روزی روزگاری اعضای بدن میخواستند که مدیر انتخاب کنند. مغز و قلب کاندید میشن، و قلب رأی میاره. همه اعضا به قلب تبریک میگن ولی مقعد اعتراض میکنه و میگه: من اصلا قبول ندارم و میخوام مدیر بشم!
بقیه اعضا میگن دیگه انتخابات تمام شده و قلب رأی آورده…
مقعد می گوید: عهههه … اگر اینطوره من اصلا اعتصاب می کنم! برخی از اعضا به او میگن: مقعد جان! بیا و از خر شیطون پیاده شو! ولی او بهیچوجه قبول نمیکنه و میگه من دیگه کار نمی کنم! خلاصه اعضای دیگه هم، از خیره سری او دلسرد میشن و میگن: به جهنم که نمیخوای کار کنی و او را به حال خودش رها می کنند.
چند روزی میگذره و …
کلیه از کار می افته،
کبد از کار می افته،
چشمها از حدقه بیرون میزنن،
…
خلاصه اعضایی که وخامت اوضاع را حس کرده اند، دوباره پیش مقعد میان و میگن:
عزیزم! گلم! قشنگم!، بیا و کار کن!
مقعد میگه: نه، من که گفتم میخوام “مدیر” بشم!
اعضای مذاکره کننده به اتفاق آرا میگن: باشه، هرچی تو بخوای! بدن دیگه داره از پا در میاد…!
مقعد که مطمئن میشه دیگه هیچ مانعی وجود نداره و مدیرکل اعضای بدن شده، با خوشحالی میگه:
چه خوب! حالا که من مدیر شده ام، “کجا باید بر…نم؟” !!!
حالا مدیونین اگه فکر کنین که این داستان هیچ ارتباطی به اوضاع و احوال امروز مملکت ما داشته باشه!
پ.ن. این یک داستان قدیمی است که من آن را با تغییراتی اینجا نوشتم.
حالا بگین به نظر شما این داستان تمثیلی/ استعاری بیشترین ربط رو به کدام یک از معضلات فعلی مملکت پیدا میکنه؟
صل علی محمد ارژنگ ما خوش آمد! 😁
ممنون.
خواستم رفقا به تمثیل بکار برده شده فکر کنند. ;)
این در مورد اعضای بدن یک انسان عادی ست!! چون اگه آخوند بود بلافاصله عمامه میزانش و میگفت این عمامه را بر سر هرکه بزاری کونش گشاد میشه!! مقعد این رو بخوبی میدونه
باز هم دیدی نوین به مسئله ای کهن! 😁
همین داستانو "با همین نگارش" و همین عکسا تو تاپیک یه فعال سیاسی و نترس و شجاع دیده بودم ، ممکنه همون باشی ؟؟😁
No Comments 😁
:)
بله به هرحال تنها کاری بوده که بلد بوده! 😁
ولی رئیس مقایسه اش با وضع امروز مملکت یکم سخته چون به همین راحتی ها نیست ولی بازم نزدیک بود
رفیق مقایسش کمی پیچیدگی داره! باید به یه مورد خاصی فکر کنی…;)
ولی رئیس مقایسه اش با وضع امروز مملکت یکم سخته چون به همین راحتی ها نیست ولی بازم نزدیک بود
رفیق مقایسش کمی پیچیدگی داره! باید به یه مورد خاصی فکر کنی…;)
حق با شماست یکم پیچیدگی داره ، ولی منتهای مراتب بنظرم شما خواستی به یه طریقی و گرفتن اون پیچیدگی منظور رو برسونی
2-3 مورد خاص هست حالا بعد اینکه بچه ها نظر دادن منم مینویسم اونها رو…
همین داستانو "با همین نگارش" و همین عکسا تو تاپیک یه فعال سیاسی و نترس و شجاع دیده بودم ، ممکنه همون باشی ؟؟😁
No Comments 😁
😁
واقعا انگیزه یه سریا از چندشخصیتی بودن چی میتونه باشه…
من “تک شخصیتی” هستم! از خودشون بپرس! 😁
همین داستانو "با همین نگارش" و همین عکسا تو تاپیک یه فعال سیاسی و نترس و شجاع دیده بودم ، ممکنه همون باشی ؟؟😁
No Comments 😁
😁
واقعا انگیزه یه سریا از چندشخصیتی بودن چی میتونه باشه…
من “تک شخصیتی” هستم! از خودشون بپرس! 😁
میدونم چه خبره مهندس😁
این تاکیدی که میکنی روی دکتربودنت منو یاد دکتررر افشا ساختمان پزشکان میندازه… دکتررافشار 😁
باشد! باشد! شما بفرمایید مهندس!
دیگه بعد دو تا دکتری به آدم بگن مهندس خودش یجوری زیر سوال بردن کل سیستم آموزشی هست!
اما شما آزادی جانم! 😁
اومدی اینجا تظاهرات کردی؟ 😁
اومدی اینجا تظاهرات کردی؟ 😁
پست رو تحویل نگرفتی که شر بگیم ، گفتم عدم نمایش برا همیشه ش کنم . من یک عدد جقی بی آزار هستم . خخخخ
برداشتی جوات خیابانی رو هم با خودت آوردی؟
اومدی اینجا تظاهرات کردی؟ 😁
پست رو تحویل نگرفتی که شر بگیم ، گفتم عدم نمایش برا همیشه ش کنم . من یک عدد جقی بی آزار هستم . خخخخ
برداشتی جوات خیابانی رو هم با خودت آوردی؟
جواد خودش اومد به روح عمه م . تازه نبودی ببینی که چه زمینی خورد همون وسط راه . خخخ
.
یه روزی دلت واس کرسی شر هام تنگ میشه . به حق پنشتن آل ممه 85 . خخخ
.
دیگه شر نمیگم تا جق سوز بشی .
خلاف ملاف ، غلاف . خخخ
😁 😁 😁