با دوست عزیزی که در خارج از ایران ساکن هست راجع به اوضاع و احوال وخیم ایران صحبت میکردم. به من گفت که بد نیست این مطالب رو گردآوری کنم و یکجا بنویسم تا همه مطلع بشن. بعضی مطالب رو خودتون میدونین و مسلما مواردی هم هست که شما میتونین به این لیست اضافه کنید. **لطفا این تاپیک رو متعلق به خودتون بدونین و تجربیات خودتون رو با ما به اشتراک بذارین. **
برداشت اول:
سوپر پروتیینی در محل ما هست که سالهاست از اون خرید میکنیم و با خانواده ما آشناست. چند وقت پیش که برای خرید رفته بودم از اوضاع و احوال کاسبی سوال کردم. داغ دلش تازه شد و گفت 5-6 ماهی هست که مردم خیلی کمتر خرید میکنن. بعد در گوشی بهم گفت که چند تا خانم عائله مند هستند که هر چند وقت یکبار میان و استخون و دنبه خالی میبرن که با اونا برای بچه هاشون سوپی چیزی درست کنن! مردم گشنه ان…!
برداشت دوم:
سر راه موقع برگشتن از کار معمولا از 1-2 تا میوه فروشی بخصوص خرید میکنم. خیلی وقتها دیدم که خانمهایی میان و از جعبه های جلوی میوه فروشی که توش میوه های لهیده و گندیده رو ریختن میوه و سبزی سوا میکنن و میبرن برای بچه هاشون…یواشکی از میوه فروش پرسیدم…گفت این داستان هر شب هست…
**برداشت سوم: **
چون هویت واقعی من رو کسی در اینجا نمیدونه صحبت راجع به این موضوع اشکال اخلاقی نداره…من از طریق یه خیریه قابل اعتماد به 2 تا خانواده خیلی محترم کمک میکنم. این خانواده ها افرادی هستند که زن و شوهر هر دو کار میکنن اما از پس پرداخت شهریه دانشگاه بچه هاشون بر نمیان…
یه بخش دیگه کمک ها میره برای یک بیمارستان معروف اعصاب و روان پایتخت…مردمانی گرفتار و بی پناه که هیچ امیدی به بهبودشون نیست. بودجه های دولتی این مراکز تا حد زیادی کم شدن و خانواده هاشون هم کمرشون زیر بار مخارج بستری شدن طولانی اونها خم شده…متاسفانه مشکلات روحی در این جامعه بیداد میکنه…
برداشت چهارم:
اگه خبرها رو دنبال کرده باشین این رو احتمالا میدونین...در خیلی از شهرهای کوچک و روستاهای مرزی ایران دخترانشون رو میفروشن!...البته اسمش ازدواجه اما در حقیقت فروش دختر بدبخت هست. شاه داماد! مبلغی رو به پدر دختر میپردازه و دختری که معمولا خیلی بچه سال هست (10 11 12... ساله) رو به زنی میگیره و پدر محترم ایشون هم از اینکه هم یه "نون خور" کم شده و هم پولی گیرش اومده شاد و خرم هست! خیلی از این دخترها عاقبت خوبی پیدا نمیکنن...بعضی از این شوهرها اتباع خارجی هستند و دخترها رو به کشور خودشون میبرن و طرف گاها توسط خانواده شوهر...مورد تعرض قرار میگیره....خلاصه فقر! فقر! فقر!
برداشت پنجم:
داستان قبر خواب ها و آشغال گردها هم که معرف حضور همگی هست! بخشی از این آشغال گردی یه کار ثابت هست که برای بازیافت چیزهایی رو از توی آشغالها جدا میکنن. اما یه تعداد هم از فرط گشنگی از توی آشغالها چیزی پیدا میکنن و میخورن...
برداشت ششم:
فحشا! آمار فحشا در این مملکت صاحب الزمان دشنه به سینه هر آدم دردمندی فرو میکنه.
سن شروع: زیر 13 سال
درصد متاهلین: 15 درصد
تعداد خود فرودشان: چند صد هزار نفر
داستان قاچاق دختران تن فروش به دبی و ترکیه و اروپا ...رو هم که همه شنیدیدن!
و البته داستان تشریف فرمایی برادران عراقی به پابوس امام رضا و پذیرایی ویژه خواهران ویژه از اونها هم که معرف حضور هست!
برداشت هفتم:
برای رفتن به جایی توی محدوده ترافیک اسنپ گرفته بودم. راننده عاقله مردی بود حدودا 60-70 ساله! سر صحبت که باز شد و وقتی فهمید که میتونه باهام درد و دل کنه گفت من یک مدیر بازنشسته شهرداری هستم. سه تا فرزند دارم که بزرگه دختر 35 سالم هست که متاسفانه تا الان مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نکرده. هر 3 تا بچه هام خونه هستند و بیکار! زنم هم خانه داره...من با وجود اینکه حقوق بازنشستگی بدی نمیگیرم چون باید پنج سر عائله رو اداره کنم از 6 ماه پیش اومدم و با 65 سال سن روی اسنپ کار میکنم...!
برداشت هشتم:
سخنان شیخ حسن خرس الله! (ببخشید نصر الله!)
«بودجه حزب الله از ایران می رسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول از ایران می رسد، مانند موشک هایی که با آن اسراییل را تهدید می کنیم. از حضرت امام خامنه ای، دولت ایران و رییس جمهور آن به خاطر حمایت بی دریغ از ما در سال های گذشته تشکر می کنیم. ما حقوق ها را می پردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم».
برآوردهای غیر رسمی میگه که ایران سالیانه حداقل 1 میلیارد دلار فقط به حماس و حزب الله لبنان کمک میکنه! حالا کمکها به انصار الله یمن و سوریه و عراق...به کنار!
واقعا این داستان لبنان و فلسطین چه ربطی به ما داره؟ آیا واقعا با این اوضاع و احوال اسف انگیزی که داریم پولمون باید جای دیگه ای صرف بشه؟
برای اینکه یه تصور درستی از این مبلغ داشته باشین, با این مبلغ میشه به 1 میلیون خانوار (تقریبا 4 میلیون نفر) ماهی 1 میلیون تومان کمک هزینه داد!
برداشت نهم:
شاید فکر کنین که دارم غلو میکنم یا شوخی میکنم! اما جاهایی از ایران هست (بخصوص بخشهایی از سیستان و بلوچستان) که مردم از فرط فقر میرن به "چرا"! این مردم بینوا میرن به دشتهای اطراف و هر بوته و گیاهی که دستشون میرسه رو میکنن و میخورن...
تصاویر مدرسه های کپری ...بچه های بی لباس...رو هم که همه دیدین!
برداشت دهم:
برخی از اطرافیان من پزشک هستند و این مطلب رو به صورت مستند بهتون میگم. اکثر بیمه های خدمات درمانی حداقل یک سال و حتی 1 سال و نیم در پرداختی هاشون به پزشک ها تاخیر دارند. این باعث شده که بعضی از پزشکان از قبول دفترچه بیمه خودداری کنند و قیمت آزاد رو مطالبه کنند (که البته کاری هست کاملا غیر اخلاقی). حالا شما خودتون یک لحظه تصور کنید که بیماری در منزل دارید که مرتبا باید تحت نظر پزشک باشه, آزمایش بده, دارو مصرف کنه...پزشک بیمه قبول نمیکنه, قیمت داروها به علت تحریم ها در عرض 2-3 سال گذشته حداقل 5 برابر شدن و خیلی از داروها رو هم اصلا نمیشه پیدا کرد...آزمایشها هم شدیدا گرون شدن...
ادامه مشکلات رو در یک تاپیک جداگانه مینویسم. و در آخر هم راه حلهایی که به نظرم میرسه رو لیست میکنم.
آدرس تاپیک رو همینجا اضافه خواهم کرد.
میدونم زرتشت جان… اوضاع احوال خودت خوبه؟
میدونم زرتشت جان… اوضاع احوال خودت خوبه؟
در بلاد کفر اعصابمون راحته اما دلمون اونجاست.همون بهتر که خداوند آخرش اینارو میفرسته جهنم وگرنه چی بگیم که دلمون خنک بشه؟
بمون که فعلا جات اونجا خوبه! منم دیگه باید سر و ته کنم و برگردم پیش آمریکای جهانخوار…
دوست عزیز
شما از حرفهای من نتیجه گیری نادرستی کردی.
من صرفا گفتم این دردها و این فقر و بیچارگی وجود داره…هیچوقت نگفتم که کشورهای دیگه از جمله آمریکا به فکر ما هستند! چرا باید باشند؟ هر کشوری باید به فکر خودش باشه! اما اینم بگم که بی خردی حکومت ما باعث خیلی از این مشکلات و از جمله تحریم ها هست…ما دلیلی برای درگیری با این همه کشور دنیا نداریم. میتونیم مثل بچه آدم زندگیمون رو بکنیم و بیخودی هم عراق و سوریه و فلسطین و یمن و لبنان…رو انگولک نکنیم. قضیه اسراییل هم واقعا “هیچ” ربطی به ما نداره! الکی هم هی دم از هسته ای شدن نزنیم. این مملکت گرفتاریهای خیلی مهمتری از هسته ای شدن داره…الکی هم ادای ابرقدرت بودن رو درنیاریم! ایران یه کشوری هست خیلی معمولی و اصلا در مقیاس و اِشِل این حرفها نیست…
اینم یه مورد دیگه…واقعا اگه توی کردستان کار باشه که اینهمه پیر و جوون بارهای به اون سنگینی رو نمیذارن رو کولشون از اون راههای سنگلاخ کوهستانی عبور کنن تا اونا رو از مرز رد کنن! از سر بدبختی و بیچارگیه از سر شکم سیری که نیست…
دوست عزیز شما اگر سری به تاپیکهای من بزنی میبینی که خیلیهاش راجع به دین و خرافات هست…!
میدونی وقتی همین بدیهیات کنار هم قرار میگیرن مثل تکه های پازل که کنار هم قرار گرفته باشن یک تصویری رو به دست میدن که با نگاه به تک تک قطعات درک اون ممکن نیست…
بعضی از این مطالب رو همه نمیدونن یا اگر میدونن عمقش رو نمیدونن و من هنوز کمتر از نصف مطالب رو نوشتم…و قصد دارم در آخر هم راه حلهایی که به ذهنم میرسه رو بنویسم.
نکته اینجاست که تا وقتی که همه از عمق فاجعه آگاه نشن پرداختن به راه حل خیلی موثر نیست…
پ.ن. اگر نتونستی تاپیکهای مربوط به دین رو پیدا کنی لطفا توی خصوصی پیام بده تا برات بفرستم.
واقعا دردناکه…منتها هدف اصلی من صرفا ابراز همدردی نیست…میخوام اول “عمق” گرفتاری رو با این مثالها نشون بدم تا همه ببینیم که گرفتاری ما یه ذره دو ذره نیست و باید یه تکون جدی خورد…بعدش هم راه حلهایی که به ذهن خودم میرسه مینویسم و از شما هم میخوام که نظرات خودتون رو بگین.