درود خدمت دوستان
یک چند سالی هست که شدیداً علاقمند به سینما شدم؛ و به فیلمهائی برخوردم که با هر بار نگاه کردنشون چیز جدیدتری از اونها فهمیدم.
حالا تصمیم گرفتم که این تاپیک رو ایجاد کنم تا بهترین فیلمهایی که تا حالا دیدم و بنظرم واقعاً ارزش دیدن رو دارند معرفی کنم. روی هر فیلم هم سعی کردم یک نقد مختصر و مفید هم بنویسم تا بلکه بهتر فیلم رو معرفی کرده باشم.
امیدوارم مفید واقع بشه. ;)
یک شاهکار فوقالعاده زیبا و تکرار نشدنی از نابغهٔ حال حاضر سینما، جناب "کریستوفر نولان"
این فیلم داستان چند فضانورد هست که برای یافتن سیارهای مناسبتر جهت نجات انسانها راهی فضا میشن. چون کره زمین دیگه جای موندن نیست!
گذشته از جلوههای فوقالعاده چشمنوازی که در طول فیلم از سیارات و سفر در طول زمان به نمایش درمیاد، بیننده با مفاهیم تخصصیای مثل کرمچاله و سیاهچاله و اتساع زمان آشنا میشه.
بازی بازیگران عالی هست و شما محال ممکنه که نقشآفرینی فوقالعاده حسّی آقای “متیو مک کانهی” رو از یاد ببرید.
موسیقی مناسب و بسیار تأثیرگزار جناب “هانس زیمر” هم زیبایی این فیلم رو صد چندان کرده.
آواهای هیجانانگیز، و گاه مبهم و ترسناک در طول سفر زمان!
بدون شک این بهترین فیلمیه که تا بحال دیدم. حداقل تا الان 6 بار دیدمش و هر بار هم واقعاً لذت بردم.
این فیلم درسته که در ژانر علمی-تخیّلی هست اما به عقیده ستاره شناسان، این شاهکار بزرگ نزدیکترین فیلم به حقایق ناشناخته فضا و معرفی مفاهیم اون هست.
تأثیرگزارترین سکانس فیلم که واقعاً عالی از کار دراومده و همیشه در یادها باقی میماند، اون دنیای ابَرمکعبی 5بعدی مرموز هست که کوپر در عالَمی برزخگونه پشت کتابخانه اتاق کودکیِ مورف گیر افتاده و باید با دخترش که در طرف دیگر کتابخانه هست ارتباط برقرار کنه.
این فیلم ارزش بارها و بارها دیدن رو داره.
✩✩✩دیالوگهای ماندگار فیلم✩✩✩
“کوپر”
“تارس”
“دکتر برند”
دانلود موسیقی بسیار زیبای فیلم، اثر
“هانس زیمر”
یک اثر مثالزدنی عرفانی و فلسفی با تمی روانشناسانه از جناب "پیتر ویر"
این فیلم بنظر من بهترین اثر هنرمند محبوب سینما “جیم کری” هست.
جیم کری در نقش “ترومن” ستاره یک سریال تلوزیونی هست که این سریال بصورت 24 ساعته برای تمام مردم دنیا پخش میشود و تنها کسی که از این شوی تلوزیونی بیخبر است فقط خودش هست!
در واقع ترومن هیچ نگرش منفیای به دنیای اطرافش ندارد و ساده لوحانه تصور میکند که همه چیز عادی و کاملاً اتفاقی پیش میرود. اما در واقع وی توسط بازیگرانی که تحت استخدام کارگردان هستند محاصره شده است!
او حتی خبر ندارد که ازدواجش و همسرش هم فقط یک دروغ بزرگ هستند برای بازی دادن ترومن!
وقتی که این فیلم رو برای اولینبار نگاه کنید، واقعیت درونی فیلم به نحو تفکیکناپذیری با واقعیت بیرونی زندگیتان پیوند میخورد. در نتیجه مطمئنن تصور میکنید که خودتون هم ترومن زندگی خودتون هستید! (چیزی که تا چندین ماه در تصورات خودم بود)
البته جدای از مفاهیم پیچیده و عجیب این فیلم، کارگردان نیمنگاهی به جنبه طنز فیلم هم دارد. نظیر صحنهای که باران میآید، اما فقط در همان قسمتی که ترومن نشسته است!
سکانس به یاد ماندنی و نقطه عطف فیلم همانجاییست که ترومن با قایق کوچکش به دریا زده تا حقیقت زندگیش را کشف کند و کارگردان فیلم آقای کریستوف (اد هریس) که در واقع بصورت تمثیلی جایگاه خدا را دارد، برای پشیمان کردن ترومن از کشف حقیقت و لو نرفتن سناریویی که سالهاست برای زندگی او تدارک دیده است، با طوفان و صاعقه ستاره فیلمش را تا دهانه مرگ میفرستد! و اعتراض ترومن به خدای خودش
***شاهکار فوقالعاده هیجانانگیز و بینظیر دیگری از نابغه بیرقیب سینما “کریستوفر نولان”. با جلوههای ویژه بسیار بدیع و مبتکرانه.***
جالبه بدونید که نوشتن فیلمنامه این فیلم ۱۰ سال برای آقای نولان زمان برده.
لئوناردو دیکاپریو در نقش “دام کاب”، لیدر یک گروه سارق حرفهایست که به ضمیر ناخودآگاه سوژههایش نفوذ کرده و افکار و ایدههای آنان را میدزدد.
نولان، تماشاگر را در بین مراحل مختلف رؤیا کاملاً گیج میکند!
حتی اگر برای بار دهمتان هم باشد که این فیلم را میبینید، باز هم امکان ندارد که مکانهای مختلفی که بازیگران همزمان در آنها درگیر هستند را با هم قاطی نکنید!
داستان این فیلم بصورت یک هزارتو (ماز) هست. و مطمئنن فقط خود آقای نولان میتوانست این داستان پیچیده و منسجم را بنویسد.
حقیقتِ علمی دیگری هم در این فیلمِ آقای نولان بیان میشود. اینکه شما هرگز نمیتوانید نقطه شروعِ “خواب دیدن” (رؤیا) را بیاد آورید.
دیکاپریو یکی از ماندگارترین نقشهایش را در این فیلم به نمایش گذاشت.
یک مدیر بسیار زیرک و توانمند اما در عین حال زمانی که بیمقدمه با رؤیاهای کابوسوارانه همسرش (که قبلاً خودکشی کرده است) و ورود غافلگیرانه او به صحنه درگیریها مواجه میشود، ناتوان و پریشان میگردد.
این فیلم ارزش بارها تماشا کردن را دارد.
فیلمی ترسناک و متفاوت از "فرانک دارابونت" با یک پایان غیرقابل پیشبینی و غمانگیز.
یک طوفان شبانه و مهی که در پیاش میاید، زندگی را در یک دهکده کوهستانی مختل میکند.
ساکنان دهکده که برای خرید مایحتاجشان روانه فروشگاه شدهاند، به دلیل این مه غلیظ در فروشگاه گیر میفتند و هر آن ممکن است طعمه جانوران ماوراء زمینی داخل مه شوند.
این فیلم علاوه بر آنکه ضد دین هست، اما هدف کارگردان چیزی فراتر از رویارویی افراد و به تصویر کشیدن مثله شدن آنان توسط این جانوران غولپیکر است!
در واقع اشاره اصلی این فیلم به دیو خفتۀ درونی هر یک از ما آدمهاست که در چنین شرایط بحرانی و بیثباتیِ شخصیتی، بر ما چیره شده و هرگاه ممکن است قربانی بگیرد؛ چون "ترس همهچیز را تغییر میدهد"
اشارۀ مهم دیگر این فیلم به فرآیند پیدایش ادیان و ترس از ماوراءطبیعه هستش که مشخصاً خانم "کارمودی" نماینده تمام حاکمان مذهبیست و روایت سوءاستفاده آنها از ترس آدمها از ناشناختهها و حکومت بر آنهاست.
یکی از دیالوگهای فیلم:
“آماندا”
این اثر استادانه و بینظیرِ "اسپیلبرگ" از نظر بسیاری از صاحب نظران، بهترین اثر تاریخ سینما در باب جنگ دوّم جهانیست که همیشه در یادها میماند.
اهداء 5 اسکار به این فیلم استثنائی حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
فیلمبرداری با دوربین روی دست خارقالعاده هست و به خوبی حس حضور در صحنههای نفسگیر را به ما میدهد.
صداگذاری روی صحنهها به بهترین شکل انجام شده و به خصوص در سکانسهای آغازین و پایانی فیلم، حسّ وحشت و بیچارگی سربازان آمریکائی را به خوبی به ما القاء میکند.
نقشآفرینی کاپیتان میلر توسط "تام هنکس" به بهترین شکل ممکن انجام شده.
این فیلم به واقع یک فیلم ضدّ جنگ هست. دلیل من هم برای این حرفم مقدمۀ ۲۷ دقیقهای آغازین فیلم هست که هنوز داستان فیلم مشخص نیست و هیچ دیالوگ خاصی هم ندارد و کارگردان، ما را با صحنههای تکه پاره شدن سربازان آمریکائی زیر آتشبار خمپارهها و MG42های آلمانها تنها میگذارد.
صحنههای فجیعی مثل فردی که با انفجاری پایش قطع میشود و فرد دیگری که در آن حمام خون به دنبال دست قطع شدهاش در ساحل میگردد یا شوکه شدن "تام هنکس" با دیدن صورت تخریب شده بیسیمچی، و پاشیده شدن خون بازیگران به شیشه دوربین پیامی ندارد جز نفرت از جنگ!
دیدن این فیلم یک نوع خودآزاری و شکنجه هست. محال ممکنه که در حین دیدن این صحنههای غمبار و تکاندهنده کنترل خودتون رو از دست ندید و به گریه نیفتید.
بنظرم دردناکترین صحنۀ فیلم، مرگ جانکاه سرباز یهودی، "مِلیش" هست که با چاقوی خودش به قتل میرسد.
این صحنه آنقدر عالی کار شده که انگار سرباز آلمانی چاقو را به قلب ما فرو میکند و به واقع نفس در سینهمان حبس میشود.
یک فیلم ترسناک، فلسفی و یک ضد دین تمام عیار.
یکی از بهترین بازی-فیلمهائی که تا به حال ساخته شده. (بازی-فیلم به فیلمهایی گفته میشه که از روی بازیهای موفق کامپیوتری ساخته شدن. مثل سری موفق رزیدنت اویل یا مکس پِین)
سکانس اول فیلم با نمایش صلیب بر بالای سر شارون و والدینش، به خوبی به حضور دین و عواقب منفیاش در زندگی آدمها اشاره میکند.
این فیلم داستان دختری بنام "شارون" هست که شبها کابوس میبیند و در خواب راه میرود و نام مکانی بنام "سایلنت هیل" را میآورد. بنابراین مادرش تصمیم میگیرد با رفتن به سایلنت هیل، رموز آنرا کشف کند و مشکل دخترش را حل کند.
در صحنه بعد از تصادف که "رز" به هوش میآید در یک فضای رؤیایی قرار میگیریم.
دنیای سایلنت هیل موازی و منطبق با دنیای عادیست اما فقط برای کسانی که درش قرار دارند قابل درک است.
مثل صحنههایی که کریستوفر به دنبال زنش میگردد و از نظر عاطفی ارتباطش با همسرش برقرار هست اما هیچ بینشی از دنیایی که رز درش هست ندارد.
یا مثلاً صحنهای که رز به همراه پلیس تصمیم به خروج از جادهای رو دارند که ازش اومدن اما بعد از طی مسافتی، در کمال تعجب میبینن که جادۀ برگشت به طرز ترسناکی از بین رفته و دیگر وجود ندارد. یعنی در واقع راهی برای خروج از سایلنت هیل ندارند.
اما برعکس کریستوفر چون علاقهای به کشف این دنیای رازآلود ندارد پس راهی هم برای ورود و کشف آن ندارد.
نکتۀ دیگر اینکه هر بار که تاریکی میآید، بصورت نمادین پوسته طبیعی شهر و ساختمانها تجزیه شده و از بین میروند و باطن زشت و ترسناک آنجا نمایان میشود. دقیقاً برعکس کاری که ادیان برای انسانها انجام میدن و سعی میکنن با تزریق باورهای دروغین به دینداران، جهان را خیلی هدفمند و باشکوه و دارای خالقی مقتدر نشان بدهند. اما واقعیت چیز دیگریست!
موزیک فوقالعاده این فیلم هنر آقای Akira Yamaoka آهنگساز ژاپنی هست که آهنگهای سری بازی سایلنت هیل هم ساخته ایشون هست.
پیشنهاد میکنم حتماً بازی سایلنت هیل رو هم تجربه کنین. چون یک سریِ واقعاً موفق و به یاد موندنی هست.
✩✩✩آهنگ Silent Hill_Separated by Guilt✩✩✩
✩✩✩آهنگ تیتراژ پایانی✩✩✩
دومین اثر کارنامه موفق کریستوفر نولان. یک فیلم مهیّج، پیچیده و روانشناسانه.
مردی بنام "لئونارد شِلبی" بدلیل ضربهٔ محکمی که در صحنه قتل همسرش به سرش خورده، حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و اتفاقات زمان حال را نمیتواند به ذهنش بسپارد. پس کارش را از دست میدهد.
زندگی برای یک چنین معلول ذهنیای باندازه کافی ناامید کننده هست.
تنها هدف او گرفتن انتقام از قاتل همسرش هست. پس برای جبران این خلأ حافظه، به ناچار قوانینی برای خودش تعیین میکند. اعم از خالکوبی موارد مهم روی بدنش، یا گرفتن عکس از افراد و نوشتن برداشت شخصیاش از آنها.
مطمئنن این فیلم از نظر روایت داستانی عجیبترین فیلمی هست که تا بحال دیدهاید.
فیلم از شروع تا پایان به سکانسهای ۵ دقیقهای رنگی و سیاه-سفید تقسیم شده که یکی در میان به نمایش درمیآیند. سکانسهای سیاه-سفید روند خطّی← دارند. اما سکانسهای رنگی برعکس و از آخر به اوّل→ هستند! که در پایان فیلم این سکانسها به یکدیگر پیوند میخورند. (البته میدونم که متوجه نشدید)
در پیچیدگی این فیلم همین بس که کارگردان فیلم که خودش از نوابغ حال حاضر سینماست میگوید <<با اینکه این فیلم را حدود هزاربار دیدهام، ولی اگر مثلاً در دقیقه بیستم فیلم وارد سالن شوم نمیدانم که صحنه بعدی چه خواهد بود>>
این فیلم رو بارها باید ببینید تا ازش سر در بیارید. برای دیدن ممنتو کمی از چینخوردگی سلولهای خاکستری مغز لازم است. مغزهای اتو کشیده و صاف راه به دنیای این اثر شگرف ندارند.
✩✩✩جملاتی از بازیگر اصلی فیلم✩✩✩
یک اثر بینظیر علمی-تخیلی، اعتقادی و فلسفی از "ریدلی اسکات"
کارگردانی که سری “بیگانهها” را با اولین قسمت آن در سال ۱۹۷۹ کلید زده بود، حالا با “پرومتئوس” میپردازد به چگونگی و چرایی خلقت بیگانهها و البته آفرینش انسان!
داستان فیلم از کشف آثار باستانی تمدنهای گوناگون توسط دانشمندان و نقطۀ اشتراک آنها با اشاراتی که به خالقان (یا در اصطلاح فیلم: مهندسان) ماوراء زمینی ما دارند شروع میشود که آنها را ترغیب میکند تا به یک سفر فضایی بروند برای یافتن پاسخی برای سؤالات بیشمار تاریخی انسان.
اینکه از کجا آمدهایم؟ خالق ما کیست؟ دلیل آفرینش ما چه بوده است؟ و چرا آنها ما را به حال خودمان رها کردهاند؟
آغاز فیلم انگارهای هست بر چگونگی آفرینش انسان از خدایان انساننما.
یکی از خدایان (مهندسان) را میبینیم که بر فراز یک آبشار میایستد و جامی با محتوای چیزی همانند شوکران را سر میکشد و بصورت دردناکی بدنش متلاشی و تجزیه میشود؛ و در واقع خودش را فدا میکند تا سنگ بنای آفرینش جانداران را در سیارۀ زمین بگذارد.
بنظرم بُعد اعتقادی و مفهومی فیلم به بُعد ظاهری و جلوههای ویژه فیلم میچربد. البته “ریدلی اسکات” از نظر جنبههای ترسناک و اکشن و هیجانانگیز چیزی برای بیننده عام کم نگذاشته؛ اما اگر طرفدار فیلمهای فلسفی و مفهومی باشید، در سراسر فیلم علاوه بر اینکه چشمهایتان لذت میبرند، فکرتان هم شدیداً درگیر موضوع فیلم و به چالش کشیده شدن اعتقادات و باورهایتان میشود.
یک اثر بینظیر از "دنیس ویلنِوو"
این فیلم داستان سادهای دارد. ۱۲ شیء فضایی در ۱۲ نقطه دنیا فرود اومدن و هیچکسی از سرنشینان اونها و نیّتشون مطلع نیست.
این فیلم در کنار بازی بسیار خوب “امی ادامز” در نقش دکتر بنکس و همینطور فیلمبرداری فوقالعاده و ایجاد صحنههایی بدیع، به مفاهیمی فراتر از تقابل موجودات فضایی با انسانها میپردازد که در اکثر فیلمهای علمی-تخیّلی دیدهایم.
فیلم “ورود”، بجای خلق جلوههای ویژه و نمایش جنگهای لیزری و هیجانات زودگذر، میپردازد به رفتار ما انسانها و شیوههای ارتباطی ناقصمون با دنیای اطراف.
رَوند اصلی فیلم بر سر چگونگی ایجاد ارتباط با موجوداتیست که هیچ تشابهی با ما آدمها ندارند و کوچکترین شناختی هم از زبان و نوشتارشون نداریم.
“دکتر بنکس” بعنوان یک استاد زبانشناس و تنها برگ برندۀ ارتش آمریکا تمام سعیاش را میکند تا با موجودات فضایی ارتباط برقرار کند و از قصد آنها از سفر به زمین مطلع شود.
این فیلم به درستی اشاره میکند به این موضوع که طرز تفکر ما وابسته به ابزار اولیهای هست بنام “زبان” (Language). و اینکه شناخت ما از وقایع اطرافمون وابسته هست به زبانی که از بچگی یاد گرفتهایم و در واقع این زبان ماست که دنیارو برامون تفسیر میکنه؛ چون زبان یک ملّت، شکلدهندۀ نظم ذهنی اونهاست.
یعنی شاید چیزی به عنوان "حقیقت"، اونطور که همه جا ثابت باشه، وجود نداشته باشه. |
این فیلم از اون فیلمهائی هست که من عاشقشم. چون ذهن مخاطب رو حسابی درگیر میکنه.
به قول معروف باید برای این فیلم فسفر بسوزونیم☝
یک فیلم آخرالزّمانیِ اکشن و ترسناک با محوریّت “زامبی”!
این فیلم از این نظر حائز اهمیته که اولین ساخته آقای “زک اسنایدر” هست که ایرانیها مطمئناً به خاطر فیلم ۳۰۰ میشناسنش!
یک فیلم بسیار خوش ساخت و مهیّج با یک پایان کاملاً ناامیدکننده.
فیلم داستان جدیدی ندارد؛ و از آنجائی شروع میشود که اهالی شهر به صورت یک اپیدمی سریع با یک ویروس ناشناخته که منشأ اون هم معلوم نیست آلوده میشوند و اینجاست که اهالی شهر باید به فکر فرار از دست این مُردگان متحرک خطرناک و پیدا کردن یک جای امن باشند.
این فیلم یک بازسازی از فیلمی قدیمی به همین نام در سال ۱۹۷۸ اثر آقای “جورج رومرو” هست.
اما به قول معروف این کجا و آن کجا!
نبوغ آقای “اسنایدر” رو میتونیم در تک تک صحنهها ببینیم.
-زوایای دوربین
-اسلوموشن صحنههای مهم
-تنوع کاراکترها با شخصیتهای منحصر به فرد خودشون
-صحنههای هیجانانگیز خشونتبار
و …
تماماً نشاندهندۀ سبک خاص آقای “اسنایدر” هست که از همین اولین فیلمش به چشم میاد.
به خصوص پایان فیلم خیلی جالب و در نوع خودش یگانه هست که ما با شروع تیتراژ پایانی تصور میکنیم کارگردان قصد دارد فیلم را اصطلاحاً با پایان باز تمام کند. اما در نهایت شگفتی و در لابلای تیتراژ میبینیم که داستان این فیلم در همین قسمت تمام میشود!
اگر به فیلمهای از نوع رزیدت اویل علاقه دارید، این فیلم رو هرگز از دست ندید.
ممنون بابت فیلمایی که نقد کردی و منم در ادامه من باب تاپیکت چنتا از فیلمایی که ارزش دیدن دارن معرفی میکنم flowers of wars
داستان فیلم از این قراره جان میلر (کریستین بیل) یک آمریکایی متصدی کفن و دفنه و برای شرکت در مراسم درگذشت یک کشیش به صومعه ای میره که جورج (هوانگ تیانیوان) سرپرست اونجاست و دختران نوجوان دانش آموز در آن تحصیل می کنند. در همین برهه از زمانه که شهر در اشغال نظامیان ژاپنیه و چند زن به آن صومعه پناه می روند و ادامه ماجرای این فیلم زیبا و تاثیر گذار که دیدن آن خالی از لطف نیست و بیل مثل همیشه خوب درخشیده
پیانیست
پیانیست یکی از شاهکارای رومن پولانسکی که دیدنش شدیدا پیشنهاد میشه داستانشم از این قراره که یه جوان پیانیست یهودی کشورش و خانوادش و بقیه یهودیا توسط نازیا به گا میرن :( یکی از اون تاثیر گذارای خفنه :)
روزی روزگاری در آمریکا
تنها فیلم ۴ ساعته که اصلا احساس خستگی بهتون نمیده موزیک متن و فیلم نامه به حدی قوی هست که جای هیج گونه خرده گرفتن از فیلمو نمیذاره و به نظرم بهترین فیلم دنیروعه :)
امپراطوری خورشید اسپیلبرگ
یک فیلم ارزشمند حماسی که خالقش کسی نیست چون اسپیلبرگ بزرگ داستانشم واقعیه و زندگی نامه جی جی بالارده امپراطوری خورشید ۶ تا جایزه اسکار بوده که قطعا لایقش بوده :)
ماشین کار
اغلب منتقدان دلیل موفقیت این فیلمو مدیون بازی خوب بیل و کاهش وزن شدید او و داستان پیچیده فیلم هستند
دور افتاده این فیلم داستان مامور پست(تام هنکس) که بر اثر سانحه هواپیما داخل اقیانوس میفتد و خوشبختانه یا بدبختانه نجات پیدا میکند و ۴ سال تنها در جزیره سپری میکند بازی تام هنکس واقعا در این فیلم شاهکار و ستودنیه در ادامه سه گانه ماتریکس و بیگانه هم فیلم های جالبی هستند که نیازی به تعریف و معرفی ندارند
ممنون بابت تاپیک مفیدت ? ?
با فیلم interstellar خیلی حال کردم ولی بهتر از اون Martian هست :)
سلام توضيحاتت راجب فيلما جالب بود بايد رفت و فيلما رو ديد و بعد نظر داد.
دیگه هر کی فیلم باز باشه این فیلم ها رو دیده - کار تازه|ای نیس - بعدم با ی سرچ ساده میتونی برترین فیلم|ها رو ببنی - تکراری و غیر خلاقانه
سینما همین ده سال و بیس سال و سی سال نیستا،فیلمای قدیمی هم حرفای بسیاری دارن برا گفتن.اگه میخواین واقعاً سینما رو بشناسید فیلمای دوره نئوکلاسیک(دهه 60 و 70) رو نیگا کنید.تعداد زیادی از فیلمای جدید رو آدم میبینه بعضی اوقات فک میکنه شخصیتا مقوایی هستن و فیلمنامه ها که ماشالا اکثراً سست و بی چفت و بست ?
در ضمن حتماً true detective سری جدیدش رو نیگا کنید
ترومن عزیز هنوز تاپیکش کامل نشده ایراد میگیرید وایسین کامل شه بعد خودم واسه همون نقطه گذاشتم :/
یک اثر مثالزدنی عرفانی و فلسفی با تمی روانشناسانه از جناب "پیتر ویر"
این فیلم بنظر من بهترین اثر هنرمند محبوب سینما “جیم کری” هست.
جیم کری در نقش “ترومن” ستاره یک سریال تلوزیونی هست که این سریال بصورت 24 ساعته برای تمام مردم دنیا پخش میشود و تنها کسی که از این شوی تلوزیونی بیخبر است فقط خودش هست!
در واقع ترومن هیچ نگرش منفیای به دنیای اطرافش ندارد و ساده لوحانه تصور میکند که همه چیز عادی و کاملاً اتفاقی پیش میرود. اما در واقع وی توسط بازیگرانی که تحت استخدام کارگردان هستند محاصره شده است!
او حتی خبر ندارد که ازدواجش و همسرش هم فقط یک دروغ بزرگ هستند برای بازی دادن ترومن!
وقتی که این فیلم رو برای اولینبار نگاه کنید، واقعیت درونی فیلم به نحو تفکیکناپذیری با واقعیت بیرونی زندگیتان پیوند میخورد. در نتیجه مطمئنن تصور میکنید که خودتون هم ترومن زندگی خودتون هستید! (چیزی که تا چندین ماه در تصورات خودم بود)
البته جدای از مفاهیم پیچیده و عجیب این فیلم، کارگردان نیمنگاهی به جنبه طنز فیلم هم دارد. نظیر صحنهای که باران میآید، اما فقط در همان قسمتی که ترومن نشسته است!
سکانس به یاد ماندنی و نقطه عطف فیلم همانجاییست که ترومن با قایق کوچکش به دریا زده تا حقیقت زندگیش را کشف کند و کارگردان فیلم آقای کریستوف (اد هریس) که در واقع بصورت تمثیلی جایگاه خدا را دارد، برای پشیمان کردن ترومن از کشف حقیقت و لو نرفتن سناریویی که سالهاست برای زندگی او تدارک دیده است، با طوفان و صاعقه ستاره فیلمش را تا دهانه مرگ میفرستد! و اعتراض ترومن به خدای خودش
ترومن شو عالی بود… یکی از بهترین ها… به طرز عجیبی جیم کری توی نقش جا افتاده.
والا فیلمایی نظیر دیکتاتور بزرگو که کنار طنزای امروزی میزاری میگی اگه اون طنز بوده اینا فقط یه جک بی مزن. لکن هنوزم فیلمای خوب ساخته میشه. همین یه مدت پیش بود then came you رو به دوستان معرفی کردم. البته در حد اثری مثل ترومن شو یا میان ستاره ای یا تلقین و یا غلاف تمام فلزی و امثالهم نیست... ولی با این حال نمیشه منکر کیفیتش شد. البته در سال های اخیر هم فیلمایی مثل درایو و یا شرم فیلمای با ارزشی بودن که ساخته شدن.
مبینم بعد درخشش تو دنیای سیاست ایندفعه خودتو تو دنیای هنر وارد کردی.بهر حال اینجا هم عین سیاستت کولاک کردی.موفق باشی سعید خان ?
تشکر از همه دوستانی که در تاپیک مشارکت و حمایت کردن (inlove)
لیدی روناک، فرهاد، Mind_Freak، موفو ۵۶، هات بوی، شیلا ناز عزیز، erny19qwerty، چیز بن آدم ;) ? ، سفیدبرفی و دیگر دوستان عزیزی که همیشه بنده رو مورد لطف و محبت خودشون قرار دادن ;) ? ? ?
حقیقتش من به تازگی هست که به هنر سینما علاقمند شدم و طبیعتاً بیشتر با کارگردانها و فیلمای از دهه ۹۰ به اینطرف آشنا هستم.
البته تاپیک همونطور که روناک عزیز گفتش به مرور تکمیل تر خواهد شد.
باز هم ممنون از حضور و حمایتتون :-*
فیلم های خاص تر باید معرفی کنی
مثلا ترومن شو خوبه هر کسی ندیده
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
فیلم کیل بیل هم بزار دربارش
احمق و احمق تر
حتماً پسر گُلم ;)
البته ارجحیت من به فیلمهای اصطلاحاً مفهومی و فلسفی و چند بُعدی هست ?
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
بعضی فیلما واقعا سینمای نیستن… فلسفه هستن. مثلا فیلمی مثل مادر کلا نماده. و خارج از بحث نمادگرایی برای مخاطبش نمیتونه هیچ مفهومی داشته باشه.
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
بعضی فیلما واقعا سینمای نیستن… فلسفه هستن. مثلا فیلمی مثل مادر کلا نماده. و خارج از بحث نمادگرایی برای مخاطبش نمیتونه هیچ مفهومی داشته باشه.
مسلما اینطوره
شما فیلم لابستر رو ببین (خرچنگ)
یه جای نقد می خوندم . به این عنوان بر خوردم
(عاشقانه ترین فیلم غیرعاشقانه تاریخ سینما)
همه فیلمهای کارگردانش رو دیدم . یورگس لانتیموس
نماد گرایی . فلسفه مسایل اجتماعی همه و همه موضواعات سینما هستند
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
بعضی فیلما واقعا سینمای نیستن… فلسفه هستن. مثلا فیلمی مثل مادر کلا نماده. و خارج از بحث نمادگرایی برای مخاطبش نمیتونه هیچ مفهومی داشته باشه.
مسلما اینطوره
شما فیلم لابستر رو ببین (خرچنگ)
یه جای نقد می خوندم . به این عنوان بر خوردم
(عاشقانه ترین فیلم غیرعاشقانه تاریخ سینما)
همه فیلمهای کارگردانش رو دیدم . یورگس لانتیموس
نماد گرایی . فلسفه مسایل اجتماعی همه و همه موضواعات سینما هستند
خب ببینید مسئله همینه. وقتی فیلمی بیش از حد به نمادگرایی و مفاهیم فلسفی میپردازه ممکنه خط داستانیشو از دست بده. فیلمایی مثل باشگاه مشت زنی، نابودی، ماتریکس و… دچار این مشکل نشدن و تونستن مخاطب خودشونو از بین عامه تماشاگران پیدا کنن. ولی فیلمی مثل مادر خط داستانیش به هم میریزه و دیگه نمیتونه داستانشو روایت کنه. این اتفاق باعث میشه مخاطب عام فیلم رو نبینه و گستره مخاطبین فیلم با یه کاهش فوق العاده رو به رو بشه.
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
بعضی فیلما واقعا سینمای نیستن… فلسفه هستن. مثلا فیلمی مثل مادر کلا نماده. و خارج از بحث نمادگرایی برای مخاطبش نمیتونه هیچ مفهومی داشته باشه.
فیلم “مادر” رو خوب اومدی،خیلی قلمبه سلمبه س(به قلمبگی پستونای ناز جنیفر لاورنس در یکی از صحنه های پایانی ?،دفعه اول من دیدمش گفتم یا قمر بنی عقرب،این دیگر چیست؟! ? این "دارن آرونوفسکی"چقد مواد کشیده اینو ساخته ? ولی دفعه دوم دیدم تازه دستگیرم شد چی به چیه(از همین کارگردان فیلم “مرثیه یک رویا” و “چشمه” رو هم نیگا کن،البته اولی تماشاگر پسندتر و سهل تره با بازی جنیفر کانلی و جرد لتو).دیشب یه فیلم داشت hbo نشون میداد بنام a quiet place با بازی جان کراسینسکی و امیلی بلانت و کارگردانی خود کراسینسکی،در ظاهر یه فیلم هیولایی ساده بود ولی در باطن یه فیلم نمادین و عمیق بود.به ظاهر جان کراسینسکی نمیخوره آدم باهوشی باشه ولی هست ?
ولی اینسپشن و اینتراستالر فیلمهای عمومیه . همه میبینن همه خوششون میاد
اگه واقعا علاقمندی دنبال فیلمهای خاص تر باش . لذت ببر
بعضی فیلما واقعا سینمای نیستن… فلسفه هستن. مثلا فیلمی مثل مادر کلا نماده. و خارج از بحث نمادگرایی برای مخاطبش نمیتونه هیچ مفهومی داشته باشه.
فیلم “مادر” رو خوب اومدی،خیلی قلمبه سلمبه س(به قلمبگی پستونای ناز جنیفر لاورنس در یکی از صحنه های پایانی ?،دفعه اول من دیدمش گفتم یا قمر بنی عقرب،این دیگر چیست؟! ? این "دارن آرونوفسکی"چقد مواد کشیده اینو ساخته ? ولی دفعه دوم دیدم تازه دستگیرم شد چی به چیه(از همین کارگردان فیلم “مرثیه یک رویا” و “چشمه” رو هم نیگا کن،البته اولی تماشاگر پسندتر و سهل تره با بازی جنیفر کانلی و جرد لتو).دیشب یه فیلم داشت hbo نشون میداد بنام a quiet place با بازی جان کراسینسکی و امیلی بلانت و کارگردانی خود کراسینسکی،در ظاهر یه فیلم هیولایی ساده بود ولی در باطن یه فیلم نمادین و عمیق بود.به ظاهر جان کراسینسکی نمیخوره آدم باهوشی باشه ولی هست ?
عرض شود که مادر رو باید بیش از یکبار دید. از پایان شروع میشه و به شروع ختم میشه. دقیقا یه "دور"ه. بحث ممه لارنس شد… اون که ملت کز و کیونش رو دیده بودن… ممه ارزش چندانی نداشت. توی شیم کری مولیگان برای اولین بار لخت مادرزاد میره جلو دوربین. کز و کون و ممه و همه چیو میندازه بیرون…(خواهشا نفرمایید بی جنبه هستیم. آدم سالم با ممه و کز و کیون حشری میشه) همینطور فاسبندر جدا از شوخی مادر به خاطر خط داستانی به گا رفتش از منتقدین نمره خیلی ضعیفی دریافت کرد. من پیش خودم میگفتم کارگردان خوب، بازیگرای اصلیم خوب چرا داستان اینقدر کس شعره؟! بعدا با یه دور دیگه تماشای فیلم و البته مطالعه نقد ها… فهمیدم چی بوده… از فیلمای ژانر وحشت به شدت متنفرم… دارن کس و کونشون رو میزارن طرف میاد یهو لب میگیره… تنها فیلمی که اندکی وحشتناک بود ولی ازش خوشم اومد “تاکر و دیل در برابر شیطان” بود.
ترومن عزیز تبریک بابت تاپیک خوب و حُسن سلیقه شما ?
فیلم میان ستاره ای شاهکاری از کریستوفر نولان
همانطور که اشاره کردی در این اثر مباحث پیچیده فیزیک و نجوم به سادگی و صراحت به تصویر کشیده میشوند و این موضوع برای عموم مخاطبان مفهوم و رسا هست…بر خلاف فیلمهای دیگری که در دسته فضایی ساخته شده اند میان ستاره ای فیلمی هست بسیار معناگرا که مسائل علمی را با کمی چاشنی تخیل به تصویر میکشد و کسانی که این فیلم رو تماشا کردن یا بشدت ازش زده شدند و یا بشدت احساساتی!کسانی که کمی با علم نجوم آشنایی داشته باشند آنچنان غرق در فیلم میشوند که گویی خود از هنرپیشه های فیلم هستند و در واقع این شاهکار رو با تمام وجود درک میکنند…
و ایضا فیلم دیگر نولان یعنی تلقین!این فیلم برخلاف میان ستاره ای بسیار پیچیده هست و به نوعی بُعد تخیلی و فلسفی اون بسیار مشهود تر هست…در واقع این اثر رو چندین بار باید دید و از آن دسته از فیلم های سرسام آور و گیج کننده ای هست که با وجود پیچیدگی بیننده را راغب به دیدن چند باره آن میکند…
باز هم سپاس از تاپیک خوب شما
خسته نباشی
فیلم میان ستاره ای شاهکاری از کریستوفر نولان
همانطور که اشاره کردی در این اثر مباحث پیچیده فیزیک و نجوم به سادگی و صراحت به تصویر کشیده میشوند و این موضوع برای عموم مخاطبان مفهوم و رسا هست…بر خلاف فیلمهای دیگری که در دسته فضایی ساخته شده اند میان ستاره ای فیلمی هست بسیار معناگرا که مسائل علمی را با کمی چاشنی تخیل به تصویر میکشد و کسانی که این فیلم رو تماشا کردن یا بشدت ازش زده شدند و یا بشدت احساساتی!کسانی که کمی با علم نجوم آشنایی داشته باشند آنچنان غرق در فیلم میشوند که گویی خود از هنرپیشه های فیلم هستند و در واقع این شاهکار رو با تمام وجود درک میکنند…
و ایضا فیلم دیگر نولان یعنی تلقین!این فیلم برخلاف میان ستاره ای بسیار پیچیده هست و به نوعی بُعد تخیلی و فلسفی اون بسیار مشهود تر هست…در واقع این اثر رو چندین بار باید دید و از آن دسته از فیلم های سرسام آور و گیج کننده ای هست که با وجود پیچیدگی بیننده را راغب به دیدن چند باره آن میکند…
باز هم سپاس از تاپیک خوب شما
خسته نباشی
تلقین که عالیه، هرچقدرهم ببینه آدم بازهم کمه
ای تو که ما رو با این تایتانیک گاییدی، چقدر بدم میاد ازاین فیلم ( (dash)