حماسه آریو برزن در برابر اسکندر!

1398/06/22

از آنجا که بسیاری از ما خیلی کم راجع به دلاورمردان راستین تاریخ ایران زمین میدانیم, تصمیم گرفتم که بعضی داستانهای حماسی ایران را که سندیت تاریخی دارند نقل کنم.



داستان اول: حماسه آریو برزن

اسکندر مقدونی در طی سه جنگ بر داریوش سوم پیروز گشته بود و شاه ایران فراری و سپس کشته شده بود. او پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان که به جنگ گوگامل Gaugamela مشهور است در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح، بابل و شوش و استخر (در استان فارس کنونی) را از آن خود ساخت و تصمیم به تصرف** پارسه (پرسپولیس)**, پایتخت ایران گرفت.

او سپاه خود را به دو بخش تقسیم کرد . یکی به فرماندهی شخصی به نام پارمن یونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه حرکت کرد و خود اسکندر نیز با سپاه سبک اسلحه از راه کوهستان (کوه های کهگیلویه) روانه پایتخت ایران شد و در تنگه های در بند پارس با مقاومت ایرانیان روبرو شد.

در جنگ در بند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن در برابر سپاهیان پرشمار اسکندر مقدونی دلاورانه از میهن خویش دفاع کردند و بی پروا با سپاهیان اسکندر به مقابله پرداختند و بسیاری از آنان را به خاک نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسکندر را به عقب نشینی وادارند .

**با وجود آریوبرزن و پاسدارانی که جانانه از میهن خویش دفاع می کردند, گذر سپاهیان اسکندر از این تنگه های کوهستانی غیر ممکن بود. اسکندر با کمک یک اسیر ایرانی(در بعضی روایت ها یک چوپان ایرانی) لشکریان آریوبرزن را دور زد و از بیراهه ها و تنگه های سخت کوهستانی خود را به پشت سربازان پارس رسانید و آنان را به محاصره درآورد. **

آریو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن، خط محاصره اسکندر را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت ولی سپاهیانی که اسکندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند، پیش از رسیدن او به شهر دست یافته بودند .

آریو برزن با وجود تصرف پایتخت به دست سربازان اسکندر و در حالی که سپاهیان دشمن سخت در حال تعقیب او بودند حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشاری کرد که همه یارانش از پای افتادند و جنگ وقتی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زير فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.

در کتاب آتیلا نوشتهٔ لویزدول آمده که در آخرین نبرد, اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد."

اسکندر نیز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار کرده, تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم."

ولی آریو برزن در پاسخ گفته بود :“پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و آنقدر میجنگم تا بمیرم” و اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.

آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند. پس از مرگ او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند “به یاد لئونیداس”.

در این جنگ یوتاب, خواهر آریو برزن که فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده گرفته بود، در کوه ها راه را بر سپاه اسکندر بست. یوتاب و برادرش آنچنان جنگیدند تا هر دو کشته شدند و نامی درخشان از خود بر جای گذاشتند.

گفته میشود که ماجرای مقاومت آریو برزن در برابر اسکندر چهل و هشت روز به طول انجامید.

پ.ن. دوستانی که فیلم 300 رو دیدند (که البته مزخرفات خیلی زیادی هم داره) و مقاومت لئونیداس و اسپارتها در برابر خشایارشا رو مشاهده کردند (که این بخش یک واقعیت تاریخی هست). میتونند ببینند که حماسه ای مشابه, اگر نه بزرگتر, هم توسط ایرانیها (به رهبری آریو برزن) در برابر یونانیها (به رهبری اسکندر) خلق شده بوده.

پ.ن. برای یک داستان حماسی دیگر ایرانی به تاپیک “رستم و شکست سنگین رومی ها در حران!” مراجعه کنید.

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_the_Persian_Gate

یاداشتهای روزانه مورخ و روزنامه نویس رسمی اسکندر کالیسپس

آتیلا نوشتهٔ لویزدول

1985 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2019-09-13 07:30:21 +0430 +0430
نقل از: .Family4Ever. با تشکر ! :)

اینجانب تقاضا میکنم تو یه وضعیت پایدار باشی و بمونی !

یا برو تالار دین !

یا کافه !

تاپیکای کافه رو همیشه میخونم حتی یه داستان 100 صفحه ای رو ! اماتالار دین رو به هیچ وجه !

**شاخه **به **شاخه **نری ! :)

ممنونـ 🍺

خواهر سلما! ممنون از توجه شما! والا تکلیف من با شما معلوم نمیباشد! اگر اون تاپیکهای مذهبی رو اینجا پست کنم میگین چرا! اگر اونجا پست کنم میفرمایید چرا! خلاصه وضعیت ناجوری میباشد! 😁🍺

“همونی که سلما میگه”! 😁

2 ❤️

2019-09-13 07:41:51 +0430 +0430
نقل از: キング طرف اینقدر دلاور بوده بعد مردم میرن مجسمه اش رو آتیش میزنن

به یزدان که گر ما خرد داشتیم // کجا این سر انجام بد داشتیم!

2 ❤️

2019-09-13 08:16:45 +0430 +0430
نقل از: .Family4Ever.
نقل از: axm432
نقل از: .Family4Ever. با تشکر ! :)

اینجانب تقاضا میکنم تو یه وضعیت پایدار باشی و بمونی !

یا برو تالار دین !

یا کافه !

تاپیکای کافه رو همیشه میخونم حتی یه داستان 100 صفحه ای رو ! اماتالار دین رو به هیچ وجه !

**شاخه **به **شاخه **نری ! :)

ممنونـ 🍺

خواهر سلما! ممنون از توجه شما! والا تکلیف من با شما معلوم نمیباشد! اگر اون تاپیکهای مذهبی رو اینجا پست کنم میگین چرا! اگر اونجا پست کنم میفرمایید چرا! خلاصه وضعیت ناجوری میباشد! 😁🍺

“همونی که سلما میگه”! 😁

نه واقعا این بار فرق داشت انتقادم 🌹 :)

دین رو نیار تو کافه الان همین مطلب خوندنش رو دوست داشتم ! :)

یا واضح تر بگم :

از دین بِکِش بیرون ! 😁

والا من کِشیدم! دوستان با کامنت بارون کردن نمیکِشن! بِکِش بِکِشی شده اینجا! 😁

0 ❤️

2019-09-13 10:04:34 +0430 +0430
نقل از: مشتاقشما اسکندر ، اسکندر سوم یا اسکندر مقدونی که در برخی موارد به اشتباه ذوالقرنین خوانده می‌شود، یک کشور گشای اهل مقدونیه بوده و در قرن ۴ پیش از میلاد می‌زیست. او یک جنگنده بی‌باک، انسان شجاع و باهوش و در عین حال خونریز بوده که در برخی از منابع تا سر حد یک پیامبر شناخته شده و در برخی منابع دیگر فرزند خدایان نامیده شده است. پدر اسکندر فیلیپ دومبوده و مادر او اُلمپیاس ، بود.

همواره در منابع بسیاری خوانده ایم که اسکندر باعث براندازی حکومت هخامنشیانشده و به ایران حمله کرده است و به خاطر همین خرابی‌ها و کشتار ها ایرانی‌ها وی را اسکندر گجسته به معنی ملعون نامگذاری کرده بودند. اما برخی از پژوهشگران معتقدند که این اسکندر نبوده است که به ایران حمله کرده و حقیقت چیز دیگری است ! پس با این مقاله از تاریخ ما همراه بوده تا چیزهای بیشتری درباره نتایج این تحقیقات بدانید.

از ابتدای تمدنهای بشری حکام بوجود آمدند. تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن، به روایات مختلف حدود ۷ یا ۸ یا ۱۰ هزار سال پیش ازبین النهرین و ایران آغاز گردید. کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند یا اول مردم درست مانند، ضرب‌المثل تخم و مرغ. در هر صورت حاکمان برای به تبعیت کشیدن مردم، دست به ترفند های مختلف زدند، از فرقه ها و دین های عجیب و غریب، تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن ( در کتیبه معروف داریوش ذکر است ).
از ابتدای تمدنهای بشری حکام بوجود آمدند. تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن، به روایات مختلف حدود ۷ یا ۸ یا ۱۰ هزار سال پیش ازبین النهرین و ایران آغاز گردید. کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند یا اول مردم درست مانند، ضرب‌المثل تخم و مرغ. در هر صورت حاکمان برای به تبعیت کشیدن مردم، دست به ترفند های مختلف زدند، از فرقه ها و دین های عجیب و غریب، تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن ( در کتیبه معروف داریوش ذکر است ).
بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها از، این ترفند هاست که هنوز تا همین لحظه ادامه دارد. یکی از مهمترین آنها، دروغ حمله الکساندر به ایران است. پردازندگان داستان اسکندر مقدونی، که حدود ششصد سال پس از مرگ او داستانش را بدین صورت پرداخته اند توجه نکردند، نخستین عامل پیروزی در جنگها، فزونی شمار جنگ جویان و برتری سلاح و سازو برگ و سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبرد ها ست، همراه با آ گاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن.
دروغگوهای درتاریخ ما جولان میدهند مانند، چنگیز و مارکوپلو و دهها مسئله مهم تاریخی و جغرافیایی و سیاسی دیگر و افشا گری های متعدد، و راه کارهای نوجهت شناسائی دروغها وحذف آنها از تاریخ ایرانعزیز در وبلاگ انوش راوید به نام: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران.
ما که نمی توانیم به جهان بگوییم چه بنویسید، چه ننویسید چه بسازید یا چه نسازید، باید اول پیروزی دروغی اسکندر، و بسیاری دروغهای دیگر از کتابهای درسی ایران حذف شود، ده پانزده سال پیش، بارها به کتابهای درسی نوشتم عکسها ونوشتهای الکساندر یونانی وبقیه دروغها را بر دارید، و جواب ندادند یا سر بالا دادند. بخود رحم نمیکنیم آنوقت از پول پرستان توقع داریم. بعد برویم یخه ۳۰۰ ها را بگیریم. اسکندر مقدونی جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه از سرزمین کم جمعیت، و با اقتصاد نا چیز نمی توانسته بدین آسانی به پا خیزد و امپراطوری بزرگی را متلاشی کند.
آغاز داستان دروغ
مقدونیه کجا بود؟، مگه دونیا، که در گبت ها قدیم مصری مگه دونی بود، و به تلفظ عرب مقدونیه گردید، به هنگام پیدایش اسکندر از مراکز مهم آئین مهر در شمال آفریقا بود. یا قوت حموی، جهانگرد و جغرافی دان در کتاب معجم البلدان گوید، مقدونیه نام مصر بزبان یونانی است. ابن الفقیه احمد همدانی، جغرافیدان و مورخ سده چهارم هجری، بنقل از ابن یسار گوید، مقدونیه خاک مصر است. المقدسی جغرافیدان سده پنجم اسلامی در حسن التقا سیم، ابن خرداذ به، در دالمسالک و الممالک، مسعودی، در کتاب مروج الذهب. و بسیاری دیگر گویند، در آن زمان مقدونیه یا مگه دونیا خاک مصر است. غیر از مورخان و آگاهان سده های نخستین اسلامی، ابن مقفع، طبری و دینوری، در تالیفات خود اسکندر را ایرانی خوانده اند.
درباره پردازندگان داستان اسکندر، و قلب و تحریف و جعل و دستبرد، که بخاطر این موضوع صورت گرفته، باید به سیاست های خاص امپراطوران دینی غاصب و حاکم بر دولت روم شرقی، و انگیزه اقدام آنها توجه نمود. در فواصل سده های هشتم تا یازدهم میلادی، طی سیصد سال متناوب سیزده مرد و هشت زن ارمنی، از ساکنان غرب رود آلیس (قزل ایرماق) و شهر آنی (شهر هزار کلیسا)، که از خانواده کنستانتین نبودند و شور قدرت طلبی داشتند، با استفاده از شرایط و گاه با کمک سازمان مخفی یهود، به امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه که مرکز جهان بود دست یافتند. اینان برای حفظ مقام تظاهر به یونانی و مقدونی مآب بودن میکردند، بدنبال جدال شرق با غرب یا جدال مهر پرستی و عیسی پرستی، داستان اسکندر را بدین صورت مدون و منتشر گردانیدند، تا بر اعتبار خود بیفزایند.
اینان از زبان کالیس دنس، که وی را پزشک اسکندر قلمداد کردند، کتابی تدوین و حوزه متصرفات او را به چین و هندوستان کشانیدند، و با همکاری عمال عباسیان، اسکندر را بلند آوازه ساختند، تا اذهان جوامع نو خواسته را از عظمت تمدن، و فرهنگ و قدرت تشکیلاتی ایرانیان پیشین دور بدارند. تالیف کتب به زبان یونانی که زبان کلیسا بود، در آن دوره رونق گرفت، تا آنجا که این روز گار را عصر فرهنگ یونانمیخوانند. از سوی دیگر، دین عیسی ناصری تا صده سیزدهم میلادی در شبه جزیره بالکان عمومیت نیافت، و مهر پرستان که در این نواحی استیلاء داشتند، این آئین را الحاد و تحریفی از دین خود میشمردند، این دو دین جدال قلمی و زبانی داشتند.
افشای جنگ های دروغی
دروغ گوها نوشته اند، که اسکندر با سی هزار پیاده و چهل هزار سوار از تنگه هلس پونت، داردانل امروزی گذشت، و در کناره آسیای کوچک و پس از گذشتن از رودخانه تند و پر آب و گود و با دیواره های بلند، گرانیک، با داریوش سوم جنگید. رودخانه گرانیک که امروزه بیغا چای نام دارد، کوچک و کم آب و بدون دیواره و کم عمق است. کناره این رودخانه گنجایش آرایش جنگی حدود ۱۵۰ هزار نیرو را ندارد، اگه باور ندارید بروید ببینید. دروغ نویسها میخواستند، شوش پایتخت دو هزار ساله ایلامی، و دویست ساله سلسله هخامنشیان را کوچک و نا چیز کنند، و تخت جمشید شکوهمند را پایتخت ایران بشناسانند، و دروغی بدست اسکندر به آتش بکشند. ۵ یا ۶ قرن بعد که این دروغ را مینوشتند، دیگر دین قدیمی هخامنشیان نبود، و تخت جمشید متروکه بوده. آنها از فواصل راه ها و جاده ها و مسیر ها خبر نداشتند، و هر چه از اینها نوشته اند، چرت و پرت والکیست، و این براحتی قابل درک است. نوشته اند که ۶۰۰ هزار لشکر داریوش ۵ روزه، از روی پل های ساخته شده فرات عبور کردند، کمی فکر کنید، ۶۰۰ هزارش دروغه، ۵ روزش دروغه پلش هم دروغه، در این دوره و قرن نو درک این مسئله خیلی ساده است. از قدیم شنیده ایم دروغ هر چی بزرگتر باشه باورش راحت تره.
رفتن اسکندر از تخت جمشید به دامغان

نوشته اند اسکندر از تخت جمشید به همدان رفت، این دروغ هـم بررسی میکنیم، برای رفتن از تخت جمشید به همدان، باید از اصفهان می گذشتند، در هیچ اسکندر نامه ای از این شهر باستانی و مردم دلیرش نامی برده نشده. هرگز نمی توانستند بدون گذشتن از این شهر به همدان بروند، هر کس بگوید، بطور کلی ناآگاه است. از اصفهان تا نجف آباد به درازای سی کیلومتر، باغ و سبزی کاریست، این باغ بزرگ برای ایستادگی در برابر یورش سپاهیان دشمن، و جلوگیری از گذر کردن آنها سنگر بسیار خوبیست، آن نویسندها بی سواد تر از آن بودند، که این شهر هم روی کاغذ به خاک و خون بکشانند. آنها از شهر های دیگر راه اصفهان نامی نبردند، مانند گلپایگان، گر با یگان، گر= سنگ+ بای= بغ= ایزد+ گان، بروجرد، ملایر، فقط یه اسم پرت وپلای من در آری نوشتن، که به هیچ یک از اسامی شهر های ایرانی شبیه نیست.
از اصفهان به لرستان به همدان ۴۸۰ کیلومتر راه است. بیشتر این راه از کوهستانی سخت می گذرد، نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر این راه بیش از دو هزار متر بلندی دارد، و از بلند ترین راه های جهان است، و از دامنه اشترانکوه می گذرد، و در زمستان برف سنگین دارد، راه لرستان به همدان هم از کوهستانی پر برف میگذرد، و سخت ترین راه هاست، و مردم دلیر و جنگجویی دارد، که در تاریخ هیچ مهاجمی از اونجا نتوانسته بگذرد، حتی داخلی ها. از تخت جمشید به اصفهان و به همدان و به ری و به دامغان، ۱۶۰۰ کیلومتر است، پس حساب کنید دروغ ها را، یا شاید هم با قطار برقی ژاپنی رفتند، که تو داستانشان این مسافتها و زمانها رو اینقدر عوضی نوشتند. ابوریحان بیرونی در آثار باقیه نوشته، که داریوش سوم در نزدیکی اربیل به دست فرمانده پاسدارانش کشته شده. در آن زمان او چیزی از اسکندر دروغی مقدونی نمی دانست، واقعیت اشک و اشکانیان است.
منبع سایت ( تاربخ ما )

ممنون دوست عزیز. من آگاه هستم از این داستان.

میتونین به کتاب مرحوم احمد حامی استاد دانشگاه تهران:

"سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان بزرگترین دروغ تاریخ است"

هم مراجعه کنید که بحث کرده بر سر اینکه اسکندر مقدونی واقعا به ایران آمده یا نه...

همینطور آقایی هست به اسم "انوش راوید" که کل داستان رو زیر سوال برده و وبسایتی هم داره:

http://arqir.com/161/

و همینطور خانمی به نام پرنیان حامد که حرفهای مشابهی میزنه.

اینها رو در علم به عنوان "تئوری توطئه" یا Conspiracy Theory طبقه بندی میکنند. راستش خیلی قابل اعتنا نیست. همین الان آدمهایی در خود آمریکا هستند که میگن رفتن انسان به ماه دروغ بوده, 11 سپتامبر کار خود آمریکاییها بوده...باید به اون روایتی تکیه کرد که اسناد تاریخی بیشتری پشتش هست.

0 ❤️

2019-09-13 11:00:26 +0430 +0430
نقل از: Joodii_abot
نقل از: مشتاقشما اسکندر ، اسکندر سوم یا اسکندر مقدونی که در برخی موارد به اشتباه ذوالقرنین خوانده می‌شود، یک کشور گشای اهل مقدونیه بوده و در قرن ۴ پیش از میلاد می‌زیست. او یک جنگنده بی‌باک، انسان شجاع و باهوش و در عین حال خونریز بوده که در برخی از منابع تا سر حد یک پیامبر شناخته شده و در برخی منابع دیگر فرزند خدایان نامیده شده است. پدر اسکندر فیلیپ دومبوده و مادر او اُلمپیاس ، بود.

همواره در منابع بسیاری خوانده ایم که اسکندر باعث براندازی حکومت هخامنشیانشده و به ایران حمله کرده است و به خاطر همین خرابی‌ها و کشتار ها ایرانی‌ها وی را اسکندر گجسته به معنی ملعون نامگذاری کرده بودند. اما برخی از پژوهشگران معتقدند که این اسکندر نبوده است که به ایران حمله کرده و حقیقت چیز دیگری است ! پس با این مقاله از تاریخ ما همراه بوده تا چیزهای بیشتری درباره نتایج این تحقیقات بدانید.

از ابتدای تمدنهای بشری حکام بوجود آمدند. تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن، به روایات مختلف حدود ۷ یا ۸ یا ۱۰ هزار سال پیش ازبین النهرین و ایران آغاز گردید. کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند یا اول مردم درست مانند، ضرب‌المثل تخم و مرغ. در هر صورت حاکمان برای به تبعیت کشیدن مردم، دست به ترفند های مختلف زدند، از فرقه ها و دین های عجیب و غریب، تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن ( در کتیبه معروف داریوش ذکر است ).
از ابتدای تمدنهای بشری حکام بوجود آمدند. تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن، به روایات مختلف حدود ۷ یا ۸ یا ۱۰ هزار سال پیش ازبین النهرین و ایران آغاز گردید. کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند یا اول مردم درست مانند، ضرب‌المثل تخم و مرغ. در هر صورت حاکمان برای به تبعیت کشیدن مردم، دست به ترفند های مختلف زدند، از فرقه ها و دین های عجیب و غریب، تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن ( در کتیبه معروف داریوش ذکر است ).
بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها از، این ترفند هاست که هنوز تا همین لحظه ادامه دارد. یکی از مهمترین آنها، دروغ حمله الکساندر به ایران است. پردازندگان داستان اسکندر مقدونی، که حدود ششصد سال پس از مرگ او داستانش را بدین صورت پرداخته اند توجه نکردند، نخستین عامل پیروزی در جنگها، فزونی شمار جنگ جویان و برتری سلاح و سازو برگ و سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبرد ها ست، همراه با آ گاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن.
دروغگوهای درتاریخ ما جولان میدهند مانند، چنگیز و مارکوپلو و دهها مسئله مهم تاریخی و جغرافیایی و سیاسی دیگر و افشا گری های متعدد، و راه کارهای نوجهت شناسائی دروغها وحذف آنها از تاریخ ایرانعزیز در وبلاگ انوش راوید به نام: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران.
ما که نمی توانیم به جهان بگوییم چه بنویسید، چه ننویسید چه بسازید یا چه نسازید، باید اول پیروزی دروغی اسکندر، و بسیاری دروغهای دیگر از کتابهای درسی ایران حذف شود، ده پانزده سال پیش، بارها به کتابهای درسی نوشتم عکسها ونوشتهای الکساندر یونانی وبقیه دروغها را بر دارید، و جواب ندادند یا سر بالا دادند. بخود رحم نمیکنیم آنوقت از پول پرستان توقع داریم. بعد برویم یخه ۳۰۰ ها را بگیریم. اسکندر مقدونی جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه از سرزمین کم جمعیت، و با اقتصاد نا چیز نمی توانسته بدین آسانی به پا خیزد و امپراطوری بزرگی را متلاشی کند.
آغاز داستان دروغ
مقدونیه کجا بود؟، مگه دونیا، که در گبت ها قدیم مصری مگه دونی بود، و به تلفظ عرب مقدونیه گردید، به هنگام پیدایش اسکندر از مراکز مهم آئین مهر در شمال آفریقا بود. یا قوت حموی، جهانگرد و جغرافی دان در کتاب معجم البلدان گوید، مقدونیه نام مصر بزبان یونانی است. ابن الفقیه احمد همدانی، جغرافیدان و مورخ سده چهارم هجری، بنقل از ابن یسار گوید، مقدونیه خاک مصر است. المقدسی جغرافیدان سده پنجم اسلامی در حسن التقا سیم، ابن خرداذ به، در دالمسالک و الممالک، مسعودی، در کتاب مروج الذهب. و بسیاری دیگر گویند، در آن زمان مقدونیه یا مگه دونیا خاک مصر است. غیر از مورخان و آگاهان سده های نخستین اسلامی، ابن مقفع، طبری و دینوری، در تالیفات خود اسکندر را ایرانی خوانده اند.
درباره پردازندگان داستان اسکندر، و قلب و تحریف و جعل و دستبرد، که بخاطر این موضوع صورت گرفته، باید به سیاست های خاص امپراطوران دینی غاصب و حاکم بر دولت روم شرقی، و انگیزه اقدام آنها توجه نمود. در فواصل سده های هشتم تا یازدهم میلادی، طی سیصد سال متناوب سیزده مرد و هشت زن ارمنی، از ساکنان غرب رود آلیس (قزل ایرماق) و شهر آنی (شهر هزار کلیسا)، که از خانواده کنستانتین نبودند و شور قدرت طلبی داشتند، با استفاده از شرایط و گاه با کمک سازمان مخفی یهود، به امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه که مرکز جهان بود دست یافتند. اینان برای حفظ مقام تظاهر به یونانی و مقدونی مآب بودن میکردند، بدنبال جدال شرق با غرب یا جدال مهر پرستی و عیسی پرستی، داستان اسکندر را بدین صورت مدون و منتشر گردانیدند، تا بر اعتبار خود بیفزایند.
اینان از زبان کالیس دنس، که وی را پزشک اسکندر قلمداد کردند، کتابی تدوین و حوزه متصرفات او را به چین و هندوستان کشانیدند، و با همکاری عمال عباسیان، اسکندر را بلند آوازه ساختند، تا اذهان جوامع نو خواسته را از عظمت تمدن، و فرهنگ و قدرت تشکیلاتی ایرانیان پیشین دور بدارند. تالیف کتب به زبان یونانی که زبان کلیسا بود، در آن دوره رونق گرفت، تا آنجا که این روز گار را عصر فرهنگ یونانمیخوانند. از سوی دیگر، دین عیسی ناصری تا صده سیزدهم میلادی در شبه جزیره بالکان عمومیت نیافت، و مهر پرستان که در این نواحی استیلاء داشتند، این آئین را الحاد و تحریفی از دین خود میشمردند، این دو دین جدال قلمی و زبانی داشتند.
افشای جنگ های دروغی
دروغ گوها نوشته اند، که اسکندر با سی هزار پیاده و چهل هزار سوار از تنگه هلس پونت، داردانل امروزی گذشت، و در کناره آسیای کوچک و پس از گذشتن از رودخانه تند و پر آب و گود و با دیواره های بلند، گرانیک، با داریوش سوم جنگید. رودخانه گرانیک که امروزه بیغا چای نام دارد، کوچک و کم آب و بدون دیواره و کم عمق است. کناره این رودخانه گنجایش آرایش جنگی حدود ۱۵۰ هزار نیرو را ندارد، اگه باور ندارید بروید ببینید. دروغ نویسها میخواستند، شوش پایتخت دو هزار ساله ایلامی، و دویست ساله سلسله هخامنشیان را کوچک و نا چیز کنند، و تخت جمشید شکوهمند را پایتخت ایران بشناسانند، و دروغی بدست اسکندر به آتش بکشند. ۵ یا ۶ قرن بعد که این دروغ را مینوشتند، دیگر دین قدیمی هخامنشیان نبود، و تخت جمشید متروکه بوده. آنها از فواصل راه ها و جاده ها و مسیر ها خبر نداشتند، و هر چه از اینها نوشته اند، چرت و پرت والکیست، و این براحتی قابل درک است. نوشته اند که ۶۰۰ هزار لشکر داریوش ۵ روزه، از روی پل های ساخته شده فرات عبور کردند، کمی فکر کنید، ۶۰۰ هزارش دروغه، ۵ روزش دروغه پلش هم دروغه، در این دوره و قرن نو درک این مسئله خیلی ساده است. از قدیم شنیده ایم دروغ هر چی بزرگتر باشه باورش راحت تره.
رفتن اسکندر از تخت جمشید به دامغان

نوشته اند اسکندر از تخت جمشید به همدان رفت، این دروغ هـم بررسی میکنیم، برای رفتن از تخت جمشید به همدان، باید از اصفهان می گذشتند، در هیچ اسکندر نامه ای از این شهر باستانی و مردم دلیرش نامی برده نشده. هرگز نمی توانستند بدون گذشتن از این شهر به همدان بروند، هر کس بگوید، بطور کلی ناآگاه است. از اصفهان تا نجف آباد به درازای سی کیلومتر، باغ و سبزی کاریست، این باغ بزرگ برای ایستادگی در برابر یورش سپاهیان دشمن، و جلوگیری از گذر کردن آنها سنگر بسیار خوبیست، آن نویسندها بی سواد تر از آن بودند، که این شهر هم روی کاغذ به خاک و خون بکشانند. آنها از شهر های دیگر راه اصفهان نامی نبردند، مانند گلپایگان، گر با یگان، گر= سنگ+ بای= بغ= ایزد+ گان، بروجرد، ملایر، فقط یه اسم پرت وپلای من در آری نوشتن، که به هیچ یک از اسامی شهر های ایرانی شبیه نیست.
از اصفهان به لرستان به همدان ۴۸۰ کیلومتر راه است. بیشتر این راه از کوهستانی سخت می گذرد، نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر این راه بیش از دو هزار متر بلندی دارد، و از بلند ترین راه های جهان است، و از دامنه اشترانکوه می گذرد، و در زمستان برف سنگین دارد، راه لرستان به همدان هم از کوهستانی پر برف میگذرد، و سخت ترین راه هاست، و مردم دلیر و جنگجویی دارد، که در تاریخ هیچ مهاجمی از اونجا نتوانسته بگذرد، حتی داخلی ها. از تخت جمشید به اصفهان و به همدان و به ری و به دامغان، ۱۶۰۰ کیلومتر است، پس حساب کنید دروغ ها را، یا شاید هم با قطار برقی ژاپنی رفتند، که تو داستانشان این مسافتها و زمانها رو اینقدر عوضی نوشتند. ابوریحان بیرونی در آثار باقیه نوشته، که داریوش سوم در نزدیکی اربیل به دست فرمانده پاسدارانش کشته شده. در آن زمان او چیزی از اسکندر دروغی مقدونی نمی دانست، واقعیت اشک و اشکانیان است.
منبع سایت ( تاربخ ما )

چه جالب!

خوبه، باعث آگاهی میشید

آره جودی جان. اما اینها خیلی سندیت تاریخی نداره. مثلا آدمهایی هم هستند که شبیه این توجیه میکنند که اصلا کوروش وجود نداشته, اون استوانه حقوق بشر مال کس دیگه ای بوده…خلاصه مطالب سایتها رو باید کمی با دقت بررسی کرد.

1 ❤️

2019-09-13 11:53:34 +0430 +0430
نقل از: فامیل.دور

با افرادی چون: ریچارد فرای (آمریکایی) که عاشق تاریخ و تمدن ایران بود و حتی آرزوی دفن شدن در اصفهان را داشت باید چنین مطالبی را در میان گذاشت و گفتگو کرد

نه با به ظاهر ایرانیان خود به عرب فروختۀ بی ریشه

درود به شما. مرد شریفی بود این استاد فرای.

1 ❤️

2019-09-13 16:29:49 +0430 +0430
نقل از: مشتاقشما a r q i r . C o m

داداش جان من همین بالا که نوشته بودم این رو! مال آقای انوش راوید هست!

0 ❤️

2019-09-13 16:39:26 +0430 +0430
نقل از: مشتاقشما شرمنده یادم رفته بود

خواهش میکنم. اما حرفهای این بابا رو نباید زیاد جدی گرفت. یه تاپیک دیگه داره میگه اصلا اعراب به ایران حمله نکردند! خلاصه…;)

0 ❤️

2019-09-13 17:46:27 +0430 +0430
نقل از: مشتاقشما ولی من خودم روز به روز بیشتر ایمان میارم که تاریخ قدیم بیشترش قاطی پاتی داره در همین تاریخ معاصر که امکانات بسیار زیادی برای وقایع نگاری وجود داره متاسفانه چون تاریخ رو سیاستمدارا دارن مینویسن لذا حقایق قلب واقعیت و تحریف میشه شما الان نگاه کنید تو همین انقلاب خودمون چقدر دارن تاریخ بعد انقلاب رو تحریف و دستکاری میکنن وقتی امروزه تو روز روشن چنین دستبردی به تاریخ زده میشه دیگه چه انتظاری و اعتباری از کاتبین درباری و رمالان راوی تاریخ گذشته میشه داشت به نظر من تاریخ گذشته یه آش شلم شوربایی است که نمیشه حقیقت ، واقعیت ، دروغ و .... رو تشخیص داد

بله این هم حقیقتی هست. تاریخ موضوع دقیقه نیست مثل فیزیک یا ریاضی. بلکه مجموعه ایست از روایت ها. فقط میشه با احتمالات راجع به درستی صحبت کرد نه قطعیت. مثلا احتمال اینکه حمله اعراب به ایران اتفاق افتاده باشه با تمام قراین و شواهدی که موجوده خیلی بیشتر از عدمش هست…

0 ❤️

2019-09-13 18:26:56 +0430 +0430
نقل از: mehrass1 پاینده ایران دم شما و همه دوستان پیگیر اینجور تاپیک ها گرم

ممنون دوست گرامی.

0 ❤️

2019-09-14 04:32:15 +0430 +0430
نقل از: mehrass1 پهنه ای در استان لرستان هست به این نام : رومشکان؛ روم + إشکان . محل شکست لشکریان روم توسط آریوبرزن و همرزمانش. برا شادی روانشون یه کف مرتب

البته آریوبرزن در برابر سپاهیان اسکندر که یونانی بودند جنگید…

0 ❤️

2019-10-21 08:58:42 +0330 +0330
نقل از: @shab سلام داداش اگر کس دیگه ای بود چیزی نمیگفتم چون مطمین بودم به فحش میکشیدم و هزار دری وری دیگه ولی چون میدونم اهل تحقیقی و تعصب نداری میگم این داستان هم خیلی درش تحریف انجام شده و اونقدرا هم آریو برزن دلیر نبوده یوتابم تقریبا نیمه خرافست مایل بودی منابع میدم البته عکس کتابها هم هست که اینجا متاسفانه نمیتونم عکس بذارم تلگرام بودی برات میفرستادم

متوجه هستم…ببین مشکل اساسی برمیگرده به خود داستان حمله اسکندر به ایران و اینکه تا کجا پیش رفته بوده…و اینکه منظور از اسکندر کدوم اسکندر هست…حالا اگر مراجع مورد نظرت (حتی اسمشون) رو معرفی کنی دقیقتر میشه راجع بهشون بحث کرد…

0 ❤️

2019-10-21 12:28:27 +0330 +0330
نقل از: @shab
نقل از: axm432
نقل از: @shab سلام داداش اگر کس دیگه ای بود چیزی نمیگفتم چون مطمین بودم به فحش میکشیدم و هزار دری وری دیگه ولی چون میدونم اهل تحقیقی و تعصب نداری میگم این داستان هم خیلی درش تحریف انجام شده و اونقدرا هم آریو برزن دلیر نبوده یوتابم تقریبا نیمه خرافست مایل بودی منابع میدم البته عکس کتابها هم هست که اینجا متاسفانه نمیتونم عکس بذارم تلگرام بودی برات میفرستادم

متوجه هستم…ببین مشکل اساسی برمیگرده به خود داستان حمله اسکندر به ایران و اینکه تا کجا پیش رفته بوده…و اینکه منظور از اسکندر کدوم اسکندر هست…حالا اگر مراجع مورد نظرت (حتی اسمشون) رو معرفی کنی دقیقتر میشه راجع بهشون بحث کرد…

برخی مدعی هستند که در زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران، آریوبرزن دلاورانه در مقابل اسکندر ایستاد و تا آخرین نفس مقاومت کرد و در نهایت نیز -در راه وطن- کشته شد! در بررسیِ این سخن باید گفت:

هیچ نامی از آریوبرزن در تاریخ مدوّن ایرانی وجود ندارد
در کل شاهنامه که زندگینامه شاهان و پهلوانان نامدار ایران باستانی است، هیچ نامی از آریوبرزن وجود ندارد. به راستی اگر او چنین و چنان بود و اگر سخنان درباره او صحیح است، پس چرا نامی از او در شاهنامه نیست؟ نه فقط در شاهنامه، بلکه در اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) و متون فارسی میانه هم نامی از او نیست. این چه قهرمان و دلاوری بود که در تاریخ مدوّن ایرانی از او سخنی به میان نیست؟!
دیدگاه منابع یونانی درباره آریوبرزن :
برخلاف تواریخ مدوّن ایرانی که هیچ نامی از آریوبرزن درآن وجود ندارد، اما منابع یونانی (و دیگر اسناد غربی) بعضاً از آریوبرزن سخن گفته اند! آن هم چه سخن گفتنی! در برخی منابع آمده است که آریوبرزن حاکم سوریه بود، که در آن دوران، تحت اشغال هخامنشیان بود. او در سال 365 پیش از میلاد (یعنی حدود 31 سال پیش از حمله اسکندر مقدونی به ایران) علیه حکومت هخامنشی شورش کرد. بسیاری را به کشتن داد و در نهایت با خیانت فرزندش دستگیر و اعدام شد.[1] برخی دیگر از منابع از شخصی به نام آریوبرزن نام برده‌اند که در زمان حمله اسکندر مقدونی، در مقابل او ایستاد. اما وقتی در این اسناد نگاه می‌کنیم، ابداً روحیه پهلوانی و مروّت را در او نمی‌یابیم. بلکه جنگیدن به شیوه‌ای نابرابر و ناجوانمردانه را در سیره او مشاهده می‌کنیم. در مکتوبات دیودور سیسیلی می‌خوانیم که وقتی اسکندر مقدونی به دروازه شوش -که در برخی منابع، دروازه پارس نامیده شده- رسید، شخصی به نام آریوبرزن با 25 هزار پیاده نظام و 300 سواره نظام در کمین او قرار گرفتند! هنگانی که اسکندر قصد عبور از تنگه را داشت، نیروهای تحت امر آریوبرزن از بالای کوه شروع به غلتاندن سنگ‌ها کرده یا به سوی نیروهای اسکندر تیراندازی می‌کردند و اینگونه به لشکر مقدونی آسیب رساندند. اسکندر پس از تجدید قوا و بعد از درگیری توانست گردنه را به تصاحب خود درآورد. عده‌ای از سربازان آریوبرزن کشته شدند. برخی اسیر و برخی نیز فرار کردند.[3] دیودور سیسیلی در اینجا از سرنوشت آریوبرزن سخنی نمی‌گوید. آیا او فرار کرد؟! حسن پیرنیا می‌نویسد که آریوبرزن به همراه برخی از یارانش از دست لشکر اسکندر فرار کرد، ولی در نبرد بعدی کشته شد.[4] هرچند برخی منابع از کشته شدن او نیز سخن نگفته‌اند، بلکه از فرار او سخن گفته اند (Arrian, iii. 18). به هر روی منابع غربی در زمینه حوادث نبرد میان اسکندر و آریوبرزن دچار اختلافاتی هستند.[5] گذشته از این، شخصی ایرانی به نام ارته‌باذ نیز در تاریخ وجود دارد که پسری به نام آریوبرزن داشت. در منابع یونانی آمده است که ارته‌باذ به همراه پسرش (آربوبرزن) به ایران خیانت کرده و به اسکندر پیوستند.[6] و ما می‌دانیم که این آریوبرزن خائن با آن آریوبرزنی که در گردنه شوش در مقابل اسکندر نبرد کرد متفاوت هست
آریوبرزن وابسته به حکومت ضد مردمی داریوش سوم حال مدعیان باید روشن کنن به کدام آریوبرزن افتخار میکنن
بر ما روشن است که می‌گویند که ما به همان آریوبرزنی علاقه داریم که در مقابل اسکندر ایستاد! در پاسخ باید بگوییم که اگر او واقعاً قهرمان ملی ایران است، پس چرا نامی از او در تاریخ مدوّن ایرانی وجود ندارد؟ ممکن است پاسخ دهند که چون اسکندر همه اسناد را نابود کرد! در پاسخ می‌گوییم اولاً هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد اسکندر “همه اسناد” را نابود کرده باشد، ثانیاً بسیاری از جزئیات تاریخی از عصر پیشاهخامنشی در گذر هزاران سال همچنان موجود است. نام بسیاری از قهرمانان و پهلوانان اساطیری و حقیقی پیش از آریوبرزن همچنان در منابع ایرانی وجود دارد. اگر اسکندر اسناد را نابود کرد، پس باید همه این جزئیات تاریخی هم نابود می‌شد، لیکن می‌بینیم که چنین نشد. دیگر اینکه آریوبرزن در بهترین حالت، وابسته به یک حکومت ضدمردمی بود. حکومت هخامنشیان در عصر داریوش سوم، به یک حکومت از هم گسیخته مبدّل شده بود و مردم ایران، علاقه‌ای به بقای آن نداشتند. حتی وقتی اسکندر حمله کرد، اکثر مردم ایران از داریوش سوم حمایتی نکردند (که اگر از او حمایت کرده بودند، اسکندر هیچگاه نمی‌توانست بر ایران مسلط شود. چون ایران چند برابر یونانیان، نیروی انسانی و تسلیحات نظامی داشت). حال چه ارزشی دارد که از یک فردِ «وابسته به حکومتی که پایه‌هایش پوسیده است» تعریف و تمجید کنیم. مخصوصاً اینکه فرهیختگان ایرانی و حتی عامه مردم ایران، هیچگاه در طول تاریخ، از آریوبرزن، یاد و نامی خوش به ذهن نداشتند. چه اینکه ایرانیان در طول تاریخ، همواره داستان زندگانی بزرگان و پهلوانان نامدار را سینه به سینه به نسل‌های بعدی منتقل  کرده اند، اما در این سینه‌ها هیچگاه جایی برای آریوبرزن وجود نداشت.

واقعا آریوبرزن قهرمان بود؟، ؟!
در منابع تاریخی غربی آمده است که آریوبرزن 25 هزار و حتی در برخی نقل‌های تاریخی، بیش از 40 هزار نیروی پیاده و سواره داشت.[8] اما اسکندر، حدود 10 هزار نیروی نظامی داشت. جالب‌تر اینکه نیروهای تحت امر آریوبرزن بر بالای کوه (و بر فراز گردنه) کاملاً مسلط بر اوضاع بودند، اما لشکر اسکندر در قعر دره و آن هم به همراه ارابه‌های سنگین حمل بار بود.[9] با وجودی که آریوبرزن 4 برابر اسکندر نیروی نظامی داشت و از حیث جغرافیایی نیز دست برتر داشت، اما باز هم از اسکندر شکست خورد!
پی‌نوشت:
[1]. آدولف گرانتوسكى، تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز، ترجمه كيخسرو كشاورزى، تهران: انتشارات پويش، 1359، ص 105.
[2]. ديودور سيسيلی، ايران و شرق باستان در كتابخانه تاريخى، ترجمه حميد بيكس و اسماعيل سنگارى، تهران: نشر جامی، 1384، ص 720-721.
حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان، تهران: نشر دنياى كتاب، 1375، ج 2، ص 1414-1415.
[3]. ديودور سيسيلی، همان، ص 722. همچنین بنگرید به:
Encyclopædia Iranica, ARIOBARZANES, by M. A. Dandamayev, A. Sh. Shahbazi, P. Lecoq; Originally Published: December 15, 1986, Last Updated: August 12, 2011, Vol. II, Fasc. 4, pp. 406-409
به نقل از Curtius 5.3.17; Diodorus 17.68.1.
[4]. حسن پيرنيا، همان، ج 2، ص 1417-1418.
[5]. حسن پيرنيا، همان، ج 2، ص 1418.
[6]. حسن پيرنيا، همان، ج 2، ص 1641.
[7]. حسن پيرنيا، همان، ج 3، ص 2132-2131.
[8]. دانشنامه ایرانیکا، همان، به نقل از Anabasis 3.18.2.
[9]. دانشنامه ایرانیکا، همان، به نقل از Arrian, Anabasis 3.18.1; Curtius 5.3.16f.; Diodorus 17.68.1; Stein, op. cit., pp. 19f.

دوست من. لینک مربوطه رو بذارین نگاه میکنم.

اما نکات اصلی این صحبت اینها هست:

1-چون از آریو برزن در شاهنامه و اسناد مشابه سخنی نیامده پس یک همچین شخصیتی وجود نداشته!

2-لشکر آریو برزن از اسکندر خیلی بیشتر بوده اما از او شکست خورده پس کارش افتخاری نداره…

3-او سردار “شاه غیر مردمی” داریوش سوم بوده!

شما واقعا به یک همچین مرجعی اصلا اتکا نکنین!

داستان آریو برزن در خیلی از تواریخ اومده و از همه مهمتر گزارش کاتب شخصی اسکندر که همراه او در سفرهای جنگی بوده (مراجع رو نگاه کنین)

در مورد تعداد سپاهیان آریو برزن رقم دقیق نداریم اما چون به اونها خیانت میشه و از کوره راهی که یک راهنما به قشون اسکندر نشون میده دور میخورن و محاصر میشن شکست میخورن (به متن مراجعه کنین)

در مورد اینکه فلان شاه غیر مردمی! بوده که دیگه احتیاجی به توضیح نیست…

دلیل اینجور مقالات کوبیدن گذشته این مردم هست چون میترسن که مردم با آگاهی از تاریخ واقعی خودشون و قهرمانان واقعیشون دیگه به قصه های آخوندها گوش نکنن!..

شما پای حرفهای این جماعت اگه بشینی میگن کوروش هم وجود نداشته… 😁

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «