌ساز خود یعنی محمود احمدی‌نژاد هم یارای ایستادن ندارید. او از دو سال قبل با ابلاغ احکام متعدد به نام مشایی و نشاندن او بر صندلی کنار خود در جلسات هیئت دولت، دستور شما برای برکناری او از سمت معاون اولی را به تمسخر گرفت.»
مشاور مهدی کروبی رهبر انقلاب را متهم می‌کند که القاب دینی مانند “آیت‌الله” را به دلخواه در راه اهداف و مقاصد سیاسی خود به کار می‌بندد. فقهای نامی و معتبر را که از حکومت او دوری جویند را به سادگی از این عنوان محروم می‌کند، و آنگاه مشتی نوکران دست‌آموز را “آیت‌الله” می‌خواند، او من باب مثال از ملایانی مانند مصباح یزدی و سید احمد خاتمی نام می‌برد.
“عبرت تاریخی”
عبدالعلی بازرگان، از فعالان ملی – مذهبی، نامه‌ی خود را خطاب به “رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه” مرقوم کرده است. او به یاد رهبر جمهوری اسلامی می‌آورد که اطرافیان او از چه قماشی هستند: «شما مشتی مقلد و مداح و مجیزگوی یا فرصت‌طلب شیفته قدرت و ثروت را میدان داده‌اید.»
آقای بازرگان به آیت‌الله خامنه‌ای یادآوری می‌کند که چه عاقبتی در انتظار او و شیوه‌ی حکمرانی اوست: «شما امروز همه امور ملک و ملت را در ید قدرت خود گرفته و تسلط مطلقه بر همه شئون کشوری و لشکری پیدا کرده‌اید، می‌دانید که اتحاد جماهیر شوروی هم با همه قدرت و شوکتش نتوانست به شیوه استبدادی ادامه حیات دهد و بدون حمله خارجی درهم پاشیده شد و امروز درست۲۰ سال از آن عبرت تاریخی می‌گذرد، موجبات چنین سرانجامی، به اضافه خطر تهاجم خارجی، در انتظار ایران است که ممکن است مملکت ما را هم به سرنوشت عراق و افغانستان تبدیل کند و صدها هزار قربانی به جای گذارد. در این صورت آیندگان خون آنان را به پای شما خواهند نوشت. آیا به چنین عاقبتی اندیشیده و پاسخ خود را در برابر خدا و خلق او آماده کرده‌اید؟»
“چه دشمنی با این ملت دارید؟”
ابراهیم نبوی نیز با نوشتن نامه‌ای از دعوت محمد نوری‌زاد استقبال کرده است. این روزنامه‌نگار طنزنویس به زبانی ساده از بلاها و نابسامانی‌های بیشماری می‌گوید که به خاطر ادامه حکومت “ولی فقیه”، دامان ایرانیان را گرفته است. او می‌نویسد: «اصلا به این موضوع فکر کرده‌اید که چندین نفر، چندهزار نفر، چند میلیون نفر، فقط به خاطر اینکه شما بر سر کار بمانید، بیمار و افسرده و غمگین و نسبت به یک زندگی طبیعی و عادی نومیدند؟ چقدر مردم خودکشی می‌کنند، به خاطر اینکه شما زنده‌اید و حکومت می‌کنید؟ چقدر از مردم فرزندان‌شان را نمی‌بینند، چون شما می‌خواهید رهبر باشید؟… می‌دانید چقدر از دختران این سرزمین فاحشه می‌شوند، چقدر پسران این سرزمین به تحقیر تن می‌دهند و چقدر پدران جلوی فرزندشان سرشکسته می‌شوند و… چون شما حاکم این کشورید؟ چون شما هر روز ورزش می‌کنید و سالم می‌مانید تا میلیونها نفر در سکوتی وحشتبار خفه شوند و بمیرند و آرزوی سعادت، خندیدن، شادمانی، شوق، نشاط، زندگی را به گور ببرند یا آنچنان نشاط و زندگی را در دوررس ببینند که انگار هرگز به آن نخواهند رسید؟»

ابراهیم نبوی، نویسنده منتقد ایرانی
نویسنده سپس با اشاره به ناآرامی‌های پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، که به سرکوب “جنبش سبز” و دستگیری رهبران و فعالان آن منجر شد، می‌نویسد: «بهترین زنان و مردان این کشور را که برای حفظ مصلحت ایران پشت سر موسوی، نشان سبز مقدس کشور را بر دست و بازو داشتند، زدید و کشتید و به محبس افکندید، و به دروغ یک ارتش را پول دادید تا تمام حکومت را تسخیر کند که همین جوانک نادان را بر کرسی ریاست نگه دارد. در این اشتباه حتی خود احمدی‌نژاد هم از شما کمتر مقصر بود.»
آقای نبوی سرنوشت رضاشاه پهلوی و محمدرضا شاه و آیت‌الله خمینی را به یاد “رهبر انقلاب” می‌آورد. او می‌گوید که آنها نیز خطاهای بزرگی مرتکب شدند، اما این درایت را داشتند، که “وقتی فهمیدند اشتباه کرده‌اند، مردم و کشور را قربانی نکردند. شما چه اصراری دارید که ایران را از روی نقشه جهان محو کنید؟ چه دشمنی با این ملت دارید؟ آیا این ملت چون شما را دوست ندارد، باید حقیر و فقیر و معتاد و فاسد و بیمار و مسموم و بی منزلت شود؟ آیا این کشور چون اندازه‌اش از شما بزرگتر است، باید نابود شود چون شما نمی‌خواهید بروید؟”
نامه‌ی نبوی با این پیام پایان می‌گیرد که دیگر نمی‌توان به تغییر رویه‌ی رهبر جمهوری اسلامی امید داشت و خطاب به او می‌گوید که اکنون دیگر تنها یک راه باقی مانده است: «مردم منتظر نشسته‌اند تا بروید. متاسفم که راهی برای بازگشت شرافتمندانه باقی نگذاشتید، حداقل زودتر بروید و بگذارید مردم بیش از این از حضورتان در رنج نیافتند

0 ❤️

2012-03-19 13:19:59 +0330 +0330

احمد منتظری، فرزند آیت‌الله منتظری نامه‌ی سرگشاده دیگری به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشته است. وی در این نامه ضمن انتقاد از افزایش فشار بر منتقدان و حصر و تبعید آنان تأکید کرده است که “ستم، مردم را دست به شمشیر می‌کند”.

احمد منتظری برای دومین بار نامه سرگشاد‌ه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشته است. وی در این نامه ضمن اشاره به بی‌پاسخ ماندن نامه پیشین خود که در تاریخ ۷ اسفند ۸۹ منتشر شد، “وظیفه شرعی” خود دانسته است که نکاتی را برای آیت‌الله خامنه‌ای روشن کند.

فرزند آیت‌‌الله منتظری نامه جدید خود را در ۴ بخش تنظیم کرده که با اشاره به آخرین تحولات خارمیانه و “خطراتی” که ایران را تهدید می‌کنند آغاز شده است. وی خاطر نشان شده است: «بر جنابعالی پوشیده نیست و لابد بر این باور نیستید که ایران در این امور استثناء است.»

پیش‌بینی قدرت گرفتن “نیروهای رادیکال و تندرو”

احمد منتظری در نامه سرگشاده خود ضمن انتقاد از افزایش فشار بر منتقدان، زندان و حصرخانگی آنها یادآور شده است: «سال ۱۳۵۷ در تبعیدگاه جیرفت وقتی اخبار ساعت ۱۴ رادیو اعلام کرد که سینما رکس آبادان آتش گرفت و تعدادی از هم‌وطنان در آتش سوختند یکی از علمای بزرگوار تبعیدی با نا‌امیدی گفت که دیگر تمام شد؛ دقیقا یادم هست که جنابعالی بلافاصله فرمودید “چی تمام شد؟ تازه شروع شد”».

احمد منتظری به زندان، حصر و تبعید منتقدان معترض است
وی در ادامه تأکید کرده است: «و همان شد که شما گفتید، یعنی فشار زیادتر بر مردم باعث مقاومت بیشتر آنان گردید و شش ماه بعد نتیجه داد.»
احمد منتظری در نامه سرگشاده خود به آیت‌الله خامنه‌ای جمله‌ای از امام نخست شیعیان را خاطر نشان کرده که می‌گوید “فشار و ستم، مردم را دست به شمشیر می‌کند”.

احمد منتظری پس از انتشار نخستین نامه سرگشاده خود در گفتگویی با دویچه‌وله تأکید کرده بود: «احساس می‏کنم درگیری‏ها رو به اوج‏گیری است و اگر جلوی آن گرفته نشود، قابل پیش‏بینی نیست که به کجا خواهد رسید. اگر این روند ادامه پیدا کند نیروهای تندرو و رادیکال ابتکار عمل را در دست می‏گیرند و وضع خیلی بدتر و غیرقابل حل‏تر خواهد شد.»

فرزند آیت‌الله منتظری در نامه دوم خود با اشاره به نامه‌های سرگشاده‌ای که در چند ماه اخیر خطاب به رهبر جمهوری اسلامی منتشر شده‌اند، یادآور می‌شود که “لحن این نامه‌ها تند و تندتر شده‌ است”.

احمد منتظری در ادامه پیش‌‌بینی کرده است: « راهی که آغاز شده ممکن است به شکسته شدن هنجارهای سیاسی و حتی هنجارهای اجتماعی و اخلاقی بینجامد که خسارتی جبران‌ناپذیر است و برای پیش‌گیری از آن باید بی‌درنگ اقدام نمود.»

درخواست مجدد آزادی زندانیان سیاسی

احمد منتظری نجات نظام از فروپاشی را وظیفه رهبر دانسته و از او خواسته است: «آزاد نمودن زندانیان سیاسی، دلجویی و عذرخواهی از آنان و جبران خسارات وارده، باعث سوء استفاده نخواهد شد بلکه کم‌هزینه ترین راه خروج از بحران است.»

احمد منتظری “جابجایی مسئولین افراطی، خشن و هتاک با افرادی معتدل، متدین و عاقل” را تکمیل کننده “این تصمیم تاریخی” دانسته است. احمد منتظری در نامه نخست خود نیز خواستار آزادی زندانیان سیاسی شده بود.

احمد منتظری در گفتگو با دویچه‌وله تأکید کرده بود: «این بنده‏های خدا، ماه‏ها و برخی یک سال و اندی است که بدون مرخصی در زندان‏اند. این‏ها واقعاً مظلوم واقع شده‏اند. زندانی کردن آن‏ها ظلم است و باید هرچه زودتر این زندانیان بی‏گناه آزاد شوند.»

فرزند آیت‌الله منتظری به تغییر رفتار حاکمان متدین امیدوار است
امیدواری به تغییر روش حاکمان “متدین‌”

فرزند آیت‌الله منتظری در نامه دوم خود با اشاره به سخنان پدرش که او را در نامه سرگشاده خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای “استاد بزرگوار من و شما” خطاب کرده است، نوشته است: «آیت‌الله منتظری همیشه امیدوار بودند که با یک تحوّل ناگهانی، مسئولین نظام جمهوری اسلامی منقلب شوند و راه ملاطفت و مدارا با مردم را پیش گیرند.»

وی در ادامه تأکید کرده است: «بعضی (به آیت‌الله منتظری) می‌گفتند که تا حال کدام حاکمی تغییر روش داده است که شما چنین انتظاری دارید؟ ایشان می‌فرمود “این آقایان یعنی متدین‌اند، بعضی‌هایشان اهل نماز شب هستند”.»

احمد منتظری در نهایت ابراز امیدواری کرده است که آرزوی پدرش که به گفته او “آرزوی بسیاری از دوستان کشور و نظام است” جامه عمل بپوشد

0 ❤️

2012-03-19 13:22:03 +0330 +0330

ابوالفضل قدیانی، از فعالان سیاسی با سابقه که هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برد، در نامه‌ای سرگشاده به آیت‌الله خامنه‌ای او را “سلطانی جائر و مستبد” خوانده که کشور و ملت ایران را “بازیچه قدرت مطلقه” خود کرده است.
ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از زندانیان سیاسی دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران است. او اواخر سال ۱۳۸۸ در ارتباط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و به اتهام توهین به رئیس دولت، محمود احمدی‌نژاد، به یک سال زندان محکوم شد.

قدیانی اخیرا و در حالی که هنوز در زندان به‌سر می‌برد، بار دیگر به اتهام “توهين”، این‌بار به آیت‌الله خامنه‌ای، به سه سال زندان محکوم شد.

ابوالفضل قدیانی که در دوره‌ی حکومت محمدرضا پهلوی فعالیت سیاسی داشت و به همین خاطر نیز چهار سال را در زندان سپری کرده بود، در آغاز نامه‌ی خود یادآوری کرده که مانند بسیاری دیگر، جوانی خود را بر سر «مبارزه با استبداد شاهنشاهی و با امید بازستاندن حق جمهور مردم در اداره کشور» گذاشته است. او سپس می‌افزاید: «اما امروز که چهره نکبت‌بار استبداد سلطانی بار دیگر آشکارا در این مملکت رخ‌نمایی کرده و بر حیات و ممات ساکنان آن حکومت می‌کند، نمی‌توان در برابر آن سکوت کرد و دم نیاورد.»

این فعال سیاسی نامه‌ی خود را “فریادی از زندان اوین” نامیده و نوشته است: «من و امثال من در راه پیروزی انقلاب جان، مال و آزادی خویش را نگذاشته‌ایم که سه دهه بعد آقای علی خامنه‌ای اینگونه بر کشور سلطنت کند».

قدیانی می‌گوید: «به مانند هر سلطان جائری، زندان، حصر، و خفه کردن هر بانگ مخالفی در صدر سیاست‌های مملکت‌داری رهبری قرار گرفته است و از این رو هر کس نگاه چپ به این مقام داشته باشد از یک شهروند عادی یا یک دانشجوی جوان تا صاحب منصبان پیشین نظام و یا حتی مجیزگویان دیروز بارگاه که امروز جریان انحرافی نام گرفته، بایستی طرد شده و زبان‌شان قطع شود».

ابوالفضل قدیانی “جرم اصلی” آیت‌الله خامنه‌ای را “اعمال استبداد در کشور” می‌داند و معتقد است: «هر جرم و جنایت دیگری را باید پس از این فقره در شمار آورد، چرا که اگر ایشان مسوولیت جنایاتی همچون شلیک گلوله جنگی در معابر عمومی به شهروندان معترض حاضر در یک راهپیمایی مسالمت‌آمیز و آنچه از شکنجه و تجاوز بر سر پیر و جوان این مردم در کهریزک و یا سایر بازداشتگاه‌های پیدا و پنهان امنیتی و انتظامی آورده است، منتسب به فعل ماموران خویش سازد، استبداد جرمی است که او خود مباشرتا مرتکب شده است و به هیچ روی قابل انکار نیست.»

«از سر راه این ملت مظلم کنار روید»

پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان فرد اول صاحب قدرت در نظام سیاسی ایران، بیش از پیش در کانون انتقادها قرار گرفت. همه نخبگان و گروه‌های سیاسی منتقد و مخالف او را تصمیم‌گیر اصلی و از این‌رو مسبب اصلی مشکلات و مسائلی می‌دانند که در سال‌های اخیر دامن‌گیر ایران شده است.

نامه‌های سرگشاده‌ی کسانی چون محمد نوری‌زاد و عبدالکریم سروش، به این انتقادها ابعادی تازه داده است.

محمد نوری‌زاد، نویسنده و سینماگر منتقد، تاکنون ۱۶ نامه‌ی سرگشاده خطاب به آقای خامنه‌ای منتشر کرده است که در همه‌ی آنها از شیوه‌ی حکومت‌داری او انتقاد شده است. آقای نوری‌زاد در پانزدهیم نامه‌اش به آیت‌الله خامنه‌ای، به او پیشنهاد کرده که با سرکشیدن جام زهری مردم ایران را “از سرگشتگی و از غارت اغنیا و نوکیسه‌ها و پاسداران اسلحه به دست” نجات دهد.

عبدالکریم سروش، اسلام‌شناس منتقد، نیز هفته‌ی پیش در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای به او توصیه کرد که چون پایان عمر دولتش نزدیک است، راه نکونامی و نیک‌ سرانجامی در پیش بگیرد و “زندانیا‌ن استبداد را آزاد و استبداد را زندانی کند”.

نامه‌ی ابوالفضل قدیانی از زندان اوین به آیت‌الله خامنه‌ای یکی از تندترین نامه‌های انتقادی‌ای است که در سال‌های اخیر منتشر شده است. این زندانی سیاسی نوشته است: «خودکامگی ام‌المفاسد است و این عمده فسادی است که یک کشور را به قهقرا و نگونبختی می‌کشاند».

به گفته‌ی این زندانی سیاسی، «اینکه امروز تحریم‌های گسترده و سایه شوم جنگ، اقتصاد این کشور را به سوی اضمحلال برده و ترکتازی سران سپاه مجالی برای کسب و کار و فعالیت اقتصادی آزادانه و مستقل مردم عادی باقی نگذاشته حاصل چیست جز خودکامگی شخص رهبری در عرصه‌های مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران؟»

0 ❤️

2012-03-19 13:27:54 +0330 +0330

احمدی نژاد در مجلس برای جوانان گریه می کند و بعد به متهم ردیف اولِ قتلِ جوانان پست دولتی می دهد.

واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر می کنند

سعید مرتضوی کسی که مجلس در گزارش ویژه اش او را «متخلف » معرفی کرد، قوه ی قضاییه به دلیل این تخلف از او «سلب» مسولیت کرد، در دادگاه نیروی انتظامی که برای متهمان پرونده ی کهریزک برگزار شده علیه تخلفات او اتهامات زیادی مطرح شده است اینک به عنوان مدیرعامل صندوق «تأمین اجتماعی کشور» معرفی شده است و جلسه ی معارفه ی او هم با همراهی وزیر کار برگزار شد.

اینکه خانواده های محسن روح الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی فر صدای اعتراض شان در داخل ایران شنیده نشود، امر تازه ای نیست، اینکه دولت علی رغم مخالفت دو قوه پشتِ مرتضوی محکم ایستاده است، پیام دارد.

مگر احمدی نژاد در مجلس در قامتِ دفاع از جوانان ظاهر نشده بود؟ او گفته بود چرا در ایام انتخابات دوربین های را به سمت جوانان می برند و پس از انتخابات از میان همان جوانان بگیر و ببیند راه می اندازند. یکی از کسانی که همان جوانان را فله ای در سوله ای به نام کهریزک روی هم انداخت تا بمیرند، مرتضوی بود.

یکی از همان کسانی که پس از مرگ همین جوانان بیمارستان ها را وادار کرد تا روی نامه ای با سربرگ همان بیمارستان، نامه بنویسند و بگویند آنها در اثر بیماری مننژیت جان دادند، مرتضوی بود.

نام مرتضوی نه تنها برای جوانان بلکه برای بسیاری از مردمِ معمولی هم آشناست آنگاه که در قاب تلویزیون نشست و در تصاویری از اعدامِ فله ای کسانی که او از آنها به عنوان اراذل و اوباش یاد می کرد برای مردم شرح می داد که چگونه به دنبال برقرار کردن امنیت در جامعه است.

کسی که برای مخاطبان جهانی هم آشناست آنگاه که نامش به عنوان متهم ردیف اول قتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادایی در صدر اخبار نشست.

کسی که هنوز پرونده اش در دستگاه قضایی کشور باز است و تقریبا بیشتر مسولان همین نظام از اینکه نامش با چندین قتل گره خورده است شرمسار هستند، اما احمدی نژاد با سرافرازی اول او را مامور ویژه خود در ستاد مبارزه با مواد مخدر کرده بود و حالا نیز او را بر مسند سرمایه ای سنگین در سازمان تامین اجتماعی می نشاند و بعد چشم در چشم مجلس می گوید چرا جوانان باید جوانان را کتک بزنند، اینها بچه های خودمان هستند.

آقای دروغ که باشی، آغوش دولت ات جایی خوبیست برای پناه دادن به متهمِ ردیفِ اولِ قتلِ جوانانِ یک کشور چون به گاهِ پرسشگری یا احیانا اگر مجلس جرات کند وزیر کار را استیضاح کند توانایی اش را داری که از قاتل هم قدیس بسازی و دوباره وقاحت ات بر یک مجلسِ بی خاصیت پیروز خواهد شد.

در صورت استیضاح عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مجلس٬ پرونده بازداشتگاه کهریزک بار دیگر بر سر زبان‌ها خواهد افتاد.
محمود احمدی‌نژاد هم به بهانه دفاع از اقدام شیخ‌الاسلامی در انتصاب سعید مرتضوی به عنوان رئیس صندوق سازمان تامین اجتماعی٬ حرف‌هایی خواهد زد که به طور غیر مستقیم متوجه علی خامنه‌ای خواهد بود.
نمایندگان مجلس لابد خواهند پرسید چرا سعید مرتضوی٬ متهم ردیف اول بازداشتگاه کهریزک در این پست گمارده شده است؟ احمدی‌نژاد هم لابد پاسخ خواهد داد که مرتضوی تنها مجری دستورات «دیگران» بود.
این «دیگران» می‌توانند علی خامنه‌ای٬ بیت٬ سپاه و قوه قضائیه باشند…

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «