خاطرات لز من با رویا و مامانش

1395/09/15

****خاطرات لز من با رویا و مامانش قسمت اول
بالاخره تصمیم گرفتم خاطرات لزم رو بنویسم و اگه داستان سازی بلد نیستم ببخشید چون فقط خاطره مینویسم.
۲۱ سالم بود که تو دانشگاه با رویا آشنا شدم و به مرور خیلی صمیمی شدیم.
من از یه خونواده مذهبی هستم و دوستی با پسر یعنی اخر ترس و به خاطر همین بهترین دوستم شده بود رویا که با مامانش تنها زندگی میکرد.البته خودمم هیچ میلی به دوست پسر گرفتن نداشتم.رویا هم از این نظر خیلی شبیه من بود،دختری که کاملا آزاد بود ولی هیچوقت دوست پسر نمیگرفت واین بود که رویا شده بود بت من اونایی که واقعا لزبین هستن متوجه میشن من چی میگم.
به قدری با رویا صمیمی بودم که شده بود تمام زندگیم وخانواده هم که میدیدن اون یه دختره منو توی رابطه با اون ازاد گزاشته بودن.
وقتایی که میرفتیم استخر خیلی شوخی میکردیم و من فکرشم نمیکردم اینا مقدمه باشه برای لز ولی کم کم شوخیها زیاد شد با هم میرفتیم حمام و توی حمام برای اولین بار جلوی رویا سوتینمو باز کردم که به اصرار رو یا بود که ما دختریم و این حرفا رو نداره و اینا اول خودش باز کرد سوتینشو منم در اوردم یهو دیدم مثل وحشیا سینه همو چنگ میزنه البته قبلا هم از رو سوتین هی سینه هامو میگرفت .
به خاطر هیکل توپرم سینه های درشتی دارم اونم همش میگفت اینا اصل سینه هستن ولی اونروز تو حمام جور دیگه ای سینه هامو چنگ میزد که اولش ترسیدم بعد سینه هامو اروم از بغل نوازش کرد که ناخوداگاه باعث تحریکم شد کم کم شروع کرد سینه های خودشو مالید بهم بوسه های گرمش و وقتی لبشوگزاشت رو لبم اتیشم زد منم دیگه شل شده بودم قبلا خیلی شوخی میکردیم دست مینداخت لای پاهام ولی خوب مایو داشتم ولی اینبار یواش دستشو کرد توی شرتم منم نای مقاومت نداشتم اونم پررو پررو شورتمو در اورد و من لخت جلوش وایساده بودم.
فقط شانس اوردم روز قبلش شیو کرده بودم.منو برگردوند از پشت بهم چسبید که حس کردم خودشم شورت نداره با یه دستش سینه هامو میمالیدو با یه دستشم روی کسمو دیگه حسابی خیس کرده بودم خجالت کشیدم دستش با ترشحم خیس شده بود ولی اون امون نمیداد،برگشتم به طرفشو خودمم باهاش همگاری کردم چون قبلا هم لز کرده بودم و حس خوبی داشتم یه حس اعتماد اونروز اولین مرحله لز من و رویا بود ولی بعدها هر وقت همو میدیدیم برنامه داشتیم.
رویا برعکس من خیلی لاغر بود ولی کسش معرکه بود همیشه اپیلاسیون میکرد هیچوقت از خوردنش سیر نمیشدم ولی من چون شیو میکردم یکم رنگش تیره بود و بعضی وقتام جوش میزد.
میدونستم مامانش آرایشگره و اون براش اپیلاسیون میکنه ولی من هیچوقت روم نمیشد برم اپیلاسیون و مخصوصا مرکزی.
مامانش مریم جون ارایشگاه داشت و منم میرفتم برای اصلاح و رنگ مو و ارایش ولی حتی پیش اونم روم نمیشد برم وکس کنم،مریم جون خیلی خونگرم بود همیشه میرفتم خونشون همه چی برامون مهیا میکرد حتی چندبارم با هم استخر رفتیم چون سنش از خیلی بیشتر نشون نمیداد پایه تفریحاتمون بود تا اینکه یروز رویا گفت حد اقل بیا پاها و دستتو و زیر بغلتو مامان مریم وکس کنه منم که دیگه با مریم جون صمیمی بودم قبول کردم ،بهم گفت چند وقتی هیچ جای بدنتو شیو نکن تا بلند بشه بعد دوهفته رفتم خونشون،نهار رو که خوردیم رویا گفت حالا وقتشه منو برد تو اطاق کار مامانش لباسامو در اوردم و فقط سوتین شورت تنم بود رویا گفته بود بیکینی ببندم که کارش راحت باشه و منم قبول کردم.
رو تخت خوابیدم رویا هم شروع کرد ور رفتن به من ولی من از ترس اینکه مامانش بیاد هی میگفتم نکن که یهو مامانش در زد و اومد تو اطاق یه اخمی به رویاکردم که مامانش فهمیدو ازش پرسید چکار کردی سحرو که اینقدر عصبانیه رویام گفت من که هنوز کاریش نکردم و زدیم زیر خنده مامانش شروع کرد موم رو گرم کرد و به پاهام مالید اروم از ساق پام اومد به طرف رونم وقتی رسید به روتم گفت شورتت در بیارمن گفتم اینجا رو نمیخوام اپیلاسون کنم البته از خجالتم بود مریم جون گفت چرا حیفه حالا که اینجایی بزار سنگ تموم بزارم برات رویا معطل نکرد و بند شورتمو باز کرد و کشید از زیزم بیرون و به مریم جون گفت سنگ تموم بزار برامون و زد زیر خنده من از خجالت دستلمو گزاشتم رو کسم که مریم جون اروم دستمو برداشت و گفت بزار ببینم موهاش چقدره و دست کشید روش که جهت خوابشو پیدا کنه ولی با مکثی که کرد آبروم رفت وای دستش خیس شد به رویا گفت یه دستمال بده به من یکی هم خودت بردار سحزجونو خشک کن،وای من میخواستم آب بشم برم تو زمین.وقتی داشت رونامو وکس میکرد با دستاش پاهامو باز کرد که داخل رونامم وکس کنه ولی من میدیدم که لخت خوابیدم جلو مادر و دختر،مریم جونم که دید من یه جوری معدبم گفت نکنه رویا اینجاست سختته که رویام گفت نه مامان جون ما با هم این حرفا رو نداریم من دیگه تمیدونستم از دست این دختر چکار کنم.
بعد از رونام شکمم و دستامم وکس کرد و گفت این اصل کاریتو میزارم اخر بعد گفت برگرد پشت پاهام و کمرمم و باسنمم وکس کرد بعد گفت حالا حالت قنبل شو دیگه داشتم از درد و سوزش میمردم و فقط میخواستم زود تموم بشه وقتی قنبل کردم رویا بازم شوخیاشو شروع کرد و هی جلو مامانش میزد رو کونم مریم جون لای باسنمم تمیز کرد و به رویا گفت حالا ببین و یه دست از پایین به بالا کشید لای پام من دیگه چشمامو بستم که رویا اومد و گفت این که عالیه ولی برو سر اصل کاریش من برگشتم دیگه نا نداشتم از سوزش مریم جون مچ پاهامو گرفت و هدایت کرد که قشنگ پاهام جلوش باز بود و زانوهام بالا بودن شروع کرد به وکس من دیگه میخواستم جیغ بزنم که رویا با بوس و نوازش ارومم کرد تموم که شد مریم جون به رویا گفت یه کمپرس یخ بزار رو نازش من از لحن صحبتش جا خوردم ولی رویا کیف کرد رفت کیسه یخ اورد وای چه کیفی داشت .چون مریم جون بازم مشتری داشت باید از اطاق میرفتیم بیرون رویا به مریم جون گفت ما میریم حموم مریم جونم که دیگه سنگ تموم گزاشته بود برگشت گفت باشه برید فقط بپا سر نخوری ما هم خندیدیم و رفتیم.
تو حموم به خاطر سوزشم حال کاری نداشتم رو یا هم کمک کرد و با یه لوسیون تنو شست و اوندیم بیرون تو اطاق یکمم حرف زدیم غروبم رفتم خونه .شب اول بازم حس سوزش اپیلاسیونو داشتم تا فرداش که رفتم پیش رویا،مریم جون مشتری داشت متوجه اومدن من نشده بود. منم رفتم تو اطاق پیش رویا اوم شروع کرد قربون صدقه رفتن و بوسیدن من بعدشم گفت لخت شوببینم مانانم چی ساخته منم که اماده بودم و لخت شدم رویا که دید بعضی جاهای بدنم سرخه گفت بخواب من یه لوسیون بزنم بهت منم دراز کشیدم روی تخت رویا اومد اول کلیلوسم کرد و بوسید بعدشم شروع کرد لوسیون مالیدن خودشم لخت شده بود چون روی کسم خیلی سرخ بودزیاد تحریکش نکرد ولی من داشتم همه بدنشو میمالیدم واقعا به خاطر لوسیون و نوازشای رویا داغ کرده بودم.
ازش خواستم وقتی میخواد پاهامو بماله یه جوری ۶۹ بشه که منم یکم بخورمش اونم قبول کرد تو حال خودمون بودیم که یهو صدای باز شدن در اومد ولی ردیا هیچ مکثی نکرد و ادامه داد ولی من متوجه نگاه مریم جون و لبخندش شدم بعدشم بدون هیچ حرفی درو بست و رفت ولی من دیگه سرد شده بودم حال بدی بهم دست داد از خجالت. رویا همش میگفت چیزی نشده که ولی من تو کتم نمیرفت زودی لباسامو پوشیدمو بدون خدافظی از مریم جون زدم بیرون وقتی رسیدم خونه هنوز تو فکر اون لحظه بودم که مریم جون مارو اونجوری دید.
با رویا چت میکردم فقط فحش میدادم که چرا ابروم رفت جلو مامانت اونم همش میگفت چیزی نشده تو سخت میگیری و …
صبح پنج شنبه رویا گفت مامانم میگه عصری بیا اینجا شبم بمون بیشتر وقتا همینجوری بود پنجشنبه میرفتم خونشون شبم میموندم.
با اکراه قبول کردم عصری یه دسته گل واسه تشکر گرفتم و رفتم خونشون مریم جون با روی باز اومد بغلم کرد و بابت گل تشکر کرد من گفتم این که جبران زحمتا و لطف شما نمیشه، رویا هم گفت تشکر اصلی رو من باید بکنم از مامان جونم که همچین گلی برام درست کرده بعدشم هممون خندیدیم چایی و شیرنی خوردیم نشسته بودیم مامانش ازم پرسید دیگه سوزش یا سرخی تو بدنت نیست منم کلی تشکر کردم و گفتم نه عالی شده رویا هم گفت اره مامان جون عاااالی شده.
بعدشم گفت اصلا بزار ببینیم من هی اخم کردمو اخرشم به اصرار اونا شورت لی که پام بود رو در اوردم ولی تاپ و شورت پام بود که مریم جون گفت اتفاقا من خودمم فرداش اپیلاسیون کردم این موم جدید خیلی خوبه بعدم بدون معطلی شورت و شلوارکشو داد پایین وایییی چی میدیدم اون مادر بایدم دختری مثل رویا داشت رو یا که اینجوری دید گفت مامان بعد از من خودشو ساخت و شورتشو در اورد وای برق میزد منم با من من شورتمو در اوردم که رویا دست کشید لای پام و گفت مامان ببین چی ساختی، مریم جونم یه دست کشید زیر شکمم و گفت خیلی خوبه تا دوهفته همینجوری صافه .من که انگار یادم رفته بود سه روز پیش چه اتفاقی افتاده و این به خاطر برخورد گرم مریم جون بود.
مریم جون گفت بزار پشتتم ببینم منم بی معطلی پشتمو کردم بهش و دولا شدم مریم جون با دستای گرمش لای کونمو باز کرد و به رویا گفت برو موچین منو بیار یه مو اینجا مونده برش دارم رو یا رفت ولی من تو همون حالت موندم تا رویا اومد و مریم جون اون یه تار مو رو برداشت وقتی برگشتم میخواستم شورتمو پام کنم که با تعجب دیدم جفتشون همونجورین بدون شورت ،مریم جون گفت ولی لوسیونی که رویا برات زد بی تاثیر نبودا ولی چرا نزاشتی برات کامل بزنه ؟منم از خجالت هیچی نگفتم مریم جون گفت رویا اون لوسیون رو بیار یکم لای پاهای سحر جون سرخه هنوز رویا گفت اونروز نشد براش بزنم مریم جونم گفت اینجا دستای ماهر منو میخواد .
با هم رفتیم تو اطاق مامانش و رو تخت خوابیدم تاپمم به پیشنهاد رویا در اوردم بازم من رولخت رو تخت خوابوندن ولی اینبار فرق داشت چون خودشونم تقریبا لخت بودن فقط تاپ تنشون بود.منم فقط سوتین داشتم.رویا گفت اینم باز کن کل بدنت یبار دیگه لوسیون بشه
مریم جون یکم لوسیون ریخت رو دستاش و بعد به من گفت مثل اونروز پاهامو باز کنم با رسیدن دستش به لای پاهام چشمامو بستم ،مریم جون اروم اروم داشت ماساژ میداد ولی هنوز دستش به کسم نخورده بود رویا هم شروع کرد بالا تنه منو لوسیون زد وقتی رسید به سینه هام و کنارشو لوسیون مالید از حس شهوت داشت لرزم میگرفت و این از نگاه اونا مخفی نشد ،رویا شروع کرد سینه هامو مالیدن من دیگه رو هوا بودم که دست گرم مریم جونو رو کسم حس کردم وایییی خیس کرده بودم ولی مریم جون به مالیدن ادامه داد با یه دست لای کسمو میمالید یه دستشم بالای کسمو دیگه اوج لذت بود، مریم جون گفت بازم که خیسه رویا گفت دستمال بیارم ولی مریم جون گفت نه بیا خیسترش کن اینو یه جوری گفت انگار داره دستور میده رویا اومد وسط پام و سرشو اورد جلوی کسم فکرشو نمیکردم جلو مامانش بیفته به جون کسم و بخوره ولی شروع کرد حالا مامانش اومد سراغ سینه هام و شروع کرد مالیدنشون و صورتشو اورد جلو ماخوداگاه لبم رفت تو لبش وای باورم نمیشد مریم جون اینقدر داغ باشه بعد چند دیقه اونا هم لخت شدن ولی باز رویا خوردنو ادامه داد منم دیگه روم باز شده بود هی میگفتم لیس بزن وای رویا لیس بزن بعدش به مریم جون گفتم منم میخوام که مریم جون گفت تو که خوب لیس میزنی بیا برا منو لیس بزن اومد بالای سرم و دولا شد وای کس مریم جون مثل خودمون بود لنگار نه انگار ۲۰ سال از ما بزرگتره شروع کردم خوردنش مزه کس رویا رو میداد دیگه داشتم میلرزیدم و تو اوج بودم بعدش مریم جون گفت بسه دیگه بزار ببینم سحر جون چه مزه ایه و جاهاشونو عوض کردن بعد چند دیقه بلند شدیم من جلو رویا پشت من مریم جونم پشت رویا چهار دست و پا شدیم رویا منو میخورد مریم جونم مال رویا رو از قبل همیشه وقتی با رویا بودیم این حالت میشدیم بعدش رویا و من جاهامونو عوض کردیم من دیدم سوراخ کون رویا قرمزه اولش متوجه نشدم چرا ولی وقتی زبون مریم جونو روی کونم حس کردم فهمیدم خیلی خوب بود یه تحریک جدید بود هم لیس میزد هم با دستش لای کسمو روی چوچولمو مامالید بعد حس کردم با انگشتش داره در کونمو میماله یکم کرد توش که من خیلی دردم اومد و رفتم جلو یهو رویا که فهمید گف مامان من که گفته بودم بهت کون سحر خیلی تنگه مریم جونم باز بازبونش دردمو اروم کرد یه لحظه حس کردم مریم جون پشتم نیست ولی زود اومد یه کرم اورده بود من هنوز مست خوردن رویا بودم که مریم جون شروع کرد کونمو کرم مالی کرد و اروم در سوراخمو میمالید ایندفه بدون درد نوک انگشتشو کرد تو منم تکون نخوردم یکم همینجوری بود که حس کردم کف دستش داره میخوره به کونم وای نه انگشتشو کامل کرده بود تو من خیلی تحریک شده بودم دیگه نمیتونستم واسه رویه بخورم اونم متوجه شد بلند شد اومد پشتم وقتی دید چی شده بهم گفت دیدی مامانم استاده منم با سر تائید کردم خیلی بیحال شده بودم همینجوری سر خوردم و خوابیدم ولی انگشت مریم جون همینجوری داشت آروم کار خودشو میکرد رویا لای کونمو باز کرد مریم جونم حرکتاشو تند تر کرد که من نتونستم تحمل کنم خودمو کشیدم جلو مریم جون انگشتشو در اورد و بلند شد من بیحال همونجوری افتاده بودم که اینبار رویا شروع کرد انگشتش راحت رفت تو منم که اروم شده بودم یکم کونمو دادم بالا که رویا راحت تر باشه بعدش رویا انگشتشو در اورد ولی من بازم میخواستم رویا ایندفه با دوتا انگشت اول سوراخمو مالید النگشتاشم چرب کرده بود به من گفت بازم میخوای منم که میدونستم چی در انتظارمه گفتم اوهوم اونم دوتا انگشتو فرو کرد از درد جیغ کشیدم ولی رویا یه دستش رو کمرم بود و نمیتونستم تکون بخورم ادامه داد ،درد پیچیده بود تو پاهام و حس کردم رگ پام گرفته ولی رویا وحشی شده بود دوتا انگشتش کامل رفته بود ولی تکون نمیداد تا اینکه من آروم شدم بعد آروم شروع کرد تکون دادن منم دیگه درد نداشتم و با حرکتام همراهیش میکردم تا دوباره مریم جون اومد رویا اومد کنار من و روی شکم خوابید شروع کردیم لب گرفتن که مامانش اومد پشتمون ایندفه انگشتش نبود من چه چیز گرمو حس کردم رومو برگردوندم مریم جون دوتا خیار نشونمون داد و گفت اونموقع که شما مشغول بودید من رفتم اینارو با اب گرم و ریکا شستم من خیلی ترسیدم ولی رویا گفت نترس مامانم بلده چکار کنه فقط خودتو شل کن .
مریم جون گفت میخوای اول برای رویا بزارم ببینی منم بلند شدم ولی هنوز یکم درد حس میکردم همونجوری نشستم مریم جون خیار چرب کرد یکمم کرم ریخت رو سوراخ رویا خیارو مالید رو سوراخش و آروم آروم فشار داد تا تهش رفت بعد به من گفت حالا تو براش تکون بده منم چشم گفتمو شروع کردم مریم جون گفت حالا درش بیار در اوردم سوراخ رویا باز بود گفت بازم بکن توش اینبار راحت رفت ، اونم گفت دیدی حالا تو بخواب منم که ترسم ریخته بود خوابیدم مریم جون همون کارو با من کرد اولش خیلی درد داشتم ولی بعد راحت شد یه چند دیقه همین کارو کرد بعد در اورد و باز کرد توش وای چه حسسی همین کارو هی تکرار کرد من و رویا دیگه واسه چندمین بار ارضا شده بودیم و بی حس شده بودیم مریم جونم فهمید دیگه ادامه نداد ولی خیارو از کونمون در نیورد بهمون گفت همینجوری بخوابید ما دوتا بیحال افتادیمو مریم جون گفت من میرم یه عصرونه پر انرژی اماده کنم شما هم خواستید بیاید نزارید خیار بیاد بیرون شورتتونو بپوشید اگه در بیارید جریمه داره جریمش یه خیار بزرگتره من گفتم نمیشه که اخه ولی رویا گفت میشه یکم سخته فقط ولی ارزش داره که جرینه نشی و هممون خندیدیم من همش حس میکردم داره میاد بیرون و هی با دستم فشارش میدادم بعدشم رویا کمکم کرد که شورتمو بپوشم واسه اینکه خیالم راحت باشه که جرینه نمیشم شورت لی هم پوشیدن ولی خیلی اذیت میشدم نمیتونستم بشینم اصلا ولی رویا که انگار عادت داشت راحت بود.
مریم جونم که متوجه شد گفت اگه سختته درش بیار دیگه منم خیالم راحت شد پاشدم همونجا شورتمو در اوردم و خیارو دراوردم، غافل از اینکه سخت ترین جریمه در انتظارم بود.

خوب دوستان تا اینجا نوشتم ولی اگه خوشتون اومده باشه و نظرات خوب باشه ادامه میدم.
بازم میگم من داستان نویس نیستم و میدونم نتونستم رعایت کنم چون فقط میخوام خاطراتمو بنویسم.
منتظر ادامه باشید

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2016-12-05 07:20:20 +0330 +0330

اووووف لز (inlove) :-P
با شنیدن اسمشم عابم میاد ، فقط امیدوارم کنتور نندازه ?

بسی لذت بردیم ، سپاس فراوان (inlove) ?

1 ❤️

2016-12-05 07:27:04 +0330 +0330

این نوشته ها ادامه داره و من بخشهای دیگه ای از زندگیمو مینویسم که به واسطه آشنایی با رویا و مامانش برام اتفاق افتاده

4 ❤️

2016-12-05 07:30:27 +0330 +0330
نقل از: DarkWeb اووووف لز (inlove) :-P با شنیدن اسمشم عابم میاد ، فقط امیدوارم کنتور نندازه ?

بسی لذت بردیم ، سپاس فراوان (inlove) ?

ممنون از نظرت.
حتما بعد از خوندن کل خاطراتم متوجه میشی واقعیه چون من بلد نیستم اب و تاب بدم و چیزی اضافه کنم.

1 ❤️

2016-12-05 07:32:26 +0330 +0330
نقل از: mamuli69 عاشق لزبینام

لطفا در باره خاطراتم هم نظر بده

0 ❤️

2016-12-05 07:33:09 +0330 +0330
نقل از: hamedmorade big like

میشه اون عکس رو تکرار نکنی توی تین پست ؟ لطفا

0 ❤️

2016-12-05 07:56:57 +0330 +0330

جالب بود
عاشق بچهای لز هستم
ولی متاسفانه قسمت نشده یه بار از نزدیک ببینیم ?

0 ❤️

2016-12-05 08:08:05 +0330 +0330
نقل از: hamhero93 من عاشق لزم. دوست دارم خیلی دوست دارم لز رو از نردیک تماشا کنم. و یا با اون فرد دوست و در ارتباط باشم.خاطرت فوق العاده بود برام. من پسرم 23 تهران. بدون تجربه سکس میشه با هم اشنا شیم؟

این که اقایون دوست دارن لز رو ببینند شک ندارم چون تجربه کردم و توی قسمتهای بعدی خاطراتم میخونید

0 ❤️

2016-12-05 08:09:54 +0330 +0330
نقل از: SEN_BALA جالب بود عاشق بچهای لز هستم ولی متاسفانه قسمت نشده یه بار از نزدیک ببینیم ?

امکانش خیلی کمه که بتونی لز رو ببینی ولی شدنیه

0 ❤️

2016-12-05 08:23:36 +0330 +0330
نقل از: sahar.raz1990
نقل از: DarkWeb اووووف لز (inlove) :-P با شنیدن اسمشم عابم میاد ، فقط امیدوارم کنتور نندازه ?

بسی لذت بردیم ، سپاس فراوان (inlove) ?

ممنون از نظرت.
حتما بعد از خوندن کل خاطراتم متوجه میشی واقعیه چون من بلد نیستم اب و تاب بدم و چیزی اضافه کنم.

مهم اینه که سکسی و جذاب باشه ، واقعی یا خیالی فرقی نداره . چون داستانه :) ?

ادامه بدید :)

0 ❤️

2016-12-05 08:52:22 +0330 +0330
نقل از: sahar.raz1990
نقل از: SEN_BALA جالب بود عاشق بچهای لز هستم ولی متاسفانه قسمت نشده یه بار از نزدیک ببینیم ?

امکانش خیلی کمه که بتونی لز رو ببینی ولی شدنیه

اره امکانش خیلی پایینه
ولی خو اگ بشه ک عالیه حرف نداره

0 ❤️

2016-12-05 10:36:26 +0330 +0330
نقل از: amirosexer خیلی عالی بود خوب هم نوشته بودی

مننون از نظرت

0 ❤️

2016-12-05 10:38:01 +0330 +0330
نقل از: amirosexer من حاضرم میلیون میلیون خرج کنم تا با چند تا لز گرم و مهربون باشم حیف که همه الکین و سر کاری و فقط نقش بازی می کنن برای پول

دوست عزیز
یه لزبین واسه پول لز نمیکنه واسه حس خودشه فقط.
پس اگه کسی ازت پول خواست حتما کلاهبرداره

0 ❤️

2016-12-05 11:26:33 +0330 +0330
نقل از: amirosexer
نقل از: sahar.raz1990
نقل از: amirosexer من حاضرم میلیون میلیون خرج کنم تا با چند تا لز گرم و مهربون باشم حیف که همه الکین و سر کاری و فقط نقش بازی می کنن برای پول

دوست عزیز
یه لزبین واسه پول لز نمیکنه واسه حس خودشه فقط.
پس اگه کسی ازت پول خواست حتما کلاهبرداره

من فانتزيم رو بيان كردم
اميدوارم ناراحت نشده باشيد

نه دوست عزیز ناراحت نشدم اینو فقط برای این گفتم که مراقب کلاهبردارا باشی.

0 ❤️

2016-12-05 11:32:59 +0330 +0330
نقل از: me_unique چرا به عنوان داستان نذاشتی؟ اونطوری بهتر بود

فرستادم ولی نزاشتن هنوز

0 ❤️

2016-12-05 12:01:21 +0330 +0330

سلام به همه دوستان.
طبق قولی که داده بودم ادامه خاطراتم رو مینویسم.
اونروز عصر من نتونستم خیار رو نگه دارم و سختم بود مریم جونم گفت اگه میخوای در بیار منم همونجا شورتمو در اوردم و خیار رو در اوردم.
اومدم شورتمو بپوشم که مریم جون اجازه نداد و گفت باید جریمه بشی.
منم فکر کردم قراره همینجوری بشینم که چون قبلش اون همه راحت بودیم سختم نبود و نشستم.
عصرونه خوبی خوردیم و حال هممون خوب بود منم دلم خوش بود که چه جریمه راحتی،ولی بعد چند دیقه رویا گفت مامان پس جریمه سحر چی؟ که مریم جون گفت صبر کن همین الان،بعدشم به رویا گفت شورتشو در بیاره و بخوابه به منم گفت برم خیار رویا رو تکون بدم منم مثل همون بار انجام دادم وقتی خیار رو در میوردم سوراخش تا چند ثانیه باز میموند منم دوباره میکردم رویا هم معلوم بود از ناله های شهوت انگیزش که داره حال میکنه.
مریم جونم رفت تو آشپزخونه و چند دیقه بعدش با چنتا خیار که خیلی بزرگتر از قبل بودن برگشت بعد به من گفت خیار رویا رو دربیار که من در اوردم به جفتمون گفت چهار دست و پا بشیم من که تقریبا فهمیده بودم چه بلایی قراره سرم بیاد با ترس و لرز اماده شدم رویا هم کنارم شروع کردیم لب گرفتن که یادم بره قرار جر بخورم.
رویا گفت اماده باش که قراره کونت پاره شه و با مریم جون خندیدن.
مریم جون اومد پشتمون و بازم از کرم ریخت رو سوراخم ارووم اانگشتشو فشار داد که خیلی درد حس نکردم یکم انگشتشو چرخوند ،انگار برام خیلی راحت شده بود خودمم همراهی کردم و کونمو میچرخوندم بعد انگشتشو در اورد همون خیار کوچیک قبلی رو گزاشت تو کونم منم خوشحال شدم که چه جریمه راحتی یکم تکون داد بعد بهم گفت حالا پاشو ولی خیار نباید در بیاد منم با احتیاط یه دستمو گزاشتم رو خیار و بلند شدم همونجوری نشستم و خیارو تو کونم کنتر کردم حالا نوبت رویا بود وایییی یکی از اون خیارای بزرگو برداشت داد به من گفت خیسش کن منم کردم تو دهنم و لیس زدم بهش خیلی گرم بود چون میدونستم با آب داغ شسته بعد ازم گرفت مالید در سوراخ رویا یکم کرم ریخت و مالید درش شروع کرد فشار دادن معلوم بود رویا داره درد میکشه یکم تکون خورد مریم جون به من گفت کمرشو نگه دارم منم اومدم کنار رویا و گفتم فعلا که خودت داری جر میخوری ،مریم جون تقریبا نصفه خیارو کرده بود تو کون رویا منم انقدر حواسم پرت این صحنه بود که یادم رفت خیارم اومده بیرون تا اومدم برش دارم مریم جون دستمو گرفت و نزاشت بهم گفت مثل رویا بشم، منم رویا دیگه آروم شده بود منم چهار دستو پا شدم مریم جون همون خیارو با فشار کرد تو کونم یکم درد داشت ولی راحت رفت حالا اون داشت واسه من و رویا تکون میداد خیار منو هی در میورد دوباره میکرد منم قشنگ احساس میکردم بازه باز شدم تا اینکه خیارو در اورد بعدش یه خیار بزرگ رو حس کردم انقدر بزرگ بود که نمیرفت تو مریم جون قشنگ چربش کرده بود و میمالید آروم سرشو فرستاد تو من از درد جیغ کشیدم اشکم در اومده بود ولی مریم جون اعتنا نمیکرد و به رویا گفت منو نگه داره رویا اومد کنارم نشست و گفت دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره من از درد داشتم میمردم اونم منو نگه داشت و شرو کرد سینه های درشتمو مالیدن مریم جون همچنان مشغول بود من دیگه کاملا اون خیار کلفت رو حس میکردم انقدر چربش کرده بود که راحت میچرخوندش منم آروم شدم چند دیقه ادامه داد در اورد ولی باز فشارش داد بازم درد کشیدم ولی کمتر همین کارو انقدر ادامه داد که دیگه راحت میرفت تو و میومد بیرون دیگه بیحال شده بودم همونجوری رو شکمم دراز کشیدم مریم جون به رویا گفت اون بیاد برام ادامه بده منم کونمو یه کم اوردم بالا تا راحت بتونه تکون بده رویا خیلی ملاحظه میکرد و زیاد در نمیورد دیگه جون نداشتم گفتم بسه مریم جون گفت باشه ولی باید خیار تو کونت بمونه منم همونجوری خوابیدم نمیدونم چجوری خوابم برده بود انگار اروم رو ابرا بودم رو یا هم کنارم نشسته بود و کمرمو ماساژ میداد واقعا حس خوبی بود.

2 ❤️

2016-12-05 12:15:12 +0330 +0330
نقل از: wahidahmadi داستانت خیلی حال داد به من ابجی هام و مامانم مریم ابجیم میخوند و بقیه گوش میدادیم و مامانم و سمانه باهم لز میکردن و من و ابجی سارا هم لب تو لب شده بودیم خیلی قشنگ نوشته بودی مرسی

مرسی
هنوز کیش هستید؟ خوش بگذره

0 ❤️

2016-12-05 12:58:10 +0330 +0330

عالی بود داستانت. مرسی

0 ❤️

2016-12-06 04:54:59 +0330 +0330
نقل از: Mehdi248 عالی بود داستانت. مرسی

ممنون از نظرت

0 ❤️

2016-12-06 04:56:11 +0330 +0330
نقل از: hamhero93 با اینکه دوست دارم خاطرتو ولی سعی میکنم دیگه نخونم.

هر جور راحتی .
اجباری نیست

0 ❤️

2016-12-06 06:13:07 +0330 +0330

به به قسمت دوم هم عالی و خوب بود (inlove)

فقط تو داستان از جزئیات کوچک نگذر ، مثل اه و اوه کردن ، صدای درد و غیره : مثلا بگی آییییییی یا اخخخخخ ، اینطور جزئیات ذهن رو بیشتر همراه داستان میکنه و خیلی محرکه :)

مرسی از ادامه داستانت ?

0 ❤️

2016-12-06 06:19:25 +0330 +0330
نقل از: DarkWeb به به قسمت دوم هم عالی و خوب بود (inlove)

فقط تو داستان از جزئیات کوچک نگذر ، مثل اه و اوه کردن ، صدای درد و غیره : مثلا بگی آییییییی یا اخخخخخ ، اینطور جزئیات ذهن رو بیشتر همراه داستان میکنه و خیلی محرکه :)

مرسی از ادامه داستانت ?

واقعا ممنون از پیگیریت و نکته اینکه من تا چند قسمت رو ندشتم و گفتم که متاسفانه داستان نویسی بلد نیستم ولی ممنون که نظر دادی

0 ❤️

2016-12-06 06:21:31 +0330 +0330

خدا وکیلی داستانت حقیقت داشت یا تخیلی بود؟

0 ❤️

2016-12-06 11:41:32 +0330 +0330
نقل از: Endlast عالی بود

مرسی

0 ❤️

2016-12-06 12:06:32 +0330 +0330
نقل از: sahar.raz1990
نقل از: SEN_BALA جالب بود عاشق بچهای لز هستم ولی متاسفانه قسمت نشده یه بار از نزدیک ببینیم ?

امکانش خیلی کمه که بتونی لز رو ببینی ولی شدنیه

با شما میشه؟

0 ❤️

2016-12-07 07:28:29 +0330 +0330

سلام به همه عزیزان
بزودی قسمت سوم رو میزارم.
امیدوارم لذت ببرید و به من انرژی بدید که بقیشو زودتر بنویسم .

سورپرایزهای زیادی هست که بعدا متوجه میشید.

0 ❤️

2016-12-07 07:47:59 +0330 +0330

یکم بعد مریم جون اومد گفت بریم حموم خودمونو بشوریم ،من که از درد نمیتونستم راه برم رگ پام گرفته بود و عضلاتش منقبض شده بود،رویا کمکم کرد و با هم رفتیم حموم مریم جونم اومد ولی من اینقد بی حال بودم که نشستم روی سکو اونا خودشونو شستن بعدم منو شستن وقتی مریم جون دست میکشید لای پام همش فکر میکردم الانم چیزی میکنه تو کونم ولی خیلی اروم منو شستن و با حوله اومدیم بیرون خیالم راحت بود فردا جمعه هست و منم میتونم اینجا بمونم تازه شنبه هم تعطیل بود و این منو بیشتر خوشحال کرد ،مریم جونم گفت نگران نباش فردا هیچ دردی نداری.
خودمونو خشک کردیم و فقط تاپ و شرت پوشیدیم شام مریم جون سنگ تموم گزاشت و ازرستوران غدا سفارش داد اینقدر ضعف داشتم که یه پرس کامل غدا خوردم خودمم تعجب کرده بودم بعد شام چون عصری استراحت کرده بودیم خوابمون نمیومد مریم جون گفت جریمه که شدی حالا موقع جایزته.
کنارم نشسته بود و نوازشم میکرد.
کم کم لبامون قفل شد رویا هم اومد تو جمع و از پشت بغلم کرد و سینه هامو از زیر تاپ گرفت بعدشم خودم دستمو اوردم بالا که تاپمو در بیاره.
توی یه حرکت هر سه تامون لخت شدیم من نشسته بودم روی مبل مریم جون اومد نشست وسط پاهام و کسم رو به دهن گرفت رویا هم بغلم لب میگرفتیم و سینه هامو میمالید.
فقط از ترسم به مریم جون گفتم مراقب باشه دخترم دردسر نشه اونم گفت درک میکنم عزیزم با دستام سرشو چسبونده بودم رو کسم و با موهاش بازی میکردم رویا هم اومد نوک سینه هامو هی میک میزد و میزاشت تو دهنش دیگه درد یادم رفته بود واقعا رو ابرا بودم مریم جون یجوری کسمو لیس میزد که تکون میخوردم با دستاش لای کسمو باز کرده بود و چوچولمو میک میزد هی لای کسمو لیس میزد قشنگ ترشحمو حس میکردم که داره میاد بیرون ولی مریم جون امون نمیداد یکم که سر حال اومدم به مریم جون گفتم جایزه رویا چی ؟ که اونم گفت جاهاتونو عوض کنید حالا نوبت رویا بود که کسش پر اب بشه ولی من که دیت کشیدم لای پاش دیدم خیسه،مریم جون شروع کرد واسه رویا لیس زدن منم سینه های کوچولوی رویا رو میخوردم،فکر کنم رویا لیشتر از من ارضا شد چون اونم بی حال شد من که عاشق مریم جون شده بودم گفتم پس جایزه شما چی که این همه به ما جایزه دادید اونم گفت نوبت منم میشه بلند شد رفت تو آشپز خونه منو رو یا هم بلند شدیم مریم جون از اونجا داد زد لباساتونک نپوشید اول جایزه منو بدید بعدشم با همون خیار بزرگا اومد من که از ترس خشکم زد به رویا نگاه کردم بهم گفت نترس واسه ما نیست .
مریم جون اومد و به من گفت بازم میخوای لیس بزنم؟ من که از خدام بود قبول کردم منو مریم جون ۶۹ شدیم من زیر مریم جون رو وای طعم کسش عالی بود بوی عطر شهوت پیچیده بود ،رویا هم اومد پشت مریم جون و سوراخ گونشو لیس میزد منو رویا شیطونی میکردیم یوقطایشم زبون همو میخوردیم‌.مریم جون با همون مهارت کسمو پر آب کرده بود لیس میزد میمکید وایییییی.
بعد بلند شد خیارا رو اورد گفت حالا نوبت شماست منو جریمه کنید من و رو یا هم یه چشمک به هم زدیم که رو یا گفت هوی دختره مامانمو جرندی که جرت میدم مریم جونم گفت این دخترم که امروز جرخورده بسشه.بیشتر از کارا از حرف زدن باهاشون لذت میبردم کلی میخندیدیم.
اول رویا شروع کرد انگشتشو چرب کرد و مالید در کون مریم جون ارووم کرد توش تکدن داد بعد دراورد دوتا انگشتو محکم میکرد تو و میچرخوند مریم جون ناله های شهوت انگزش بلند شده بود منم یه دستم رو کمرش بود با یه دست سینه هاشو نوازش میدادم ،رویا خیارو برداش گزاش تو دهن من منم مثلا ساک زدم بعد دادمش مریم جون اومدم جلوش خیارو گزاشتم رو کسم مثلا الته اونم ساک میزد خیارو دادم به رویا اونم چریش کرد گزاشت در سوراخ مریم جون با یه فشار کرد تو داد مریم جون در اومد ولی نمیتونیست تکون بخوره من کمرشو گرفته بودمرویا ادامه داد دقیقا همون کارایی که مریم جون با ما کرده بود رو انجام داد وقتی خیار رو از کون مریم جون در میورد قشنگ باز میموند تا میومد بسته بشه دوباره میکرد توش چند دیقه بعد مریم جون گفت حالا نوبت توئه اروم یه دستش رو برد پشتش خیار رو نگه داشت و بلند شد به کمر خوابید پاهاشم داد بالا حالا من قشنگ میدیدم خیار میخواد از کونش بیاد بیرون ولی نمیزاشت کس نازشم باز شده بود منم خیارو برداشتم گرفتم جلو رویا یکم ساک زد و لیسش زد همونجوری گزاشتم رو کس مریم جون و میمالیدم روش قشنگ تحریک شد و سوراخ کسش باز شده بود انقدر ترشح داشت که تا خیارو فشار دادم رفت تو ولی نمیشد همشو بکنم گفت باید کنترلش کنی که نرو تو منم چون خیار بزرگ بود راحت کنترل میکردم چون جلوی مریم جون دولا شده بودم رویا هم اومده بود از پشت چسبیده بود بهم و سینه هامو میمالید من دیگه حرکاتم غیر ارادی شده بود به مریم جون گفتم خودش کنترل کنه منم خیاری که تو کونش بود رو در میوردم و میکردم تو تا دیگه هر سه تامون بی حال شدیم و همونجا دراز کشیدیم دیگه نصفه شب بود که ما خوابیدیم سه تایی لخت تو بغل هم .
صبح بیدار شدم دیدم رویا کنارم خوابیده بلند شدم که برم دستشویی دیدم پادرد امون نمیده عضله پام به خاطر فشار دیروز منقبض شده بود.
رویا رو صدا زدم اونم بلند شد که کمک کنه مریم جون تو آشپزخونه بود فهمید اینجوری شده گفت یه دوستام سالن ماساژ داره میریم پیشش با ماساژ عضلت شل میشه.
دیگه تا عصر همش شوخی و خنده و حرف بود و من از خوشی درد زیادی حس نمیکردم ولی به اصرار مریم جون که برای من و رویا وقت گرفته بود رفتیم سالن ماساژ.

با نظراتتون بهم انرژی بدید مرسی

3 ❤️

2016-12-07 07:50:51 +0330 +0330

از کص هر 3تاتون عکس بزار ببینیم بعد اپیلاسیون کص کدومتون خوردنی و کردنی تره

0 ❤️

2016-12-07 07:54:33 +0330 +0330
نقل از: yashark111 از کص هر 3تاتون عکس بزار ببینیم بعد اپیلاسیون کص کدومتون خوردنی و کردنی تره

خخخخ

0 ❤️

2016-12-07 09:45:19 +0330 +0330

هر سه قسمت عالی بود ادامه بده
کاش قسمت بشه از نزدیک ببینیم ? ?

0 ❤️

2016-12-07 10:30:52 +0330 +0330
نقل از: SEN_BALA هر سه قسمت عالی بود ادامه بده کاش قسمت بشه از نزدیک ببینیم ? ?

سعی میکنم جوری بنویسم که شما خودتونو اونجا حس کنید

0 ❤️

2016-12-07 14:16:50 +0330 +0330

عالی عالی عالی دوست داریم

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «