کتاب هزلیات سعدی یکی از بخش های ادبیات فارسی است که از نظر شناخت جامعه و شخصیت سعدی بسیار جالبه اما به خاطر بی پروایی سعدی (که گی کون کن قهاری بوده!) این بخش از آثارش مثل خاری بوده در کون اهل ادب (!)
اینجا بخش های جالبی از هزلیات رو با شرح براتون میارم. امیدارم براتون جالب باشه
کل کتاب رو می تونید از اینجا دانلود کنید
شما هم اگر بخش های جالبی از هزلیات دیدید توی همین تاپیک بگذارید.
ندیدم اَمرد سی ساله چون تو در عالم...عجوبه ای چنین، آخرالزمان باشد
اگر دو دست تو یک هفته در فقا بندند... به هفته دگرت ریش تا میان باشد
اَمرد: مرد کونی. کنایه سعدی به پشمالو بودن مرد کونی. خب ژل مو بر و تیغ ژیلت اون زمان اختراع نشده بوده!
دوش گفتم ز عشق توبه کنم… که گَه رفتن از جهان آمد
توبه کردم ازین سخن، که مرا… یاد آن یار دلستان آمد
بر زبان نام کون او بردم… کیر را آب بر دهان آمد
بدون شرح!
باحال بود من این هزلیاتو دو سال پیش معلم ادبیاتمون برامون تعریف کردش منم با کلی ذوقو شوق رفتن دانلودش کردم ولی متاسفانه معنی و مفهوم خیلیاشو نفیهمم خدا خیرت بده که به شرح و توضیح میزاری اینارو
سرو قد تو خمیده کی خواهم دید؟… لعل لب تو مکیده کی خواهم دید؟
پیراهن تو به تن خیالی دیدم… شلوار تو را کشیده کی خواهم دید؟
روی زیبا و جامه ی دیبا… عرق و عود و رنگ و بوی و هوس
این همه زینت زنان باشد… مرد را کیر و خایه زینت بس
ترجمه:
چهره زیبا و لباس ابریشم و… برای زیبایی زنان است. زیبایی مردان کیر و خایه است و بس!
آمد به نماز آن صنم کافرکیش... ببرید نماز مومنان و درویش
می گفت امام مستمند دلریش... ای کاش من از پس بُدمی وی از پیش
شرح: یک بچه خوشگل غیرمسلمان به مسجد آمد. مسلمین همه کف کردند. حاج آقا پیش نماز با خود گفت: کاش تو جلو بودی و من پشتت ببم جان!
ای خواجه اگر با خرد و تمکینی......جز جلقزدن کار دگر نگزینی
چه خوشتر از این بود که همگام جماع......تا خایه فرو بری، سرش را بینی
شرح: اگر خردمند هستی کاری به جز جلق انتخاب نمی کنی. چه چیزی بهتر از این که موقع سکس تا کیرت را تا خایه فرو ببری و سر کیرت را هم ببینی!
شخصی نشسته بود و کیرش پیدا بود.پسر گفت:بابا این چیست؟
گفت:پای بابای توست.
پسر گفت:این پای را کفش کجاست؟
گفت:مادرت کهنه طرطوسی(نوعی کفش) دارد که گاه گاه به این پای کشم.
مضحکات
وقتی،شخصی را کیر پیدا شد(نمایان شد)،سیاه بود.پسرش پرسید که چرا چنین سیاه است؟
گفت:از بس که در کس مادرت نهاده ام.
روز دگر دست به ریش فرود آورد که ریش سفید شده;پسرش گفت:این را نیز در کس مادرم نِه(قرار بده) که سیاه شود.
مضحکات
مردکی را که زن طلاق افتاد شوهری دیگر اتفاق افتاد
دست آن بر سر جفای زنش کیر این در میان طاق افتاد
خبیثات
شرح بعضی از عبارات:
(شوهری دیگر اتفاق افتاد=آن زن با کس دیگری ازدواج کرد)(جفا=بی مهری کردن)(طاق=پاهای زن)
پیراهن تو به تن خیالی دیدم… شلوار تو را کشیده کی خواهم دید؟
واقعا اینا متعلق به سعدی هست یا برا تمسخر اینا را میگید