هر چند مطمئنم پند و اندرز من به گوش شما که چه عرض کنم به درزتون هم فرو نمیره، چه از قدیم گفتن تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است و به قولی یاسین برا سنگ… نه… نرود میخ آهنین در گوش خر…نه نه نه… چیزه… کیر خر تو کون هر کی گوش نکنه… نه… اصن بیخیال… میخوام بگم هر چند میدونم سخنم تاثیری نداره، منتها:
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم / تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در اینجا من مسائلی رو که باعث بی عفت شدن یک بحث نجیبانه میشن رو میگم. چون میدونیم که تو شهوانی بحثا فقط مربوط به کپک تک(کس پستون کون تخم و کیر) نیست. ناگفته نمونه اینا نظرات من و یه سری نکات کلی هستن. اگه میخواین تو این مسائل حرفه ای بشید، اولا نیاز به تجربه دارید… یعنی اونقدر وقتی دارید بحث میکنید به ناحق شکست بخورید، که دیگه قلق کار دستتون بیاد. ثانیا نیاز به دانش اینکار دارید. دانشش تو کتابا هست، فلذا پیشنهاد میکنم کتاب هنر بر حق بودن اثر آرتور شوپنهاور( اسم فامیلیش رو خیلی دوس دارم. ) از انتشارت ققنوس، مغلطه که اسم نویسندش رو یادم نیس، اونهم از انتشارات ققنوس، 53 اصل متقاعد سازی از انتشارات نص و 53 اصل مذاکره بازهم از انتشارات نص رو بخونید.
یه تکنیکه یعنی شما بدون اینکه طرفت رو از لحاظ منطقی شکست بدی پیروز بحث بشی. چه جوری؟ شخصیتت رو زیر سوال میبرن نا خودآگاه در چشم ناظران بحث و خودت، نظراتت هم زیر سوال میرن. تو شهوانی استفاده میشه و زیاد سعی میکنن به این روش بهتون فرو کنن، فلذا “مراقب قوس کون خود باشید.”
پس فحش ندید و بزارید، بحث سالم بمونه.(ناگفته نماند تو بحثایی که به صورت جدی حضور ندارم زیاد از این تکنیک استفاده میکنم)
آقا بیبنید اصلا شما و طرف مقابلتون دارید در مورد یک چیز بحث میکنید؟ دارید در مورد موضوع اصلی بحث میکنید یا زدید تو جاده خاکی؟ مثلا تو تاپیکم در مورد پدوفیلی، من و dark web داشتیم در مورد اینکه اصولا چرا پدوفیلی به وجود اومده بحث میکردیم. در واقع اون سعی میکرد خدا رو انکار کنه و از لحاظ طبیعی بحث رو پیش ببره من هی به منطقش برای رد اثبات خدا گیر میدادم و سعی میکردم بدون توجه به حضور یا عدم حضور خدا به نتیجه برسم در حالی که موضوع بحث اصلا چرایی وجود پدوفیلی نباید میبود. من اول تاپیک پرسیده بودم چرا انقد داره تو ایران بیداد میکنه. فلذا صلاح دیدم بحث رو جمع کنم تا کسی نفهمیده چه قده کس خلم که موضوع تاپیک خودمم رو یادم نمیاد.
یعنی اینکه طرف ریده برا اینکه خاک بریزه روش که بوش در نیاد سعی میکنه بحث رو عوض کنه. در این مواقع شما دستی بر باسنش میکشید و به سان هموطنان قزوینی میگید: گاماس گاماس بالام جان، اول یه نتیجه گیری بکنیم بعد موضوع رو عوض کنیم.
یعنی کاری کنید که طرف رشته کلام از دستش خارج شه، مجبور شه سریع حرف بزنه، و به صورت کلی مجبور شه حجم عظیمی از اطلاعات رو در زمان کم بررسی کنه. نهایتا یه جا یه گافی میده که با استفاده از اون شکستش میدیم.
شما رو در موضع ضعف قرار میده. خلاصه بگم آقا آتو دست طرف مقابل ندید که نه تنها در بحث شکستتون میده که بعدا هم تا کون شما رو نزاره بیخیال نمیشه.
البته که اون طرف که داریم باهاش بحث میکنین نباید در مقابل فهمیدن مقاومت از خودش نشون بده!
نباید ی کاری کنیم یا کنه که طرف بحث پی به سوراخ بودن طرف دیگه ببره.
حماقت که دیگه درج از بی نهایت هم گذشته و داره میشه فرهنگ ی عده کسخل
اصولا از لحاظ روانی هر انسانی سعی داره از چیزی که قبلا باهاش موافقت کرده دفاع کنه. مثلا فروشنده های حرفه ای سعی میکنن وقتی میخوان یه چیزی رو بکنن تو پاچتون شما رو مجبور کنن که حتی یه تعریف خیلی کوچیکم شده از کالاشون بکنین. این باعث میشه شما در ادامه بخواین از این نظرتون دفاع بکنید که آره جنس خیلی خوبیه. شما جنس رو میخرید. و فروشنده بعد از رفتن شما به ریشتون میخنده که چه آشغالی بهش انداختم. حق پذیری نیاز به تمرین داره.
این زمانی اتفاق میفته که طرف شما سعی کنه انقده رو اعصاب شما بپر بپر کنه که شما عصبانی بشین.
به حرف طرف مقابل دقت کنید واز زوایای مختلف حلاجیش کنید. با استفاده از اطلاعاتی که به دست آوردین طرف رو به تناقض گویی بکشونید. یا اگه یه حرفی زد اونو یادتون باشه. شاید بعدا یه حرف دیگه زد که متناقض بودن. با تناقض به وجود اموده ایده اصلیش رو نابود کنید.
ای عبید! روا مدار که اسفار کنج خرابات تعلیم کنی که سعی بی حاصل بردن نه در شئون شیخیت است.
این قرمطیان ;) ما را به کونسو بردند. به یک کرت نیز راضی نبودند. پس تا متنبه گردند این تاپیک نبشتیم لکن چون ما را حمدان است نه کس، بازدید اندک کردند، و کل جهد ما بهر اصلاحشان چون آب کیر بی ارزش شدی. لیک خدای داند که مرید عبید نه آنست که در این عرصه روی گرداند، و ان اجری مع الله.
والا چی بگم. ازش استقبالی نشد، موثرم واقع نشد، لذا کلا پشیمون شدم، از ادامه دادنش. وگرنه تکنیکای زیادی هست.
والا چی بگم. ازش استقبالی نشد، موثرم واقع نشد، لذا کلا پشیمون شدم، از ادامه دادنش. وگرنه تکنیکای زیادی هست.
حیف شد
من همیشه تو بحث کردن مشکل داشتم و تقریبا همیشه باختم با اینکه حق با من بود
میرم اون کتابا رو میخونم حتما
همونطور که گفتم، تجربه هم خیلی تاثیر داره. ازش غافل نشو.
آلوچه جان بلاغت نیست. بلاغ هست. آنچه شرط بلاغ هست را با تو میگویم. شعر از سعدی هست.