جملهای از یه طراح نه چندان سرشناس که نقلش اینجا خالی از لطف نیس:
«قدرت یک تصویر به مراتب بیشتر از هزار کلمه است.»
(کتاب طراحی گرافیک وب ـ مهرناز کوکبی)
از اونجایی که بیشتر اوقات تموم اونچه در مسائل سیاسی روز سرش بحثای طولانی و سرسامآور میشه رو مانا نیستانی با یه کاریکاتور ساده خعلی روان به تصویر میکشه، جوری که میشه گف چکیدهی مطلب رو در یه نیگا بیان میکند که به راحتی بشه دریاف کرد، آثار این هنرمند بزرگ معاصر اینجا در تالار بحثای اجتماعی/سیاسی سایت معرفی میشود تا حشرمندان فرهیخته از آن اسفاده ببرن.
هر از گاهی کاریکاتوراش مطابق با جریانات روزمره اینجا قرار داده میشود.
mananey@
(کانال تلگرام مانا نیستانی جهت پیگیری آثارش)
آثار مانا نیستانی از جهت بیان شیوا و گیرایی که هر کس از هر قشری بتواند با آن ارتباط برقرار کند و آگاه شود، بسیار ارزشمند است و معرفی آنها به مردم ایران نیز واجب!
کارای ایشون رو من سالهاست که دنبال می کنم . یک کارتونیست تمام عیار هست که کارهاش بارها و بارها منو توی فکر فرو برده .همین چند روزم کارهای جدید و عمیقی رو نشر داده .
میشه گف جزو معدود هنرمندایی هس که رسالت هنریش (روشنگری) رو به نحو احسن انجام میده، اونم صدالبته با سرعت عمل بالا.
ینی روز اتفاقی رخ بده، این شب کاریکاتورشو کشیده فرساده بیرون.
دراویش گنابادی
بدون شک خشونت و خشونت ورزی امری مذموم است. آدمکشی مذموم است. زیرگرفتن آدمها با اتوبوس و جیپ پلیس هر دو مذموم است. از هر طرف که باشد، چه پلیس زیر بگیرد بکشد چه درویش، اما…
نمیشود کتاب پانصد صفحهای را ورق نزد، فقط صفحه پایانی را باز کرد و بر اساس خط آخر درباره کل آن نظر داد. قصه ظلم و بی عدالتی نسبت به اقلیتهای مذهبی و عقیدتی کتابی است به تعداد صفحات عمر نظام. تقریبا هر اقلیت مذهبی غیرشیعی در ایران در فشار و محدودیت است، این محدودیت در مواردی به ظلم مسلم میرسد: نوکیشان مسیحی همواره در معرض خطر بازداشت و بازجویی و عقوبت بودهاند، بهاییان ممنوع التحصیل و از دانشگاهها اخراج میشوند، بسیاریشان بازداشت و زندانیاند، بسیاری را انگ جاسوسی زدهاند، بسیاری را هم اعدام کردهاند. یکی دیگر از این موارد پرونده «دراویش گنابادی» است. تعدادی از دوستان رنجیده از صحنههای سیام بهمن خیابان پاسداران تهران جوری برخورد میکنند که انگار به ناگاه گروهی خشونتطلب و داعشی به اسم دراویش گنابادی از آسمان پایین افتاده بی دلیل به کار زدن مردم و ماموران مشغول شده اند. کار به اصولگراها یا شیعیان فرقهگرا ندارم که مشتری نسخه «ویژه» صداوسیما و کیهان و نهادهای حکومتی از قصه ظلم تاریخی بر دراویش گنابادی اند. اساسا انتظاری از ایشان نمیرود، روی سخنم اما با دوستان اندکی منصف و مخالف خشونت و آزرده از صحنههای خیابان پاسداران است که به خط آخر اکتفا می کنند و گفتن از مظلومیت تاریخی دراویش را تحریف اتفاق سی بهمن و یکطرفه قاضی رفتن میخوانند: بدون شک هر فرقه و دستهای آدم درست و نادرست دارد. شیاد و صادق دارد، معتدل و خشونتگرا دارد ایضا دراویش گنابادی. اما آیا میدانید اینها یکی از صلحطلبترین گروههای مسلمان شیعه بودهاند که به تحمل عقاید و مذاهب و جدایی دین از سیاست باور دارند؟ آیا میدانید جریان حاکم این گروه را بی این که آزاری به ملت و حکومت برساند، خیلی سال پیش فرق ضاله خوانده؟ آیا خبر دارید در طول سه چهار دهه اخیر مرتبا بازداشت و زندانی شدهاند؟ احتمالا اگر دهه هشتاد مثل من دوره ای در انفرادی بازداشتگاه اطلاعات اوین بند دویست و نه گذرانده باشید کنار نوشتههای یادگاری بازداشتیهای سیاسی بر دیوارهای سبز زیتونی سلولها، «یاهو»های دراویش را هم دیدهاید، گواه این که پای ثابت بندهای بازداشتگاههای امنیتی ما بودهاند. آیا خبر دارید اگر معلوم شود فردی متعلق به حلقه گنابادیهاست خطر ممنوعالکاری یا ممنوعیت تحصیل و اخراج از دانشگاه تهدیدش میکند؟ آیا خبر دارید سال نود و دو سرلوحه تحصنها و اجتماعات دراویش در اعتراض به عدم انتقال «افشین کرم پور» به بهداری زندان، پرهیز از خشونت و تجمع آرام بود اما همان هم با حمله نیروهای انتظامی به اجتماعاتشان و بازداشت سیصد نفر مواجه شد؟
ای کاش اتفاقات سی ام بهمن هرگز نمیافتاد، کسی دست به چوب و چماق نمیشد، اتوبوس کسی را زیر نمیگرفت و کسی کشته نمیشد، اما اگر که خشونت صورت گرفته واکنشی عصبی به دهه ها طرد و ظلم و تبعیض و سرکوب باشد با شعار و ناله و نفرین و یا تنبیه و تشدید سرکوب، مشکلی حل نمیشود، بار دیگر از جای دیگر سربرخواهد آورد. تظاهرات مسالمت امیز هشتاد و هشت با توحش سرکوب شد، سال نود و شش با زبان و شکلی خشنتر از جای دیگر سربرآورد. نه فقط دراویش که گروههای مختلف مردمی از چهل سال تبعیض و فقر و ظلم و خشونت و نادیده گرفته شدن، خسته و عصبیاند. از این که امیدها ناامید شود، راهِ در برابر هر تغییر و تحولی را بن بست کنند، خستهاند. ظلم و خستگی و ناامیدی از تغییر، خشم درونی مزمن و خشونتورزی به دنبال میاورد. یک کلام: خشونت ورزی در این مورد، معلول است نه علت.
این که «اقلیت دراویش گنابادی» را هم وزن «جریان صاحب قدرت و سلاح و نفت و پول حاکم» که خود را دروازه بان معنویت مردم هم می داند، بدانیم و معتقد باشیم یکی این زده یکی آن خورده یا از آن بدتر کل ماجرا را تقلیل بدهیم فقط به سی ام بهمن که در آن تنها دراویش زدهاند و نیروهای حاکمیت با مدارا نگاه کردهاند و خوردهاند، دروغ و تحریف تاریخ سی، چهل ساله «برخورد با دراویش گنابادی» است، چیزی که دستمایه کارتون قبلی من بود.
ای کاش دراویش اینطور خشن واکنش نشان نمیدادند اما نتیجه ناگزیر سرکوب مستمر، خشن شدن زبان پاسخگویی و مقابله به مثل است. یکسان خواندن موقعیت قدرت ظالم و اقلیت مظلوم و نادیده گرفتن تاریخچه و مقدماتی که به خشونتورزی سمت مظلوم انجامیده جز بر احساس بی عدالتی و بی انصافی و عصبیتِ طرف مظلوم، نخواهد افزود. راه مقابله با خشونتهای مشابه آتی که به نظر من با توجه به موج خشم و عصبانیت جمعی، ظهور آن از سوی گروههای مختلف مردمی در آینده نزدیک و دور امری متأسفانه محتمل و قریب است، فقط و فقط خشک کردن سرچشمههای خشم یعنی تبعیض و ظلم است تا گروههای صلحطلب دیروز تبدیل به خشونتگرایان
فردا نشوند.
من هیچ نزدیکی به آرا و نظریات حلقه دراویش ندارم، ایضا به سایر طریقتها، حلقه ها و مسلکهای آسمانی اما معتقدم یک درویش، بهایی، مسلمان، یهودی، مسیحی، بودایی یا بی خدا در مرحله اول یک «شهروند» است و باید حقوق شهروندی داشته باشد. محرومیت یک گروه از حقوق شهروندی ظلمی سیستماتیک است، بذر درختی است که جز خشونت میوه نخواهد داد.
جای شکرش باقیه که بعنوان یه هنرمند پیشرو، دید بازی نسبت به مسائل داره.
حسن نوروزی نماینده مجلس: مردم باید از اجرای حکم قطع ید شاد باشند.
روش شارژ کردن آقایی سرکوبگر به شیوه پروانه معصومی
«فرض کنید یک بعد از ظهری آقایی از سر کار میاد، پاهاش خسته است، تازه توی کمر یکی از دختران خیابان انقلاب کوبیده، یا مشغول اعتراف گرفتن از محیط زیستیها بوده که با زبون خوش حالیشون نمیشده که با مارمولک و بزمجه جاسوسی میکردند، یا مشغول کتک زدن ملت معترض معتاد و مزدور بوده که خودکشی کنند. اخلاق نداره، میخواد آرپیجی بگیره دستش خدمت بقیه هم برسه. یک تشت آبی میارید، یک مقدار«گلهای داوودی» پلاسیده توش میریزید، روی اعتبار دو سه تا فیلمی که با بیضایی کار کردید مینشینید و پاهای آقایی رو با چکمه توی تشت میگذارید و خوب میمالید. خواستید کولاک کنید جای آب، آب ژاول میریزید تا لکههای سی چهل ساله خون بهاییها و کردها و درویشها و دگراندیشها و روزنامه نگارها و معترضین هشتادوهشت و نودوشش و کوی دانشگاهیها و هزارویک گروه مخالف و منتقد دیگه پاک بشه. آقایی میگه چه غلطی میکنی ضعیفه؟ جواب میدی جادوی عشقت میکنم آقایی! بعد همینطور که میمالید و پاک میکنید یکی هم توی دهن اون هنرمندی میزنید که جرأت کرده جای مالیدن چکمه، بگه من به آقایی معترضم.»
خبرگزاری برنا نوشته: بازداشت زنانی که قانون حجاب را رعایت نمی کنند بر عهده “پلیس بانوان” قرار گرفت.
پ ن: طرح قدیمی است، با اندکی تغییر بازنشر می شود.
خبرگزاری برنا نوشته: بازداشت زنانی که قانون حجاب را رعایت نمی کنند بر عهده “پلیس بانوان” قرار گرفت.
پ ن: طرح قدیمی است، با اندکی تغییر بازنشر می شود.
دمت گرم حسام ?
تاپیکت مثل همیشه عالی و پر محتوا …
این عکسو که دیدم یاد یه دیالوگ افتادم که یادم نیست برای کدوم سریاله ، که یه دختره میگفت :
بنظرم فمینیسم رو مرد ها به وجود اوردن ، تا خودشون لذت بیشتری ببرن!
گرچه چندان ربط نداشت ، ولی گفتم بگمش :دی
خبرگزاری برنا نوشته: بازداشت زنانی که قانون حجاب را رعایت نمی کنند بر عهده “پلیس بانوان” قرار گرفت.
پ ن: طرح قدیمی است، با اندکی تغییر بازنشر می شود.
دمت گرم حسام ?
تاپیکت مثل همیشه عالی و پر محتوا ...
این عکسو که دیدم یاد یه دیالوگ افتادم که یادم نیست برای کدوم سریاله ، که یه دختره میگفت :
بنظرم فمینیسم رو مرد ها به وجود اوردن ، تا خودشون لذت بیشتری ببرن!
گرچه چندان ربط نداشت ، ولی گفتم بگمش :دی
دورود بر تو ?
آره، این کاریکاتورش حرف زیاد برا گفتن داره: زنان مردسالار ـ زنانِ زنستیز ـ زنان بر ضد جنسیت خویش ـ زنانی که خود موجب توهین و تبعیض علیه جنسیت خودشانند...
بارها گفتیم بخش مهمی از بدبختی زنا توی جامعهی اسلامی برمیگرده به عملکرد خودشون.
زنانی که گویی آگاهانه یا ناآگاهانه میخوان همان زورِ مردسالاری که رو سرشان خراب شده را به دِگر همجنسان خویش نیز قالب کنند.
قضیه هم مسخرهس هم دردناک.
راجب «فمینیسم» گفتی. یوخوده عجیبه فمینیستای بینالمللی و جهانی اخیرن در قبال دختران خیابان انقلاب ایران سیاست خفهخون پیش گرفتن... خودم که هنو دلیلشو نفمیدم هر کی فمید بیزحمت به مام بگه.