خانواده من(4)

1399/11/03

روشو برگردوند و دوباره خوابید
منم که دیدم آب از سرم گذشت بیخیال همه چیز همونجوری کنار غزاله دراز کشیدم و خوابیدم
ساعت حدود ۸یا ۹شب بود که بیدار شدم هنوز غزاله خواب بود ولی سیمین سر جاش نبود
پاشدم شلوارکمو پوشیدم و رفتم سمت اتاقش،صدای آرومی میرسید به گوشم از اتاق
در کامل بسته نشده بود
از گوشه در نگاه کردم دیدم سیمین لخت رو تخت دراز کشیده و گوشی به دست و داره خودارضایی میکنه
میخواستم همون لحظه برم ولی یه چیزی اجازه نداد
تند تند داشت کسشو میمالید و اصلا تو حال خودش نبود
نمیدونم چرا ولی کیر منم کامل راست شده بود یه لحظه از خودم خجالت کشیدم که وایسادم و دارم نگاه میکنم و از اون بدتر راست کرده بودم
تا حالا لخت سیمینو ندیده بودم
همینجوری داشت کسشو میمالید که با نفس نفس بلند یه لحظه آروم گرفت ولی همچنان دستش رو کسش بود و داشت نوازشش میکرد
برگشتم دیدم غزاله تو حال ایستاده و داره منو نگاه میکنه
صداش زدم بیاد سمتم چون اگه من میرفتم حتما کیرمو میدید که راست شده
از راهرویی که اتاق خواب ها رو به حال میرسوند رد شد و رسید به من منم برگردوندمش و هدایتش کردم سمت اتاق خودم و گفتم خواستم ببینم سیمسن خوابه یا نه و دوباره شروع کردم خوردن لباش و انداختمش رو تخت
لختش کردم و خودمم لخت شدم واقعا دیدن سیمین تو اون حالت منو دیوونه کرده بود و کاملا شهوتی شده بودم
بعد از خوردن کس غزاله افتادم روش و تلنبه میزد خیلی عمیق و وحشیانه
صدای غزاله دیگه دراومده بود هم میگفت اروم تر هم محکم تر چنگ میزد منو
من دراز کشیدم و اون اومد روی من و کیرمو گذاشت تو کسش
همینجور که بالا پایین میشد سینه هاشو محکم گرفتم دستم و نگاش کردم
چهره سیمینو به جای غزاله داشتم میدیدم همین کافی بود تا تو همین لحظه ارضا شم و همه آبمو خالی کنم تو کس غزاله
بغلم و کردو هر دو نفس نفس میزدیم
کاملا عذاب وجدان داشتم که سیمینو جای غزاله فرض کرده بودم ولی دست خودم نبود که…
از این ماجرا گذشت چند روزی
تو این مدت نمیدونم چم شده بود کاملا دیدم نسبت به سیمین تغییر کرده بود
قبلا اصلا اینجوری نبودم اصلا به هیکلش توجهی نداشتم همیشه جلوم با شلوارک و تاپ میگشت ولی دیگه فرق کرده بود
خط نگاهم روی سینه و باسنش بود و احتمالا خودشم متوجه شده بود ولی پوشششو تغییر نداد
سینه های بزرگ و باسن خوش فرمش دیوونم کرده بود
با این حال هنوز ته وجودم میدونستم که این کار اشتباهه و اون خواهرمه حرمت باید حفظ بشه
هر بار سکس با غزاله سیمینو فرض میکردم و دیگه از اون عذاب وجدانه خبری نبود

روز جمعه بود و قرار بود غزاله بیاد اینجا و البته یکی از دوستاشم میخواست بیاره که با من و سیمین آشنا شه
منم رفتم نهار و تنقلات و مشروب و ذغال و تنباکو گرفتم و اومدم خونه
وقتی رسیدم غزاله و دوستش مهتابم اومده بودن
سلام و احوال پرسی کردیم و سیمین و غزاله رفتن برای آماده کردن نهار همه گرسنه بودیم
اون ۲تا که لباس راحت تنشون بود ولی مهتاب هنوز یخش آب نشده بود چون شالشو هی میکشید سرش و یه لباس جم و جورم پوشیده بود
خلاصه نهارو خوردیم و شروع کردیم به قلیون کشیدن و فیلم دیدن و بازی کردن
مهتاب و سیمین که با هم اوکی شده بودن داشتن فیلم ترسناک میدیدن و من و غزاله هم که داشتیم تخته میزدیم و قلیون میکشیدیم
بعد از باخت بدی که از غزاله داشتم پاشدم گفتم خوبه آوانس دادم بهتا کُری نخون
اونم خندید،واقعا بازیش خوب بود
رفتم بساط مشروبو چیدم و نشستیم شروع کنیم
مهتاب خیلی مظلوم میزد خیلی ریزه میزه بود و واقعا خوشگل
کم و بیش باهامون میخورد
چند پیک سبک که خوردیم گوشی غزاله زنگ خورد و مادرش بود و مجبور شد بره
مهتابم که یکم غریبی میکرد با خودش برد و عذر خواهی کردن ازمون.
خواستم بساطو جمع کنم که سیمین گفت مگه خودمون آدم نیستیم بشین بخوریم بابا
یه آهنگ پلی کردم و با هم شروع کردیم به خوردن
یکم داغ شده بودیم و کله ها گرم
سیمین با آهنگ میخوند و منم نگاهم رو سینه هاش بود،هی سعی میکردم حواسم پرت بشه ولی نمیشد
بعد از خوردن چند پیک و بگو بخند و خوش گذرونی هر دو کاملا مست شده بودیم
من واقعا تحریک شده بودم و اگه غزاله اینجا بود جلوی مهتاب و سیمین میکردمش
سیمین سرشو گذاشت رو پای منو و چشماشو بست
نگاه من روی باسن و سینه هاش بود فقط…

1900 👀
4 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «