این تاپیک رو برای جقیهایی که تا حالا تجربه یک سکس درست درمون نداشتن نمینویسم. این تاپیک رو مینویسم تا کسانی بخونندش که سکس کامل رو بارها و بارها و به طرق مختلف و در شرایط متنوعی تجربه کردن…
موضوع بحث در مورد عشق و سکس هست. سکس بدون عشق، و سکس عاشقانه…
به نظر شما سکس بدون عشق چه لذتی میتونه داشته باشه؟
من که میگم سکس بدون عشق فقط برای مدت کوتاهی شقدردی که مردا گرفتارش میشن یا خیسی لای پایی که دخترا اسیرش میشن رو چاره میکنه. ولی نه تنها نیاز و شهوت آدم رو تسکین نمیده بلکه مثل یه لیوان آب شوره که بیشتر آدم رو تشنه میکنه…
از نظر من سکسی خوبه که توش شوق به هم رسیدن موج بزنه. سکسی که توش عشق بورزی و عشق طرف مقابلت رو هم لمس کنی. سکسی که طرفین در اون نسبت به هم شور و شوق داشته باشن و تمام هوسشون رو مصروف هم کنن. عشقی که هر محدودیتی رو در سکس پشت سر بگذاره و طرفین رو وادار کنه که برای لذت طرف مقابلشون از جون مایه بگذارن…
من متاهلم. اما همسری دارم که سالهاست حس میکنم شوقی به همبستر شدن با من نداره و از سر اجبار و اکراه تن به نیاز من میده. مدتی هم دنبال این بودم که نیازم رو بیرون از چارچوب خانواده خودم تامین کنم اما واقعا به این نتیجه رسیدم که دستیابی به ارتباطی عاشقانه برای مردی که همسر و فرزند داره، بیرون از چارچوب خونه ممکن نیست. همه کسانی که سراغشون رفتم تا با صیغه و رابطه بلند مدت، یک رابطه عاشقانه رو باهاشون مشق کنم دنبال پولم بودن. البته آدم خسیسی نیستم و برای کسی که بدونم واقعا دوستم خواهد داشت هزینه هم میکنم. اما به قول حافظ… نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد…
من به عنوان یک مرد گرممزاج و رمانتیک که واقعا فقدان عشقورزی توی زندگیم برام یک خلأ عاطفی بزرگه، هر روز دارم زجر میکشم از این که ناچارم خودم رو به آغوش کسی تحمیل کنم. چه اون شخص همسرم باشه که به خاطر وابستگیش بهم تن به خواسته من میده، چه اون شخص هر زن دیگری باشه که به طمع پول یا هر چیز دیگری بر سر معامله نشسته تا نیاز جنسی من رو تامین کنه. این وسط از عشق و شوق و شور خبری نیست که نیست. و این برای من یک شکنجهی دائم و مستمره.
شما هم از تجربیاتتون بگین. کدومتون رابطه جنسی عاشقانه رو تجربه کرده و کدومتون مثل من درگیر رابطهای نه چندان گرمه و نمیتونه ازش رهایی پیدا کنه؟
همم چی بگیم! جالبه کسیم نظری نداشته … !! بحث خیانت به خودت مربوط میشه ولی در مورد عشقو سکس باهات موافقم سکس بدون عشق هیچ معنی و لذتی نداره. هست نگاری بگرد پیدا میکنی…
هرچند که من هنوز در این حدی که گفتین نیستم ولی گفتم که یه کامنتی بزارم.
حرفای خوبی زدی ولی در تعجم که چرا تاپیک انقد خلوته و کسی به این موضوع اهمیت نداده.ینی این حرفا دیگه بی اهمیت شدن که آمار بازدیدش فقط باید300تا باشه؟ :(
شما میدونی؟
عشق گوهر گرانبهایی هست که توی مرداب شهوت مخفی شده. برای رسیدن بهش چارهای نیست جز تن به شهوت زدن.
ولی اگر تن به شهوت بدی، اما در مردابی که توش گوهر عشقی نهفته نیست، چیزی جز حسرت و از دست دادن عمر نصیبت نمیشه
با عشق زندگی رنگ و بو پیدا میکند و با شهوت این رنگ و بو استشمام میشود.
بدون عشق، شهوت جز بوی گند دلمردگی چیزی را در نخواهد یافت
مرا ز عشق نپرسید که عشق گمشدهای است
که هر چه هست ندارم، که هر چه دارم نیست
حرفاتون رو میفهمم…
اینا دردای مشترک خیلی از بچههای خوبیه که از سر ناچاری میان توی این گهدونی
کاش جاده زندگی این قدر یک طرفه نبود
سلام دوست عزیز چقدر نوشته هات شبیه زندگی خود منه..... من الان 7 ماهه که عقد کردم تو گذشته چندتا دوست دختر عوض کردم اما با یکیشون بنام مریم 4سال بودم و همه جوره رابطه ی عاشقانه و جنسی داشتم، در کل قصد ازدواج داشتیم اما به دلیل گیر دادن خانواده ی تعصبیش نشد که مال من بشه..... حالا من 7 ماهه که بایکی دیگه به عنوان زن و شوهر زندگی میکنم اما حس میکنم اصلا عشقی بین ما نیست و من اصلا نمیتونم باهاش رابطه جنسی برقرار کنم.... تو این مدت با وجود اینکه پسر خیلی گرمی هستم و میل جنسی شدیدی دارم به نامزدم خیانت نکردم اما تبدیل شدم به یه آدم بی روح و بی امید که اصلا نمیخام زنده باشم و دیگه حتی نمیتونم یه لحظه خوشحال باشم.... خدا به فریادم برسه.
حرفهای زیباییه ولی فقط یه نوشتس نه بیشتر و بهتره بگیم یه ادعاست —نمیدونم چرا دنبال این عیب در خودمون (مرد) نیستیم و فقط زنها را مقصر میدونیم حتما اونم مثل تو عشقی نمیبینه که بخواد باهات …اما اما اون زن اینقدر مرد هست که نخواد این مشکلشو مثل شماها جار بزنه ------متاسفانه تو جامعه ما اکثرا اینطورین و عشقی نیست اما زنها کسی را مقصر نمیدونن تا مردا راحت بگن که اینها بخاطر زنها ایجاد شده —خانمها فقط عذرتقصیر را گردن بگیرند انگار کار درستی انجام دادند چون همیشه جنس نر ممتازتره نه جنس مرد
کجای حرف من بحث زن و مرد بود؟
من تجربه خودم رو گفتم و آخرش نوشتم دیگران هم بیان تجربهشون رو بگن
نه فقط مردا
زنها هم ممکنه از زندگی و حتی سکس بدون عشق رنج بکشن
و اما تجربه خود من…
دلایلش میتونه مختلف باشه… من جمله کوتاهی خود من، یا بیماری همسرم
داوری در این که چه چیزی مشکل من رو باعث شده کار هر کسی نیست و من به همین خاطر مدتهاست پیش مشاور میرم…
من آدمی نیستم که وقت بگذارم تاپیکم رو داغ کنم
همین که کسایی که به پروفایلم سر میزنن بتونن بخونن این تاپیک رو، بسه برام
یه خاطره نوشتم که توی تاپیک داستانها و خاطرات میخواستم ثبت کنم ولی ثبت نمیشه. کسی میدونی چرا؟
والا گشتم نبود
شما آقای محترم ، بهتره ببینی چرا خانومت تمایلی به شما نداره، شاید اونم یه رابطه ی عاشقونه میخاد از طرف ، اما این رابطه و اشتیاق رو تو شما نمیبینه ، چرا؟ چون شما مشغول پیدا کردن عشق تو زنهای صیغه ای تون هستین ، ،،، من فکر میکنم مشکل از شماست آقای محترم ، بجای اینکه عشق رو نثار همسرتون بکنین رفتین دنبال صیغه کردن زنها و شهوترانی !!! اما مطمئن باشید نه تنها عشقی پیدا نخواهید کرد ، بلکه عشق همسرتون رو هم از دست میدین ،
شما چه انتظاری دارین از زنها ؟ هم به شما عشق بورزن ، هم شهوترانیهاتونو تحمل کنن ؟!!
پیش از هر چیزی لازمه از این که متنم رو خوندی و نظر دادی تشکر کنم
و بعد گلایهای دارم از شما و بعضی دیگه از دوستان که خیلی عجولانه در مورد من و مشکلم با همسرم قضاوت کردن
مشکل من با همسرم، و سردی اون به من، بیش از این که ناشی از کوتاهی من در توجه به ایشون باشه، ناشی از بیماریهای ایشونه. بیماریهایی که به خاطرشون پنج ساله تحت درمانه و موفقیتی در این درمان کسب نشده.
در طول این پنج سال، من و ایشون نزد مشاور هم میریم. خاطرم هست یکی از مشاورانی که پیشش رفته بودیم به من گفت: بهت حق میدم که با وضع موجود، سراغ زن دیگهای بری و بخوای نیازت رو طور دیگری و جای دیگری تامین کنی. ولی سراغ صیغه و رابطه عاطفی نرو. چون ممکنه با افرادی مواجه بشی که تو رو دچار دردسر کنن و زنت از روابطت بویی ببره. اگر نیاز جنسی همچنان تامین نشد، خوابیدن با فاحشه در ازای پول، بهتر از درگیر شدن در یک رابطه عاطفی دیگه هست.
ولی من نظر مشاور رو نپذیرفتم. چون نمیتونم با کسی که عشقی بینمون نیست رابطه برقرار کنم…
همسر من بیماره. در حدی که پدر و مادرش از من عذرخواهی میکنن که دخترشون این بلاها رو داره سر خودش و من میاره… اون وقت شما من رو راحت متهم میکنین که به خاطر هوسرانیم زنم این طور شده…
من اگر هوسران بودم قبل ازدواجم دختربازی میکردم… نه الآن که سه تا بچه دارم…
پیش از هر چیزی لازمه از این که متنم رو خوندی و نظر دادی تشکر کنم
و بعد گلایهای دارم از شما و بعضی دیگه از دوستان که خیلی عجولانه در مورد من و مشکلم با همسرم قضاوت کردن
مشکل من با همسرم، و سردی اون به من، بیش از این که ناشی از کوتاهی من در توجه به ایشون باشه، ناشی از بیماریهای ایشونه. بیماریهایی که به خاطرشون پنج ساله تحت درمانه و موفقیتی در این درمان کسب نشده.
در طول این پنج سال، من و ایشون نزد مشاور هم میریم. خاطرم هست یکی از مشاورانی که پیشش رفته بودیم به من گفت: بهت حق میدم که با وضع موجود، سراغ زن دیگهای بری و بخوای نیازت رو طور دیگری و جای دیگری تامین کنی. ولی سراغ صیغه و رابطه عاطفی نرو. چون ممکنه با افرادی مواجه بشی که تو رو دچار دردسر کنن و زنت از روابطت بویی ببره. اگر نیاز جنسی همچنان تامین نشد، خوابیدن با فاحشه در ازای پول، بهتر از درگیر شدن در یک رابطه عاطفی دیگه هست.
ولی من نظر مشاور رو نپذیرفتم. چون نمیتونم با کسی که عشقی بینمون نیست رابطه برقرار کنم…
همسر من بیماره. در حدی که پدر و مادرش از من عذرخواهی میکنن که دخترشون این بلاها رو داره سر خودش و من میاره… اون وقت شما من رو راحت متهم میکنین که به خاطر هوسرانیم زنم این طور شده…
من اگر هوسران بودم قبل ازدواجم دختربازی میکردم… نه الآن که سه تا بچه دارم…
به هرحال بیماری همسرتون کارتونو توجیه نمیکنه که دنبال دوست دختر باشین و واسه رفع نیاز جنسیتون ، برین دنبال صیغه و فاحشه ، که جفتشون یکیه بجای اینکه تمام تلاشتونو صرف درمان ایشون و مراقبت از فرزندانتون بکنین ،
شهوت ران ، هوسران و خودخواه ، مناسب ترین صفت برای مردان و زنان مثل شماست ، هیچ فرقی نمیکنه
پیش از هر چیزی لازمه از این که متنم رو خوندی و نظر دادی تشکر کنم
و بعد گلایهای دارم از شما و بعضی دیگه از دوستان که خیلی عجولانه در مورد من و مشکلم با همسرم قضاوت کردن
مشکل من با همسرم، و سردی اون به من، بیش از این که ناشی از کوتاهی من در توجه به ایشون باشه، ناشی از بیماریهای ایشونه. بیماریهایی که به خاطرشون پنج ساله تحت درمانه و موفقیتی در این درمان کسب نشده.
در طول این پنج سال، من و ایشون نزد مشاور هم میریم. خاطرم هست یکی از مشاورانی که پیشش رفته بودیم به من گفت: بهت حق میدم که با وضع موجود، سراغ زن دیگهای بری و بخوای نیازت رو طور دیگری و جای دیگری تامین کنی. ولی سراغ صیغه و رابطه عاطفی نرو. چون ممکنه با افرادی مواجه بشی که تو رو دچار دردسر کنن و زنت از روابطت بویی ببره. اگر نیاز جنسی همچنان تامین نشد، خوابیدن با فاحشه در ازای پول، بهتر از درگیر شدن در یک رابطه عاطفی دیگه هست.
ولی من نظر مشاور رو نپذیرفتم. چون نمیتونم با کسی که عشقی بینمون نیست رابطه برقرار کنم…
همسر من بیماره. در حدی که پدر و مادرش از من عذرخواهی میکنن که دخترشون این بلاها رو داره سر خودش و من میاره… اون وقت شما من رو راحت متهم میکنین که به خاطر هوسرانیم زنم این طور شده…
من اگر هوسران بودم قبل ازدواجم دختربازی میکردم… نه الآن که سه تا بچه دارم…
به هرحال بیماری همسرتون کارتونو توجیه نمیکنه که دنبال دوست دختر باشین و واسه رفع نیاز جنسیتون ، برین دنبال صیغه و فاحشه ، که جفتشون یکیه بجای اینکه تمام تلاشتونو صرف درمان ایشون و مراقبت از فرزندانتون بکنین ،
شهوت ران ، هوسران و خودخواه ، مناسب ترین صفت برای مردان و زنان مثل شماست ، هیچ فرقی نمیکنه
صیغه و فاحشه یکی نیست
رفتار من هم از سر شهوت رانی و هوسبازی نیست.
یکی نیاز طبیعی دارم. و یک حق طبیعی
میتونم به خاطر نیازم زنم رو طلاق بدم و سه تا بچه رو بدبخت کنم، یا این که با زنم بسازم ولی نیاز خودم رو از جای دیگری تامین کنم
کاش به جای قضاوت کردن دیگران کمی از تعصب خودتون کم کنین
پیش از هر چیزی لازمه از این که متنم رو خوندی و نظر دادی تشکر کنم
و بعد گلایهای دارم از شما و بعضی دیگه از دوستان که خیلی عجولانه در مورد من و مشکلم با همسرم قضاوت کردن
مشکل من با همسرم، و سردی اون به من، بیش از این که ناشی از کوتاهی من در توجه به ایشون باشه، ناشی از بیماریهای ایشونه. بیماریهایی که به خاطرشون پنج ساله تحت درمانه و موفقیتی در این درمان کسب نشده.
در طول این پنج سال، من و ایشون نزد مشاور هم میریم. خاطرم هست یکی از مشاورانی که پیشش رفته بودیم به من گفت: بهت حق میدم که با وضع موجود، سراغ زن دیگهای بری و بخوای نیازت رو طور دیگری و جای دیگری تامین کنی. ولی سراغ صیغه و رابطه عاطفی نرو. چون ممکنه با افرادی مواجه بشی که تو رو دچار دردسر کنن و زنت از روابطت بویی ببره. اگر نیاز جنسی همچنان تامین نشد، خوابیدن با فاحشه در ازای پول، بهتر از درگیر شدن در یک رابطه عاطفی دیگه هست.
ولی من نظر مشاور رو نپذیرفتم. چون نمیتونم با کسی که عشقی بینمون نیست رابطه برقرار کنم…
همسر من بیماره. در حدی که پدر و مادرش از من عذرخواهی میکنن که دخترشون این بلاها رو داره سر خودش و من میاره… اون وقت شما من رو راحت متهم میکنین که به خاطر هوسرانیم زنم این طور شده…
من اگر هوسران بودم قبل ازدواجم دختربازی میکردم… نه الآن که سه تا بچه دارم…
به هرحال بیماری همسرتون کارتونو توجیه نمیکنه که دنبال دوست دختر باشین و واسه رفع نیاز جنسیتون ، برین دنبال صیغه و فاحشه ، که جفتشون یکیه بجای اینکه تمام تلاشتونو صرف درمان ایشون و مراقبت از فرزندانتون بکنین ،
شهوت ران ، هوسران و خودخواه ، مناسب ترین صفت برای مردان و زنان مثل شماست ، هیچ فرقی نمیکنه
صیغه و فاحشه یکی نیست
رفتار من هم از سر شهوت رانی و هوسبازی نیست.
یکی نیاز طبیعی دارم. و یک حق طبیعی
میتونم به خاطر نیازم زنم رو طلاق بدم و سه تا بچه رو بدبخت کنم، یا این که با زنم بسازم ولی نیاز خودم رو از جای دیگری تامین کنم
کاش به جای قضاوت کردن دیگران کمی از تعصب خودتون کم کنین
صیغه و فاحشه یکیه ، هیچ تفاوتی بینشون نیست
رفتارتون دقیقا مصداق بارز هوسرانی و شهوترانیه
همسرتونم نیاز طبیعی داره و حق طبیعی ، حالا بیماره ، و باید درمان بشه ، نه اینکه بیماریشو با بی مهری و تشدید کنین
اگه دنبال عشق هستی خب طلاق بده برو دنبال عشقت ، و این زن بیچاره رو عذاب نده ،
بهانه کردن بیماری همسرتون برای هوسرانی ، عذر بدتر از گناهه !!! پس خانومت رو متهم نکن که رابطه ی با عشق نداره باهاتون ، خب اون بیماره آقای محترم ، بفکر درمانش باش
بنظرم میاد حرفات دروغه نمیدونم چرا....بیماری زنتو بگو...چ بیماریی داره ک دکترا گفتن میدونیم سخته ولی طرف سکس با کسی دیگه نرو و خونواده ی زنت هم همش ازت عدرخواهی میکنن؟؟؟!!اسم بیماری زنتو بگو
فقط یک بیماری نیست
متاسفانه چند بیماری جسمی و روحی روانی دست به دست هم داده
ولی یکیش که در حال حاضر شدتش بیشتره و دو بار کار ایشون رو به جراحی کشونده، سندرم پلی کیستیک تخمدان هست که ریشه در اختلالات شدید هورمونی داره
فک کنم یه کم زیادی تند رفتی! عزیزم من و شما که هیچ گونه شناختی از ایشون نداریم، نمی تونیم قضاوت درستی در خصوصِ شخصیتشون داشته باشیم! یه سری مسائلی هم مطرح کردین که بیشتر نشئت گرفته از احساستون بود نه منطقتون! یا در بهترین حالت، از نگاه خودتون با این مسئله برخورد کردید(با دید تعصب به هم جنساتون!) که طبیعتا گره گشا نیست! ولی در خصوصِ مشکلِ ایشون( که نمی دونم تا چه اندازه صداقت به خرج دادن)باس عرض کنم که بی نهایت اختلالِ جنسی وجود داره که می تونه فرد رو به دلایلِ مختلفی از رابطه جنسی(با هر کسی!) بیزار کنه و متاسفانه برای خیلی از این اختلالات هم درمان قطعی و مشخصی وجود نداره/ حالا با توجه به عدم شناختمون از این اقا و مشکل همسرشون، بهتره به جای گمانه زنی در مورد ایشون و همسرشون، در خصوص تجربیات خودمون( البته در صورت وجود!) صحبت کنیم…
فک کنم یه کم زیادی تند رفتی! عزیزم من و شما که هیچ گونه شناختی از ایشون نداریم، نمی تونیم قضاوت درستی در خصوصِ شخصیتشون داشته باشیم! یه سری مسائلی هم مطرح کردین که بیشتر نشئت گرفته از احساستون بود نه منطقتون! یا در بهترین حالت، از نگاه خودتون با این مسئله برخورد کردید(با دید تعصب به هم جنساتون!) که طبیعتا گره گشا نیست! ولی در خصوصِ مشکلِ ایشون( که نمی دونم تا چه اندازه صداقت به خرج دادن)باس عرض کنم که بی نهایت اختلالِ جنسی وجود داره که می تونه فرد رو به دلایلِ مختلفی از رابطه جنسی(با هر کسی!) بیزار کنه و متاسفانه برای خیلی از این اختلالات هم درمان قطعی و مشخصی وجود نداره/ حالا با توجه به عدم شناختمون از این اقا و مشکل همسرشون، بهتره به جای گمانه زنی در مورد ایشون و همسرشون، در خصوص تجربیات خودمون( البته در صورت وجود!) صحبت کنیم…
من به هیچ وجه مدعی بی عیب و نقص بودن نیستم. مدعی هم نیستم که برای همسرم سنگ تموم گذاشتم. ولی این حرف که می زنم حاصل پنج سال مراجعهی نوبهای و مرتب به سه مشاور خبره هست. طی این پنج سال همیشه همسر من ظاهرا خواهان جدایی بوده، و من مخالف. اما در واقع طوری به من و محبت بی دریغم وابسته است که وقتی مدتی نبودم و سفر خارجه بودم کارش به بیمارستان کشید. همسر من مشکل روحی روانی داره، ضمن این که این مشکلات با بیماریهای هورمونی و اختلالات جنسیتی تشدید هم شده.
شاید هر مردی اگر جای من بود این زن رو رها می کرد و پی زندگی خودش میرفت. بخصوص روزی که هنوز بچه ای در کار نبود.
ولی من به حرمت جوونی که پای من گذاشته و روزای خوشی که کنارش داشتم تا پایان زندگی باهاش می مونم…
من وفاداری رو در این می دونم…
ولی خوب خودمم آدمم. وقتی زنم توی سه ماه فقط شش بار با من همبستر شده اونم با اکراه، یا وقتی از یه بوسیدن معمولی اجتناب می کنه، من حق ندارم به فکر تامین آرامش خودم از طریق دیگهای باشم؟
اونم نه یه روز و دو روز
پنج سال
می خواستم این تاپیک جایی بشه برای بیان تجربیات سکس با و بدون عشق
نه جایی برای طرح مشکل شخصیم
امیدوارم سایر دوستان درک کنن و موضوع تاپیک رو به حاشیه نبرن
سکسی که شما با اون مرد داشتین، بدون این که عشقی بهش داشته باشین، یه سکس غریزی بوده. مثل آدم گرسنه که غذا می خوره. وقتی گشنمونه ممکنه هر غذایی رو از هر جایی بگیریم و بخوریم.
خانمها کمتر سراغ سکس غریزی این شکلی میرن. معمولا آقایون دچارش میشن. و بعد یه مدت اصلا تواناییشون برای داشتن سکس عاشقانه رو از دست میدن…
مثل کسی که اینقدر غذای بد خورده ذائقهش رو از دست داده…
کار خوبی می کنی که سکس غریزی رو گذاشتی کنار، اما واقعا با میل و نیاز انکار ناپذیرت به سکس عاشقانه چه می کنی؟ نمیشه این نیاز رو سرکوب کرد… و این نیاز نه با خودارضایی نه با سکس غریزی سیراب نمیشه…
سکسی که شما با اون مرد داشتین، بدون این که عشقی بهش داشته باشین، یه سکس غریزی بوده. مثل آدم گرسنه که غذا می خوره. وقتی گشنمونه ممکنه هر غذایی رو از هر جایی بگیریم و بخوریم.
خانمها کمتر سراغ سکس غریزی این شکلی میرن. معمولا آقایون دچارش میشن. و بعد یه مدت اصلا تواناییشون برای داشتن سکس عاشقانه رو از دست میدن…
مثل کسی که اینقدر غذای بد خورده ذائقهش رو از دست داده…
کار خوبی می کنی که سکس غریزی رو گذاشتی کنار، اما واقعا با میل و نیاز انکار ناپذیرت به سکس عاشقانه چه می کنی؟ نمیشه این نیاز رو سرکوب کرد… و این نیاز نه با خودارضایی نه با سکس غریزی سیراب نمیشه…
ببین دوست عزیز در این مورد نمیتونم بهت هیچ راهکاری بدم چون خودمم هنوز اندر خم یک کوچه ام :)) اگه شما نمیتونی عشقت و پیدا کنی چون کسایی که هستن پولتو میخوان منم این مشکل و دارم که کسایی که سرراهم میان صرفن بدنمو میخوان منم با این شرایط هپی نیستم و خیلی هم سخته تحمل کردنش ولی باز اینو ترجیح میدم ب اسیبی که قراره از سکس با ادمایی داشته باشم که هیچ عشقی بینمون نیست امیدوارم عشقتو پیدا کنی
ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربهتون
از این سایت و آدمای توشم آبی گرم نمیشه… آه از این سایت…
کسی جای بهتری با آدمای بهتری توی این مجازآباد سراغ داره؟
همسرتون رو دوباره عاشق خودتون بکنید
چشماتون رو ببندید و مثل مارسل پروست که گرد عشق رو از توی ذهن خودش روی آدمای دور و برش میپاچید ؛ اون نگار ناممکن رو که توی ذهن دارید توی وجود همسر خودتون دوباره بسازید .
مطمئن باشید زن اگه علاقه ای واقعی رو متوجه خودش ببینه عاشق ترین و گرم ترین موجود دنیا میشه
اشکال از خود شماست نه همسرتون
شما از کجا میدونید که زنش هم جار نزده؟؟ شاید شما خودشید؟!