حقیقت عشق

1395/12/01

عارفان، عشق را به صورت های گوناگونی تعریف کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
«عشق» عبارت است از: علاقه به شخص یا شیئی ویژه که وقتی به اوج شدت برسد، وجود انسان را به تصرف خویش درمی آورد و حاکم مطلق وجود او می شود.1
عشق، اوج علاقه و احساسات است. احساسات انسان، انواع و مراتبی دارد:

  1. برخی از آنها از مقوله شهوت (به ویژه شهوت جنسی) و از وجوه مشترک انسان و دیگر حیوانات است، با این تفاوت که در انسان، به دلایلی خاص این احساس اوج و غلیان می گیرد. ازاین رو، آن را عشق می نامند. با این حال، از نظر حقیقت و ماهیت، چیزی جز طغیان و فوران شهوت نیست؛ یعنی از قوای جنسی سرچشمه می گیرد و به همان جا ختم می شود. همچنین افزایش و کاهش آن، به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی و به سنین جوانی بستگی فراوانی دارد.
    در حقیقت، نیرویی که در جوانی پس از دیدن زیبارویی به وجود می آید، چیزی جز احساسی مادی و حیوانی نیست. این گونه عشق ها همان گونه که به سرعت می آید، به سرعت نیز از بین می رود و نه تنها نمی توان به آن اعتماد کرد، بلکه خطرناک و منحرف کننده است و تنها با عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن، آدمی به کمال می رسد.
  2. نوع دیگری از احساسات انسان که از نظر حقیقت و ماهیت با شهوت مخالف است، «عاطفه» یا به تعبیر قرآن، «مودت» و «رحمت» نامیده می شود.
    این نوع احساسات، انسان را به اوج کمال می رساند، درحالی که احساسات نوع اول ناپایدار و گذراست. در قرآن کریم، رابطه میان زن و شوهر با کلمه «مودّت» و «رحمت» بیان شده است.2 این نکته بسیار عالی است و به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی اشاره دارد. این امر مبیّن آن است که عامل اصلی، تنها رابطه طبیعی زندگی زناشویی نیست، بلکه ارتباط اصلی، صفا، صمیمیت و اتحاد دو روح است. به عبارت دیگر، آنچه زن و شوهر را به یکدیگر پیوند می دهد، مهر، مودت، صفا، صمیمیت و عشق به معنای حقیقی کلمه است، نه شهوت که در حیوانات نیز وجود دارد.
    مولوی با بیان لطیف خویش، میان شهوت و مودت تفکیک می کند و شهوت را حیوانی و مودت را انسانی می خواند و می سراید:
    مهر و رقّت، وصف انسانی بود
    خشم و شهوت، وصف حیوانی بود
    و در جایی دیگر می سراید:
    این چنین خاصیتی در آدمی است
    مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است3
    برتراند راسل در این باره می گوید:
    کاری که منظور از آن فقط درآمد باشد، نتایج مفیدی به بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن ایمان به یک فرد، به یک مرام یا یک هدف نهفته باشد. عشق نیز اگر منظور از آن وصال محبوب باشد، کمالی در شخصیت ما به وجود نخواهد آورد و شبیه کاری است که برای پول انجام می دهیم. برای وصول به این کمال باید وجود محبوب را چون وجود خود بدانیم و احساسات و نیت هایش را از آن خود بشماریم.4
    اگر بخواهیم برای عشق و عاشقی نمونه بیاوریم، انصاف این است که از شیعه و مکتب او یاد کنیم؛ زیرا از امتیازهای بزرگ شیعه در مقایسه با دیگر مذاهب این است که زیربنای اصلی آن، عشق و محبت است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آلهمی فرماید: «عَلیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ الفائِزُونَ؛ علی و شیعیان او رستگارانند».5
    شیعیان شیفته، عاشق و مجذوب حضرت علی علیه السلام هستند. ازاین رو، تشیع، مذهب و مظهر عشق و شیفتگی و بالندگی است. تولای امام علی علیه السلام، مکتب عشق و محبت است؛ چرا که عشق به حضرت علی علیه السلام، عشق به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و عشق به خدا، عشق حقیقی است. به این ترتیب، در تشیع عنصر محبت دخالت تام دارد. حضرت علی علیه السلامدراین باره می فرماید:
    لَو ضَرَبْتُ خَیشومَ المُؤمِن بِسَیْفی هذا علی أَن یُبغِضَنی مَا أَبْغَضَنی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَّماتِها عَلی المُنافقِ علی أَنْ یُحِبَّنی ما أحَبَّنی، وَ ذلِکَ أَنَّه قُضِی فَانْقَضی عَلی لِسانِ النَّبی الأمّیِّ أَنَّهُ قَالَ: «یا عَلیُّ لایُبْغِضُکَ مُؤمنُ وَ لا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ».
    اگر با شمشیرم بینی مؤمنی را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت؛ زیرا این سخنی است که بر زبان پیامبر امّی جاری گشته است که فرمود: «یا علی! مؤمن، تو را دشمن و منافق، تو را دوست ندارد».6
    حضرت علی علیه السلام، مقیاس و میزانی برای سنجش فطرت ها و سرشت هاست. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد، از وی نمی رنجد، اگرچه شمشیر آن حضرت بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نمی شود، اگرچه احسانش کند؛ زیرا علی علیه السلام جز تجسم حقیقت چیزی نیست.

انواع عشق
به عقیده حکما عشق بر دو گونه است: عشق حقیقی و عشق مجازی و عشق مجازی نیز بر دو گونه است: نفسانی و حیوانی.

  1. عشق حقیقی
    عشق حقیقی عبارت است از: بهجت و رضایت مندی از درک ذات چیزی.7 عشق حقیقی در حقیقت، همان شادی ناشی از تصور حضور ذات معشوق است که به ذات باری تعالی منحصر است؛ زیرا او خیر محض و کمال مطلق و ذات مقدسی است که هر کس به او بپیوندد، به سعادت ابدی می رسد که هدف عشق حقیقی است.8 به بیانی دیگر، خداوند معشوق حقیقی است؛ زیرا خدا، حقیقت مطلق و جمیل به ذات است و آن، همان عشق کامل به حق است.9

  2. عشق مجازی
    عشق مجازی؛ یعنی عشقی که معشوقش مجازی است و جمال و کمالی که در معشوق است، از آن خودش نیست، بلکه عاریتی است و این نوع عشق، خود دو گونه است:
    الف) عشق مجازی نفسانی عبارت است از: علاقه به حُسن و شمایل معشوق که منشأ نوعی سنخیت میان عاشق و معشوق است که بیشتر شیفتگی عاشق به شمایل معشوق است.
    ب) عشق مجازی حیوانی، این نوع عشق از شهوت سرچشمه می گیرد و به شهوت نیز پایان می یابد. در این نوع عشق، عاشق بیشتر به سیما و شکل ظاهری معشوق؛ یعنی اموری مانند رنگ و شکل اندام ها و امور مربوط به جسم معشوق شیفته است.10
    خلاصه سخن اینکه معیار شناخت عشق حقیقی از غیرحقیقی، منشأ تولد آن است. اگر سرچشمه عشق، شهوت باشد، غیرحقیقی و فضیلت کُش و اگر سرچشمه آن، عفت و پرهیزکاری باشد، حقیقی و فضیلت آور است.

937 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2017-02-19 07:08:09 +0330 +0330

هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشن تر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق، اصطرلاب اسرار خداست11
مولوی

0 ❤️

2017-02-19 07:19:56 +0330 +0330
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18 هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی

عشق دروغه البته در اکثر موارد
تنها عشقی ک حقیقت داره عشق مادر ب فرزنده همین

به سفید بودن ماست و سیاه بودن شب اینقدر باور ندارم که به این حقیقت که تنها عشق حقیقی به مادره

0 ❤️

2017-02-19 07:51:28 +0330 +0330
نقل از: عشق.پسر
نقل از: Sasygay18
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18 هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی

عشق دروغه البته در اکثر موارد
تنها عشقی ک حقیقت داره عشق مادر ب فرزنده همین

به سفید بودن ماست و سیاه بودن شب اینقدر باور ندارم که به این حقیقت که تنها عشق حقیقی به مادره

خدایا
به انان که د وستشان میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به انان که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
دکتر شریعتی

هعی
حرفی واسه گفتن ندارم
موفق و عاشق باشید

0 ❤️

2017-02-19 07:52:02 +0330 +0330
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18 هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی

عشق دروغه البته در اکثر موارد
تنها عشقی ک حقیقت داره عشق مادر ب فرزنده همین

به سفید بودن ماست و سیاه بودن شب اینقدر باور ندارم که به این حقیقت که تنها عشق حقیقی به مادره

ولی من کاملا ب این باور رسیدم
بقیه عشقا کشکه
فقط ی علاقه سادس

کاملا مواقم ?

0 ❤️

2017-02-19 09:03:17 +0330 +0330
نقل از: عشق.پسر
نقل از: Sasygay18
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18 هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی

عشق دروغه البته در اکثر موارد
تنها عشقی ک حقیقت داره عشق مادر ب فرزنده همین

به سفید بودن ماست و سیاه بودن شب اینقدر باور ندارم که به این حقیقت که تنها عشق حقیقی به مادره

خدایا
به انان که د وستشان میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به انان که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
دکتر شریعتی

تفسیر دکی شریعتی از عشق چندان درست نیست بخاطر اینکه انسان تو زندگیش آدما و چیزای زیادی رو دوست داره ولی فقط یکبار برای همیشه میتونه عاشق باشه … اگه دوست داشتن پایدار و مقدس بود قهر و کینه هیچوقت معنی نداشت ولی عشق حتی بدترین بلاهارم سرت بیاره ، حتی تیغ بزاره دم گلوت باز حاضری فداییش بشی و عاشقشی …

0 ❤️

2017-02-19 13:32:54 +0330 +0330
نقل از: Black-BEAR
نقل از: عشق.پسر
نقل از: Sasygay18
نقل از: rdsf
نقل از: Sasygay18 هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی

عشق دروغه البته در اکثر موارد
تنها عشقی ک حقیقت داره عشق مادر ب فرزنده همین

به سفید بودن ماست و سیاه بودن شب اینقدر باور ندارم که به این حقیقت که تنها عشق حقیقی به مادره

خدایا
به انان که د وستشان میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به انان که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
دکتر شریعتی

تفسیر دکی شریعتی از عشق چندان درست نیست بخاطر اینکه انسان تو زندگیش آدما و چیزای زیادی رو دوست داره ولی فقط یکبار برای همیشه میتونه عاشق باشه … اگه دوست داشتن پایدار و مقدس بود قهر و کینه هیچوقت معنی نداشت ولی عشق حتی بدترین بلاهارم سرت بیاره ، حتی تیغ بزاره دم گلوت باز حاضری فداییش بشی و عاشقشی …

کاملا موافقم ?

0 ❤️

2017-02-19 14:34:01 +0330 +0330

ای که ازحسرت روی تو به جان آمده ام به سر کوچه ی تو مویه کنان آمده ام

ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام

من نبودم که تو بودی و شدم عاشق تو به دلم مهر تو بودی که جهان آمده ام

غم روی تو مرا سائل در گاه تو کرد نظری کن به چه حال نگران آمده ام

همه عمرم به سر ناز فراوان تو شد به فدای سر تو گر ، به زیان آمده ام

همه بستم ز شکایت لب و هی نام تو را به لب آوردم و دیدی پس از آن آمده ام

چه کنم با دل صد پاره ی جانانه پسند بگشا مشکل ام اینک به امان آمده ام

مکش از دست من آن دامن پر چین بلا نگهی کن چه کشیدم که فغان آمده ام

شدمی،،غافل،،از این گردش چرخ و نکنی کمکی هم به من از راه گران آمده ام

0 ❤️

2017-02-19 15:11:15 +0330 +0330
نقل از: mahdiyarcrazy

ای که ازحسرت روی تو به جان آمده ام به سر کوچه ی تو مویه کنان آمده ام

ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام

من نبودم که تو بودی و شدم عاشق تو به دلم مهر تو بودی که جهان آمده ام

غم روی تو مرا سائل در گاه تو کرد نظری کن به چه حال نگران آمده ام

همه عمرم به سر ناز فراوان تو شد به فدای سر تو گر ، به زیان آمده ام

همه بستم ز شکایت لب و هی نام تو را به لب آوردم و دیدی پس از آن آمده ام

چه کنم با دل صد پاره ی جانانه پسند بگشا مشکل ام اینک به امان آمده ام

مکش از دست من آن دامن پر چین بلا نگهی کن چه کشیدم که فغان آمده ام

شدمی،،غافل،،از این گردش چرخ و نکنی کمکی هم به من از راه گران آمده ام

عالی خیلی قشنگ بود

0 ❤️

2017-02-19 15:12:13 +0330 +0330
نقل از: xlxxlx اگه به اندازه کافی جق بزنین عشق فراموش میکنین..اگه نکردین ینی به اندازه کافی نزدین...مسخره بازی نیس جدی از یادتون میره

خخخخ طرز فکرت جالبه

0 ❤️

2017-02-19 20:55:00 +0330 +0330



0 ❤️

2017-02-19 21:11:44 +0330 +0330
نقل از: Sasygay18

این درسته…تجربه کردم

0 ❤️

2017-02-19 21:14:07 +0330 +0330
نقل از: .Taksize
نقل از: Sasygay18

این درسته…تجربه کردم

بدبختی اینه الان دیگه عشق واقعی نیست
یا خودخواهی
یا هوس
و یا …

0 ❤️

2017-02-20 07:51:28 +0330 +0330



0 ❤️

2017-02-20 08:48:57 +0330 +0330
نقل از: Sasygay18
نقل از: mahdiyarcrazy

ای که ازحسرت روی تو به جان آمده ام به سر کوچه ی تو مویه کنان آمده ام

ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام

من نبودم که تو بودی و شدم عاشق تو به دلم مهر تو بودی که جهان آمده ام

غم روی تو مرا سائل در گاه تو کرد نظری کن به چه حال نگران آمده ام

همه عمرم به سر ناز فراوان تو شد به فدای سر تو گر ، به زیان آمده ام

همه بستم ز شکایت لب و هی نام تو را به لب آوردم و دیدی پس از آن آمده ام

چه کنم با دل صد پاره ی جانانه پسند بگشا مشکل ام اینک به امان آمده ام

مکش از دست من آن دامن پر چین بلا نگهی کن چه کشیدم که فغان آمده ام

شدمی،،غافل،،از این گردش چرخ و نکنی کمکی هم به من از راه گران آمده ام

عالی خیلی قشنگ بود

من این شعر رو از این جهت دوس دارم که یه فرد عاشق رو بخوبی توصیف میکنه،مخصوصا این بیت “ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام”

0 ❤️

2017-02-20 10:27:08 +0330 +0330

از نظر من عارفان دروغو هستن,عشق خائن است عشق مضخرف است عشق کونی است.

0 ❤️

2017-02-20 11:54:29 +0330 +0330
نقل از: Sh1376r از نظر من عارفان دروغو هستن,عشق خائن است عشق مضخرف است عشق کونی است.

Fuck in love
آره؟

0 ❤️

2017-02-20 15:28:44 +0330 +0330
نقل از: mahdiyarcrazy
نقل از: Sasygay18
نقل از: mahdiyarcrazy

ای که ازحسرت روی تو به جان آمده ام به سر کوچه ی تو مویه کنان آمده ام

ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام

من نبودم که تو بودی و شدم عاشق تو به دلم مهر تو بودی که جهان آمده ام

غم روی تو مرا سائل در گاه تو کرد نظری کن به چه حال نگران آمده ام

همه عمرم به سر ناز فراوان تو شد به فدای سر تو گر ، به زیان آمده ام

همه بستم ز شکایت لب و هی نام تو را به لب آوردم و دیدی پس از آن آمده ام

چه کنم با دل صد پاره ی جانانه پسند بگشا مشکل ام اینک به امان آمده ام

مکش از دست من آن دامن پر چین بلا نگهی کن چه کشیدم که فغان آمده ام

شدمی،،غافل،،از این گردش چرخ و نکنی کمکی هم به من از راه گران آمده ام

عالی خیلی قشنگ بود

من این شعر رو از این جهت دوس دارم که یه فرد عاشق رو بخوبی توصیف میکنه،مخصوصا این بیت “ببریدم ز دو عالم چه ز حور و چه پری به در خانه ی تو جامه دران آمده ام”

?

0 ❤️

2017-02-20 18:11:19 +0330 +0330
نقل از: FARMEEER اینو توی گوگل سرچ کنین

مرکز نزدیکی به خدا

تو هم دیگه شهوانی رو تو گوگل سرچ نکن
آورین

0 ❤️

2017-02-21 06:41:26 +0330 +0330



0 ❤️

2017-02-21 14:02:43 +0330 +0330
نقل از: Manvazanam83 حضرت علیتون، میزان سنجشه فطرت هاست!!!!!!!!!!!!!!!!!

یعنی الان یه قاتل شده میزانه سنجشه سرشت پاک؟؟؟؟؟؟؟

یکی بگه ساقی این مسلمین کیه؟ عجب جنسی میده بهتون خدایی (clap)

واااااات

0 ❤️

2017-02-21 17:00:34 +0330 +0330
نقل از: Sasygay18

هیچ انسانی از عشق واقعیش متنفر نیست و اصل این متن اینه که زندگی از مرگ پرسید … دقت کنی عشق و مرگ مخالف هم نیستن که بشه اینطوری مقایسه کرد

0 ❤️

2017-02-21 20:45:48 +0330 +0330
نقل از: Black-BEAR
نقل از: Sasygay18

هیچ انسانی از عشق واقعیش متنفر نیست و اصل این متن اینه که زندگی از مرگ پرسید … دقت کنی عشق و مرگ مخالف هم نیستن که بشه اینطوری مقایسه کرد

زندگی بدون عشق معنل نداره
عاشقی هم که به عشقش نرسه زندگی نمیکنه
میدونم تو متن اصلی زندگی از مرگ پرسید هست ولی به نظر من زندگی و عشق خیلی به هم ربط دارند

0 ❤️

2017-02-22 05:15:49 +0330 +0330
نقل از: Sasygay18
نقل از: Black-BEAR
نقل از: Sasygay18

هیچ انسانی از عشق واقعیش متنفر نیست و اصل این متن اینه که زندگی از مرگ پرسید … دقت کنی عشق و مرگ مخالف هم نیستن که بشه اینطوری مقایسه کرد

زندگی بدون عشق معنل نداره
عاشقی هم که به عشقش نرسه زندگی نمیکنه
میدونم تو متن اصلی زندگی از مرگ پرسید هست ولی به نظر من زندگی و عشق خیلی به هم ربط دارند

عاشق نهایتا فدا میشه

فرهاد … مجنون … وامق و …

برشور از حزین است امروز کوه و صحرا // مجنون گذشته باشد ، فرهاد رفته باشد

کو آن نگاه فرهاد برعمق جان شیرین // کو یک نشان ز عشقش از آن شرار دیرین

0 ❤️

2017-02-22 10:51:58 +0330 +0330
نقل از: Black-BEAR
نقل از: Sasygay18
نقل از: Black-BEAR
نقل از: Sasygay18

هیچ انسانی از عشق واقعیش متنفر نیست و اصل این متن اینه که زندگی از مرگ پرسید … دقت کنی عشق و مرگ مخالف هم نیستن که بشه اینطوری مقایسه کرد

زندگی بدون عشق معنل نداره
عاشقی هم که به عشقش نرسه زندگی نمیکنه
میدونم تو متن اصلی زندگی از مرگ پرسید هست ولی به نظر من زندگی و عشق خیلی به هم ربط دارند

عاشق نهایتا فدا میشه

فرهاد … مجنون … وامق و …

برشور از حزین است امروز کوه و صحرا // مجنون گذشته باشد ، فرهاد رفته باشد

کو آن نگاه فرهاد برعمق جان شیرین // کو یک نشان ز عشقش از آن شرار دیرین

کاملا صحیح
و شعرهاتون خیلی قشنگ بود ?

0 ❤️

2017-02-25 07:17:50 +0330 +0330
نقل از: Sasygay18
نقل از: Sh1376r از نظر من عارفان دروغو هستن,عشق خائن است عشق مضخرف است عشق کونی است.

Fuck in love
آره؟

Yes

0 ❤️

2017-02-27 20:44:55 +0330 +0330
نقل از: Sasy_18 نمیدونم چرا ولی از شهوانی اخراج شدم و این اکانت جدیدم هستش

شاید جایی نظری دادی و به یه عقده ای برخورده .

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «