سلام. بیایید تو این تاپیک و انواع خاطرات(سکسی و غیر سکسی) سربازی خودتون را تعریف کنید…
یقیناً خوش میگذره…
اینم خودش یه مدل دورهمی هست… (clap) (clap) (clap) (clap)
خیلی هم خوب… از بس که ناقلایی ? ?
تو اون 11 ماه خبری نبود؟؟
حله… حله :) :)
یعنی بقیه سربازی نرفتن تو این سایت؟؟
خب بیایید بگید دیگه…
خیلی هم خوب… از بس که ناقلایی ? ?
نه البته 2 سال بسیج بودم… فقط نتونستم با RPG بزنم! تقریبا با بیشتر صلاح ها تیر زدم… ناموس ترینشون دوشکا بود! ? ? ?
هههه… بسیجی…
خیلی هم خوب… از بس که ناقلایی ? ?
نه البته 2 سال بسیج بودم… فقط نتونستم با RPG بزنم! تقریبا با بیشتر صلاح ها تیر زدم… ناموس ترینشون دوشکا بود! ? ? ?
به قول یکی از دوستام بری زنتو سر چهار راه حراج کنی بهتر از اینه که بری عضو بس**ج بشی
خیلی هم خوب… از بس که ناقلایی ? ?
نه البته 2 سال بسیج بودم… فقط نتونستم با RPG بزنم! تقریبا با بیشتر صلاح ها تیر زدم… ناموس ترینشون دوشکا بود! ? ? ?
به قول یکی از دوستام بری زنتو سر چهار راه حراج کنی بهتر از اینه که بری عضو بس**ج بشی
از سربازی رفتنت بگو ? ?
بریزید توتاپیک بترکونید دیگه…
کجان اون ملت همیشه در صحنه؟؟ (dash) (dash) ? ?
تاپیک خوبیه عزیز به شرطی بچه ها خرابش نکنن
بهترین دوران خدمتم آموزشی بود
بعدشم افتادیم نگهبانی لب مرز ؛ هر شب تا صبح کابوس میدیدیم ساعتایی که پست نداشتیم بدترین روزا اما بااینحال بازم خاطره شد
بهترین دوران خدمتم آموزشی بود
بعدشم افتادیم نگهبانی لب مرز ؛ هر شب تا صبح کابوس میدیدیم ساعتایی که پست نداشتیم بدترین روزا اما بااینحال بازم خاطره شد
حتي تخمي ترين جاها هم باشي خاطرست ديگهههه
آره عزیز ولی خاطره داریم تا خاطره
شبای آماده باش سگ خواب میشدیم اما کسی جرات نمیکرد چشم بزاره رو هم از ترس ؛ مطمئن باش هیچ جایی بدتر از لب مرز و وسط کوه و دور از آدم و آدمیزاد نیست .
یادمه بچه ها بز ماده میدیدن شق میکردن از بس ماه به ماه آدم نمیدیدیم ! البته آدم از نوع مونث ?
بریزید توتاپیک بترکونید دیگه… کجان اون ملت همیشه در صحنه؟؟ (dash) (dash) ? ?
خدمت ما کرمان بود آموزشی یه کرجی بود کون بود،خیلی ها تو اون سه ماه کونش گزاشتن،بعد هم افتادیم لب مرز ،توبیابون توسنگر برق هم نبود نیروزمینی ارتش بود،یه شمالی اومد ،کون کون بود یه هفته نشد اصفهانیاکونش گذاشتن،خودش میخواست ،دیگه همه کردنش حتی افسرها
خیلی خوب؟ بیشتر توضیح بده…
شیطون تو هم کاری کردی یا نه؟
سلام
من سال 90رفتم سربازی
اوفتادم ارتش، آموزشیم لواسان بود
پادگان تکاوری ابوالفضل شعبان
بهمن ماه اونجا بودیم و هوا خیلی سرد بود، بعد 1هفته از آموزشی با یکی آشناشدم ک بچه محلمون بود ولی قبلا همدیگرو ندیدبودیم
شبا وقتی خاموشی میزدیم دوستم ک تخت بالایی بود میومد پایین پیش من مشستیم روتخت تخمه میخوردیم و 2ساعتی شب نشینی میکردیم
ی شب تقریبا ساعت 10بود مشغول تخمه خوردن بودیم دوستم بهم گفت انگار ته آسایشگاه ی خبریه بزار ببینم چیه، رفت دیدم چند دقیقه گذشت نیومد منم رفتم دیدم اوه اوه چ خبره همه بیدارن تو صفن، ی پسره مفعول بوده داشته ب دوستش میداده بچه ها دیدن گفتن ما هم باید بکنیم تا ب کسی نگیم، فکر کنم اون شب 10نفری کردنش چند شب بعد نوبت منم شد منم کردم،تا آخر آموزشی کسی تو کف نبود هروقت کسی راست میکرد شب میرفت ته آسایشگاه و ی دل سیر کون میکرد، این تنها خاطره گی تو خدمتم بود، موفق باشید
روزهای آخر دوره آموزشی مون بود بعد وقت حموم گردان ما بود یکی از بچه ها میگفت بریم آخرین جق مون رو بزنیم تو پادگان بنام جق الواداع جالب هم اینکه یکی پست میداد بقیه جق میزدیم کنار هم
یه بار هم یه فرمانده داشتیم خیلی باحال بود روز آخر که همه تقسیم ها مشخص شد 7روز مرخصی دادن بهمون منشی فرمانده هم که از بچه های خود گروهانمون بود بچه قزوین بود موقعی که گفتن بچه های قزوین سوار شن تا این خواست بلند بشه بره فرمانده تازه فهمید این بچه قزوین یه تیکیه انداخت کلی خندیدیم
یادش بخیر واقعأ دوران خوبی بود 🙄 🙄
کیر تو سربازی و اونی که حرفه ایش نمیکنه تا از جوونا بیگاری کشیده نشه
من معافم
سلام…
کجایید پس؟
همه بیان بگن خاطرات مثبت و منفی را
💪💪💪💪
↩ pack00
من زمان خدمتم تو داروخانه بودم یه دوست ساده داشتم .اونم تو ارایشگر بیمارستان بود(خدمت)هی بهم میگفت یه قطره دندون به من بده(دنتول) منم یادم میرفت ببرم(موقع غذا تو غذا خوری همو میدیدیم)یه روز بردم دادم .بعد یک ساعت دیدم اومده دم داروخونه رنگش قرمز شده هی فهش میده به خودش میپیچه.فهمیدم کص خول برده زده به کیرش دیده داره میسوزه با اب شسته بدتر شده داره میسوزه .رفتیم دستشویی دیدم بیضه هاش کلا مثل گوجه شده خلاصه با شستن با سرم و این چیزها یکم خوب شده.ولی همیشه میگفتیم این خاطره ومیخندیدیم.اون روزها انقدر اطلاعات راجع تاخیری اینا نبود البته دارو وژل اینا زیاد تو دسترس نبود(20سال پیش)
↩ pack00
خوب چرا من چون درس میخوندم چند سال دیرتر رفتم سربازی هم دوره ای هام اکثرا سه چهار سال ازم کوچیکتر بودن منم که کوچیک باز خدا داده بود دیگه.اینم چون ابش زود میومد اینو ازم من خواسته بود وقتی تا نصف میکردم توش ابش میومد.من خودم قرص میخوردم ولی به اون نمیگفتم چون خیلی وابسته بود میترسیدم اعتیاد پیدا کنه .خلاصه تو بیمارستان.تو اتاق هاش خاطره دارم