دانلود اهنگ جدید شاهین نجفی (ﻣـــﺮﮒ ﻧﺎﺯﻟــــﯽ)

1392/02/12

‎‏

دانلود لینک مستقیم از شهوانی

https://up.shahvani.com/uploads/1367556526.mp3

در دل مــَـرگــ نازلـــــی از شاهیـن بغضیستــــــــ

این شعر رو شاملو در واقع در ستایش وارطان خونده بود.معرفی وارطان ساخلانیان از ویکی پدیا:وارطان سالاخانیان در ششم بهمن ۱۳۰۹ در تبریز چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۲۱ با خانواده‌اش به تهران آمد. آنها بعد از چهار سال مجدداً به تبریز بازگشتند.

وارطان به همراه پدرش در کارخانه‌ای در تبریز مشغول کار شد. وی پس از هشت ماه کار طاقت‌فرسا بدون دریافت دستمزد به همراه خانواده راهی تهران شد و در آنجا به رانندگی تاکسی پرداخت تا خرج خانواده را تامین کند. به زودی مثل بسیاری از جوانان جذب تنها جریان متشکل چپ در آن زمان، ـ «حزب توده» ـ شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وارطان به فعالیت خود به صورت مخفی ادامه داد. فعالان چاپخانه‌ی حزب توده به انتشار نشریه مبادرت و در سطح وسیعی در جامعه پخش می‌کردند. برای دستگاه پلیسی کودتا کشف و نابود کردن این چابخانه در راس تمام فعالیت‌ها قرار گرفته بود.

در غروب ششم اردیبهشت سال ۱۳۳۳، ماموران کودتا به طور اتقافی به اتومبیلی که وارطان و کوچک شوشتری در آن بودند در دروازه دولت، ایست دادند. وارطان با خونسردی به پرسش‌های ماموران پاسخ داد و کوچک شوشتری نیز بدون اینکه هیچ رفتار مشکوکی از خود نشان دهد در ماشین نشست. در این هنگام ماموران از وارطان خواستند که صندوق عقب ماشین را باز کند تا مورد بازرسی قرار گیرد. ماموران به محض باز کردن صندوق عقب ماشین، با انبوهی از نشریه‌های رزم (ارگان جوانان حزب توده) مواجه شدند.

وارطان و کوچک را به سرعت به فرمانداری نظامی انتقال دادند تا زیر بازجویی و شکنجه بتوانند محل چاپخانه را کشف کنند. ۶ روز بعد (در ۱۲ اردیبهشت ماه)، کوچک شوشتری بدون کوچک‌ترین اعترافی، زیر شکنجه‌های شدید جان سپرد.

بعدها یکی از شکنجه‌گران، صحنه‌ای از شکنجه‌های وارطان را این‌گونه توصیف می‌کند:

انگشت سبابه‌ی وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی، حرف نمی‌زد. وارطان گفت: می‌شکند با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت: می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت دیدی گفتم می‌ش کند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد".

واراطان در ۱۱ اردیبهشت (روز جهانی کارگر) در زندان، روی درِ سلول رِنگ گرفت و به شادی پرداخت؛ که فورا توسط شکنجه‌گران به شکنجه‌گاه برده شد و چنان مورد شکنجه قرار گرفت که ۲۴ ساعت بیهوش بود.

سرانجام در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۳، مامورین رژیم پهلوی، جمجمه‌ی وارطان را در حالی که اثرات سوختگی و شکنجه در تمام بدنش نمایان بود با مته سوراخ کردند و به زندگی او پایان دادند. جسد وارطان را در رودخانه جاجرود رها کردند تا این‌گونه وانمود کنند که بر اثر حادثه به درون رودخانه افتاده و غرق شده‌است.

شاملو پس از کودتای ۲۸ مرداد وقتی در زندان بود با وارطان سالاخانیان آشنا شد. وارطان در آن زمان یک شکنجه‌ را تحمل کرده بود. چندی بعد یکی دیگر از اعضای حزب توده که دستگیر شد از او نام برد. وارطان بار دیگر زیر شکنجه رفت ولی لب از لب نگشود تا کشته شد. شاملو که هم‌بند وارطان بود شعر وارطان سخن نگفت را سرود که ابتدا برای گذر کردن از سد سانسور، «نازلی» جای «وارطان» به‌کار برده شد و به قول شاعر «شعر را به تمام وارطان‌ها تعمیم داد.

وارطان

پس از درگذشت وی از طرف آیت‌الله رضا زنجانی که مسؤول مالی آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و وکیل شرعی آیت‌الله میلانی بود، مامور می‌شود که ماهانه ۱۵۰ تومان به خانواده وی پرداخت کند. این کمک هزینه به مدت ۲۹ سال تا هنگام درگذشت آیت‌الله رضا زنجانی در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۲ ادامه داشته‌است. پس از درگذشت آیت‌الله زنجانی خانواده وی بر مزار او در حرم فاطمه معصومه حضور میابند

1847 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2013-05-03 02:03:48 +0430 +0430

فاز نداد :-D

0 ❤️

2013-05-03 02:09:46 +0430 +0430

[quote=مازیار خان]فاز نداد :-D[/quote]

فاز دار هم میخونه به موقش :D

0 ❤️

2013-05-03 05:51:43 +0430 +0430

نازلی بهار، خنده زد و ارغوان شکفت

در خانه، زیر پنجره، گل داد یاس پیر

دست از گمان بدار

با مرگ نحس پنجه میفکن

بودن به از نبود شدن خاصه در بهار…

نازلی سخن نگفت؛

سرافراز، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت…

نازلی سخن بگو

مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته‌ست

نازلی سخن نگفت؛ چو خورشید

از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت…

نازلی سخن نگفت

نازلی ستاره بود

یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت…

نازلی سخن نگفت

نازلی بنفشه بود، گل داد و مژده داد:

«زمستان شکست» و رفت…

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «