ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ که ﺯليخا، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ" ﺳﻬﺮﺍﺏ"
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ
ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ :
ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ ميگذری ، ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ!
ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست …!
ساحل_مولوی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
هر زنی برای زیباتر شدن ؛
باید یک مردِ عاشق، داشته باشد .
زنها استعدادِ عجیبی در شیطنت و دلبری دارند؛ اگر آنی که باید باشد، باشد.
در زیبایی آفرینشِ زنها شکی نیست !
اما مردان عاشق،
میتوانند با یک نگاه و احساس ناب؛ روی این مرغوبیت ذاتی، تشدید بگذارند …
شک ندارم تمامِ زنانِ شاد و موفق، جایی از دنیا مرد عاشقی دارند؛ که وجاهت و استعدادشان را تحسین میکند …
زنان، بزرگترین معجزهی آفرینشَند؛
باید یادشان آورد،
باید تحسینشان کرد،
باید عاشقشان بود …
↩ سالومه۲۸
وقتی که چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ، کلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب،پیش مژه نازت
بارون شده شاگرد،شب تاسحرسازت
پروانه میاد دورت،تنها واسه مردن
مردن پیش چشم تو،یعنی همیشه بردن
دریا شنیدم عصرا،موتومیزنه شونه
راستی دیگه فهمیدم، محض چی پریشونه
پیش یه نگاه تو،کوها همیشه مومن
بیچاره گلا پیشت،یک عمره که محکومن
کوها توزمستونا از دوره که پربرفن
پیش تو میان هیچن،درحد دو تا حرفن
رنگین کمونم سادس،پهلوی تو بی رنگه
چشمای تو که باشه،جای آسمون تنگه
با اسم تو سیمرغا،پر میکشن و میرن
بابرق نگاه تو میسوزن و میمیرن
دربون دو چشماته،هرچی نور و سیارس
دفترچه ابرا از،حرفای مژت پارس
صحراها زیردستت گرما رو می آموزن
زیبا آتیشا از رو،چشمای تو میسوزن
قطبا زیر دست توشیش ماه میبینن دوره
تو قلب تو دائم شب ،دستات همیشه ظهره
جنگل با اون آوازش،تو چشمای توگم شد
شمشاد اومد و پیشت،خم شد،قدگندم شد
من هرچی بگم ازتو ، با اون جذبت دوره
راس گفتی چه کاری بود،شاعر مگه مجبوره؟
من متهمم باشه، تو داوری و قاضی
هم میتونی شاکی شی،هم مهربون و راضی
حرف حالا و فردا،مثل همیشس زیبا
جز تو همه یعنی هیچ،تو یعنی،خود دنیا
↩ سالومه۲۸
از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست
دلخوش به فانوسم نکن، اینجا مگر خورشید نیست
با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر جائی برای ترس نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود
افشین یدالهی
↩ وحیدلاهیجی
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
حاشا مَکن دل را ، عاشق تَر از ما نیست
تنها بگو این عِشق ، پای تو هست یا نیست
افتاده ام در دام تو با این دل خسته
چشمی که آهو میکشد ، راه مَرا بسته
غَم دیوانه واری دارد ؛ این عشق
چه شیرین انتظاری دارد ؛ این عشق!!
ببین هرجا دل ، درد آشنایِ خسته ای هست!
اگر کهنه اگر نو یادگاری دارد ؛ این عِشق
اگر چه زندگی ؛ هرگز به کام عاشقان نیست
برای زندگی عاشِق تر از ما ، در جَهان نیست!!
دل را از عِشق ، شعله ور کن
ما را از دل بی خبر کُن
شب عاشِقان ، روشن باش
ماه من تا ابد با من باش
↩ Mehrbano arezo
دلـم می خواهد
کسی تو را
به من تعارف کند
تا من
تمامت را بردارم … !
خاطره_کشاورز
↩ sephr13995000
عشق می نواخت
باران می بارید
من کولی وار
با بید مجنون می رقصیدم
درختان محو تماشا شدند
باغچه یادش رفت پاییز است !!
گل کرد …!!
↩ سالومه۲۸
تند مران ای دلیل ره که مبادا
خسته دلی در قفای قافله باشد
موی تو زد حلقه بر میانت و نگذاشت
یک سر مو در میانه فاصله باشد
آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
با غزل شاه نکته سنج فروغی
من چه سرایم که قابل صله باشد
↩ سالومه۲۸
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
↩ وحیدلاهیجی
بالاخره میرسه به اونجایی که صائب میگه:
آرامش است عاقبت اضطراب ها…
↩ sephr13995000
“آمدی جانم به قربانت” ولی دیر آمدی
بی هوا رفتی از اینجا، با چه تأخیر آمدی
گفته بودی در بهاران بازمیگردی چرا
در هوایی بی نهایت سرد و دلگیر آمدی؟
خسته بودم عاشقِ آغوشِ گرمابخشِ تو
حیف شد وقتی شدم از عاشقی سیر آمدی
آه سوزاندی دلم را بی وفا با رفتنت
مانده ام حالا دوباره با چه تفسیر آمدی؟
آن همه بی مهریِ بیهوده کردی با دلم
بس نبود این بار هم با قصدِ تحقیر آمدی
شاید از مردم شنیدی عاشقت دیوانه شد
سوی این بیچاره، با پابند و زنجیر آمدی
در بساطم عاشقی بود و جوانی آن زمان
خورده حالا بر تهِ این دیگ کفگیر آمدی
↩ سالومه۲۸
این منم کز ناله و زاری نیاسایم دمی
ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح
رهی
↩ سالومه۲۸
و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگی ها
عشق بماند !
عشق است…
↩ Mehrbano arezo
من تو راتصویر خواهم کرد
تو را به رنگ، به نور،
وبه آوازهای رنگین
تبدیل خواهم کرد
تو رابه گل ،به کوه
وبه رودخانه های خروشان،
تبدیل خواهم کرد
من از تو دنیا را خواهم ساخت
وبرای تو دنیا را…
اگر سخنم را باور نمی کنی
هنوز قدرت دوست داشتن را
باور نکرده ای
نادر_ابراهیمی
↩ وحیدلاهیجی
من برای تمام آدمها حالِ خوب
آرزو میکنم،
برای تمام قفلها کلید،
و برای تمام دلها آرامشی که تمام نشدنی باشد.
من برای تمام آدمها آرزو میکنم که عاشق شوند، عاشق آدمها و چیزهای خوب؛ آرزو میکنم هر صبح که چشم باز کردند، به اشتیاق هدفی لبخند بزنند، تلاش کنند و امیدوار باشند به رسیدن…
آرزو میکنم برای تمام آدمها که زندگی کنند، که آرام باشند، که نگران نباشند.
آرزو میکنم همه یکنفر را داشتهباشند که دوستشان داشتهباشد، که بگوید؛ نگران چیزی نباش، درستش میکنیم…
آرزو میکنم عمرها طولانی باشد و زیستنها عمیق! که آدمها عمیقا زندگی کنند.
آرزو میکنم روزی برسد که همه به آرزوهاشان رسیدهباشند…
و شهر پر باشد از آدمهای آرام و خوشبختی که هیچ آرزویی ندارند.
↩ سالومه۲۸
یا این متن مخالفم 😂
من فقط وقتی پریودم حس می کنم خوبه بود یه دوست پسری هم می بود که اونم چون نمی دونم خیلی قاطی ام یا احساساتی ام اونجوری می گم
بقیه وقتا اصلننن دلم نمی خواد . شعر عاشقانه و این چیزا خوبه ولی خود عاشق یا معشوق فقط بلده نود بخواد 🌿
↩ SapioSexual
هر شب نور را
از ماه قرض می گیرم
و به چشمانت پس میدهم
من سالها به نگاهت بدهکارم…