روزی دو نجار به وسیله تیشه و اَرّه
میکردند درختی را به زحمت ذره ذره
دندانه های اره به ساقه و برگ میرفت
درخت بی نوا داشت بگای سگ میرفت
درخت بدبخت عاقب گشود از درد زبان
که اره مادر جنده کونی من را وا رهان
اره به تندی با درخت گفت خموش باش
من حرف میزنم مادرجنده به گوش باش
پس از تکه تکه شدن تبدیل به تخت شوی
زیر تشک شاهد سکس های سخت شوی
احتمالش زیاد است در شب ها آن زیر
به روی تنت بچکد آب پاک کص و کیر
تخت با شنیدن این وصف شد خندان
به فکر آن لحظه فرو رفت و شد شادان
درخت شد عاقبت تخت زن و شوهری
که میدید سکس های گروهی و ضبدری 🙄
بله دیگه… ? ?