[اشتبا نشود، موضو سوراخ کون یا کُسِ کَسی به نام شکوه خانوم نیس! خخخ]
سوراخ افتخار ـ روزنهی عزت ـ حفرهی شکوهمند، ضریح مقدس یا… (Glory Hole)
– تجربیات یک زن
از: Girl on the Net
در: July 29, 2016
بسیار به آنچه موضوع بحث این هفته شده است علاقهمندم، زیرا یکی از داغترین فانتزیهای من است؛ «سوراخ شکوه»!
[سوراخ شکوه (Glory Hole): اصطلاحی کنایه از اتاقک کوچکی مخصوص سکس که از طریق حفرههایی همسطح افق خشتک مردان در دیوار آن، با کیر، از مهمون داخل آن پذیرایی میشود!]
با وجود این که خیلی دوست دارم درمورد تجربههای سکسیام با غریبهها از طریق روزنهی عزت خاطرات بسیار کثیفی را تعریف کنم، ولی متاسفانه این لذت هرگز نصیب من نشده است. به همین خاطر خانم 'لورا'(Laura) از School Of Squirt امروز اینجاست تا خاطرهای از شبی که کیرهایی را از درون روزنهی عزت ساک زد برای ما تعریف کند. خاطرهای که بسیار سکسی و جذاب است! این مقاله را سر کار نخوانید مگر این که رئیس شما با حشریشدنتان در حدی که به توالت بروید و پارتیشن بین توالتها را سوراخ کرده و کیرتان را در آن فرو کنید مشکلی نداشته باشد.
← Glory Hole
← schoolofsquirt.com
وقتی دوستم از من پرسید که آیا میخواهم در یک تجربهی شب سوراخ شکوهمند شرکت کنم، مطمئن نبودم چه چیزی در انتظارم است. برای شروع باید بگویم من یک دختر خوشگذران هستم اما همیشه فکر میکردم تجربهی سوراخ افتخار منحصر به بارهای ویژهی افراد همجنسگرا در دههی هفتاد است (1970). کاملاً جدی میگویم! آخر چه کسی حاضر است قسمت حساس بدنش را درون روزنهای که کسی در دیوار ایجاد کرده است فرو کند بدون آن که بداند در آن سوی روزنه چه چیزی ممکن است وجود داشته باشد!
به هر حال حقیقت این است که هرگز به این کعبهی عرفانی و هوسانگیز فکر نکرده بودم ولی وقتی به جایی دعوت شدم که قرار بود این کار آنجا انجام شود، نسبت به آن کنجکاو شدم با این وجود حس خودداری و احتیاط نیز درونم فعال شده بود. من مخالف سکس نیستم، دقیقاً برعکس! خیلی هم به آن علاقهمند هستم (برخی از کارهایی که تا به حال کردهام؛ «سکس در توالت هواپیمای درحال پرواز ـ تربیت کردن دوست پسرم برای این که بتواند در هنگام سکس چنان کند که آبم به بیرون بپاشد…» بوده است) اما هرگز با این که فقط به عنوان یک عضو بدنم در نظر گرفته شوم (کُس) و آن عضو معرف و هویت من باشد راحت نبودهام. با این که دختر کوچولوی هرزه و کثیفِ کسی باشم مشکلی ندارم ولی هرگز با این که صرفاً سوراخی برای خالی کردن منی درون آن (وسیلهای برای ارضاء) باشم راحت نبودهام. با وجود این وقتی حرف سکس باشد به خودم به عنوان دختری ماجراجو نگاه میکنم و سعی میکنم با تجربیات جدید با ذهنی باز برخورد کنم و – درحالی که چشمهایم را هم مثل سوراخهایم باز نگه میدارم! – سعی کنم همه چیز را امتحان کنم!
کلابی که به آن رفتیم یک سکس کلاب معروف بود که دوست یکی از دوستانم آنجا را اداره میکرد. در ابتدای ورودمان به کلاب با او ملاقات کردیم و پس از آشنایی، او ما را برد و اطراف را بهمان نشان داد. آنها برای برنامهی آن شب اتاق ویژهای را آماده کرده بودند. او تعدادی میز مطالعه (میز مخصوص امتحان) در کنار هم گذاشته بود و روی آنها گلهای شببو گذاشته بود، صلیب سنت اندروز روی دیوار نصب شده بود و تعدادی کاناپه نیز در اطراف اتاق چیده شده بودند که روی آنها بالشتهای بزرگی به چشم میخورد. معمولاً این کاناپهها به نقاط لذت معروف بودند. حداقل او آنها را اینگونه صدا میکرد! سپس او ما را به سوی اتاقکهای مخصوص راهنمایی کرد. من و دوستم به شدت برای برنامهی آن شب هیجان زده بودیم.
برای این که پنهانکاری نکرده باشم باید بگویم آنچه در آن شب تجربه کردم یک برنامهی استاندارد سوراخ شکوهمند نبود. آنها محفظههای مکعب شکلی را آماده کرده بودند که در هرکدام از آنها جایی برای نشستن وجود داشت و قرار بود ما در آن اتاقکها که به Glory Hole معروف بود بشینیم. آن شب تصمیم گرفتم به همراه همان دوستی که با او به آنجا رفته بودم یک تیم دو نفره تشکیل دهم و به یکی از اتاقکها که حفرههایی در ارتفاعات متفاوت روی دیوارهای آن ایجاد شده بود بروم. حتی سقف آن اتاقکها نیز سوراخ شده بود!
بار اول که داخل اتاقک را دیدم کمی هیجانزده و البته کمی هم دستپاچه شدم، این که قرار بود آن شب با یک کیر غریبه مواجه شوم به اندازهی کافی مرا دچار تردید کرده بود اما این اتاقک حداقل دوازده سوراخ متفاوت داشت. وقتی به داخل رفتم تا از نزدیک آن را ببینم متوجه شدم که اتاقک برای دو نفر هم جا دارد ولی غیر ممکن بود که ما بتوانیم تمام شب را با هم در یک اتاقک باشیم! ولی واقعاً تعداد سوراخهایش بالای دوازده تا بود! به هر حال اگر هر دوی ما داخل آن مینشستیم جایمان تنگ میشد و البته جنس چوبی دیوارها باعث میشد احساس داخل جعبه بودن (بستهبندی شدن) را داشته باشیم! به هر حال هردوی ما مشتاق و هیجانزده بودیم، پس از اتاقک بیرون آمدیم و به قسمت رختکن رفتیم تا حاضر شویم… هردوی ما میدانستیم که قرار است شبی طولانی و پر از عرق کردن داشته باشیم پس تا جایی که ممکن بود سبک و راحت لباس پوشیدیم. برای اولین بار سکسی و جذاب بودن به مرخصی رفته بود و راحت بودن لباسمان از آنجا که کسی قرار نبود ما را ببیند در اولیت اول قرار داشت. برای اولین بار ظاهر ما هیچ اهمیتی نداشت و فقط کیفیت خدماتی که قرار بود ارائه دهیم مد نظر بودند! این حقایق باعث میشد همزمان احساس آرامش و ترس داشته باشیم.
این که عادت داشتم هنگام ساکزدن به چشمان مرد نگاه کنم، همیشه باعث میشد مردها ساکزدنِ مرا بسیار دوست داشته باشند اما حالا که چنین امکانی وجود نداشت، آیا میتوانستم مانند قبل مردان را با فقط با مهارتهایم در ساکزدن ارضا کنم؟ وقتی به جز شورت و سوتین همهی لباسهایم را درآوردم دوباره به داخل اتاقک برگشتیم، خودمان را در کنار هم جا دادیم و منتظر ماندیم. وقتی صدای وارد شدن مردها را به اتاق شنیدیم، به هم نگاه کردیم و ناخواسته لبخند زدیم. عصبی بودن در فضای اتاقک موج میزد… چقدر طول میکشید تا مردی به سراغمان بیاید و کیرش را وارد روزنه کند؟ برای فرو کردن کیرشان کدام روزنه را انتخاب میکردند؟ همهی اینها به جهنم! از بین کیرهای وارد شده به آن ضریح مقدس که ما داخلش بودیم، کدام یکی را انتخاب میکردیم؟! با دستانم دهانم را پوشاندم تا صدای خندهام بیرون نرود.
ناگهان آنچه منتظرش بودیم اتفاق افتاد…! صدای نزدیک شدن یک مرد را شنیدیم. او مشغول خندیدن و حرف زدن با دوستانش بود و ما توانستیم جملهی «بیایید امتحان کنیم» را از بین صدای خندههایش تشخیص دهیم…
نگاهم یک لحظه به چشمان دوستم افتاد؛ هر دو خندهمان گرفت… الان شروع میشد!
چند لحظه بعد کیر نیمه افراشتهای از روزنهای که به دوستم نزدیکتر بود داخل آمد… دوستم آهی از روی رضایت کشید و تا جایی که فضای تنگ اتاقک اجازه میداد، به سمت آن کیر خم شد. وقتی او نوک زبانش را دور کلاهک کیر میچرخاند من با حسودی به او نگاه میکردم. با زبانش آنقدر با آن کیر بازی کرد که کاملاً سیخ شد. از بیرون صدای نالههای از فرط لذت مرد شنیده میشد که در میانشان به دوستانش میگفت آن ها نیز پیش او بیایند.
طولی نکشید که کیر دوم از روزنهی روی دیوار به درون آمد و بعد کیر سوم… و سپس چهارمی! دو تا از کیرها به من نزدیکتر بودند و من برای خوشحال کردن صاحبانشان از انتخاب حفرههای نزدیکتر به من اصلاً وقت تلف نکردم. اول یکی از کیرها را درون دهانم گذاشتم و با زبانم دور کلاهک آن را لیسیدم و با دستانم به آرامی برای کیر دومی جق میزدم… هر لحظه کیرهای بیشتری از روزنههای اطرافمان داخل فضای اتاقک میشدند. من نیز هیجانزدهتر میشدم و سعی میکردم تا آنجا که ممکن است به سرعت در فضای اتاقک به اطراف حرکت کنم و به تمام کیرها سرویس بدهم… بعضی را ساک میزدم و بقیه کیرها را با دستانم میمالیدم. حتی چندتایشان را قلقلک دادم و بین پاهایم فشار دادم…
هنگامی که با خوشحالی مشغول کار کردن نوبتی بر روی تکتک کیرها بودم در درونم احساس غرور و قدرت میکردم!
آن مردها اصلاً خبر نداشتند که من که هستم، هیچ چیز درمورد من نمیدانستند ولی تکتکشان مشتاق بودند نوبتشان بشود و کیرشان را ساک بزنم! واقعاً خوشحال بودم که فهمیدم این که مردها مشتاق هستند برایشان ساک بزنم به خاطر ظاهر زیبایم نیست، بلکه به خاطر مهارتم در این کار است. کیرهای بدون چهره (چهرهی صاحبانشان را نمیدیدم) یکییکی کنترلشان را از دست میدادند و آبشان را روی صورتم خالی میکردند…
به محض این که یک مرد کیرش را از روزنه بیرون میکشید، مرد دیگری کیرش را به داخل میآورد و جایش را میگرفت من و دوستم فقط دو ساعت داخل اتاقک بودیم و اگر بخواهم صادق باشم حتی سعی هم نکردیم که تعداد مردانی که کیرهایشان را داخل روزنه میکردند و امیدوار بودند اتفاق خوبی برایشان بیفتد را بشماریم!
وقتی از اتاقک بیرون آمدیم، همهجایمان پر از عرق و آب منی بود ولی لبخند بزرگی بر چهره داشتیم. مردانی که آنجا بودند دور ما جمع شدند و با کف زدن ما را تشویق کردند! ما راهمان را از بین مردها باز کردیم تا از جلوی اتاقک کوچک به رختکنی که در پشت فضای اصلی قرار داشت برویم تا در آنجا لباسهایمان را عوض کرده و خودمان را تمیز کنیم…
در پایان آن شب وقتی به اتفاقاتی که افتاد فکر میکردم دریافتم زمانی که در آن اتاقک گذراندم زندگیام را تغییر داده است. هنوز هم دلم نمیخواهد کسی به من صرفاً برای وسیلهای برای آوردن آبش فکر کند ولی میتوانم درک کنم این که فقط ابزاری برای ارضا مردان باشی نیز جذابیت خودش را دارد. این که مردی بدون این که بداند چه اتفاقی برایش میافتد اعتماد کند و کیرش را در روزنهای که قادر به دیدن آن طرفش نیست قرار دهد به نوعی به من احساس قدرت میدهد. این که بتوانم هر کاری دلم میخواهد با کیر یک مرد بکنم و ببینم واقعاً چقدر در ساکزدن مهارت دارم برایم جذاب است. در پایان فهمیدم چرا کعبه های آمال مردان اینقدر طرفدار دارند! زیرا به اندازهی خود سکس جذاب و فوقالعاده هستند! و این لذت تنها برای مردانی که از آنها استفاده میکنند نیست. آن سوی دیوار بودن نیز واقعاً فوقالعاده است و بسیار مشتاق هستم که دوباره آن را امتحان کنم!
منبع:
https://www.girlonthenet.com/blog/glory-hole-story-woman/
mistrs_l: حس کردم دارم رمان میخونم!
بسی جالب بود جناب اسکلت تشکر 🌹
ترجمه هاتون برچی خودمونی نی ؟ :| ما نیز شکوه مندانه فیلان بیسال
↩ sepideh58
بحث سلیقه ای ها ولی ناموسن کتابی بودنی لذت میبرید از داستان ؟ 😴
↩ dr_sotian_dozd
من مطلبی که نوشته بود رو گفتم اشاره ای به نگارش تاپیک نداشتم معمولا تاپیک های آموزشی لحن نوشتاری و رسمی تر دارن
↩ اسکلت حشری
لطفا لو ندین جناب اسکلت ایشون اگه بدونه کار بنده است فقط کامنت میزاره “زیاد بود نخوندم!!” 😁
↩ mistrs_l
خانم گرل آن د نت نویسنده این مطلب تو بخش سکسولوژی مقاله زیاد داره شما رو به فانتزی کمربند ارجاع میدم از اینم جذاب تره!!
↩ mistrs_l
فانتزی ایکس باکس هم هست کلی دیگه هم هست. نه با خیال راحت برو بخون!! 😁
↩ shahx-1
تاپیکایی که اسکلت میذاره رو نمیشه نخوند
حالا مترجمش هرکی که باشه ، خوندنش واجبه حتی منی ک هیچوقت هیچیو نمیخونم 😁
مرسی از شما بابت ترجمت :) 🌹