نفس نفس زنون کنارم افتاد.چشماشو بست و سعی کرد نفساشو منظم کنه.
برگشتم سمتش و به پهلو خوابیدم.
نوک انگشت اشارمو آروم روی سینش کشیدم.بالحن لوسی گفتم
_زیر دلم درد میکنه
چشماشو باز کرد و نگاهم کرد و یهو لبام رو بوسید.
اشکان_خیلی خوبی تو
نیشخندی زدم و خودم رو توی بغلش گم کردم
دور آتیش نشسته بودیم و داشتیم سیب زمینی آتیشی درست میکردیم.
نگاهم دورتادور جمع چرخید.
بهنام،دوست صمیمی اشکان.چشم و ابرو مشکی و لبای گوشتی.درکل ظاهر جذاب مردونه ای داشت.چهارشونه و قد بلند.
کنارش آوا نشسته بود.دختر ریزه میزه با یه چهره ی معمولی ولی،بیمار!مریض سکس و هررابطه ی جنسیی!
به جای رفتن دنبال درمان این راه و انتخاب کرد.
نگاهمو سرتاپاش چرخوندم یه تاپ حریر و مانتو جلو باز با شلوار جین قد۹۰و پاره.نوک سینه هاش ازاینجام مشخص بود.
شهاب،رفیق اشکان.پر شر و شور و شیطون و تیز بود.بینی عقابی و چشمای ریز و کشیده با ابروهای پهن و فک خوش تراش و…مدیربرنامه های اشکان.
تقریبا هرکاری میخواست بکنه شهاب میدونست.
کنار شهاب سودا بود.دختر آرومی که فقط تو تخت میشد اون روی وحشی و خشنش رو دید.
موهای خرمایی روشن و پوست سفید و لب های صورتی.
زیبابود!
حس میکردم باید جای این دوتا دختر عوض بشه اما خب…انتخاب پسرااینا بودن!
به اشکان تکیه داده بودم و اون هم رونم رو نوازش میکرد و گردنم رو گاهی میبوسید.
گاهی نگاه های پرشهوت شهاب و بهنام رو روی خودم حس میکردم ولی…چه میشه کرد؟عادت کردم دیگه
شهاب_آقا بیاین جرات حقیقت
اشکان_شهاب بشین سرجات توروخدا
بهنام_راست میگه هنوز جای سری قبلی درد میکنه
سودا_مگه چیشده بود؟
بهنام_نمیشه گفت
آوا_عه بگو کنجکاو شدم
بهنام ریز خندید
بهنام_بگم؟!
اشکان_گوه نخورا
سرمو بالا گرفتمو نگاهش کردم
_چیکارت کردن عشقم؟
بااین حرفم همه زدن زیرخنده
به عنوان و قسمت حساب کردن خیلی خیلی کوتاه هست
خواننده وقتی شروع میکنه به خوندن و هنوز با داستان حس پیدا نکرده تموم میشه که همین امر یک نکته منفی حساب میشه
خیلی واقعی مینویسی آدم حس میکنه که دارای یه خاطره واقعی رو بازگو میکنی ، لایک دادم ، فقط لطفا هر قسمت را یکم طولانی تر بنویس ، ممنون
اسم رمانت عالیه . به شخصیت خودت کامل میاد . واقعا نجسی