درود خاله میترا. بسیار تاسف بار بود، اما زمانی که قضیه مرگ و خاک سپاری فردوسی رو میخونیم متوجه میشیم که دین از انسان یک ماشین قاتل و خشک مغز میسازد که قادر به انجام هر کاریست، گناه سهرودی این بود که جلوتر از زمان خود فکر میکرد و همین باعث این مصیبتش شد. باز هم سپاس از تاپیک زیباتون.

[quote=رستم فرخزاد]درود خاله میترا. بسیار تاسف بار بود، اما زمانی که قضیه مرگ و خاک سپاری فردوسی رو میخونیم متوجه میشیم که دین از انسان یک ماشین قاتل و خشک مغز میسازد که قادر به انجام هر کاریست، گناه سهرودی این بود که جلوتر از زمان خود فکر میکرد و همین باعث این مصیبتش شد. باز هم سپاس از تاپیک زیباتون.[/quote]
.
.

.
حق با شما است
راستی حکایت خاک سپاری فردوسی رو نمیدونم لطفا بگذار تا ببینیم

[quote=parviz_15]عشق به وطن رو در عمل اجرا کردن کار هرسی نیست.باید خیلی روح بزرگی داشته باشی که از جان خودت بخاطر کشورت بگذری.
مرسی[/quote]
.

.
.
.
توی تاریخمون ایرانی های واقعی زیادی داشتیم کاش میخوندیم حکایت وطن پرستیشون رو و عمل میکردیم به امید روزی که همه ما ایرانی باشیم و ازاده

آورده اند زمانی که حکیم فردوسی در گذشت، دوستانش پیکر او را در کفن کرباسی چروکیده قرار داده و به سوی گورستان حمل میکردند. در راه عده ای از مسلمان وحشی راه آنها سد کرده و عربده الله اکبر سرداداند. سپس مردی از میان آنها گفت: من اجازه نمیدهم جسد این ملعون که تمام عمرش را صرف کفر سرایی برای مشرکان و جاهلان گذشته کرده در گورستان مسلمان به خاک سپرده شود. هر قدر برای برای آن افراد توضیح دادند که اینطور نیست و فردوسی مرد بزرگی بوده تاثیر نکرد. عاقبت تهدید کردند که اگر فردوسی را اینجا به خاک بسپارید نبش قبر کرده و جسدش را متلاشی میکنیم.
ناچار فردوسی را در حیاط خانه مخروبه اش به خاک سپردند ولی هیچ ملایی حاظر نشد بر قبر او نماز گزارد. حتی میرزای معروف شهر که برای مسیحیان و نصرانیان نیز نماز میخواند گفت این فرد دشمن خدا و دین خداست و نماز خواندن بر او باطل!
عاقبت دوستان او نماز مختصری بر قبرش خوانده و محل را ترک کردند. صبح روز بعد میرزا به مسجد نیامد. مردم به گمان اینکه میرزا بیمار شده برای عیادتش گرد آمدند ولی در کمال تعجب دیدند میرزا در خانه نماز خوانده و استغفرالله میگوید! علت را جویا شدند. میرزا گفت دوش حضرت فردوسی در لباس پاکترین بهشتیان به خوابم آمده بود و میگفت: تو بر قبر من نماز نگزاشتی ولی یزدان پاکترین فرشتگانش را بر مزار من گمارد و تا صبح برمن نماز کردند. وای بر تو که گناهی بزرگ مرتکب شدی.
پس مردم به گریه افتاده از کرده خود پشیمان شدند و فردوسی را در آرامگاه شایسته ای به خاک سپردند…

[quote=رستم فرخزاد]آورده اند زمانی که حکیم فردوسی در گذشت، دوستانش پیکر او را در کفن کرباسی چروکیده قرار داده و به سوی گورستان حمل میکردند. در راه عده ای از مسلمان وحشی راه آنها سد کرده و عربده الله اکبر سرداداند. سپس مردی از میان آنها گفت: من اجازه نمیدهم جسد این ملعون که تمام عمرش را صرف کفر سرایی برای مشرکان و جاهلان گذشته کرده در گورستان مسلمان به خاک سپرده شود. هر قدر برای برای آن افراد توضیح دادند که اینطور نیست و فردوسی مرد بزرگی بوده تاثیر نکرد. عاقبت تهدید کردند که اگر فردوسی را اینجا به خاک بسپارید نبش قبر کرده و جسدش را متلاشی میکنیم.
ناچار فردوسی را در حیاط خانه مخروبه اش به خاک سپردند ولی هیچ ملایی حاظر نشد بر قبر او نماز گزارد. حتی میرزای معروف شهر که برای مسیحیان و نصرانیان نیز نماز میخواند گفت این فرد دشمن خدا و دین خداست و نماز خواندن بر او باطل!
عاقبت دوستان او نماز مختصری بر قبرش خوانده و محل را ترک کردند. صبح روز بعد میرزا به مسجد نیامد. مردم به گمان اینکه میرزا بیمار شده برای عیادتش گرد آمدند ولی در کمال تعجب دیدند میرزا در خانه نماز خوانده و استغفرالله میگوید! علت را جویا شدند. میرزا گفت دوش حضرت فردوسی در لباس پاکترین بهشتیان به خوابم آمده بود و میگفت: تو بر قبر من نماز نگزاشتی ولی یزدان پاکترین فرشتگانش را بر مزار من گمارد و تا صبح برمن نماز کردند. وای بر تو که گناهی بزرگ مرتکب شدی.
پس مردم به گریه افتاده از کرده خود پشیمان شدند و فردوسی را در آرامگاه شایسته ای به خاک سپردند…[/quote]
.

.
.
درودعالی بود واقعا 1300 ساله تحجر اسلامی کشور ما رو فرا گرفته

[quote=parviz_15][quote=خاله میترا][quote=parviz_15]عشق به وطن رو در عمل اجرا کردن کار هرسی نیست.باید خیلی روح بزرگی داشته باشی که از جان خودت بخاطر کشورت بگذری.
مرسی[/quote]
.
توی تاریخمون ایرانی های واقعی زیادی داشتیم کاش میخوندیم حکایت وطن پرستیشون رو و عمل میکردیم به امید روزی که همه ما ایرانی باشیم و ازاده[/quote]
چی میگی خاله.از هفتاد درصد مردم بپرسی فردوسی کیه؟
میگن یک شاعری بوده داستان مینوشته از دیوو و غولو رستمو این چیزا.داستاناش خیلی قشنگه.همین
تو این کشور قهرمان ملی شده بلال حبشی.عمار.سلمان.مالک اشتر
و چندتا امام این چیزا.
امروزم که الگو از نظر دولت سیدحسن نصرالله و این افراد هستن.نثل نوجوان ما هم که بیچاره بی خبر از همه جا فکر میکنه بهترین و قوی ترین ادم روی زمین جومونگ بوده[/quote]
.
.

.
.
خاله خورشید حقیقت هیچگاه پنهان نمیماند دنیا به سوی پیشرفت حرکت میکند هر قدر تحجر گرایان بکوشند روزی فکر و ذهن مردم باز میشود درست مردم ما روح ایرانی خود رو از دست دادند ولی هنوز خون ایرانی در رگهاشون هست من امید وارم

[quote=parviz_15]منم امیدوارم ایران سربلند و باشکوهی رو ببینم.مگر در نثل های اینده[/quote]
.
.

.
.
.
نسلقدیم تحجر و ساندیس خوری کشور ما حالا روزهاشو یواش یواش باید به سرای سالمندان و پارکها برود همه امید به نسل جونه که شاخ و برگ سبز خودشو با خورشید ازادی رشد دهد و بنشیند بر چشم دشمنان ایران

تا اونجا که میدونم سهروردی صاحب حکمت اشراقیه بود
شیخ اشراق
عارف و ضدزهد
اون عاشق شاهان و پهلوانان ایران باستان بود و میگفت که من تناسخ شده ی ایرانیان باستان هستن
(تناسخ یعنی اینکه بعد از مرگ دوباره در همین دنیا متولد میشوی…اگر خوب باشی…خوبتر میشوی و در جای بلندمرتبه تری بدنیا می آیی)
بنابراین سهروردی معتقد به تناسخ بود نه آخرت
امام محمد غزالی متلکم اسلامی که در آخر عمرش از افسردگی و یاس مرد…او را بسیار اذیت میکرد
با سخنان عوام فریبانه اش
همزمان با اینا…ابن رشد هم بود…اونم مثل سهروردی یک فیلسوف بود و کتاب تهافت التهافت را بر علیه کتاب تهافت الفلاسفه غزالی نوشت
وقتی سهروردی مرد… غزالی از کردارش پشیمون شد و کتاب تلویحات سهروردی رو بوسید
فکر کنم غزالی فهمیده بود که اشتباه کرده
ولی همین غزالی بود که نگذاشت سهروردی موفق بشه…غزالی بزرگترین ضربه رو زد به ایرانیها
هر چند پشیمون شد…ولی چه سود؟
تقریبا تمامی دانشمندان و شاعران ما…ضددین بوده اند… منصور حلاج وقی گفت انالحق…اومانیسم رو فریاد زد…و به همینخاطر کشته شد…وقتی دارش میزدن…خواهرش اومد بی حجاب اونجا…بر سرش داد زدند پیش مردها حجاب داشته باش…خواهر منصور با اشاره به برادرش که بر دار بود گفت: من بغیر ازو مردی نمی بینم
ابوسعید ابالخیر در وصف منصور حلاج میگه:(حلاج رو اینجا بدون تشدید بخونید)
منصور حلاج…آن نهنگ دریا
کز پنبه تن دانه ی جان کرد جدا

روزی که انالحق به زبان می آورد
منصور کجا بود؟ خدا بود…خدا
…
بهتون توصیه میکنم رباعیات ابوسعید رو حتما بخونید…من همه اش رو از بر دارم…علاوه بر رباعیات خیام
دیگه از زندیق بودن ابن سینا و بیرونی و رازی و خیام و فردوسی و بوسعید و حتی خواجه نصیر الدین طوسی و حافظ و سعدی و مولوی چیزی نمیگم…از ناسیونالیسم حسن صباح چیزی نمیگم
اگه سوالی دارید بپرسید…من دراینباره ها تحقیق زیاد کردم…سپاس

[quote=رستم فرخزاد]آورده اند زمانی که حکیم فردوسی در گذشت، دوستانش پیکر او را در کفن کرباسی چروکیده قرار داده و به سوی گورستان حمل میکردند. در راه عده ای از مسلمان وحشی راه آنها سد کرده و عربده الله اکبر سرداداند. سپس مردی از میان آنها گفت: من اجازه نمیدهم جسد این ملعون که تمام عمرش را صرف کفر سرایی برای مشرکان و جاهلان گذشته کرده در گورستان مسلمان به خاک سپرده شود. هر قدر برای برای آن افراد توضیح دادند که اینطور نیست و فردوسی مرد بزرگی بوده تاثیر نکرد. عاقبت تهدید کردند که اگر فردوسی را اینجا به خاک بسپارید نبش قبر کرده و جسدش را متلاشی میکنیم.
ناچار فردوسی را در حیاط خانه مخروبه اش به خاک سپردند ولی هیچ ملایی حاظر نشد بر قبر او نماز گزارد. حتی میرزای معروف شهر که برای مسیحیان و نصرانیان نیز نماز میخواند گفت این فرد دشمن خدا و دین خداست و نماز خواندن بر او باطل!
عاقبت دوستان او نماز مختصری بر قبرش خوانده و محل را ترک کردند. صبح روز بعد میرزا به مسجد نیامد. مردم به گمان اینکه میرزا بیمار شده برای عیادتش گرد آمدند ولی در کمال تعجب دیدند میرزا در خانه نماز خوانده و استغفرالله میگوید! علت را جویا شدند. میرزا گفت دوش حضرت فردوسی در لباس پاکترین بهشتیان به خوابم آمده بود و میگفت: تو بر قبر من نماز نگزاشتی ولی یزدان پاکترین فرشتگانش را بر مزار من گمارد و تا صبح برمن نماز کردند. وای بر تو که گناهی بزرگ مرتکب شدی.
پس مردم به گریه افتاده از کرده خود پشیمان شدند و فردوسی را در آرامگاه شایسته ای به خاک سپردند…[/quote]
ایرانیان تشیع رو اختراع کردند تا اسلام رو بوسیله خودش از پا در بیاورند تنها جائی که برای شیعه گری احترام قائل هستم روحیه سنی ستیزی‌ و ضدّ اسلامی تشیع است که بنا به مصالح روزگار به وجود آمده بود. اما در قرن بیست و یکم دیگر نه ترسی‌ از أعراب داریم نه‌ نیازی هست که از ترس جان پشت تشیع مخفی شویم. باید این پوسته تشیع رو به دور اندازیم و آشکارا ایرانی شویم و ایران را از نو بسازیم و اعراب و دین کثیفشان را به بیابان‌هایشان برگردانیم.

به قتل رسید یا از گرسنگی مرد؟

[quote=Ipenis]تا اونجا که میدونم سهروردی صاحب حکمت اشراقیه بود
شیخ اشراق
عارف و ضدزهد
اون عاشق شاهان و پهلوانان ایران باستان بود و میگفت که من تناسخ شده ی ایرانیان باستان هستن
(تناسخ یعنی اینکه بعد از مرگ دوباره در همین دنیا متولد میشوی…اگر خوب باشی…خوبتر میشوی و در جای بلندمرتبه تری بدنیا می آیی)
بنابراین سهروردی معتقد به تناسخ بود نه آخرت
امام محمد غزالی متلکم اسلامی که در آخر عمرش از افسردگی و یاس مرد…او را بسیار اذیت میکرد
با سخنان عوام فریبانه اش
همزمان با اینا…ابن رشد هم بود…اونم مثل سهروردی یک فیلسوف بود و کتاب تهافت التهافت را بر علیه کتاب تهافت الفلاسفه غزالی نوشت
وقتی سهروردی مرد… غزالی از کردارش پشیمون شد و کتاب تلویحات سهروردی رو بوسید
فکر کنم غزالی فهمیده بود که اشتباه کرده
ولی همین غزالی بود که نگذاشت سهروردی موفق بشه…غزالی بزرگترین ضربه رو زد به ایرانیها
هر چند پشیمون شد…ولی چه سود؟
تقریبا تمامی دانشمندان و شاعران ما…ضددین بوده اند… منصور حلاج وقی گفت انالحق…اومانیسم رو فریاد زد…و به همینخاطر کشته شد…وقتی دارش میزدن…خواهرش اومد بی حجاب اونجا…بر سرش داد زدند پیش مردها حجاب داشته باش…خواهر منصور با اشاره به برادرش که بر دار بود گفت: من بغیر ازو مردی نمی بینم
ابوسعید ابالخیر در وصف منصور حلاج میگه:(حلاج رو اینجا بدون تشدید بخونید)
منصور حلاج…آن نهنگ دریا
کز پنبه تن دانه ی جان کرد جدا

روزی که انالحق به زبان می آورد
منصور کجا بود؟ خدا بود…خدا
…
بهتون توصیه میکنم رباعیات ابوسعید رو حتما بخونید…من همه اش رو از بر دارم…علاوه بر رباعیات خیام
دیگه از زندیق بودن ابن سینا و بیرونی و رازی و خیام و فردوسی و بوسعید و حتی خواجه نصیر الدین طوسی و حافظ و سعدی و مولوی چیزی نمیگم…از ناسیونالیسم حسن صباح چیزی نمیگم
اگه سوالی دارید بپرسید…من دراینباره ها تحقیق زیاد کردم…سپاس[/quote]

تاریخ و خواندن تاریخ ی سواد ساده میخااد… در حد ی املا خوندن… اما اگه قراره تاریخ بخونی و در موردش نظر بدی هیچ گاه نباید تحجر گرانه و با حکم از پیش تععین شده برین جلو و قضایا ر از دید ذهنهای بیمارگونه ی بعضی راویان بی وجدان بخونی و نظریات انها برتو تاثیر بگذارند… یک محقق با ذهنی باز و بدون قضاوت زودرس تمام ارا مخالفان و موافقان رو میسنجه و تصمیم میگیره…اونم واسه خودش نه واسه کسی که ممکنه اگه همون مراحل طی شده رو بگذرونه چه بسا نتیجه ی دیگری بگیره… تاریخ خود در حین حقیق تلخ یک دروغ بزرگی هم هست… دروغی سراسر جویای منفعت طلبی و برحق نشاندن و نمایاندن گروهی و ظلم به گروهی دیگر انهم از دید یک انسان گماشته شده… من روح متعالی انسانی رو فارغ از هر کندوکاو و حلاجی مسایل تاریخی دوست دارم که بتونه بر اساس فطرت و سرشت انسانیت طی طریق کنه…

[quote=amir9ab][quote=Ipenis]تا اونجا که میدونم سهروردی صاحب حکمت اشراقیه بود
شیخ اشراق
عارف و ضدزهد
اون عاشق شاهان و پهلوانان ایران باستان بود و میگفت که من تناسخ شده ی ایرانیان باستان هستن
(تناسخ یعنی اینکه بعد از مرگ دوباره در همین دنیا متولد میشوی…اگر خوب باشی…خوبتر میشوی و در جای بلندمرتبه تری بدنیا می آیی)
بنابراین سهروردی معتقد به تناسخ بود نه آخرت
امام محمد غزالی متلکم اسلامی که در آخر عمرش از افسردگی و یاس مرد…او را بسیار اذیت میکرد
با سخنان عوام فریبانه اش
همزمان با اینا…ابن رشد هم بود…اونم مثل سهروردی یک فیلسوف بود و کتاب تهافت التهافت را بر علیه کتاب تهافت الفلاسفه غزالی نوشت
وقتی سهروردی مرد… غزالی از کردارش پشیمون شد و کتاب تلویحات سهروردی رو بوسید
فکر کنم غزالی فهمیده بود که اشتباه کرده
ولی همین غزالی بود که نگذاشت سهروردی موفق بشه…غزالی بزرگترین ضربه رو زد به ایرانیها
هر چند پشیمون شد…ولی چه سود؟
تقریبا تمامی دانشمندان و شاعران ما…ضددین بوده اند… منصور حلاج وقی گفت انالحق…اومانیسم رو فریاد زد…و به همینخاطر کشته شد…وقتی دارش میزدن…خواهرش اومد بی حجاب اونجا…بر سرش داد زدند پیش مردها حجاب داشته باش…خواهر منصور با اشاره به برادرش که بر دار بود گفت: من بغیر ازو مردی نمی بینم
ابوسعید ابالخیر در وصف منصور حلاج میگه:(حلاج رو اینجا بدون تشدید بخونید)
منصور حلاج…آن نهنگ دریا
کز پنبه تن دانه ی جان کرد جدا

روزی که انالحق به زبان می آورد
منصور کجا بود؟ خدا بود…خدا
…
بهتون توصیه میکنم رباعیات ابوسعید رو حتما بخونید…من همه اش رو از بر دارم…علاوه بر رباعیات خیام
دیگه از زندیق بودن ابن سینا و بیرونی و رازی و خیام و فردوسی و بوسعید و حتی خواجه نصیر الدین طوسی و حافظ و سعدی و مولوی چیزی نمیگم…از ناسیونالیسم حسن صباح چیزی نمیگم
اگه سوالی دارید بپرسید…من دراینباره ها تحقیق زیاد کردم…سپاس[/quote]

تاریخ و خواندن تاریخ ی سواد ساده میخااد… در حد ی املا خوندن… اما اگه قراره تاریخ بخونی و در موردش نظر بدی هیچ گاه نباید تحجر گرانه و با حکم از پیش تععین شده برین جلو و قضایا ر از دید ذهنهای بیمارگونه ی بعضی راویان بی وجدان بخونی و نظریات انها برتو تاثیر بگذارند… یک محقق با ذهنی باز و بدون قضاوت زودرس تمام ارا مخالفان و موافقان رو میسنجه و تصمیم میگیره…اونم واسه خودش نه واسه کسی که ممکنه اگه همون مراحل طی شده رو بگذرونه چه بسا نتیجه ی دیگری بگیره… تاریخ خود در حین حقیق تلخ یک دروغ بزرگی هم هست… دروغی سراسر جویای منفعت طلبی و برحق نشاندن و نمایاندن گروهی و ظلم به گروهی دیگر انهم از دید یک انسان گماشته شده… من روح متعالی انسانی رو فارغ از هر کندوکاو و حلاجی مسایل تاریخی دوست دارم که بتونه بر اساس فطرت و سرشت انسانیت طی طریق کنه…[/quote]
کجای حرفهای من دروغ بوده که بگم…
در ضمن…من همراه با گفتن تاریخ…استدلال شخصی هم آوردم که فکر میکنم درست باشه

[quote=باید رید به اسلام]ایرانیان تشیع رو اختراع کردند تا اسلام رو بوسیله خودش از پا در بیاورند تنها جائی که برای شیعه گری احترام قائل هستم روحیه سنی ستیزی‌ و ضدّ اسلامی تشیع است که بنا به مصالح روزگار به وجود آمده بود. اما در قرن بیست و یکم دیگر نه ترسی‌ از أعراب داریم نه‌ نیازی هست که از ترس جان پشت تشیع مخفی شویم. باید این پوسته تشیع رو به دور اندازیم و آشکارا ایرانی شویم و ایران را از نو بسازیم و اعراب و دین کثیفشان را به بیابان‌هایشان برگردانیم.[/quote]

جریان قورباغه هایی رو که انگلیسی ها به استرالیا آوردند شنیدی؟ از آفریقا نژادی از قورباغه سمی رو برای مقابله با آفت ها به استرالیا آوردند ولی پس از چند سال تکثیر این قورباغه ها از کنترل خارج و خودشون تبدیل به آفت شدند و استرالیا هنوز هم باهاش دست به گریبانه. شیعه هم همینطور برای مقابله با سنی اومد ولی حالا خودش تبدیل به مشکل شده…

امان از شهرِ بی شاعر …

هرگز نخواب کوروش

.
.

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون زچشمه خشکید البرز لب فروبست
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد

دیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخت
رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

برنام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیرو کمان ندارد

دریای مازنی ها برکام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بربیستون نویسند دارا جهان ندارد

آئیم به دادخواهی فریادمان بلنداست
اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانی
اما صدآه و افسوس شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد

[quote=mehranjoon1356]رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد[/quote]

داداش دارما! میخوای نشونت بدم؟ ?

[quote=رستم فرخزاد][quote=mehranjoon1356]رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد[/quote]

داداش دارما! میخوای نشونت بدم؟ ?[/quote]
پیشنهاد میکنم گزر گرانتو نشان میهن فروشان و کسانی بدی که آلوده به خرافاتی هستن که خودشونم نمیدونن ریشه توهماتشون از کجاست

[quote=فریدون فرخزاد][quote=رستم فرخزاد][quote=mehranjoon1356]رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد[/quote]

داداش دارما! میخوای نشونت بدم؟ ?[/quote]

بابایی که اذیتت میکنه؟؟

شب برم تو خوابش حالشو بگیرم :-D[/quote]
بزار ببینم. اگه تا شب شلوغی نکنه و بچه خوبی باشه لازم نیست وگرنه دوتایی میریم ?

بچه ها…این تاپیک خوبیه…ها
دمت گرم خاله میترا… اگه الان به مردم عادی بگی که شهاب الدین سهرودی کی بود
یا نمیدونه…یا میگه اسم یه خیابونه…یا میگه اسم یه دانشگاه بود…یا میگه یکی از مجتهدین اعلم…!
چه برسه به اینکه لقب و آثارش رو بدونه
مثل اینکه وقتی یه شعر از بزرگان ایران میخونی…مثل خیام یا حافظ… بدون اینکه معنیشو بفهمند…همش سر تکون میدن و میگن: به به…به به
اگه بپرسی خب… منظور حافظ چی بوده…میگه نمیدونم…ولی حتما چون اینا رو با قران سروده…پس معنیش هم خوبه…!!
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن…چون دگران…قرآن را
…درود بر شما خاله میترا… خیلیها مثل شما آگاه نیستند شوربختانه

وظیفه هر ایرانی واقعی آگاه سازیه

خاله میترا
شما رباعیات خیام و ابوسعید ابالخیر رو خوندی!؟
خیام که کلا از همون ابتدا تا آخر عمر… آخرت رو باور نداره
ولی ابوسعید که خودش یک آخوند بوده…شک میکنه به دین و ضدآخوند میشه…بعد ضداسلام میشه و مسیحی…بعد زرتشتی میشه
سرگذشت ابوسعید… فوق العاده جذابه…سرگذشت عطار…مولوی…شمس تبریزی… حافظ
ولی ابوسعید حتی از خیام هم رک تر صحبت میکنه
رباعیاتش رو دانلود کن و بخون…اونایی هم که به رباعیاتش اضافه شده رو کنار بزن…
ابوسعید فوق العاده رک…بر علیه اسلام سخن گفته

[quote=Ipenis]خاله میترا
شما رباعیات خیام و ابوسعید ابالخیر رو خوندی!؟
خیام که کلا از همون ابتدا تا آخر عمر… آخرت رو باور نداره
ولی ابوسعید که خودش یک آخوند بوده…شک میکنه به دین و ضدآخوند میشه…بعد ضداسلام میشه و مسیحی…بعد زرتشتی میشه
سرگذشت ابوسعید… فوق العاده جذابه…سرگذشت عطار…مولوی…شمس تبریزی… حافظ
ولی ابوسعید حتی از خیام هم رک تر صحبت میکنه
رباعیاتش رو دانلود کن و بخون…اونایی هم که به رباعیاتش اضافه شده رو کنار بزن…
ابوسعید فوق العاده رک…بر علیه اسلام سخن گفته[/quote]
.
.

.
دورد خاله دوست دارم بیشتر باهات اشنا شوم وازت یاد بگیرم گلم برات خصوصی یاهو میگذارم بیشتر چت کنیم

[quote=خاله میترا][quote=Ipenis]خاله میترا

ابوسعید فوق العاده رک…بر علیه اسلام سخن گفته[/quote]

.
.

.
دورد خاله دوست دارم بیشتر باهات اشنا شوم وازت یاد بگیرم گلم برات خصوصی یاهو میگذارم بیشتر چت کنیم[/quote]
سپاس از شما
این هم یکی از رباعیات فوق العاده سنگین و مهاجمانه ابوسعید هستش
حتما گوش بدین
https://soundcloud.com/farbodmjl/chenan-ke-hastam-hastam-farbod-mjl-ft-axiom-of-choice-remix
هر کی رباعیات خیام و ابوسعید رو نخونده از دنیا بره… حتی اگه پروفسور هم باشه…نادان مرده
منکه هر گاه اشعار ابوسعید و خیام …مخصوصا ابوسعید رو… با خودم مرور میکنم…موهای بدنم یه حالتی میشه…مث اینکه منو برق گرفته…بعدش از شدت سنگینی و نغز و مغز موجود در شعر… تنم به لرزه میافته و چشمام بسته میشه…

مرسی خوب بود yes3
.
.
به قول خودت درود گلم ?

ممنون بابت اطلاع رسانیت و خوشحالم سالم و سلامت به اغوش شهوانیون برگشتی

من بعضی وقتا میام و این تاپیک رو زنده نگه میدارم…شوربختانه جوونای ما نمیدونن که شهیدان راه فلسفه و عرفان و ایران چه کسانی هستند…شوربختانه جوون ایرانی یک بیت از اشعار هیچ شاعری نمیداند…چه برسد به معانی گسترده تک تک ابیات این بزرگان و اساتید خردورزی…بارها گفته ام…فلج مغزی جوانان ایرانی…صدبار بدتر از فلج دست و پای آنهاست…ایکاش همه ما ایرانیها فلج جسمی بودیم… ولی مغزمان فلج نبود…درود بر این بزرگان که بعضی هاشان در راه ایران و فلسفه و عشق و هنر و عرفان…به شهادت رسیدند
درود بر
بابک خرمدین. مازیار . ابومسلم.ابن مقفع.حسن صباح.یعقوب لیث . نفرین بر افشین
درود بر:
خیام. ابن سینا.رازی.بیرونی.منصور حلاج.عین القضات همدانی. سهروردی شیخ اشراق.عطار.ابوسعید ابالخیر. ابن رشد. فردوسی.شمس تبریزی. مولوی. عبید زاکانی. حافظ. سعدی. ایرج میرزا و تمامی کسانی که نامشان در ذهنم نیست
دوستان من…اینها را دوباره بشناسید
توصیه من به شما…اول شناخت ابوسعید ابالخیر است
غازی به شهادت اندر تک و پوست
غافل که شهید عشق فاضل تر ازوست

در روز قیامت این بدان کی ماند؟!
کاین کشته دشمن است و آن کشته دوست

[quote=♥گارد سلطنتی♥]ممنون بابت اطلاع رسانیت و خوشحالم سالم و سلامت به اغوش شهوانیون برگشتی[/quote]

چی؟؟؟ آغوش شهوانیون؟ میگم شیخ تورم منحرف کرد مانی؟ ?

[quote=رستم فرخزاد]آورده اند زمانی که حکیم فردوسی در گذشت، دوستانش پیکر او را در کفن کرباسی چروکیده قرار داده و به سوی گورستان حمل میکردند. در راه عده ای از مسلمان وحشی راه آنها سد کرده و عربده الله اکبر سرداداند. سپس مردی از میان آنها گفت: من اجازه نمیدهم جسد این ملعون که تمام عمرش را صرف کفر سرایی برای مشرکان و جاهلان گذشته کرده در گورستان مسلمان به خاک سپرده شود. هر قدر برای برای آن افراد توضیح دادند که اینطور نیست و فردوسی مرد بزرگی بوده تاثیر نکرد. عاقبت تهدید کردند که اگر فردوسی را اینجا به خاک بسپارید نبش قبر کرده و جسدش را متلاشی میکنیم.
ناچار فردوسی را در حیاط خانه مخروبه اش به خاک سپردند ولی هیچ ملایی حاظر نشد بر قبر او نماز گزارد. حتی میرزای معروف شهر که برای مسیحیان و نصرانیان نیز نماز میخواند گفت این فرد دشمن خدا و دین خداست و نماز خواندن بر او باطل!
عاقبت دوستان او نماز مختصری بر قبرش خوانده و محل را ترک کردند. صبح روز بعد میرزا به مسجد نیامد. مردم به گمان اینکه میرزا بیمار شده برای عیادتش گرد آمدند ولی در کمال تعجب دیدند میرزا در خانه نماز خوانده و استغفرالله میگوید! علت را جویا شدند. میرزا گفت دوش حضرت فردوسی در لباس پاکترین بهشتیان به خوابم آمده بود و میگفت: تو بر قبر من نماز نگزاشتی ولی یزدان پاکترین فرشتگانش را بر مزار من گمارد و تا صبح برمن نماز کردند. وای بر تو که گناهی بزرگ مرتکب شدی.
پس مردم به گریه افتاده از کرده خود پشیمان شدند و فردوسی را در آرامگاه شایسته ای به خاک سپردند…[/quote]

اوج هنر ابوسعید در رباعی سرایی…وقتیه که یک کلمه رو از هم منفک میکنه و چند معنی جدید بوجود میاره…البته اینم هنر ما ایرونیهاست…
مثل اینکه به یکی گفتن با شمشیر جمله درست کن…
گفت: فدات شم شیر میخوری.
حالا:
ای دلبر عیسی نفـَـسِ ترسایی
خواهم که به پیش بنده بی ترس آیی

گه اشک ز دیده ترم خشک کنی
گه بر لب خشک من…لب تر، سایی
…
هر کی گفت اعجاز شعری این رباعی کجاست…من میتونم چند اعجاز رو برای شما بیارم ازین شعر

کی گفته فردوسی مسلمان بوده؟ک حالا نماز قبر واسش مهم باشه؟فردوسی بود ک زبان پارسی رو زنده کرد تا جای ک تونست از عربی گفتن تو شاهنامه دوری کرد

[quote=گاینده بدی ها]کی گفته فردوسی مسلمان بوده؟ک حالا نماز قبر واسش مهم باشه؟فردوسی بود ک زبان پارسی رو زنده کرد تا جای ک تونست از عربی گفتن تو شاهنامه دوری کرد[/quote]
خب …فردوسی که بعد از مرگش نمیتونسته بگه به من نماز نکنید
این یک رسم بوده بالاخره
مثل سیداحمد کسروی که وقتی کشتنش…مسلمونا نذاشتن توی قبرستون دفع بشه…یه نفری پیدا شد و گفت جنازه شهید که غسل نمیخواد و بردنش در اطراف شمیران خاکش کردن و نماز خوندن
البته داستان اینکه فردوسی اومده توی خواب اون پیشنماز هم دروغه… اون پیشنماز احتمالا پشیمون شده بوده و میخواسته جبران کنه ستمی که در حق فردوسی شده بوده

مرسی خاله بابت اطلاع رسانیت. و خوشحالم که سالم و سلامتی.
از بقیه دوستان هم تشکر میکنم بابت اطلاع رسانی های خوبشون.
از این اتفاقها تو تاریخ ما کم نیست فقط باید یه کم مطالعه کنیم و به اونها فکر کنیم.
مثلا ماجرای خاکسپاری حافظ شیرازی:
قل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت